اسناد پايه اي حزب

ناسونالیسم و تحرکات قوم پرستانه : نه هویت قومی، نه هویت مذهبی، زنده باد هویت انسانی

 

 

 

بیانیه حزب حکمتیست در مورد اعتراضات در آذربایجان

نه هویت قومی، نه هویت مذهبی، زنده باد هویت انسانی

نباید گذاشت بر گردن مردم طوق قومی بیاندازند

در این تحرکات شرکت نکنید

به بهانه کاریکاتوری درصفحات کودکان” روزنامه ایران” در روز دوشنبه اول خرداد، موجی ازاعتراضات قومی وارتجاعی سراسر شهرهای استان آذربایجان، از تبریز و ارومیه تا قزوین و اردبیل و مرند و  زنجان و مراغه را در برگرفته است. خشم و نفرتی که اساسا ریشه در اختناق سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ۲۷ ساله رژیم اسلامی و  فقدان آزادیهای فردی و اجتماعی و بیان و عقیده و  تنفر از حاکمیت سیاه اسلامی  دارد، در بطن باد زدن  فضای ناسیونالیستی در صحنه سیاست ایران   ناگهان موجی از مردم معترض را به حرکت در آورد.

بر پرچم این خشم و اعتراض مردم، نقد و مطالبه و صدای مترقی در دفاع از حقوق مدنی و علیه تحقیر و تبعیض مطرح نشد. بر عکس دفاع از کشتارها و پاکسازی ارامنه و نفرت قومی از زبانهای رایج کشور و متکلمین به آن زبانها نقش بست. در مقابل طنز و تحقیر زبان ترکی شعارهای غلیظ قومی و فریاد “زبان فارسی، زبان سگ است” قبل از اینکه هیچ نشانه ای از اعتراض به ستم و تحقیر و تبعیض ملی باشد،  سمبل و یادآور صحنه هایی است که دیروز در گورهای دسته جمعی یوگوسلاوی و امروز در موج نفرت انگیز پاکسازیهای سکتی و جنایتکارانه انتحاری در عراق، نفس را در سینه جهانیان حبس کرده است و ترور و تروریسم و پاکسازی قومی و ملی را به چهارگوشه خانه های مردم و بر صفحه تلویزیونهای میلیونها مردم جهان آورده است. این تحرکات بویژه در بطن صف آرائی رژیم اسلامی و دولت آمریکا و در متن فضای جنگی، و سرمایه گذاری دوایر دولتی آمریکا بر “حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی”، در راستای سناریو سیاه و عراقیزه کردن جامعه ایران، هشدار دهنده اند. تلاش برای حقنه هویت قومی و تزریق سمپاشیهای قومی به اعتراضات بر حق مردم ایران علیه جمهوری اسلامی را باید در نطفه خفه کرد. این نوع “اعتراض”، هیچ پیام انسانی، مترقی و هیچ جلوه ای از دفاع از حقوق مدنی مردم و هیچ نشانه ای از مبارزه علیه تبعیض و ستم و تحقیر را نمایندگی نمیکند. در مراسم استقبال از خون پاشیدن به جامعه ایران و راه اندازی نفرت و کینه قومی نباید شرکت کرد.

میگویند مضمون طنز “روزنامه ایران” شنیع، راسیستی و تحقیر زبان ترکی و ترک زبانان است. اما این اولین و آخرین تولیدات ادبی طنز از این دست  در نشریات ایران و جهان نیست.  تحقیر افغانستانی ها در ایران دیگر به جز پایداری از فرهنگ ناسیونالیسم ایرانی تبدیل شده است. سالها است چندین و چند تن ادبیات علیه این بخش از شهروندان توسط  روزنامه های دولتی و غیر دولتی، به همه زبانهای فارسی و  کردی و ترکی و عربی مرتب چاپ میشود. اطلاق افغانستانی به شهروند متساوی الحقوق در فرهنگ ایرانی، استثنا و “جرم” فرهنگی است.  رواج فرهنگ تحقیر “غریبه”  جلوه بارزی از اختناق سیاسی و فرهنگی است که امکان دفاع از شهروندان افغانی زبان، کرد زبان و ترک زبان و عرب زبان را به آزاداندیشان و جنبش های پیشرو نداده است.  مقابله با ادبیات تحقیر آمیز یا طنز و تمسخر، نه دستگیری نویسنده است و نه  تراشیدن مقدسات کاذب، چه مذهبی چه قومی و ملی! نه ایرانی بودن افتخاری است نه ترک و نه کرد بودن. انسان و انسانیت تنها  هویتی است که باید از آن دفاع کرد و  به آن افتخار کرد. راه مقابله با ادبیات تحقیر آمیز و “ناخوشایند”،  آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان است و دفاع از حق نقد و شک و بیان آزادانه همه افراد و شهروندان جامعه. به همین دلیل  دو روزنامه نگار روزنامه ایران نه تنها نباید دستگیر شوند بلکه فوری باید آزاد شوند.

