مقالات

علیه مدافعان پنهان و آشکار بورژوازی جاوید حکیمی

زالو سرانجام به حکم داوری پیامبرگونه، در مقام کارفرمای هفت تپه ابقا گردید و قند در دل مزدورانش آب شد. این نمونه ای از عدالت اسلامی کسانی است که احکام دیگرشان قصاص، قطع انگشت و شلاق بر گرده کارگر است. در واقع رای نهایی را همان روز سوم دی ماه صادر کرده بودند لیکن شهامت اعلام فوری آن را نداشتند. نگاهی به کل صحنه جدال طبقاتی به ویژه در روز سوم دی ماه و مقابل دادگستری، چرایی این رفتار متناقض و جبونانه را آشکار می کند. سوم دی ماه بسیجیان اسیدپاش در کسوت کارگر محل تجمع را قرق کرده بودند. فلسفه حضور آنان نه دفاع از کارگر، که خفه کردن صدای حامیان واقعی کارگران بود. بسیجی ها آمده بودند تا همانا وجود نحس شان، رغبت و انگیزه شرکت در تجمع را در وجود انسان های شریف و آزاده از بین ببرد. خوب می دانند جامعه چه نفرت عمیقی از آنها دارد و روی همین تنفر عمومی برای تفرقه افکنی سرمایه گذاری کرده اند. در عین حال حضور عدالتخواهان بسیجی، یک نوع آماده باش غیر رسمی و اعلام نشده برای سرکوب مخالفین هم بود. خبرها حکایت از درگیری لفظی یک راس اسیدپاش با یکی از زنان آزادیخواه دارد. بسیجی دیگری نیز در توییتر خود با اشاره به کانال مستقل هفت تپه و گروههای حامی کارگر نوشته بود “باید مراقب عوامل تفرقه باشیم”. کیست که نداند این چماقداران چهل سال است با قمه و چاقو از نظامشان مراقبت می کنند. بازجویی خیابانی از برخی شرکت کنندگان در تجمع، گواهی دیگر بر صدق ادعای ماست. آری دانشجویان بسیجی، کاملا مجهز و سازماندهی شده آمده بودند تا اعتراضات و اوضاع را کنترل کنند۔

برغم همه اینها، دانشجویان و بازنشستگان، این فرزندان و پدران سالخورده کارگران، با قبول تمام خطرات احتمالی به فراخوان پاسخ مثبت دادند و در تجمع شرکت کردند. آنان با سر دادن شعار نان، کار، آزادی، اداره شورایی ضمن حفظ استقلال طبقاتی – سیاسی صف خود، حمایت بی اما و اگرشان را از کارگران اعلام کردند. در هراس از حضور همین آزادیخواهان و نگران از افزایش شمار آنان و مهارناپذیر شدن اوضاع بود که هیئت داوری رای نهایی را اعلام نکرد. زالو صفتان سوم دی ماه، سمبه حق طلبان را پُرزور دیدند و تقیه کردند.

بدینسان رای نهایی چند روز بعد، آن هم نه به کارگران و عموم مردم که به مالکین شرکت و سازمان خصوصی سازی اعلام شد۔ آنگاه از سر جبن و زبونی ظاهرا رو به طرفین دعوا لیکن در واقع خطاب به کارگران گفتند حق اعتراض همچنان محفوظ است. تو گویی اگر آنها مجوز اعتراض ندهند کارگران به رای آنها گردن می نهند. انگار نشنیده بودند فریاد کارگران را که پیشتر گفته بودند اگر هیئت داوری استقلال ندارد ما خودمان کار را تمام می کنیم.

از نقطه نظر کارگران جدال تا خلع ید از زالو و تحقق گام به گام تمام خواسته ها همچنان ادامه دارد. لیکن در این جدال نفسگیر و برای ادامه نبرد، بازشناسی دوستان و دشمنان اهمیت بسزایی دارد. اگر هفت تپه امروز به مرکز ثقل جدال طبقاتی بدل گشته است آنگاه دوستان واقعی- و نه در حرف- را از خلال موضع گیری هایشان نسبت به وقایع هفت تپه می توان بازشناخت۔

تمام آنهایی که حضور بسیحیان را بهانه ای کردند برای کوبیدن کارگران و عدم شرکت در تجمع، منتقدین مغرضی که عبارت “والسلام” را مستمسکی ساختند برای تمسخر، قانون مدارانی که ناگهان رادیکال شدند و مدافع لغو مالکیت خصوصی، خودشیفتگانی که فراخوان تشکل و جمعهای کارگران هفت تپه را به حساب شخص نوشتند و مقوله کیش شخصیت را عّلُم کردند، آنها که کارگران را متهم به اعتراض کور و اعتصاب برای اعتصاب نمودند، کسانی که هیچ تفاوتی برای خصوصی و دولتی بودن قائل نشدند، آنها که بود و نبود اسدبیگی را علی السویه دانستند و چشم بر مظالم بی حد و حصر زالو بستند، همه آگاه و ناآگاه و در سطوح مختلف در صف دشمن طبقاتی و کنار کارفرمایان و حکومت ایستادند. اگر فعالیت این ستون پنجم دشمن در صفوف کارگران نبود بی شک سوم دی ماه تجمعی بس عظیم تر شکل می گرفت و توازن قوایی دیگر رقم می خورد.

