(مصاحبه اسماعیل ویسی با سلام زیجی در رابطه با اختلافات حزب حکمتیست)
اسماعیل ویسی: پلنوم 22 حزب حکمتیست در اواخر ماه نوامبر 2011 برگزار گردید. دفتر سیاسی منتخب این پلنوم هیئتی ” هیئت دائم “را جهت هدایت و رهبری سیاسی – اجرائی انتخاب نمود. هیئت مزبور ” پلاتفرمی ” را تدوین نمود که به تصویب دفتر سیاسی رسید. ناگهان اقلیتی در دفتر سیاسی به مخالفت آن پرداختند و در اعتراض به “پلاتفرم” بیانیه انحلال طلبانه ای و علنی صادر کردند.این رفقا در کمال تعجب و ناباوری دست به یک اقدام کم سابقه ضد حزبی زدند. خود را “دفتر سیاسی ” اعلام و همزمان در سطوح مختلف دست به اجرای نقشه از پیش آماده خود زدند از جمله مسدود کردن سایتها و “مصادره” اموال حزب. سوال اول برای هر ناظر بیرونی این است که چرا این اتفاق افتاد؟ آیا اختلاف سیاسی جدی در حزب وجود داشته؟ این اختلافات چه هستند و چرا حزب با چنین اقدام نامتعارف و انحلال طلبانه ای از سوی یک اقلیت روبرو گردید؟
سلام زیجی: به پلاتفرم سیاسی و عملی و اینکه این رفقا چرا نیاز داشتند به این بهانه دست به زشت ترین و کم سابقه ترین حرکت ضد حزبی و ضد اجتماعی بزنند وعلیه حزب و رهبری آن دست به “شورش” و “زنده باد کودتاه” بزنند بر میگردم. واقعیت این است برای همه ی ما این اقدام بدعت جدیدی در سیاست و کار مشترک، تحزب کمونیستی و موازین حزبی بود. بروز آن در این سطح در حزبی که در نقد چنین سنتی شکل گرفته بود تا حد زیادی غیر منتظره بود.
برای حزبی که بنیاد آن بر مبارزه با اعمال ضد حزبی، اتهام و افترا، گردنه بگیری تشکیلاتی، محفلیسم، سفسطه گری روشنفکری و تعرض به پرنسیبها و سیاستهای پایه ای کمونیزم کارگری و حکمت در زمان خود علیه جریان چپ نامسئول به رهبری امثال حمید تقوائی و اصغر کریمی و علی جوادی و آذر ماجدی تشکیل شده بود قاعدتا نمی بایست خود دوباره با همین پدیده روبرو گردد. آنچه که امروز حزب ما با آن روبرو شده تکرارشنیع تر،غیرمسئولانه تر وغیر اجتماعی تر همان سنت و فرهنگ و سیاست و افق چپ روشنفکر و راست، ایدئولوژیک ، فرقه ای و سکت شبه مذهبی است. متدها، روشها و پرونده سازیها و اتهامات سیاسی امروز دقیقا در ادامه همان دوره اما در شکل زمخت تر و کمدی تر آن در حزب ما از جانب اقلیت دفتر سیاسی و به دستور فرمانده پشت صحنه شان علیه حزب ما اجرا گردید. می خواهم تاکید کنم که رفقا امروز “زنده باد کودتاه” در حزب ما اساسا بخشی از همان چپ بوده و هستند که اکنون در شرایط تازه تر و بر بستر تجدید نظر هایی که علنا اعلام کرده اند با سیاست و مصوبات و موازین پایه ای حزب، از حزب ما فاصله گرفته اند. بدنبال شکست ها یا آسیب هایی که در جریان ماجراجوییهایشان در صحنه سیاست ایران به حزب تحمیل کردند و نگاه جدیدشان به اوضاع سیاسی و تشکل یابی طبقه کارگر و به سخره گرفتن فعالیت حزب در خارج و کردستان و غیره که نتوانسته اند این مواضع جدید خود را در دو سال اخیر به مصوبه حزب تبدیل کنند و در هر کنگره و پلنوم و نشست دفتر سیاسی به عقب نشینی وادار شده اند و از تبدیل حزب و خط حکمت به حزب یک جریان راست و پاسیو نا امید شدند، به بن بست رسیدند. بدنبال این روند است که هسته اصلی این جریان با استیصال روبرو میگردد و با طغیان تشکیلاتی ومصادر اموال و سایتها فضایی را به وجود می آورند که روند شکستهای سیاسی خود را پرده پوشی نمایند. خواستند از راه شلوغ کردن و زیر پا نهادن همه موازین و پرنسیبهای موجود افکار عمومی را متوجه آدرسهای غلط و جعلی کنند. بهانه کردن “پلاتفرم” تنها فرصتی و زمانی بود که این جریان لازم دید با دست آویز قرار دادن آن برای اجرای نقشه ای که هدفش ممانعت از توقف تداوم سیر نزولی و ورشکستگی سیاسی یک خط راست و بنظر من ضد حکمتی بود که مدتها بود در درون حزب و مکانیزمهای حزبی شکست خورده بود و راهی برای پیشروی از مسیر فضای سیاسی سالم و حزبی نداشت.
طغیان ضد حزبی کنونی این رفقا ناشی از شکست خط سیاسی شان و بی ارزش کردن تحزب کمونیستی و موازین و مقررات درونی حزب است. کاری که اینها در مقابل حزب انجام دادند سر سوزنی ربط به سنت کمونیستی نداشت و ندارد. اقدام اینها را تنها میتوان با سنت و رفتار راست ترین جریانات شبه مذهبی و ایدئولوژیکی و عشایری مقایسه کرد. هیچ جریان و انسان منصف وحقیت جو وهیچ عضو حزبی که خود را کمونیست و جزئی از سنت سیاسی و حزبی منصور حکمت و پرنسیبهای تاکنونی حزب میداند مستقل از نظرات سیاسی اش نمی تواند و نباید آنرا تائید و همراهی کند. آن کسی که آن را به هر دلیلی همراهی کند به سرباز قربانی شده ای تبدیل می شود که در دفن اساسنامه و پرنسیبهای تاکنونی حزبی و هر نوع کار مشترکی سهیم می شود و به ادعاهای تاکنونی دشمنان کمونیسم و حزب ما، که کمونیستها هیچی نیستند و قابل اعتماد نیستند و مخالفین خود را سرکوب می کنند و حرف و عملشان یکی نیست و غیره، کمک خواهد کرد.
