مقالات

در باره اعتصاب کارگران پروژه ای مخاطرات پیش رو کدامند؟ سیاوش دانشور

 

کارگران پروژه ای شرکتهای پیمانی در صنایع نفت، گاز، پتروشیمی، فولاد، مس، نیروگاهی و معادن تا امروز ٢١ اردیبهشت در ١٠٦ شرکت به اعتصاب پیوسته اند و محل کار خود را ترک کرده اند. متاسفانه چه در اخبار و چه در اظهارنظر فعالین سیاسی، اطلاعات نادرستی از اعتصاب ارائه میشود و این اطلاعات نادرست پایه تحلیل سیاسی و استنتاجات ناشی از آن قرار میگیرد که با واقعیت اعتصاب مطلقا خوانائی ندارد. صورت مسئله این نیست که کارگران بیش از صد شرکت نفت و گاز و پتروشیمی دست به اعتصاب زدند، بلکه اینست که کارگران پروژه ای پیمانکاری های معینی که در این شرکتها شاغل هستند دست به اعتصاب زدند. در هیچکدام از شرکتهای مورد بحث نفت و گاز و پتروشیمی یا صنایع فولاد و مس و معادن اعتصاب در جریان نیست. بخش تولید و بهره برداری متوقف نشده و همه به کارشان ادامه میدهند. آنچه که متوقف شده، بخش پروژه های ساخت و ساز و پیمانکاری هایی هستند که بخشی از اتمام این پروژه ها را بعهده دارند. کارگران جوشکار در سطوح مختلف، پایپینگ، فیتر، داربست بند تا بقیه مشاغل پیمانکاری مربوطه، دست به اعتصاب زدند و محل کار را به قصد منزل و شهر محل سکونت خویش ترک کردند. صورت مسئله و دامنه اعتصاب را باید دقیق طرح کرد تا بتوان برای پیروزی و پیشروی آن قدمی درست برداشت.

کارگران پروژه ای بحق همراه بخش اعظم کارگران کشور به مصوبه “افزایش ۲۷ درصدی” پایه دستمزد اعتراض دارند. “کمپین ١٤٠٢” طی اولین بیانیه خواهان افزایش ۷۹ درصدی پایه حقوق ها باضافه جدول حقوقی پیشنهادی برای مشاغل مختلف شدند. در کنار این خواست مرکزی، “خواست ١٤ روز کار ١٤ روز استراحت” مانند کارگران رسمی میان کارگران پروژه ای مطرح بود. خواست ٢٠ روز کار و ١٠ روز استراحت در کمپین سال گذشته بدرجاتی در شرکتها اجرا شد و در برخی دیگر نه، لذا خواست ١٠-٢٠ مختص شرکتهایی است که هنوز قرار سال گذشته را اجرا نکرده است و خواست عمومی تر مثل افزایش دستمزد نیست. حتی قبول ٧٩ درصد افزایش دستمزد هنوز شکاف دستمزدها را بین کارگران رسمی و پروژه ای و پیمانی و موقت پر نمیکند. این فاصله در حقوق های پایه بیش از دو الی سه برابر است. مضافا اینکه بسیاری تسهیلات و مزایا یا ارائه و پرداخت نمیشوند یا در نازل ترین و بی کیفیت ترین شکل جایگزین شدند. کارگران پروژه ای و پیمانی و موقت، کارگران پیمانی شاغل در مناطق آزاد تجاری، برده های محروم تر سرمایه داری اند که در تحلیل نهائی هزینه بازتولید کارگر و کل هزینه های تولید را ارزان تر تمام میکنند و خود جزو بی تامین ترین ها هستند.