چنانکه همه می دانند کارگران توانسته اند به مدد چندین سال مبارزه طاقت فرسا و تا پای جان و با خلق صحنه هایی با شکوه و حماسی، هفت تپه را به یک “معضل ملی” برای حکومت تبدیل کنند. هیچ چیز طبیعی تر از انتظار اتخاذ سیاست چماق و هویج از جانب حکومت نیست؛ همان سیاست آشنا و مبتنی بر قلع و قمع کارگران از یک سو و دخالت جناح هایی از حکومت برای سوار شدن بر موج اعتراضات از سوی دیگر. آن چپهای مثلا مستقلِ مقیم تهران که گفتند ما در تجمع شرکت نکردیم چون بسیجی ها آمده بودند، چه انتظار داشتند! مگر قرار است بورژوازی کنار بایستد و عرصه را برای تشکیل صف مستقل کارگران خالی کند؟ آنها که بهانه آوردند چرا کارگران خودشان نرفتند و حضور نداشتند مگر داود رفیعی حاضر در تجمع، کارگر نبود؟ مگر دانشجویان فرزندان کارگران نبودند؟

طبقه کارگر اهل نقد است و نفس انتخاب مجمع عمومی به مثابه ظرف اعتراض کارگری، نشانه روحیه آزادگی و نقدپذیری این طبقه است. تمام رهبران کارگری بلااستثناء خوی آزادمنشی و نقدپذیری خود را آنجا ثابت کردند که به آحاد کارگران حتی به مزدوران اسدبیگی اجازه سخن گفتن روی سکو را دادند. با این همه فرق زیادی است میان انتقاد با تخطئه. کارگر اینقدر شعور سیاسی دارد که این دو رویه کاملا متضاد را از هم تمیز دهد و دوست و دشمن را از یکدیگر بازشناسد.

به راستی کجای دنیا سراغ دارید کارگران یک واحد بزرگ تولیدی علیه کارفرمایشان بپاخیزند و خواهان خلع او شوند، آنوقت یک عده باصطلاح کمونیست، کارگران را بابت این عمل شماتت کنند؟ بهانه هم این باشد که ما با هیچ کارفرمایی خصومت شخصی نداریم و هدف ما لغو استثمار است! یاوه گویی از این مشمئزکننده تر در تصور نمی گنجد. لاسال هم به بهانه لغو استثمار با هرگونه مبارزه برای افزایش دستمزد مخالف بود و از جانب مارکس مفتخر به لقب تبهکار گردید.

کارگران بارها اعلام کرده اند که مطالبه خلع ید از اسدبیگی کف خواسته ماست و اشاره به والسلام به معنای سازش ناپذیری ما در این خواسته است. هدف نهایی ما لغو پروژه خصوصی سازی و اعمال نظارت و کنترل از صفر تا صد بر امور تولید است. در این میان باید همفکر و یار رخشان ها باشی تا ریاکارانه بگویی بود و نبود اسدبیگی و خصوصی- دولتی برای کارگران علی السویه است! خیر اینطور نیست. برای کارگران ریزترین جزییات از مقابله با سرپرست رشوه خوار یک بخش تا اخراج زالوی اصلی هفت تپه و تا لغو کل بساط استثمار انسان از انسان اهمیت دارد. ابقای اسدبیگی یعنی پایمال شدن خون علی نقدی و رضا آل کثیرها، یعنی جولان دادن مزدورانو مدیران اسدبیگی چون آمیلی ها۔ از سوی دیگر برخلاف تبلیغات شایع، مطالبه خلع ید از کارفرما و بخش خصوصی اعلان جنگ به دولت است و نه ترجیح بخش دولتی بر خصوصی. کارگر می گوید دولت حق ندارد اموال عمومی را از دست چپ به دست راست خود بدهد و به این بهانه از کلیه وظایف عمومی خود نسبت به جامعه سلب مسئولیت نماید. کجا کارگران شعار “زنده باد بخش دولتی” سر داده اند که یک عده منتقد مغرض، آن را به کارگران نسبت می دهند! کارگر با شعار خلع ید از بخش خصوصی بیش از آنکه با کارفرما درگیر شوند با دولت درافتاده اند. آیا نیروهای یگان ویژه و قوای سرکوبگر که کارگران را دستگیر و شکنجه می کنند دولتی هستند یا خصوصی؟

جمع بندی کنیم؛ کارگران هفت تپه بارها صریح و شفاف گفته اند که هدفشان لغو خصوصی سازی و تشکیل شوراهای مستقل کارگری است. آنان در این راه جانفشانی ها کرده، هزینه ها داده و حماسه ها آفریده اند. بدیهی است هر مبارزه واقعی فراز و فرود و پیشروی و پسروی های خودش را دارد. امروز کارگران ضمن وفاداری کامل به تمام خواست های برحق خویش، بر خلع ید از زالو به مثابه یک تاکتیک متحد کننده پای می فشارند.‌ در این میان آنان که به هر بهانه ای از موضع چپ یا راست در مسیر مبارزه کارگران سنگ اندازی می کنند کنار دشمن طبقاتی ایستاده اند. والسلام!

٧ ژانویه ٢٠٢١