این اتفاق آشکارا ضد حزبی و توطئه گرانه نه در میان ما که در صفوف هیچ حزب سالمی شاهدش نبوده ایم. مگر از جانب امثال عبه مهتدی در دوره جدائی شان از کومه له حزب کمونیست. در میان جریاناتی که به جای سیاست و حزبیت و تعهدات مشترک و اعتماد سیاسی و رفیقانه، سنت ارباب و رعیتی و مرید و شیخ بر آن مسلط باشد میتوان با چنین پدیده هایی روبرو شد. اسم آن را هر چه بگذارید اما بدون تردید هر چه باشد مطلقا کمونیستی نیست و نباید اجازه داد به اسم کمونیسم این را در بازار سیاست عرضه کنند. با این وجود این کمونیستها هستند که با این روشهای ضد پرنسیپال و ضد کمونیستی بیش از پیش مورد فشار و تعرض و نشخوار بورژوازی و جریانات ضد حکمتیستی قرار می گیرند. عاملین آن نه تنها عین خیالشان نیست بلکه آن را همانطوری که خود گفته اند مایه افتخار خود هم می دانند! تنها بی ربطی به جامعه و ایدولوژیک و سکتی بودن است که فرد یا جریانی را به اینجا می کشاند. به راستی برای حزب ما چنین پدیده ای در این بعد جدید بود. متاسفم که افرادی از حزب ما به این سنتها آویزان شده اند ونقش مرید برای خود در مقابل “رهبر” معنویشان قائل هستند. این سنت و متد از بیخ با مارکسیسم و حکمتیسم و فرهنگ سیاسی غالب تاکنونی بر حزب حکمتیست در تضاد است!
اسماعیل ویسی: به سابقه آن اشاره کردید. منظور شما از آن سابقه چیست ؟
سلام زیجی:ما نطفه های ضیف تر آن را در حزب تجربه کرده بودیم. در سطح سیاسی با تلاش از راههای غیر اصولی و غیر قانونی برای تحمیل سیاستهای جدیدی به حزب و در سطح تشکیلاتی با برخوردهای نادرست وغیر اجتماعی به افراد در حزب در اشکال مختلف شاهدش بوده ایم. به اختصار به هر دو جنبه اشاره می کنم. در سطح روش برخورد به اختلافات و مخالفین سیاسی در خود حزب که مکررا شاهدش بوده ایم و همه این موارد در فایلهای صوتی جلسات و پلنومها موجود است از جمله میتوان به توهین به اعضا کمیته مرکزی در پلنومها و اتهام زدن به آنها در جلسات از جانب برخی از این رفقا وبه ویژه از جانب کوروش مدرسی اشاره کرد. ترک جلسات رسمی دفتر سیاسی، میدان ندادن به بحث سیاسی منطقی وآرام، آژیتاسیونهای های توخالی و تحریک احساسات، متهم کردن افراد به راست روی یا چپ روی، منتسب کردن به کومه له ای و سنت آن، نامگذاری افراد و مخالفان به چپ بورژوا و سنتی و … این اتهامات بارها به اعضای رهبری و در این و آن محفل زده میشد بدون این که مدعیان برای اثبات آن زحمت بکشند. به جای روش اقناع و متکی بر رفتار سیاسی سر راست و قانونی، دست بردن به محفلیسم و سو استفاده از اختلافات مقطعی بین افراد برای جذب یکی از آنها به دایره محفلی روش این دوستان بود، حتی مورد کتبی در دست هست که با ارسال نامه مخفی به اعضا کمیته مرکزی برای تحریک وی علیه مخالفین سیاسی خود در کمیته مرکزی و غیره از جمله مواردی بوده که ما در این چند سال اخیر از طرف برخی از این رفقا دیده و تحمل کرده ایم. چند سال پیش حتی خود رفیق کوروش به دلیل برخورد غیر حزبی و تهمت زدن به رفقایی از اعضا کمیته مرکزی و هیئت اجرائی کمیته کردستان طبق نتیجه کمسیون ویژه رسیدگی به شکایت در آن دوره محکوم و قابل برخورد تشکیلاتی تشخیص داده شد که بنا به “مصلحتها”ی حزب از اجرا آن پرهیزشد. موردی بوده ازاعضای کمیته مرکزی به دلیل برخورد تند و توهین آمیز و فشار غیر اصولی نه تنها مجبور به کناره گیری از کمیته مرکزی که کلا از حزب استعفا داده است. نه تنها این، استفاده از کلمات رکیک توسط رفیق کوروش در خطاب به جامعه یا جریانات دیگر مورد اعتراض تعداد زیادی از ما بوده است. یاد آوری این موارد از این نظر حائز اهمیت است که بگویم ما با پیش زمینه و سنتهایی که امروز بی مهابا به سیم آخر زد و انحلال حزب را اعلام می کند و اتهامات سنگین سیاسی به اکثریت کمیته مرکزی و اعضا این حزب زده می شود و آنها را همانند زمان آقای تقوائی بر مبنای گروه خونشان “کمیته کردستانی” معرفی می کنند همواره در حزب روبرو بوده ایم و بنظر من کل رهبری حزب به نادرست به آن تمکین کرد و با آن کنار آمده بود. آنچه که امروز در حزب رخ داده است ” باران بی ابر نبود” ریشه در این تاریخ و در شریک شدن یک سنت روشنفکر”کارگری” به شدت غیر اجتماعی و فرقه ای در ایجاد حزب حکمتیست دارد که اکنون به ویژه بعداز محرز شدن ناکامی خط سیاسی اش در حزب به اوج انفجار و عدم همزیستی خود با حزب رسیده است.
اسماعیل ویسی: علاوه بر این وجه از مسئله، گفتید که از نظر سیاسی هم این اختلافات در حزب سابقه داشته است. این اختلافات چه بوده است؟
سلام زیجی:شخصا فکر می کنم در حزب ما همواره دو گرایش وجود داشته است. کمونیزم کارگری حکمتیست و یک جریان راست روشنفکر “کارگر گرا” که از پایه با مبانی کمونیزم کارگری حکمت سر سازگاری نداشت. تعرض ضد حزبی و اتهام پراکنی و انقلاب ایدئولوژیکی جریان حمید تقوایی چنان به سرعت به حزب کمونیست کارگری سابق تحمیل شد که بدترین عوارض آن این بود که فرصت کافی به آدمها داده نشود تا آرام و خونسرد و سیاسی انتخاب سیاسی بکنند. ما مجبور شدیم اساسا بخاطر دفاع از موازین، حزبیت و حرمت انسانها و دفاع از پایه های کمونیزم کارگری دست به مقابله و مقاومت بزنیم. اگر آن دوره این روش زشت “انقلاب فرهنگی” به حککا تحمیل نمی شد بنظر من تعدادی از آنهایی که با جریان حمید رفتند و یا تعدادی که با ما حکمتیستها آمدند الزاما به شکل کنونی در آن دو حزب قرار نمی گرفتند. پدیده ای که متاسفانه با همان متد و انگیزه و سیاست از جانب خود رفیق کوروش و اقلیت دفتر سیاسی به این حزب ما نیز تحمیل شده است. سنت سیاسی غیر اجتماعی که هیچ نظر مخالفی را تاب برنمی آورد و مخالفینش را با اتکا به محفلیسم و راه انداختن “انقلاب ایدئولوژیک” و تحریک احساسات عقب افتاده و دروغ پراکنی تخطئه می کند و سر آنجام انشعاب و جدائی را به حزب و جنبش ما تحمیل می کنند.