اعتصاب کارگران پروژه ای صنایع مختلف نفت و گاز و پتروشیمی اخلالی در تولید نفت و گاز و فرآورده های پتروشیمی و یا کار صنایع دیگر ایجاد نکرده است بلکه زمان اتمام پروژه های ساخت و ساز را به تاخیر انداخته است. این اما از اهمیت اعتصاب، اتحاد کارگران پروژه ای، اعتراض برحق شان برای افزایش دستمزدها، قوی کردن جنبش اعتراض به مصوبه جنایتکارانه حکومت در مورد دستمزد و همینطور تاثیر مثبتی که درفضای سیاسی جاری ایران دارد کم نمی کند. حتی اگر با وضعیت سیاسی جاری هم روبرو نبودیم، این اعتصابات برای جنبش کارگری عموماً و تجارب مبارزاتی کارگران پروژه ای خصوصاً، دستاوردهای مهمی دارد.

مخاطرات پیش رو، پیروزی اعتصاب در گرو چیست؟

یک، ترک محل کار
کارگران اعتصابی معمولا در محل کار هستند و یا مشغول تجمع و اعتراض در دوره اعتصاب اند. کارگران اعتصابی پروژه ای همه پراکنده و بیرون محل کارند. هر کدام و هر چند نفر نهایتا جائی در شهری هستند و از طریق کانال ها و “مدیریت مرکزی سراسری کمپین” در انتظار تغییر قراردادها هستند. روندی که سالهای گذشته لطمات مهمی به اعتصاب زد و تنها در یکی دو هفته پایانی اعتصاب چند مجمع عمومی در هفشجان و ایذه و … برگزار شد که بدرجه کمی هماهنگی ایجاد کرد. نبودن در محل کار و فقدان حضور اعتراضی کارگران اعتصابی یک خلأ جدی است که باید جواب بگیرد.

دو، عدم دخالت کارگران
کارگران پروژه ای با همراهی و پیوستن به کمپین وارد اعتصاب شدند اما در طول اعتصاب هیچ وظیفه ای ندارند. تا امروز هیچ جا در استانها و مقابل نهادهای دولتی و وزارت نفت تجمعی نداشتند. آمار دقیقی هنوز ارائه نشده است اما کارگران پروژه ای منطقه پارس جنوبی تعدادشان حدود چهار هزار نفر و بیشتر است. هزاران کارگر اعتصابی شرکتهای مختلف در خاموشی کامل بسر میبرند.

اعتصاب شکنی
یک سیاست دولت و کارفرمایان اعتصاب شکنی، اخراج کارگران اعتصابی و جایگزینی آنها با نیروهای مورد نظر دولتی و غیر دولتی است. “سخاوت اسدی”، مدیرعامل سازمان منطقه ویژه پارس جنوبی، اعلام کرده بود که “حدود هزار کارگر با افراد جدید جایگزین شدند و روز شنبه نهم اردیبهشت، نیز سه هزار نیروی جدید جایگزین کارگرانی می‌شوند که کار خود را ترک کردند و در مهلت تعیین‌شده بر سر کار خود بازنگشتند”. از آنجا که امکان جایگزینی سریع هزاران کارگر فنی و بخشاً متخصص در کوتاه مدت غیرممکن است، ادعای جناب مدیرعامل منطقه ویژه پارس‌جنوبی توخالی درآمد و خبرگزاری ایلنا ناچاراً آنرا اعلام کرد. این نقطه قوت کارگران اعتصابی میتوانست و هنوز میتواند بعنوان اهرم فشار مهمی برای تحقق خواستهایشان مورد استفاده قرار بگیرد.

“پیمانکار خوب، پیمانکار بد”
“مدیریت مرکزی سراسری کمپین” یکی از سیاستهایش را “صدور مجوز برای پیمانکاران” اعلام کرده است و اینروزها برخی پیمانکاران را تمجید میکند و برخی دیگر را با فحش های رکیک و جنسیتی مورد عنایت قرار میدهد. “پیمانکار و کارفرما و سرمایه دار خوب” حرف هیچ کارگری نباید باشد که دو روز تجربه کار دارد. تبدیل رابطه روشن و خصمانه اجتماعی کارگر و سرمایه دار به امری اخلاقی و مذهبی و تمجید استثمارگران بطور قطع از نفوذ سیاست کارفرمایان در درون کارگران خبر میدهد. پیمانکار یک زالو است که از خون کارگر ارتزاق میکند. کارگر آگاه به منافع خود جای دوست و دشمن را اشتباه نمیگیرد.

