اسناد پايه اي حزب

مباحثات ؛ سنت و روش طبقات دیگر را توجیه نکنید – علی مطهری

رفیق سامان کریم در نوشته ای که سه روز قبل ترجمه فارسی آن را درسایت آزادی بیان خواندم، تاریخ وقوع حادثه را نه از روز تعرض اقلیت دفتر سیاسی به حزبیت و پرنسیب های سیاسی، بلکه آنرا به زمان علنی شدن بیانیه هیئت دائم برمیگرداند و تلاش میکند از این طریق ثابت نماید که آتش بیار معرکه هیت دائم بود و جرقه به خرمن حزب در تاریخ 22 نوامبر که هیئت دائم بخود جسارت استفاده از حق قانونیش را میدهد!!! زده میشود. و به اصطلاح میخواهد نشان دهد که باران از آسمان صاف و بی ابر سرازیر نشد، بلکه خطای هیئت دایم موجبات ابری شدن آسمان را فراهم نمود.

فرض کنید من هم فعلا با تاریخ نگاری که شما مبنای شروع حادثه قرار داده اید، توافق دارم و در این مورد اختلافی باهم نداریم، با این تفاوت که کل حادثه را با دو نگاه متفاوت مورد نقد و بررسی قرار میدهیم. نگاه شما در نوشته ای بنام (بارانی بدون ابر و حمله ای به هر دو حزب) بیان شده است. در نتیجه آنچه در پائین ملاحظه میکنید نقد متفاوت من به این اتفاق است. رفیق سامان شما نیز میدانید که هیئت دائم، منتخب دفتر سیاسی حزب است و حق دارد در فاصله دو نشست دفتر سیاسی، پلاتفرم تصویب نماید و فعالیت های حزب را هدایت و رهبری کند و در این مورد هیچ یک از ما فکر نمیکنم اختلافی با هم داشته باشیم. 22 نوابر پلاتفرمی توسط هیئت دایم تصویب میشود و سپس به تائید اکثریت دفتر سیاسی نیز میرسد. پلاتفرم مورد نقد اقلیت دفتر سیاسی قرار میگیرد و آنرا مغایر با مصوبات تا کنونی حزب ارزیابی میکنند و بقول شما سپس نسبت به آن هشدار میدهند. هشدار و نظر در این مورد میتواند بجا و درست باشد و یا بی جا و نادرست باشد و تنها هشدار و نظر هستند و نه چیز دیگری، کسی و منجمله اقلیت دفتر سیاسی نمیتواند حکم در مورد آنها صادر کند. مگر مراجع قانونی مافوق دفتر سیاسی. اما حق هر عضو رهبری و هر کادر حزب است که به بیانیه اعتراض کند و نقد خود را در مورد آن بنویسد و صفوف حزب را نسبت به این تغییر ریل آگاه نماید و تقاضای جلسه حزبی کند و در اثبات جهت گیری مغایر این بیانیه با مصوبات حزبی سخنرانی نماید و… تا اینجا اشکالی به چشم نمیخورد و اقلیت دفتر سیاسی نیز از مجاری حزبی میتوانست این کار انجام دهد و در ضمن تقاضای پلنوم از دبیر کمیته مرکزی و یا برگزاری کنگره از دفتر سیاسی بکند. پرنسیب سیاسی و سنت کمونیسم مارکس و حکمت حکم میکرد که این رفقا، تا برگذاری پلنوم و یا کنگره، به شیوه که در سطور بالا به آن اشاره کردم فعالیت حزبی و سیاسی خود را انجام دهند. سپس این مراجع میتوانست صحت و سقم نظرات اقلیت دفتر سیاسی را در مورد بیانیه هیئت دایم بپذیرد و جنبه قانونی به نظر اقلیت بدهد و این رفقا را به اکثریت تبدیل نماید و یا نظر اقلیت دفتر سیاسی را رد کند و تائید مجددی برپلاتفرم هیئت دایم بگذارد. در غیر این صورت یک هفته بعد، یک ماه بعد، یک سال بعد و… چهار رفیق دیگر میتوانند همین کار در مورد اقلیت تکرار کنند و بجای حزب، ملوک الطویفی برپا شود که آن سرش پیدا نباشد. چرا نه، حالا که تو میتوانی دست به چنین کاری بزنی، چرا من نمیتوانم! رفیق سامان می بینید دست من و شما نیست که تاریخ را تعیین کنیم، چرا که این رفقا با دست بردن به انبان سنن کمونیسم بورژوایی، نمایش هولناکی را شروع کردند، که دوست و دشمن را متحیر کرد. تاریخ ننوشته، از آن روز که یک حزب توسط اقلیت دفتر سیاسی عملا به دو حزب با یک نام تبدیل شد، شروع میشود.  با وجود این تاریخ از هر جا شروع شود، تغییری در اصل مسئله نمیدهد و ذره ای از زشتی این کار کم نخواهد کرد و شما نیز مختارید تاریخ دلخواه خود را برای آن تعیین نمائید. روش اصولی و حزبی میتوانست اختلافات سیاسی و نظری موجود در حزب را به کانال درست خود برگرداند بدون اینکه چنین شرایط بحرانی به حزب تحمیل شود. این رفقا نیز میتوانسنتد روش اصولی برخورد به پلاتفرم هیئت دائم را رعایت نمایند، بدون اینکه ازنظر خود و شکایتی که نسبت به تصویب کننده گان پلاتفرم داشتند کوتاه بیاید. هر دخالتی توسط احزاب کمونیست کارگری عراق و کردستان برای وحدت حزب، از کانال نقد این حرکت و بر گرداندن متمریدن به جای اولشان و گذاشتن حزب برقاعده اصلی خود میتوانست ثمر بخش باشد و آن وقت بحث روی کنگره یا پلنوم میتوانست جایگاه واقعی خود را پیدا نماید. پیش و پس کردن تاریخ چیزی را ثابت نمیکند.