در نتیجه در یکی دو سال اول تشکیل حزب حکمتیست به دلیل آن مقاومت و هدف مشترک در دوره حزب کمونیست کارگری سابق ما جریان حکمتیستی با اقلیتی از یک جریان شبیه با چپ سنتی باقی مانده در رهبری حککا در حزب”متحد” ماندیم. این گرایش کوچک با وجود تحرکهای که داشتند اما اساسا تحت تاثیر وهژمونی سیاسی سیاستهای حکمت در حزب فعالیت داشتند. مستقل از جایگاه دیروز و امروز افراد، به عنوان گرایش سیاسی در دو سه سال اول تشکیل حزب با استناد به اسناد اولیه و مصوبات و پراکتیک آن متد و سیاستهای حکمت حرف اول را میزد و دست بالا را داشت. به همین دلیل حزب بشاش و با افق بود و پراکتیک حزب ما در تمام سطوح برجسته و فعال در صحنه سیاست داخل و خارج برای همه عیان بود. این را در پراتیک حزب در خارج کشور و داخل کشور آشکارا همه میدیدند و حزب ما را به یکی از فعالترین، محبوب ترین و دخیل ترین جریان تبدیل کرد. در خارج به تحرکات جمهوری اسلامی افسار زده بودیم، در کردستان پروژه رهبران کمونیست و گارد آزادی و سازماندهی اعتصاب عمومی و فعالیتهای اجتماعی و توده ای برجسته ای داشتیم و در تهران و شهرهای دیگر و مراکز کار سیاستهای منصور حکمت و سیاستهای حزب ما می رفت دست بالا پیدا کند و از جمله دانشگاهها را به نفح چپ چرخاند و روزنه امید به کمونیسم را در کل ایران گشود. در اوج عروج حزب، نقشه و اقداماتی بطور غیر رسمی در دستور بخشهایی از فعالیت حزب یا درحاشیه به سیاست حزب وارد کردند که نادرست و ناشی از عدم تشخیص درست اوضاع بود و به نفع حزب و جنبش ما تمام نگردید.گسترش دامنه سرکوب و تعرض جمهوری اسلامی به مخالفین و همچنین فعالین کارگری وجریان دانشجوئی شروع شد. سر کار آمدن احمدی نژاد و داستان “رشد سرمایه داری” وغیره پیش کشیده شد. و بلاخره کل این تحولات به ویژه یورش جمهوری اسلامی به جامعه و جنبش دانشجوئی و عقب نشینی “جنبش سرنگونی” اوضاع جدید ایران بعد از رئیس جمهور شدن احمدی نژاد مستقیما بر حزب ما تاثیر گذاشت و برخی را به فکر “تغییر ریل” جدید در حزب کشاند. با آوردن سیاست و متد و سبک کار جدید در حزب روبرو شدیم که در تعارض با کل سیاستهای مصوب تا کنونی قرار می گرفت. اولین ما به ازا عملی آن پاسفیسم و ترمز کردن فعالیتهایی بود که می بایست مانند سالهای اول تشکیل حزب تداوم پیدا می کرد. در مقابل این روند جدید در حزب مقاومت شکل گرفت و نطفه های اختلاف که هر یک انعکاسی از از دو گرایش متفاوت بود سر باز کرد. اما این بار این خود کوروش بود که بر بستر اوضاع جدید که گفتم به “بازنگری” پرداخت و این نظرهای جدید در راس گرایش مقابل حکمتیستها قرار گرفت. خود کوروش بدنبال آن تحولات جدید برای مدت نسبتا طولانی از دخالت در حزب خودداری کرد و در دسترس نبود. با کشف “صنعتی شدن ایران” و پاره ای مواضع و بحث دیگر بعداز کنگره سوم به دخالت در سیاست حزب برگشتند و تنشهای جدیدی در حزب ایجاد کردند.و بلاخره تحت فشار واقعیت جامعه و تناقضات سیاسی خود در حزب قرار گرفتند و از رهبری کناره گیری کردند و متاسفانه با مشکل پزشکی هم برخورد کردند و دنبال معالجه پزشکی چشم خود رفتند. بعد از کنگره چهارم با “نقطه سر خط” انتخاب سیاسی و علنی دیگری را کردند و بدون دردسر حزب به توضیح مواضع جدیدشان پرداختند. در همان دو گام نخست سیاست و جهت هایی را طرح کردند که با مبانی حزب و مصوبات تا آن زمان ما خوانائی نداشتند. ما در رهبری حزب تماما با آن مخالف بودیم. ولی رفقای انحلال طلب امروز در قالب “کمیته سازمانده” دیروز بجز مواضع جدید و بنظر من راست کوروش هیچ سیاست دیگر حزب را دنبال نکردند و از همان دوره نه تنها ضد حزبی عمل کردند بلکه با سو استفاده از تاریخ حزب و نیرو و شخصیت های آن عملا به ایجاد یک حزب دیگر در دل حزب ما دست زدند. در ادامه این روند دو ساله بود که همان خط و افراد هسته اصلی “زنده باد کودتاه” و “شورش” و “مصادره اموال” دوره اخیر را اجرا و نمایشی را به اسم “کنگره” برای خود و محفلشان “قانونی” اعلام کردند و مسیر جدائی از مصوبات رسمی، اساسنامه و گرایش منصور حکمت در حزب را دارند به سر انجام می رسانند.