 

در دل اعتراضات در آذربایجان، یک شبه انواع و اقسام سازمانها و انجمن ها و نهادهای متعفن و کپک زده قومی، که یک سر آنها به میت ترکیه و سر دیگر آن به دولت سرسپرده آمریکا در آذربایجان شوروی سابق و عناصر فاشیست “جبهه آذربایجان جنوبی” وصل است، چون قارچ در صف مردم سبز شدند و بر تن مردم و دانشجویانی که از خفقان اسلامی، بی حقوقی زن، اعدام و گرسنگی و ممنوعیت شادی و زندگی و از بی حقوقی کارگر، به ستوه آمده بودند لباس “ملیت ترک” و “قوم آذری” پوشاندند.  کارناوال رنگارنگی از انواع  و اقسام انجمن های قومی در این شهر و آن شهر، برای مردم معترض ظرف اعتراض قومی ساختند. آنها را به زیر پرچم “دانشجویان هویت طلب دانشگاههای ارومیه”،”جبهه مشارکت آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل”، و “دانشجويان ترك دانشگاههای قزوين ” به صف کردند، بردستانشان شعارها و پرچم های ارتجاعی  میراث خواهی دروغین  قومی دادند، و در دلشان بذر کینه و نفرت قومی پاشیدند. فریادهای نفرت انگیز “فارس و روس و ارمنستان دشمن آذربايجان”، “زبان فارسي همان زبان سگ است”، “آذربايجان بايد يكي شود و مركزش هم تبريز باشد”، و “فرياد فرياد من تركم”، جای فریاد های جوانان آزادیخواهی که میگفتند ” آزادی و برابری” و  ” توپ تانک بسیجی دیگر اثرندارد” و ” آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه” را گرفت.

شخصیت های سیاسی، نویسندگان و هنرمندان ابن الوقت و نان به نرخ روز خور هم تند و تند در صف دفاع از اقوام پدری اعلام کردند که “به ترک بودن خود افتخار میکنند” و آمارهای سی و پنج میلیونی قوم “تحقیر” شده را  اعلام کردند و بازار تحریک قومی را برپا کردند. ارکستری از قوم پرستی، تعصب و نفرت قومی را جلوی صف اعتراضات جوانان و دانشجویان  قرار دادند. بعضی سازمانها و احزاب غیر اجتماعی و حاشیه ای ظاهرا چپ با شروع تحرکات قومی در آذربایجان، فورا به فکر ایجاد دپارتمان “آذری”ها و کمیته آذربایجان و پخش برنامه به زبان ترکی از رسانه های تحت کنترل خود افتادند . هر ترک زبان سابقا نیمه آزادیخواه این جریانات، یادش آمد که قبل از آنکه عدالتخواه و برابری طلب و سوسیالبست باشد، به قومیت خود بازگشته است.

مردمی که در تبریز و بقیه شهرهای آذربایجان طغیان میکنند، جوانان و دانشجویانی اند که برای حق آزادی بیان، اعتصاب و تشکل و آزادی زندانی سیاسی و علیه اعدام و برای حق زن و رفاه و شادی،  تمام زندگی جوانیشان را در مشت خود گذاشته اند. اینها درد قومی ندارند. اینها “دانشجویان ترک”  نیستند. جوانان آزادیخواه و برابری طلبی هستند که در سراسر ایران برای به کرسی نشاندن خواستهایشان یکی از وحشی ترین رژیم های ضد بشری را به مصاف طلبیده اند. نباید اجازه داد بین جوانان و دانشجویان برحسب قومیت دست ساز امامان قومی کپک زده، تفرقه ایجاد کرد. بناید اجازه داد بین مردم و جوانان بذر کینه و  نفرت قومی  و ملی تراشید. عراق باید خطر ایران قومی را دیگر در مقابل چشمان همگان گذاشته باشد.