این سنت ما نیست
نوشته اید هیئت دائم میبایست پلاتفرم را پس میگرفت ولی مشخص نیست و مستدل نکرده ای چرا باید این کار انجام میداد. هشدار از طرف رفیق و یا رفقای از دفتر سیاسی درست یا نادرست کافی نیست، سوال این است که کجای این کار غیر قانونی است؟ کدام مرجع حزبی تائید کرده که که هیئت دایم صلاحیت این کار را ندارد؟ کدام مرجع قانونی تائید کرده که این پلاتفرم مغایر مصوبات حزبی است؟ کدام ارگان مافوق هیت دائم دستور داده که این پلاتفرم باید کنار گذاشته شود؟ اقلیت دفتر سیاسی که صلاحیت این کار ندارد. اگر هیئت دائم به چنین اقدام دست میزد از خود سلب اختیار کرده بود و شانه از زیر بار وظیفه ای که پلنوم به او سپرده خالی میکرد، اتفاقا با این کار موازین حزبی را نقص میکرد نه برعکس، در نتیجه هیت دائم کفایت لازم برای رهبری را از دست میداد. گذاشته از این با این کار سنتی را مرسوم میکرد که ربطی به کمونیسم مارکس و حکمت ندارد، بلکه بازگشت به سنت چپ حاشیه ای است. میبینید که واقعه نگاری و تاریخ تراشی نمیتواند سایه بر واقعیت غیر قابل انکار این حرکت بیاندازد. اقلیت دفتر سیاسی مبارزه سالم بر سر پلاتفرم را بر نتافت و با بکارگیری سنت چپ بورژوایی، آب را برای ماهی گیری گل آلود کرد و دیوار آهنینی دور حیات خلوت خود کشید و با این کار راه یک مبارزه سیاسی و نظری متمدنانه در حزب را سد کرد و ثابت شد جانبداری از تعدد نظر و وحدت عمل برایشان یک هیاهو بیش نیست.