از کنگره دوم حزب و همچنین کنگره سوم و به ویژه بعد از تحولات سیاسی در ایران و مسئله جنبشهای اجتماعی و دانشجوئی و کارگری و فعالیت حزب در کردستان و…شکافهای سیاسی اختلافات ما قطبی تر شد. اما ما در رهبری حزب و به مثابه حکمتیستها همواره فکرده کرده ایم که حزب ما بنا به کلیه مفاد اساسنامه ای و تعهدات سیاسی که اعلام کرده بود باید به عنوان یک حزب سیاسی رفتار کند و اختلاف سیاسی را نباید به بهانه ای برای انحلال و دور زدن مکانیزمها ی حزبی تبدیل کرد. کاری که این رفقا اقلیت در زمخت ترین شکل آن به این تعهدات که خود زمانی زیرش را امضا کرده بودند وفادار نماندند و متاسفم که دیگر به هیچ وجه قابل اعتماد برای کار مشترک، نه تنها با ما، با هیج جریان و فرد سیاسی و صاحب فکر مستقلی نیستند.من امیدوارم در اولین فرصت مجال پیدا کنم که به نگارش کامل این روند و اختلافات بپردازم. در یک جمله بگویم جریان انحلال طلب از دو سه سال اخیر آشکارا خط و سیاست و الگو و مقررات و پرنسیب و رهبران دیگری داشته که متعلق به خط منصور حکمت و اسناد ی که این حزب را بنیان نهاد نیست، از آن کاملا عبور کرده اند. اجازه دهید به سر خط بخشی از آن اشاره کنم.
در همین رابطه فعلا توجه شما را به مواردی جلب می کنم که این خط آن را نمایندگی کرده و تعرض خود را بر این مبنا علیه حزب و حکمت شروع کرده است.اعضا دفتر سیاسی یا کمیته مرکزی یا هر کمیته حزبی،طبق موازین مدون اساسنامه ای، نمی توانند علیه سیاستهای رسمی و مصوب حزب در شکل علنی و بدون طرح اولیه آن در مجاری قانونی آن رو به بیرون اظهار نظر کنند. در دوره اخیر از جانب حداقل ٥ نفر از این “رهبران” انحلال طلب آنطوری که همگان از آن مطلعند در شکل مستقیم و غیر مستقیم علیه سیاستهای مصوب و پایه ای حزب و کمونیزم کارگری حکمت دست به مقاله نویسی و سمینار زده اند بدون این که یک بارهم آن را در مکانیزم حزبی طرح کرده باشند یا به تصویب رسانده باشند. در نتیجه ما هم از نظر سیاسی و هم از نظر اصول سازمانی همواره با نقض این و آن سیاست وموازین روبرو بوده ایم. پرچم این مشخصا در دست رفقایی از کمیته سازمانده مانند بهرام مدرسی، اسد گلچینی و محمد فتاحی و، در قدم بعدی یکی دو نفر دیگر، با اتکا به کوروش در راس این اقدامات و تغییر نظر و مواضع علیه سیاستهای رسمی حزب بوده و در تقابل با مصوبات حزب و مبانی حکمت قرار داشتند. جالب این است که امروز این رفقا و همراهانشان در پوشش نابجا و فریب کارانه ی دفاع از”مصوبات تاکنونی” سنگر گرفته اند در حالی که تمام مسئله بر سر تجدید نظر قدم به قدم و قطره چکانی تک تک آنها از خود این مصوبات است. تاسف اینجا است که صراحت اقرار به آن و دفاع آشکارا از مواضع وسیاستهای غیر مصوب تاکنونی و جدید خود را ندارند.
سیاست مجمع عمومی وشوراهای کارگری، که از اسناد پایه ای حزب و حکمت است، از جانب آن رفقا”ایدئولوژیک” و متعلق به سنت “کمونیسم بورژوایی “معرفی شده است و سندیکالیسم را عملا جانشینش کرده اند. بجای نقد و مبارزه با رایج ترین سنت تشکل یابی راست کارگری و سندیکالیسستی و سنت راست جاری امثال حزب توده و فدائیان اکثریت، بیش از حد متعارف خود به جریانات فرعی تر مانند “اتحادیه آزاد” و کمیته “هماهنگی” گیر داده و به مشغله حزب تبدیل کرده بودند.حزب ما در سنت کمونیزم بورژوایی است، معرفی حزب ما به عنوان حزبی در”سنت چپ بورژوا”علنا از سوی این رفقا در سایتها منتشر شد. اوضاع سیاسی ایران واین که سرمایه داری در ایران بحران ندارد، به عنوان بخش دیگری از “بازنگری”این جریان است که مدعی هستند اوضاع سیاسی ایران موقعیت اثباتی تر به نفع سرمایه داری و رژیم پیدا کرده است و … منجر به کنار نهادن مبانی و متد حکمت و سیاستهای تاکنونی از جمله مصوب آخرین کنگره،کنگره چهارم، در برخورد به اوضاع سیاسی شد. من در آخرین کمونیست فصلی شماره ١٦٣، تحت عنوان”بحران جمهوری اسلامی عمیقتر میشود” این سیاستها را نقد کرده ام. این مواضع، به دفاع از یارانه ها و کند کردن نقش فعال حزب در تحولات از جانب این رفقا منجر گردید.از جمله در یکی از نشست های دفتر سیاسی “انتخابات در ایران هم مانند انگلستان است”را تئوریزه کردند که مورد نقد جدی ما قرار گرفت. و این که از نظر برخی از آنها مسئله جنبش زنان و دفاع از حقوق کودکان و…فرعی شده اند چون همه چیز از “سر مبارزه طبقاتی است” و مبارزه طبقاتی هم در “کارخانه” معنی دارد و در کارخانه هم تنها”مبارزه اقتصادی” اصل و محوراست. و همچنین دفاع غیر مستقیم یا مثبت دیدن “کانون عالی سراسری صنفی کارگران”، که یک نهاد دولتی است، طوری که حتی اطلاعیه ای که به این منظور تهیه شده بود در دفتر سیاسی نقد و کنار گذاشته شد و منتشر نگردید. در برخود به فعالیت حزب در خارج که، بغیر از ابتکارات محدود این و آن کمیته شهری و یا فعال حزبی، در دو سال اخیر فاقد نقش جدی بودیم. تا جائی که یکی از همین رفقا(محمد فتاحی) طی نامه ای اقدام ستایش آمیز رفقای ما را در یوتبوری علیه سفارتی ها را نادرست و دقیقا مانند اکثریتی ها و دو خردادی ها آن را” ایجاد مزاحمت برای مردم” توصیف کرده بودند.
