مقالات

خیزش انقلابی در ایران در منگنه دو آلترناتیو بورژوائی بخش دوم نادر شریفی

 

کارکرد اجتماعی فاشیستهای آریائی و اسلامی
بنابر طبیعت و لزوم جوابگوئی به بحرانهای فزاینده اقتصادی خود، سرمایه مجبور است به سطح زندگی مزدبگیران روزمره حمله کند. مزدبگیران نیز با تشکیل شوراهای کارگری، اتحادیه ها و سندیکاها و دیگر اقشار جامعه با عدم تبعیت مدنی و تا مرز بی قانونی، تشکیل سازمانهای زنان، جوانان و نهادهای مدنی و غیره شروع به تبدیل کردن سازمان های خود به ابزار مبارزه علیه بورژوازی میکنند و در یک مبارزه طبقاتی دائمی تا بثمر رسیدن انقلاب سوسیالیستی در پی بهبود شرایط اقتصادی-اجتماعی خود بر می آیند.

با بحران حداقل هفتاد ساله ائی که بورژوازی ایران و بخش‌های انفرادی دستگاه دولتی با آن دست بگریبانند، آنها شروع به ارائه حمایت مالی، سیاسی و سازمانی از باندهای فاشیست تا جابجائی حکومت “ملی-اسلامی” به حکومت فاشیستی آریائی، به عنوان کمکی در مبارزه با جنبش کارگران، مال باختگان، نداران، بازنشستگان، معلمان، کادر پزشکی، زنان و جوانان و در مجموع اقشار مختلف طبقه کارگر سازمان‌ یافته و بالقوه انقلابی و به عنوان آلترناتیوی برای حفظ وضع موجود می کنند. .

امروز، در عصر تحولات و نافرمانی های اجتماعی در ایران، این حمایت ها نمیتوانند همانند اروپا پراکنده و مقطعی باشند. بورژوازی و نمایندگان سیاسی آنها همیشه در مبارزات حاد طبقاتی، از باندهای چماق دار تا احزاب و سازمانهای فاشیستی، به عنوان نیروهای کمکی سرکوب علیه جنبش های اعتراضی اجتماعی استفاده کرده اند. ما در ایران هم در آغاز دهه پنجاه و در بستر تولد یک نیروی انقلابی چپ با پایه های اجتماعی عینی این تجربه را کردیم که بورژوازی جهانی در بحران فرورفته و ناعلاج سلطنت ،از ارتجاعی ترین و مشمئز کننده ترین بخشهای جامعه جنبش اسلامی- فاشیستی خمینی را بیرون کشید و با به گمراه بردن جامعه غیر متحزب، آلترناتیو خود را با ترفند “شاه باید برود”، در جامعه تحکیم کرد. امروز با اوج گیری اعتراضات اجتماعی در بزیر کشیدن نظام بورژوائی اسلامی، شاهدیم که چگونه دو نیرو در هماهنگی و موازات یکدیگر جلوی رشد و بقدرت رسیدن جنبش آزادیخواهانه و رادیکال چپ را در تحولات هم در ایران و هم در خارج از مرزهای سیاسی ایران گرفتند.

رحم هنوز بارور است که این از آن خزید!
سرانجام، جنبش توده‌ای فاشیستی در ایتالیا و آلمان با حمایت قاطعانه بانک‌ها، صنعتگران بزرگ و دستگاه دولتی به قدرت سیاسی رسید. سرمایه و دستگاه دولتی این انتقال قدرت را تنها راه جلوگیری از تسخیر انقلابی قدرت توسط طبقه کارگر، ابتدا در ایتالیا در سال 1922 و سپس در آلمان در سال 1933 می دانستند.