باور کنید انتخاب روش اصولی و حزبی در مخالفت با بیانیه هیئت دائم، درایت سیاسی زیادی برای کمونیست های که سه دهه از فعالیت سازمانی، حزبی و کمونیستی درخشانی در کارنامه سیاسی خود دارند، لازم نداشت. اما همچنانکه شما هم خبر دارید، آنها به این سنت پرنسیپال سیاسی و حزبی متوصل نشدند و بجای آن به سنت جنجالی وای به داد حزب برسید، حزب برباد رفت، زحمات هفت ساله مان زیر سوال رفت، جمعی در صدد ملا خور کردن سیاست های حزب و الغای مصوبات حزب هستند، روی آوردند و خود را ناجی حزب از دست این آیه شیطانی و این روح خبیث که در بیانیه هیئت دائم متجلی شده است، قلمداد کردند! و… سپس هیئت دائم از نظر آنها صلاحیت خود را از دست داد! اخراج شد! و خود را مجددا در راس حزب قرار دادند! و بلافاصله تئوری توجیه این شاهکار توسط رفیق کورش عرضه شد. و انحلال حزب رسمیت یافت! من بارها از رفیق کورش شنیده ام که عقل نیز طبقاتی است. من نیز چنین فکر میکنم، و باید گفت که رفقای اقلیت دفتر سیاسی در این واقعه حزبی از عقل و سنت طبقات دیگر کمک گرفتند و راه چاره را در آن یافتند. شما نیز به دفاع از آن برخاستید. ای کاش این حرکت تنها یک شعبده بازی جهت مزاج و سرگرمی بود. ولی متاسفانه این رفقا با عدم احساس مسئولیت و عدم مهارت درآکروبات سیاسی و کم تجربگی در بکارگیری سنت کمونیسم بورژوایی، بازی خطرناگی را آغاز کردند، که کنترل را از دست همه خارج نمود، که امروز حزب را با چنین بحرانی مواجه نموده است که دوست دشمن در جریان آن قرار دارد. رفیق سامان، آیا اگر روش اصولی در برخورد به بیانه اتخاذ میشد کار حزب به این روز میرسید؟ آیا عقلانی، سیاسی و کمونیستی بر خورد کردن به چنین مشکلی (که تازه تنها اقلیتی آنرا مغایر با مصوبات ارزیابی میکند و اکثریت دفتر سیاسی چنین ارزیابی از بیانیه ندارد) نمیتوانست کار ساز باشد؟ آیا اگر اقلیت مطابق موازین حزبی رفتار میکرد و تعهد مشترک به اساسنامه را ارج می نهاد و راه قانونی جهت رسیدگی به شکایت خود را در پیش میگرفت، به رفع این ََمشکل کمک نمیکرد؟ و… این جمع بجای اتکا به سنت حزبی جهت طی کردن روند قانونی و اساسنامه ای که جزو تعهد هر کادر و عضو حزب است و قاعدتا به طریق اولی باید جزو پرنسیب اعضای دفتر سیاسی باشد و باز بجای نشان دادن ظرفیت سیاسی متناسب با موقعیت تشکیلاتیشان و از این مهم تر به عنوان آدمهای که سه دهه تجربه غنی مبارزه متشکل حزبی را در سنت کاملا متفاوت با سنت کمونیسم بورژوایی را از سر گذرانده اند و در این رهگذر دو تجربه غنی را با موفقیت پشت سر نهاده اند، نمی بایست به چنین اقدام غیر مسئولانه ای که شایسته این رفقا نبود. دست بزنند.

وقایع نگاری جواب نیست، بر خورد مارکسیستی به واقعه جواب است.