باید اعلام کرد ما مقدسات نداریم، نه مقدسات ملی، نه مقدسات مذهبی و اید ئولوژیکی. هر کس آزاد است هرآنچه که میخواهد بنویسد و بگوید. همه باید آزاد باشند که از ادبیات راسیستی و عقب مانده، تا ادبیات مدرن و پیشرو،  از ادبیات ضد زن و ضد انسان، تا ادبیات مترقی تا  مذهب و بی مذهبی را نقد کنند. همه باید آزاد باشند که مذهب، ملیت ، ایدئولوژی و مرام هر کس را نقد کنند و آن را به سخره بگیرند. این معنای آزادی بدون قید و شرط عقیده و بیان است. فقدان این آزادی و ممنوع کردن انتشار هر مطلبی به بهانه خدشه دار شدن احساسات گروهی از مردم، و به بهانه هر مقدساتی، سرانجام هولناکی دارد.

باید به  نگرش و تفکر راسیستی علیه هر کس، کرد زبان، ترک زبان، عرب زبان و افغانی زبان حمله وسیع فکری و سیاسی کرد. باید برای برخورداری از حق این نقد، اعتراض کرد.این شرط آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان است. مردم ایران نباید اجازه دهند برایشان به جای مقدسات مذهبی اینبار مقدسات ملی و قومی بتراشند.

مردم آزادیخواه !

بهانه برای اعتراض کم نیست. اما هر بهانه ای با اعتراض و مبارزه آزادیخواهانه ما انطباق ندارد.شما در این زمنیه صاحب سنت و پیش کسوت هستید. تجربه غنی ازاعتراض به بهانه چهار شنبه سوری تا مسابقات فوتبال، از 18 تیر تا 16 آذر، از اعتصاب معلمان تا اعتراضات کارگران شرکت واحد، از جشن آدم برفی ها، تا هشت مارس ها و اول ماه مه ها، کوله باری از تجربه همراه خود دارید. همه مردم ایران را از تهران و  آذربایجان و کردستان تا خوزستان و بلوچستان را  به حمایت از خواستهای مشترک و بر حق خود  فراخوانید، به احکام سنگسار زنان، به حجاب و بی حقوقی هر روزه آنها، فقدان روزنامه و رادیو و تلوزیون غیر دولتی و آزاد، فقدان حق انتشار عقاید و افکار منتقد رژیم و اسلام، علیه فقر و فلاکت و ابعاد هولناک صف کودکان خیابانی و به فحشا کشاندن دختران خردسال، اعتراض کنید! به حاکمیت سیاه اسلام بر زندگی تان اعتراض کنید. کنترل محل زندگی تان را بدست بگیرید و شر رژیم را به قدرت خود از سر خود خلاص کیند.

مردم

دراعتراضات ارتجاعی قومی و ناسیونالیستی شرکت نکنید. به دام معماران گورهای دسته جمعی، کوچ دادنهای اجباری و پاکسازیهای قومی نیفتید، این درد ما  نیست. به عراق نگاه کنید.  سناریوی عراقیزه کردن ایران را در سر میپرورانند. میخواهند  سر هر کوچه و خیابان از اصفهان تا تبریز و سنندج گردنه بگیران قومی، شناسنامه قومی برایمان درست کنند و به نام “عشق به قوم و ملیت خود”  نفرت فارس از ترک، ترک از کرد، بلوچ از عرب و … را دامن میزنند و  جامعه را متلاشی کنند. در مقابل آن بایستید. به سینه رهبران خودگماره قومی دست رد بزنید. برای مطالبات انسانی خود، حول منشور سرنگونی جمهوری اسلامی متشکل و متحد شوید.

حزب کمونیست کارگری – حکمتیست

4 خرداد 1385- 25 مه 2006