همین روند را ما می توانیم در آغاز دهه 50 در ایران مشاهده کنیم. جامعه ترقی خواه و برابری طلب حاضر نبود که حاکمیت سلطنت و سرمایه را بر گرده خود بپذیرد. انقلاب بل زودرس 57 میرفت که نظام سرمایه در ایران را درهم پیچد و چپ را بقدرت نزدیک کند. بنابر این بورژوازی کوچک و بزرگ و بخصوص بازاریان در ایران با حمایتهای سرشاری مالی خود جنبش ملی-اسلامی به رهبری خمینی را تقویت کردند. این جنبش و سپس جمهوری اسلامی را از هر طریق ممکن حمایت کردند تا از تسخیر انقلابی قدرت توسط چپ جلوگیری کنند.

پس از شکست فاشیسم در پایان جنگ جهانی دوم، اکثر حامیان اقتصادی و سیاسی آن در قدرت باقی ماندند. این همان خوابی است که امروز اپوزیسیون بورژوازی ایران به نمایندگی پهلوی برای جامعه ایران پس از جمهوری اسلامی می بیند. پس از فروپاشی جمهوری اسلامی، قرار نیست سرمایه داری خودی بخاطر انباشت میلیاردها دلار در آمریکا و کانادا و انگلیس و حتی خود ایران بازخواست شود یا هزاران آدمکش و شکنجه گر حکومت خدا در دادگاههای مردمی جوابگوی چهل و پنج سال تجاوز و اعدام و شکنجه جوانان جامعه باشند و یا حداقل زندانهای ساخته شده توسط خاندان پهلوی با خاک یکسان شوند! خیر همه اینها پس از جمهوری اسلامی بل بیشتر از اینها برای حفظ نظام سرمایه داری منتها این بار با کروات لازم و غیرقابل صرف نظر می باشند.

امروز، در کشورهای صنعتی غربی، تسخیر مجدد قدرت توسط فاشیسم بسیار بعید است. از یک سو، بستر اجتماعی فاشیسم، مشاغل کوچک و کشاورزی به دلیل صنعتی شدن به شدت کوچک و بی اهمیت شده اند و از سوی دیگر، اکثریت قریب به اتفاق جمعیت امروز را حقوق بگیرانی تشکیل میدهند که به دلیل موقعیت خود و سطح بالائی در آموزش علوم و فنون در چرخه تولید، گزینه های بسیار متفاوتی برای پاسخ به بحران دارند.

اما در ایران موضوع بسیار متفاوت است. بورژوازی ایران بخاطر موقعیت اقتصادی اش در رده بازار جهانی بغیر از سرکوب خونین راه دیگری در حفظ خود نمی بیند. هرچند که شاید بورژوازی ایران خود دلخوش چندانی از جمهوری اسلامی نداشته باشد، اما بطور واقع آلترناتیو دیگری را پیدا نمیکند. یا جمهوری اسلامی و یا اپوزیسیون راست پروغرب از جنس حزب نوین که پتانسیل سرکوب اش باید بمراتب بیشتر از جمهوری اسلامی باشد. چیزی که با حفظ دستگاههای سرکوب جمهوری اسلامی و ائتلاف دستگاههای سرکوب حکومت قبلی باز هم بعید بنظر می آید که قادر به مقابله با جنبش قدرتمند چپ حاضر در جامعه باشد. شاید بهمین دلیل است که بورژوازی ایران و حتی سرمایه جهانی کماکان و با تمام ایراداتی که از نظام استبدادی اسلامی میگیرند، خواهان حفظ جمهوری اسلامی تا سر حد ممکن اند؟