دستگیری تعدادی از پیمانکاران
اخباری مبنی بر بازداشت تعدادی از پیمانکاران که “در اعتصاب دست داشته اند” منتشر شد. این خبر زیاد هم بیراه نیست و توضیح آن با “رقابت بین قرارگاه خاتم الانبیا و باند پیمانکاران” ساده اندیشی است. اولا، بیشتر صنایع نفت و گاز و شرکتهای بزرگ با هزار نخ به سپاه و قرارگاه خاتم و دیگر نهادهای ذیربط وصل است. سپاه انحصار تقریبا کامل را دارد. ثانیا، بیشتر این پیمانکاری ها را خود شرکتهای مادر ساخته اند و خیلی از پیمانکاران در فساد و زد و بند با مدیران شرکتها و وزات نفت و سپاه دست دارند. تجربه سالهای قبل میگوید که لااقل تعدادی از پیمانکاران در راه افتادن اعتصاب ذینفع بودند چرا که میتوانند از وزارت نفت برای اتمام پروژه قرارداد چرب تری بگیرند. یعنی پروژه با هزینه و سرمایه بیشتری تمام میشود. اینکه این میان سهم هر کدام چیست، مسئله آنهاست. اما در این میان پیمانکاران افزایش حقوق های کارگران را به انعقاد این قراردادهای جدید موکول می کردند. تکرا این سناریو میتواند واقعی باشد اما نفعی برای کارگران ندارد. در هر دو حالت، اعتصاب کارگران پروژه ای اهداف متفاوتی دارد که تحقق آنها نمیتواند به منفعا هیچ دسته ای از کارفرمایان گره بخورد بلکه باید مستقلاً و به نیروی خودش متکی باشد و البته هوشمندانه از شکاف بالایی ها بنفع اهداف خود و اتحاد بیشتر کارگران مانور دهند.

پیشروی و پیروزی اعتصاب در گرو چیست؟
اعتصاب کارگری یک پدیده با شکوه و بسیار برحق است. در بررسی اعتصاب باید از تقسیمات کاذب ایجاد شده در سازمان کار و قراردادها فاصله گرفت. کارگران علی القاعده مخالف واسطه گری شرکتهای مفتخور و زالوی پیمانی و خواهان حذف آنها از پروسه تامین نیرو و استخدام هستند. کارگران مخالف قراردادهای ناایمن، بدون مزایا، با دستمزد پائین و موقت هستند و تمام بحثهای مربوط به “همسان سازی”، “رتبه بندی”، “اجرای طبقه بندی مشاغل”، “لغو قراردادهای موقت و سفید امضا” برسر اینست که به گوشه ای از اعمال تبعیضات رایج کارفرمایان بین کارگران خاتمه داده شود. اما این وضعیت به یک داده تبدیل شده و همراه خود شکافها و تقابلهای کاذب میان کارگران را دامن زده است.

از تحریکات قومی و مذهبی تا قانونگرائی مفرط و قسم به نظام، از ادبیات مستهجن و سکسیستی و ضد زن برخی “مدیران کمپین” آنهم در متن تحرکی انقلابی و زنانه، نمایش یک فرهنگ ارتجاعی و ضد کارگری است که تنها چهره اعتصاب و کارگران اعتصابی را مخدوش میکند و تاثیرات بشدت منفی در جامعه ببار می آورد. جنبش کارگری مبشر پیشروترین عقاید و سیاستها و فرهنگ مبارزه و مقاومت بوده است و همواره از حقوق تمام اقشار مورد تبعیض دفاع کرده است. یک اقدام فوری ایزوله کردن این سیاستهای غیر کارگری تمجید پیمانکاران و ادبیات ضد زن و مردسالار است که هر کارگر شریف اعتصابی در قبال آن مسئول است. کارگران تاریخا پرچمدار حرمت و ارتقای حقوق و شأن شهروندان بودند و گرو کشی و حمله زبانی زشت به خانواده و همسر و فرزند پیمانکار یا همکار بغل دستی با هیچ توجیهی قابل قبول نیست. این یک عقبگرد سیاسی و فرهنگی منحط است و باید در مقابل آن قاطعانه ایستاد.