بعداز “نقطه سر خط” کوروش مدرسی که چند سمینار از جمله در مورد “تحزب کمونیستی” و پیش کشیدن “جنبش کمیته های کمونیستی” که در تقابل آشکار با مصوبات حزبی از جمله “سیاست سازماندهی ما در میان کارگران” بود، به پرچم رفقای انحلال طلب ” کمیته سازمانده” تبدیل شد وکمپینی غیر رسمی علیه سیاستهای مصوب تاکنونی را شروع کردند. نشریه سازمانده کمونیست و تک مقالات آنرا طبق “موازین” به عنوان مواضع و سیاست رسمی به جامعه معرفی میکردند که هیچ ربطی به حزب نداشت. آن کمیته انتصابی٥ نفره را به مکانی برای ایجاد و بنیان نهادن یک “حزب” دیگر در دل حزب حکمتیست تبدیل کردند. این خط فکری جدید از اعتبار و محبوبیت حزب و قابلیت کمیته مرکزی و کادر و اعضا آن در جهت پیشبرد یکمواضع سیاسی جدید و راست که مغایر با کمونیزم کارگری و متد حکمت می باشد، در این مدت سو استفاده کردند و بدون اینکه رسما اعلام “تغییر ریل” کنند عملا و یواش یواش در صدد تغییر ریل کل مبانی حکمت و حزب در پوشش حزب حکمتیست بودند. بدین ترتیب ما در دو سال اخیر با این موج از نظرات جدید برای تغییر ریل حزب از مصوبات پایه کمونیستی به طرف سیاستهای راست و کارگر پناه روبروشدیم.
مترادف با این جهت گیری جدید که آشکارا علیه سنت و خط سیاسی حکمتیست است مستقیما خود حکمت نیز مورد تعرض این گرایش راست قرار گرفت. اسد گلچینی در دو پلنوم در مورد استراتژی جدید برای حزب خواست سمینار بگذارد و سند بیاورند که در روزهای قبل از پلنومها منصرف می شدند!، همین رفیق در مکاتبات درونی دفتر سیاسی نوشته که “استراتژی منصور حکمت در دوره حزب کمونیست کارگری شکست خورده است”. این سند هم موجود است. و در همین مکاتبات بدلیل این نگاهش به حکمت دیگر برایش مهم نبود که تشکیلات و کمیته کردستان و قدرت کمونیزم در آن از اهمیتی برخوردار است و به همین دلیل به همراه ادعاهای مکرر وتحقق نیافته ی رفیق کوروش که “عمر کمیته کردستان به سر رسیده و زنان ریش در آورده اند”، برای من می نویسند که کمیته کردستان مانند “داریوش همایون نقش ایفا کنند” و “توپخانه” باشند. تا سیاستها و هدفهای ایشان در سایه آن “توپخانه” گل کنند تا در روز خود اموال همین “توپخانه” و دیگر کمونیستهای سه دهه اخیر جنبش کمونیستی را “مصادره”نمایند.
بهرام مدرسی نیز در همین راستا بحث “حزب و جامعه و حزب و قدرت سیاسی” را در پلنوم “تاکتیکی” خوانده است، و هم در مورد بر خورد با اوضاع سیاسی ایران در تقابل با حکمت از اینکه بهمن شفیق حق داشت سخن سرائی کردند. مباحث پایه ای وکمونیستی حکمت “حزب و قدرت سیاسی و حزب و جامعه” را که من و تعدادی در شکل قرار به پلنوم برای تصویب داده بودیم با پاسخ اینکه این”تئوریک” است و نمی شود “بحث تئوریک” را به رای گذاشت روبرو شدیم.
این جریان از همان کنگره چهارم تلاش کردند که به تصویب مجدد “سیاست سازماندهی ما در میان کارگران” از منصور حکمت رای مخالفت داده شود، و مخالفت کردند. در همان کنگره کوروش قطعنامه پیشنهادی رفیق مظفر محمدی، عضو وقت کمیته کردستان، را با زور و با وجود پس گرفتن آن، وارد دستور کنگره کردند تا آن را “قطعنامه کمیته کردستان” بنامند و بگویند ببینید اینها از سنت کومه له ای اند! و این یک جعل آشکار است که متاسفانه کوروش در این رابطه در اسناد غیر قانونی و یکطرفه که منتشر کردند به آن متوصل شدند. در حالی که همه میدانند اولین کسانی که با آن قطعنامه پیشنهادی مظفر مخالفت کردند من و رفقای دیگر رهبری حزب و کمیته کردستان بودند و امروز متاسفم کسی مثل کوروش مدرسی در صندلی اشغال شده شونیسم نشسته و از اختلافات امروز حزب که کم و بیش همه کمیته های حزبی و همه بخشهای آن را در بر گرفته عامدانه و درست مانند امثال حمید تقوائی و یا آذر ماجدی سال ٢٠٠٤ از اکثریت کمیته مرکزی و کادر و اعضا حزب تصویر “کمیته کردستانی” داده و بخورد حواریونش میدهد.
این رفقا در مقابل یورش ضد کمونیستی امثال بهمن شفیق و ایرج آذرین و بقیه به منصور حکمت نه تنها همواره سکوت اختیار کرده اند که حتی در میان این همه آدمهای بالغ و عاقل و مبارز در دنیا محفل بهمن شفیق متنفر از حکمت را به کنگره چهارم دعوت میکردند، محفلی که امروز طغیان جریان انحلال طلب را در راستا آرزوهای ضد کمونیستی خود علیه منصور حکمت در بوق و کرنا کرده است. اما هم آن دوره و هم امروز اگر کسی به کوروش می گفت پشت چشمش ابرو است با پاسخ “دندان شکن” امثال “مشتی قاسم” و “دنده خلاص” و “نمیفهمند”ها و “کوروش خط قرمز است”ها روبرو می شد. اینها غریزی و از سر اشتباهات نبود و نیست، کاملا سیاسی و هدفدار و خطی بوده و هست. از این می گذرم که همواره ادبیات و برخورد تعدادی از این رفقا به مخالفین ما در بیرون بشدت جدل آنلاینی و در ادامه فرهنگ و سنت دوره جدائی از حکک سابق و حمید تقوائی بوده است. امروز همین ادبیات و برخورد در شکل “انقلاب فرهنگی و ایدئولوژیکی” را به ما میکنند و البته شرم آور است. صاحبان این فرهنگ نازل و سیاستهای غیر رسمی در دو سال اخیر تلآش کرده اند آن را به حزب تحمیل کنند و نهایتا با شکست مواجه شده اند.
اسماعیل ویسی: برگردیم به پلاتفرم،چرا “اقلیت دفتر سیاسی” به پلاتفرم سیاسی- عملی دفتر سیاسی گیر دادند؟!