مسیر قدرت توسط نیروهای راست افراطی چگونه پیموده می شود؟
فاشیستها در اروپا در مرحله اولیه با باندهای پراکنده محلی و سازماندهی ضعیفی آغاز بکار کردند. این باندها در آغاز جرات ظاهر شدن در محلهای عمومی را نداشتند. آنها در ابتدا به ضعیف ترین اعضای جامعه، مانند مهاجران یا بی خانمان ها و زنان تن فروش حمله میکردند آنهم زمانی که مطمئن بودند نیرویشان در محل از آنان بیشتر است. در این مرحله، سازمانهای راست افراطی تنها به برگزاری جلسات گفتگو، سمینار و گردهمایی کوچک بسنده میکردند. عده ائی از آنان حتی مبارزات خود را در چهارچوب “شعر” و “شعرخوانی” به پیش میبردند. در مرحله بعد، گروه های کوچک و بزرگ فاشیست، حزب اصلی خود را تشکیل دادند که تا حمایت هرچه بیشتری از بنیه داران مالی و از محافل بورژوایی به دست آورند تا بتوانند پس از آن وارد عرصه دستیبابی بقدرت سیاسی شوند. در این مرحله، جنبش فاشیستی شروع به روی آوردن به سرنوشت واقعی خود کرد: مبارزه برای تصرف خیابان ها، وحشت سازی علیه چپ ها، علیه تشکلات کارگری و سرکوب هر جنبش مخالف تا دست آخر لغو مدنیت و برقراری دیکتاتوری سرمایه را ممکن کند.

بیشتر در مورد تاریخ پیوسته نازیسم و فاشیسم با جریانات اسلامی از جمله اخوان المسلمین توضیح داده ایم. اما مقایسه چگونگی بقدرت رسیدن فاشیسم در اروپا و جمهوری اسلامی در ایران بمراتب آسانتر است.

جنبش اسلامی برهبری خمینی در ایران همانند همه جنبشهای اسلامی، نیروی خود را از مساجد، تکیه ها و مراسم و مناسک مذهبی اسلامی گرفته اند. بجای شعر و کنسرت، آموزش قرآن، مسابقات قرآن و اذان خوانی و مراسم مذهبی براه انداختند. زنان را بواسطه دستورها و فرامین قرآن و محمد اول پشت زندان حجاب و سپس یکسره به بردگی کشاندند. سازمان و گروههای کوچک و بزرگ اسلامی بر خلاف سازمانها و گروههای چپ، هیچگاه تحت تعقیب جدی و خطر شکنجه و کشتار وسیع نیروهای سرکوب سلطنتی قرار نداشتند، با ارتباط و حمایت مستقیم بازار دارای امکانات سرشار مالی و تبلیغاتی و ساختار نیم مخفی در جامعه شدند. پس از حمایت سرشار غرب و مدیای آنان و بقدرت رسیدن، حزب خود، حزب الله را اعلام کردند و به این ترتیب همه احزاب و سازمانهای دیگر را غیر قانونی اعلام کردند. (حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله!)

قانون شریعت را قانون جامعه خواندند و به کمونیستها و چپ فراخوان دادند که بیایند خودشان را معرفی کنند، اعدام شوند تا خدا در آن دنیا به جرایم آنان رسیدگی کند. دختران ازدواج نکرده و زیر شانزده سال را قبل از اعدام، تجاوز کردند تا مبادا به بهشت بروند و حتی تجاوز و شکنجه در زندانها را برای مرد و زن شرعی اعلام کردند. یعنی با قدرت یابی و در سایه جنگ، مبارزه برای “حضور عمومی” و رادیکال مردمی در خیابان ها آغاز شد و یکی پس از دیگری نیروهای اجتماعی را سرکوب و تا مرز نابودی خنثی کردند.