تبین شما از مسئله تنها یک وقایع نگاری با ذکر تاریخ وقوع آنها است، نه برخورد کمونیستی به یک واقعه سیاسی و حزبی. رفیق سامان  شما و هر دو حزب عراق و کردستان در این واقعه بی طرف عمل نکردید. شما وحدت حزب را در پنجاه در صد اقلیت و پنجاه در صد اکثریت و سه نفر از این طرف و یا سه نفر از آن طرف و سپس پیش به سوی کنگره پنج جستجو کردید و با این کار طرح خود را با خواست اقلیت انطباق دادید و با تقسیم برابر طرفین در رهبری حزب عملا در صدد بی اختیار کردن دفتر سیاسی بر آمدید و تلاش کردید دفتر سیاسی را از حقوقی که کمیته مرکزی با آرای خود در پلنوم 22 به آنها تفویض کرده بود محروم نمائید. و امروز شما نیز با ارتباط دادن مسئله به تاریخ مورد علاقه خودت، علنا تصویب پلاتفرم توسط هیئت دائم را شروع نقص اساسنامه و دور زدن مصوبات حزب میدانید. در واقع در این نوشته شما نیز نظرات اقلیت دفتر سیاسی را مبنای ارزیابی از مشکلات حزب حکمتیست قرار میدهید.

رفیق سامان همچنانکه میدانید جمعی در صدد بر آمدند اراده خود را به زور به حزب تحمیل نمایند. اقلیتی از دفتر سیاسی به سنتی متوسل شد که با سنت حکمت در برخورد به چنین مشکلاتی کاملا بیگانه است. این رفقا پایه گذار روشی شدند که در خلوت خود برای خودشان نیز قابل هضم نیست. کمونیسم حکمت در جنگ و مبارزه علیه چنین سنت های متولد شد. اساسا کمونیسم همه جا علیه زور است و این زور و قلدری در روز روشن بر هیچ کس پوشیده نیست. مارکسیست ها نباید نسبت به این حرکت بی تفاوت باشند و جهت توجیه آن به واقعه نگاری روی بیآورند. این حرکت ضد حزبی با مراجعه به تاریخ قابل توجیه نیست، و نمیتواند جوابی به مشکل بدهد. باور کنید حتی اگر تشخیص اقلیت دفتر سیاسی درست و پلاتفرم هدفش دور زدن مصوبات تا کنونی حزب باشد، باز سنن کمونیستی و تعهد مشترک به حزبیت و موازین آن و ارجاع مسئله به مراجع ذی صلاح حزبی، ممکن ترین و مناسب ترین روش جهت تغییر و یا کنار گذاشتن پلاتفرم بود. این رفقا این کار را نکردند، چون دورنمای پیروزی خود را در طی شدن مسیر قانونی ضعیف میدیدند. در نتیجه در مقابل دو راهی قرار گرفتند. راه اول، انتخاب حزبیت و پرنیسب های حزبی بود. راه دوم، زدن قید حزبیت و اصول و موازین اساسنامه ای بود. انتخاب اول، تبلیغ نظرات غیر مصوب در نشریات حزبی را با مانع روبرو میکرد و رفقای اقلیت را از ابزارهای حزبی جهت اشاعه افکار و نظرات جدید شان که مصوبه حزب نیستند، که من در پائین تیتروار به آنها اشاره مینمایم محروم میکرد. انتخاب دوم، آنها را از قید مزاحمت های پلاتفرم هیئت دایم خلاص میکرد ودست آنها را در تبلیغ و پراتیک مباحثات جدید رفیق کورش باز میگذاشت و منیت آنها را نیز تامین مینمود. این رفقا راه دوم را انتخاب کردند و تیر خود را بپای حزب زدند. رفیق سامان، این حرکت را تنها در فاصله گرفتن از سنت حکمت و بکارگیری اکروبات سیاسی و شگرد چپ حاشیه ای میتوان جستجو کرد. این عکس العمل به بیانیه هیئت دائم را باید در بی نیازی به حزب دخالتگر در فعل و انفعال اجتماعی جستجو نمود. این را باید بازتاب تز متعارف شدن جمهوری اسلامی دانست که فکر میکند رژیم محکم و استوار در قدرت است. این بی تفاوتی به حزبیت را باید در پروژه کار سوزنی با طبقه و بی تاثیری احزاب کمونیستی باصطلاح خارج کشوری بر جامعه و فعل و انفعال آن ، که یکی از نتایج تز متعارف شدن رژیم اسلامی ایران است، بررسی کرد. این را باید از لابلای تحزب کمونیستی جدید در درون طبقه بیرون کشید و این را باید از دعوت احزاب چپ، جهت پیوستن به این حرکت یعنی تشکیل جنبش کمیته های کمونیستی جدید، و نهایتا از شورا به اتحادیه نقل مکان کردن و آنها را احزاب کارگری در ایران خواندن استنتاج کرد. اینها هیچ کدام هنوز سیاست رسمی حزب نیستند و جدل علنی و رو به بیرون با این خطوط سابقه کمتر از یکسال دارد. تا قبل از پلنوم 22 بخشی عمده این نظرات از طریق نشریات رسمی حزب تبلیغ میشد و تلاش میکردند ذهنیت را جهت پذیرش آن بعنوان سیاست حزب آماده نمایند. اکثریت شدن مخالفان نظرات جدید، موانعی در ادامه تبلیغ این خطوط در نشریات رسمی حزب بوجود آورد و این گرایش را با تنگنا در پیش برد فعالیت مورد نظر خود روبرو کرد. این تحول در حزب، برایشان غیر قابل تحمل بود. واقعیت این است که بیانیه هیئت دائم مصوبات حزب را دور نمیزند ، بلکه بخشا پایان دادن به فعالیت غیر قانونی این رفقا می باشد که تا قبل از این، از طریق نشریات رسمی حزب، نظرات غیر مصوب را اشاعه میدادند، و به کسی نیز جوابگو نبودند. بیانیه هیئت دائم تلاشی است برای قرار دادن مجدد حزب روی ریل حزبیت و اختصاص یافتن نشریات رسمی حزب به سیاست های حزب است. بیانیه میخواهد حزب را از کسالت فعالیت سیاسی و عدم دخالت گری در مسایل و فعل و انفعل اجتماعی که نتیجه تزهای مزکور است، به دخالت فعال در جدال اجتماعی برگرداند. بیانه تلاشی برای تامین حضور فعال حزب در صحنه سیاست ایران در دل تحولات اجتماعی و … است.