سلام زیجی: همچنان که درجواب به سوالات بالا توضیح دادم مشکل ما با این رفقا و خط سیاسی و فرهنگ ضد حزبی شان تنها به این دوره بر نمی گردد و به همین خاطر می گوییم پلاتفرم امروز برای آنها بهانه است. در نتیجه هر کسی این روایت را پپذیرد که این پلاتفرم عامل شروع اختلافات بوده هم سر خود و هم سر دیگران کلاه می گذارد. البته اعلام می کنم که حساسیت آنها به این پلاتفرم دقیقا از سرمخالفتشان با سیاست ، متد و مواضع حکمت و سیاستها و اولویتهایی است که مصوبات رسمی ما از جمله اسناد اولیه تشکیل این حزب بر آن استوار است. عصیان و طغیان و “زنده باد کودتاه”شان دیر یا زود و مستقل از این پلاتفرم یک روزی منفجر می شد. دلیل بروز آن در این دوره به بهانه “پلاتفرم” دقیقا به این خاطر بود که آنها در این سالها و از جمله در آخرین پلنوم حزب، پلنوم٢٢، شکستهای سیاسی و سازمانیشان محرز شد و دیگر راهی برای پیشروی خود در این حزب نمی دیدند. در نتیجه طغیان امروز به بهانه پلاتفرم در واقع طغیان علیه کلیت تصمیمات پلنوم ٢٢ حزب و سیاستهای پایه ای حزب است که آنها در “تغییر ریل” دادن غیر قانونی به نفع یک گرایش راست” کارگرگرا” مدتها است برایش تلاش می کنند و ناکام مانده است. هر آدم منصف و حقیقت جو می تواند ببیند که این رفقا از همان پلنوم ٢٢ مقدمات “زنده باد کودتا”ی خود را شروع کردند. به طرح آرایش پیشنهادی جدید رهبری حزب که از جانب دو حزب عراق و کردستان پیشنهاد شد رای مخالف دادند. رفیق آذرمدرسی در تریبون پلنوم در مخالفت با آن سخنرانی کرد. این رفقا به نتایج انتخاب دفتر سیاسی پلنوم اعتراض داشتند. تصور میکردن تا قیامت باید یک تحدادی در دفتر سیاسی حزب ماندگار باشند و زمانی برخی از آنها رای نیاوردند برایشان قابل قبول نبود. اینکار ما حزب سلطنتی هستیم. پلنوم تمام نشده بود یکی دو نفرشان رفتند. ساعاتی بعداز پلنوم نشست دفتر سیاسی منتخب پلنوم با حضور هیئت دو حزب خواهر و ثریا شهابی دبیر کمیته مرکزی منتخب همین پلنوم برگزار شد و آن دو هیئت و از جمله ثریا بر سلامتی و درستی تصمیمات پلنوم تاکید کردند. در این نشست دفتر سیاسی رفقا رحمان حسین زاده و آذر مدرسی کاندید پست رئیس دفتر سیاسی شدند که رفیق آذر رای نیاورد. سه چهار روز بعد جلسه دفتر سیاسی برای انتخاب هیئت دائم دفتر سیاسی برگزار شد و آن رفقا در یک “بلوک” ٥ نفره در انتخابات شرکت نکردند، اقدامی که در حزب ما ضد حزبی شناخته شده است. من همان لحظه بارها از آذر و خالد خواستم کردم کاندید شوند.
در جلسه پالتاکی که به فراخوان رئیس دفتر سیاسی، رحمان حسین زاده، برای کادرها و اعضا برگزار شده بود تا نتایج پلنوم ٢٢ به آنها گزارش داده شود، این رفقا آشکارا ضد حزبی در آن جلسه رفتار کردند و به عنوان اعضا کمیته مرکزی حق نداشتن به این شکل علیه رهبری موضع بگیرند. در همان جلسه کسی مانند رفیق بهرام مدرسی گفت که بعداز پلنوم رهبری و حزب به “چپ بورژوایی” چرخیده، رفیق اسد گلچینی گفتند “ما (خود و جریانش)شکست خوردیم، حزب دو سال به عقب برده شد” و یکی دیگر از همین رفقا گفت” شکست میخورید و محفل هستید”. بدین ترتیب اقدام ضد حزبی و تلاش برای ایجاد بحران و مشکل آفرینی مدتها قبل از انتشار پلاتفرم سیاسی و عملی ما شروع شد. و هر کسی این حقیقت های قابل دسترس برای همه را انکار کند باید به صداقت و سلامتی سیاسیش جدا شک کرد. توجه کنید که همه این موارد و کارشکنی ها قبل از انتشار پلاتفرم است! با این وجود رهبری حزب کارش را ادامه داد و به نقش خود جامه عمل پوشاند، در مورد فصای جنگی، اتفاقات منطقه، قانون کار و غیره سیاست گذاری کرد و موجی از استقبال از تحرک جدید رهبری حزب به راه افتاد و این نقش و تحرک کمونیستی البته برای این رفقا خوشایند نبود و می بایست به شکلی در مقابلش مانع ایجاد کنند. هیچ چیز قانونی به جز عمل ضد قانونی و “شورش” و تحمیل بحران نمی توانست خللی در مقابل رهبری و تحرک جدید حزب ایجاد کند. این اقدام و ممانعت می بایست دست آویزی پیدا کند و به صورت زیر زمینی تدارک دیده شود. کاری که آن رفقا به آن دست بردند.
نقشه دوره ای حزب تحت عنوان “پلاتفرم سیاسی و عملی” تهیه و با اتفاق آرا هئیت دائم و سپس با اکثریت دفتر سیاسی به تصویب رسید. این پلاتفرم برای همه ارگانها و کمیته های حزبی فرستاده شد و هیچکدام از آنها نظر مخالفی نداشتند، مخالف اولیه سیاستهای رسمی که رفقای “کمیته سازمانده” باشند نیز با آن مخالفت صریحی نکردند. فقط نوشته بودند آنها برنامه خود را دنبال می کنند. نزدیک به سه هفته از انتشار این پلاتفرم و ارسال آن به کمیته های حزبی گذشت که آن رفقا اقلیت دفتر سیاسی با تحریک و تایید کوروش ناگهان دست به اعتراض و طغیان می زنند. بدین ترتیب واقعیت این است که اولا رفتار غیر حزبی آن رفقا به دوره قبل از انتشار پلاتفرم بر می گردد و دوما این پلاتفرم با مخالفت هیچ ارگان رسمی و قانونی حزب مواجه نشد در نتیجه معرفی این پلاتفرم به عنوان عامل بحران از سوی آنها غیر واقعی و سفسطه ای بیش نیست.