امروز همچون پنجاه سال قبل، برای اولین و آخرین نبرد تعیین کننده در مبارزه بر علیه فاشیسم اسلامی خیابانها تنها فاکتور مهم اند، جایی که موفقیت با شکست جمهوری اسلامی قابل تعیین و تکلیف است .تحرکات جنبش راست اولترا ارتجاعی اپوزیسیون ایرانی پروغرب در هفت-هشت ماه گذشته، در بطن خیزش انقلابی در ایران هم آنچنان متفاوت از جنبش ملی-اسلامی نیست. بعنوان نمونه می توان به:
• تشکیل حزب ایران نوین،
• سعی در متشکل کردن سازمانها و نیروهای پراکنده و ضعیف محلی پروغرب تحت نامهای “من وکالت” میدهم، اتوبوس مجانی و غیره،
• ارتباط با سازمانها، احزاب، پارلمانهای مختلف برای ” جمع آوری حمایت مالی”،
• بدنبال حمایت گشتن در غرب برای حمایت از اپوزیسیون پرو غرب و بخصوص رضا پهلوی،
• تشکیل و شرکت در دهها کنفرانس و نشست از جمله شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ، کنفرانس خبری و نشست با سران حکومت اسرائیل، کنفرانس جرج تاون و . . .،
• جلسات پشت پرده و علنی رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، عبداله مهتدی، نازنین برومند، مسیح علی نژاد، علی کریمی و گلشیفته فرهانی و . . . بمنظور تشکیل ائتلاف بزرگ راست پروغرب،
• راه اندازی کنسرت،
• حمله به اپوزیسیون و بخصوص به آکسیونها و تظاهرات چپها و کمونیستها اشاره کرد.
رهبر ما پهلویه، هر کی نگه اجنبیه / مرگ بر سه مفسد ملا، چپی و مجاهد

چگونه می توان با آلترناتیو سازی بورژوازی با جنبش ارتجاعی مبارزه کرد؟
امروز، مسیر قدرت دوباره به آن طرف خیابان منتهی می شود. نکته مهم این جمله این است که در مبارزه بر علیه ارتجاع که از طریق برتری عددی خود و از طریق مجموعه اقدامات قاطعانه میسر است، جلوی رشد آلترناتیو سازی راست حافظ سرمایه را در خیابانها مسدود کنیم. در این مورد ابراز خشم اخلاقی و نقد سیاسی با حفظ نزاکت سیاسی ابدن کافی نیست. راستها براستی فقط به آن خواهند خندید. در مواجهه با خشونت واقعی، محدود کردن خود، تواضع و بردباری اشتباه است. مقاومت را باید علیه ارتجاع سازماندهی کرد. اگر چپ موفق شود یکی پس از دیگری تجمعات و نشستهای آنان را خنثی کند، پایگاه آنان شروع به فروپاشی خواهد کرد. وقتی مشخص کردیم که خیابان برای آنان مسدود است، فاشیست های آریائی نمی توانند به یک نیروی سیاسی و آلترناتیو قابل عرضی پس از جمهوری اسلامی حتی برای دستگاههای بورژوازی غرب تبدیل شوند، آنگاه آنها هم همانند موش ها شروع به بازگشت به سوراخ های خود می کنند.

جنبش چپ و ضد فاشیست و انقلابی ایران چه در داخل و چه در خارج باید بر قدرت خود بیفزاید. به ویژه، بسیج گسترده ترین حمایت ممکن در جامعه برای جنبش ضد فاشیست آریائی مهم است. مهمتر از همه، اتحادیه ها و تشکل های کارگری و احزاب و سازمانهای چپ و انقلابی بایستی آگاه باشند که تحت تبلیغ مدیای وابسته باور “رمیدن مردم از کمونیسم” و ترس از “دیکتاتوری پرولتاریا” را افشاء کنند و ناخواسته در کنار فاشیستهای آریائی قرار نگرفته و پیوسته خط خود را از حافظان سرمایه جدا کنند. چرا که اینان هیچگاه انقلابی نبودند و نخواهند بود. اینها گرگان اند در لباس میش! اگر میخواهیم جلوی آلترناتیو سازی فاشیسم آریائی برای جایگزینی با جمهوری اسلامی را در مبارزه مدرن و امروزی ایران متوقف کنیم، باید دسترسی آنان به خیابانها را قطع کنیم و جلوی جامعه رژه رفتن شان را در همه جا بگیریم.

پایان