بعدالتحریر: در این راستا به پاراگرافی از نوشته رفیق اسد گلچینی در جواب به رفیق عبدالله محمود توجه نمائید که از نظر من به این ماجرا مربوط است.

تاکیدات از من است.

“مثال دیگری که حدود یکسال قبل اتفاق افتاد میتواند این ادعا را بخوبی ثابت کند و آنهم انتشار مباحثات “تحزب کمونیستی طبقه کارگر” از کورش مدرسی در نشریه سازمانده کمونیست بود. کمیته سازمانده بعد از این اقدام طی نامه ای از دبیر کمیته مرکزی و رئیس دفتر سیاسی دستور میگیرد که این شماره نشریه بدلیل چاپ این مبحث باید جمع آوری شود چرا که سیاستهای مندرج در این مباحث جدید هستند و مورد مخالفت تعدادی از رهبران حزب است و در رهبری حزب هم تصویب نشده است. کمیته سازمانده این دستور را فاقد اجرای قانونی دانست و آنرا رد کرد و رسما طی نامه ای به این رفقا (که رونوشت آن به هیات دبیران حزب داده شد) نوشت که کمیته سازمانده سیاستهای مندرج در این مباحثات را جدید نمیداند و آنها را دقیقا در ادامه منطقی سیاستهای سازماندهی کمونیستی حزب میداند و چنانچه شما خواهان برچیده شدن این شماره نشریه هستید باید ارگان رهبری را متقاعد کنید و مصوبه این ارگان را به ما ابلاغ کنید و نه دستورات فردی مقامات حزبی را، و در صورت چنین ابلاغیه ای کمیته سازمانده به آن عمل خواهد کرد. کمیته سازمانده این روال قانونی را به دبیر کمیته مرکزی و رئیس دفتر سیاسی متذکر شد. این روال قانونی و حزبی از طرف این رفقا هیچگاه طی نشد. و هیات دبیران وقت در تصمیم رسمی خود هیچ انتقادی به کمیته سازمانده حزب نداشت. میخواهم تاکید کنم که حزب حکمتیست در سه سال گذشته بر اساس کمیته ها و اختیارات واقعی این کمیته ها برای پیشبرد فعالیتهای حزب متکی بوده است.”