اما همان طوری که گفتم بنظرم این جریان انحلال طلب دیر یا زود حزب را به چنین بحرانی می کشاند. فقط منتظر جمع آوری نیرو و زمان مناسب بودند.رهبر آن جریان، کوروش مدرسی، تشخیص داد که زمان و بهانه آن فرا رسیده است و تشخیص داد که از تصمیمات پلنوم ٢٢ تا انتشار پلاتفرم زنگ خطری است برای “خط من”(عبارتی که کوروش خیلی علاقه به تکرار آن دارد و نابجا ادعا می کند این حزب، حزب خط ایشان است). ایشان برای پیشگیری از شکست کامل “خط من” دست به یک اقدام ضد حزبی و انحلال طلبانه زد و آن ٥ نفر را تحریک کرد که بروند یا دفتر سیاسی را مجبور کنند پلاتفرمشان را پس بگیرند یا اینکه “زنده باد کوده تا”را سازمان دهند. طبق این نقشه، ٢٤ ساعت قبل از نشست دفتر سیاسی می بایست کمپینی علیه هئیت دائم از جانب اعضا دفتر سیاسی اقلیت و کمیته سازمانده شان به راه می افتاد،و به رفقای حزبی در داخل گفته شود که از رهبری حزب تبعیت نکنند، زمینه ی مسدود کردن سایتها ومصادره ی حزانه داری حزب فراهم شود، از رهبری قانونی حزب تصویر “کمیته کردستانی” داده شود ، اسنادی به این منظور آماده گردد که اگر دفتر سیاسی پاسخ منفی به خواست ضد حزبی و قلدر منشانه آنها داد با یک بیانیه مسئله را علنی و خود را “صاحب حزب” اعلام کنند. بر این اساس بیانیه ی آنها منتشر شد، کوروش اسناد یک طرفه خود را و سند از قبل آماده شده ضد حقیقت “حزب حکمتیست یک دفتر سیاسی را دارد” منتشر می کند. تصور می کردند که از زمین و زمان می آیند و از آنها حمایت می کنند، حزب و دفتر سیاسی قانونی را از سایت و رسانه و پول محروم می کنند و ما را “دستبند می زنند و محاکمه می کنند” و بعدا از آمران این اقدامات شرم آور درخواست بخشش میکنیم! به معنا دقیق کلمه کودکانه. رویا ومحاسبه و نقشه ای که براستی فقط میشود با “رویاهای ممنوع مجاهیدین” مقایسه کرد.
این داستان واقعی این اقدام شرم آور است نه آنچه آن رفقا بعداز شکست نقشه شان مظلوم نمائی می کنند و خود را در نوشتار” محترم و پاک و منزه” جلوه داده و غمخوار حزب و اعضا و کادر نشان می دهند. در حالی که کل این اقدام آنها آشکارا توهین به حزب و حزبیت و هر کادر و عضو این حزب بوده و هست. آنها اگر پشیزی برای حزب و کادر این حزب ارزش و احترام قائل می بودند و اگر سر سوزنی حقانیت در ادعای آنها وجود می داشت می بایست قبل از انتشار بیرونی طرح انحلال طلبانه شان به مکانیزمهای این حزب به کمیته مرکزی به کادر و اعضا رجوع می کردند و نشان می دادند که مسئله آنها پلاتفرم است و ثابت می کردند که آن پلاتفرم پلاتفرمی در مسیر نادرست است. کسی این راه را طی نکرده، کسی که اول به حزب و حزبیت وحق اساسنامه ای اعضا حزب شلیک می کند بعد دنبال آتش بس و “اقناع” است، نه تنها فریبکار است که شهامت ایدئولوژیکی خاصی می خواهد که به اسم دفاع از حزب و غمخوار کادر و عضو این حزب ظاهر شود!
پلاتفرم انحلال طلبانه و ضد حزبی و” شوڕش” امروز علیه هیئت دائم و دفتر سیاسی و حزب دقیقا برای “تغییر ریل” دادن حزب به سوی آن سیاستهایی است که به اختصار به آن اشاره کردم. که متاسفانه به شیوه ناسالم و غیر حزبی و قلدری قصد تحمیل آن را به حزب و اعضا این حزب داشته و دارند که باید با شکست کاملتر روبرو گردد. طغیان امروز آن رفقا طغیان یک خط راست علیه سیاستهای کمونیستی تاکنونی منصور حکمت در حزب ما است. مخالفت با این پلاتفرم مخالفت آشکار با یک گرایش و یک پلاتفرم کمونیستی است که از جمهوری سوسیالیستی تا رهبری کمونیستی و از مبارزه و سازمان یابی کمونیستی طبقه تا مبازرزه زنان و از نقش فعال حزب در داخل تا حزب در کردستان و همچنین پافشاری بر موازین حزبی را در بر می گیرد. و بلاخره سوال این است این چه سیاست و” ایدئولوژی” است که بکار بردن ” تغییر ریل” را از جانب کوروش یا رفقای اقلیت که در پلنوم ٢٢ به صورت مکتوب از “تغییر ریل” و حتی از “ضرورت تغییر پایه ای سازمانی و سیاسی حزب” را با امضا دسته جمعی به پلنوم می آورند مجاز می داند اما برای ما، مخالف سیاسیش نه؟! این رفتار دوگانه و نسبیت سیاسی در شان هیچ کمونیستی نیست!
اسماعیل ویسی:بطور کلی به مؤلفه ها و پیش زمینه های شرایط بوجود آمده و تحمیل شده به حزب اشاره کردید. در لابلای بحثهای آن رفقا به قرار ” باز گرداندن اختیار سازماندهی به کمیته کردستان ” اشاره می شود که در پلنوم 22 به تصویب رسید. چرا چنین قراری و بازگرداندن اختیار قانونی و اساسنامه ای یک کمیته، بر اساس مصوبه رسمی عالی ترین ارگان رهبری حزب ” پلنوم ” بحث برانگیز شده است؟ اگر ممکن است در این زمینه توضیح بدهید؟
سلام زیجی: همچنان که گفتم برخورد آن رفقا به سیاستهای پایه ای و موازین مدون اساسنامه ای تنها در راستای منافع فرقه خود معنی پیدا کرده است. برخوردشان به این مورد هم از اول تا آخر ضد اساسنامه ای و ضد سیاستهای مدون حزب ما در مورد نقش حزب در کردستان و جایگاه مهم کمیته کردستان حزب در آن تحولات است. کوروش مدرسی در مقابل چشم اعضا کمیته مرکزی در پلنوم ١٥ حزب در پوشش “اولویتها” پایه اصول سازمانی و اختیارات مدون کمیته های حزبی را زیرورو کرده و آشکارا نقض کرد. بدون هیچ مراجعه و نظر خواهی از آن کمیته که همان وقت نزدیک به ٤٠ نفر عضو و منتخب بیش از ١٠٠ عضو شورای کادرها بود و در تعریف مدون وظایف کمیته ها به روشنی کلیه وجوه فعالیت حزب را جز اختیارت آن کمیته ها گذاشته، آمدند با زیر پا نهادن همه این موازین و پرنسیب به بهانه “وظایف” و زیر کانه زیر پای یکی از مهمترین کمیته های حزب را خالی کردند و سازمان حزب در داخل را به یک کمیته “سراسری” که به شهادت گزارشات مستند خودشان هیچ کار جدی در امر سازمانی در ٢ و ٣ سال اخیر نکرده اند تحویل داد. بدین ترتیب نه تنها کمیته کردستان که خود سازمان حزب نیز در کردستان آسیب دید و مانع رشد و شکل گیری آن بر اساس سیاستهای مصوب حزب شدند.