مسئله دیگر تامین دخالت کارگران و ضرورت تحرک جدی تر خود کارگران برای دخالت مستمر در روند اعتصاب است. نظر به بازگشت به کار تعداد معدودی از کارگران پروژه ای همراه با “کارفرمایان خوب”، بنظر سیر تحلیل رفتن اعتصاب خاموش و بازگشت بکار خاموش آغاز شده است. این نسخه شکست اعتصاب است. راه حل اینست که بسرعت در استانها مجامع کارگران اعتصابی برگزار شود. تصویر اعتصاب و خواستهای برحق آن از تصویر جعلی سیاستهای رایج تفکیک شود. برای تداوم اعتصاب یا توقف آن جمعی تصمیم گرفته شود و نمایندگان مستقیم و منتخب کارگران در پیمانکاری های مختلف براساس تصمیمات مجمع عمومی عمل کنند. اگر مجامع عمومی در جهت منفعت کلیت کارگران پروژه ای و پیمانی اقداماتی لازم و فوری صورت ندهد، سیر کنونی و سیاستهای حاکم بر آن و انفعال غیر قابل توجیه کارگران اعتصابی، آینده اعتصاب را در هاله ای از ابهام فرو میبرد.

اتحاد، همراهی، فداکاری جمعی و فردی لازمه هر مبارزه و اعتصاب است. اصل تحقق منافع جمعی باید قطبنمای اعتصاب باشد. تحقق خواستهای فردی و گروهی و رسته ای در گرو اتحاد فراگیرتر کارگران اعتصابی است. این امر بدون دخالت همه افراد ذینفع در اعتصاب میسر نمیشود. مکانیسم دخالت مستقیم و مستمر کارگران پروژه ای در حال حاضر و حین اعتصاب تنها برگزاری مجامع عمومی است. فراخوان ما اینست که کارگران پیشرو برای تدارک مجامع عمومی دست بکار شوند. اجتماعات اعتراضی را در مراکز استانها و یا هر جا که موثر تشخبص میدهند بطور زنجیره ای برگزار کنند. اعمال فشاری مستمر و در صدر اخبار قرار گرفتن آن اهرم لازم برای عقب راندن پیمانکاران و تحقق خواستهای کارگران است. کارگران اعتصابی میتوانند با بیانیه هایشان، با ایراد سخنرانی در مورد اعتصاب و مشکلات طبقه کارگر، با حمایت از زنان و مردم مبارزی که در همسایگی همه ما جان باختند، تصویر انسانگرایانه و آزادیخواهانه کارگری را رله کنند و بدست دهند و عملاً فاصله خود را با افرادی که پائی در جهان پیمانکاران دارند و پائی در جهان فرهنگ واپسگرای مردسالار و ضد زن، ترسیم کنند.

کارگران پروژه ای حقوق خود را میخواهند و برای استیفای حقوق خود به همبستگی کارگری نیاز دارند. تقابل با کارگر رسمی و کارگر موقت، تحریکات قومی و مذهبی، سیاست کارفرمایان در درون کارگران است که باید قاطعانه کنار زده شود. اجازه ندهید عده ای معدود حتی از سر دوستی خاله خرسه به اعتصاب و اقدام مهم و برحق شما ضربه بزنند. درود بر اعتصاب و اتحاد کارگران پروژه ای و پیمانی. پیش بسوی برگزاری مجامع عمومی!

٢١ اردیبهشت ١٤٠٢