چنانکه ملاحظه میکنید این دوره ای است که اکثریت هیئت دبیران را رفقای هم نظر کمیته سازمانده تشکل میدهند. مشاهده میکنید چون صدارت دست خودشان است، هنور موازین حزبی معتبر است و ظاهرا جایگاه خود را برای این رفقا از دست نداده است و رئیس دفتر سیاسی و رئیس هیت دبیران را به ارگان مافوق یعنی رهبری وقت ارجاع میدهند. رهبری که امروز نه تنها برایشان مرجعی محسوب نمی شود بلکه آنرا خلعید کردند. البته آنوقت نیز کار کمیته سازمانده درست نیست، چون کمیته سازمانده بنا به تشخیص خودش این نظرات را ادامه منطقی سیاست های سازماندهی حزب میداند و در نشریه حزب هم منتشر میکند. معلوم نیست چرا آن زمان هیئت دبیران با تائید خود میتوانست مباحثات جدید رفیق کورش را که هنوز در مراجع رسمی و قانونی حزب به تصویب نرسیده اند در ادامه سیاست های قبلی حزب محسوب نماید و همین میتواند برای انتشارش حجت باشد. و حتی کمیته سازمانده نیز میتواند تشخیص دهد و همین کار بکند، ولی امروز این حق را برای هیئت دائم قائل نیستند که پلاتفرم تصویب نماید. آنهم پلاتفرمی که هیئت دایم میگوید مغایرتی با مصوبات حزب ندارد. این یک بام دو هوا را چگونه توضیح میدهند. مبینید که رفقای اقلیت آنوقت هم مثل امروز زور میگویند و نظرات غیر مصوب را در نشریات رسمی حزب منتشر مینمایند، و به کسی هم جوابگو نیستند. با وجود این رئیس هیت دبیران که دبیر کمیته مرکزی نیز میباشد و رئیس دفتر سیاسی وقت صلاحیت کسی را زیر سوال نمی برند. خواننده با خواندن این پاراگراف متوجه میشود، آنزمان نیز جمعی از اعضای دفتر سیاسی به اضافه رئیس هیت دبیران و رئیس دفتر سیاسی مباحثات مندرج در نشریه سازمانده کمونیست را مغایر بامصوبات قبلی حزب دانسته اند. ولی چون اکثریت هیئت دبیران بعدا این کار کمیته سازمانده را تائید کرده است، رفقا رحمان و فاتح که در راس عالیترین ارگان های حزبی نیز بودند همراه با جمعی از دفتر سیاسی، نه تنها اقدام به تمرد و دور زدن اکثریت رهبری وقت حزب نمیکنند، و نه تنها نظر را با توسل به زور به حکم تبدیل نمی نمایند، بلکه تک موردی هم نقص موازین حزبی از این رفقا سر نزده است. امروز را با آن روز مقایسه کنید تا شکاف عمیق دو سنت متفاوت را تشخیص دهید.

علی مطهری
2012/01/17