این مسئله نیز از همان روز اول با مخالفت من روبرو شد و اسناد مربوط به این مخالفتها که کانال حزبی را طی کرده است موجود است. از پلنوم بیست تا پلنوم بیست دوم هیئت اجرائی و کمیته کردستان رسما و بارها خواهان بر گرداندن این حق سازمانی و اساسنامه ای شده است. بارها با هیئت دبیران وقت که رفقای انحلال طلب امروز آن زمان در راس آن بودند مطرح و پاسخ منفی گرفتند.این هم یکی از نقشه های حساب شده کوروش بود که در پوشش “حزب داخل” در صدد تضعیف آن بخش از حزب بر آمد که اتفاقا نقطه شروع و امید همین ایجاد “حزب داخل” بوده و می باشد. مسئله اینجا است که کمونیستهای با تحربه ای در این بخش از حزب حضور دارند که به راحتی تن به هر “حکم رهبر” نمی دهند و خود بخش مهمی از رهبران کمونیست سه چهار دهه جنبش کمونیستی هستند. بدون این طیف، همان طوری که خود کوروش بارها به آن اقرار کرده است و گفته که خود او بر شانه ها و در سایه ی این نسل از فعالین و رهبران کمونیستی و اجتماعی توانسته جایگاهی در این حزب پیدا کند. مخالفت غیر منطقی و غیر اساسنامه ای رفقایی مانند کوروش، اسد گلچینی، محمد فتاحی بهرام مدرسی، آذر مدرسی و خالد حاج محمدی با باز گرداندن این حق طبیعی ناشی از نگاه جدید آنها به کل فعالیتهای حزب جایگاه مبارزه طبقاتی و کمونیستی در ایران و به موازین مدون است که گفتم ربطی به مصوبات و اسنادی که این حزب را تشکیل داد ندارد. توجه داشته باشید که روش برخورد من و دهها نفر از اعضا کمیته مرکزی و کادرها به این موضوع که قریب با دو سال است با پس گرفتن آن حق اساسنامه ای مخالف بودیم با رفتار امروز آنها در بروز مخالفتشان با سیاستی چقدر گویا است که رفتار دو “اپوزسیون” در یک حزب با حزب و اساسنامه شان تا چه حد با هم فاصله دارد. این احساس مسئولیت و حزبی بودن ما را اثبات کرد. متد و احساس مسئولیتی که متاسفانه هیچکدام از آنها نه تنها بدان پایبند نبودند که حتی تحمل یک ماه اقلیت شدن یا رای نیاوردن نظر و سیاستشان را نکردند. این تفاوت پایه ای سنت سیاسی، وحزبی ما را با سنت و سیستم ماجراجوئی و ضد حزبی آنها در سطح حزب و اکنون در جامعه برای همه روشن کرد.
بلاخره این مسئله که مدتها است اکثریت کمیته مرکزی با آن مخالف بودند و خواستار بازگرداندن این اختیار سازمانی به کمیته حزبی ما در کردستان بودند در پلنوم ٢٢ به رای گذاشته شد و با وجود مخالفت و رای ندادن آن رفقا به آن با اکثریت آرا پلنوم رای آورد.بخشی از مخالفت این رفقا با تصمیمات پلنوم و یکی از عوامل “شورش” امروزشان علاوه بر نکاتی که قبلا گفتم به این تصمیم درست و قانونی هم بر می گردد.
حزب ما در دو سال گذشته با این تصمیم ضد اساسنامه ای که کوروش به پلنوم ١٥ تحمیل کرد در کردستان آسیب جدی دید و سازمان ما و موقعیت اجتماعی کمونیستی حزب در کردستان ضرر کرد. پدیده ای که سیستم “کارگر گرائی” جدید کوروش و انحلال طلبان که بدلیل ذهنی بودن و بی ربطی شان به واقعیات اجتماعی و عبور از سیاستهای حکمتیستی حزب برایش تره خورد نکرده و نمی کنند.
اسماعیل ویسی: به عنوان آخرین سوال، جنبش ما و اعضا حزب چگونه با این وضع میتوانند برخورد کنند؟
سلام زیجی: در این رابطه توجه همه را به اسناد و بیانیه های دفتر سیاسی و هیئت دائم که نمایندگی حزب و پلنومها و کمیته مرکزی حزب را می کند جلب می کنم که حقایق مربوط به این طغیان انحلال طلبانه را از این مجرا تعقیب نمایند. اینجا همین را تاکید میکنم که واقعیت این است حزب ما با یک تعرض جدی هم از نظر موازین و پرنسیبهای حزبی و هم از نظر سیاست و افق و نقش تاریخی که بر عهده اش بوده از جانب کوروش و اقلیتی از دفتر سیاسی و همراهانشان روبرو شده است. این مهم را باید در نظر گرفت و برای عبور حزب از این تعرض وفضای غیر سیاسی و ضد حزبی که تحمیل کرده اند باید تمام تلاش خود را به کار گرفت. این جریان راه برون رفت از حزب را انتخاب کرده اند و بقول رفقایی از آنها دنبال زنده باد “کوروشیسم” و رهبر “معنوی” خود هستند. سازمان خطی هستند که با بنیاد حکمتیسم و حزب حکمتیست در تعارض قرار گرفته است. ما واقف هستیم که عوارض ناشی از چنین اقدام بغایت ضد اجتماعی و ضد حزبی به این آسانی جبران پذیر نیست. اما رهبری حزب، کمیته های اصلی آن و اکثریت قاطع کادرها و اعضا حزب مصمم است این پروسه را از سر بگذارند و حزب را مجددا به همان حزب مبارزه و امید طبقه کارگر و نسل بزرگی از کمونیستها تبدیل کند.
طبقه کارگر، کمونیستهای ایران و همه فعالین کمونیست و مدافعان کمونیسم کارگری حکمتیست را به اتحاد و تلاش برای پس زدن این یورش ضد حزبی و ضد حکمتی و بازسازی مجدد حزب برای تداوم مبارزه طبقاتی و کمونیستی و برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری جمهوری سوسیالیستی فرامیخوانم.
با تشکر از شما
٢٠ژانویه ٢٠١٢