طبقه کارگر ایران و مردم ستمدیده از جور استبداد دینی، که این ستم را هرروز در تمامی سطوح زندگی و بالاخص در معیشت خود لمس میکنند، گرفتار جریان غوغاسالاری گشته که به جای مبارزه با نظام طبقاتی سرمایهداری و مظاهر ارتجاعی آن، با برافراشتن پرچم ناسیونالیزم و هویتطلبی در هر رنگش (چه فارس آریایی و چه کرد و ترک و عرب و لر و بلوچ و چه فمینیسم راست زنان طبقه مرفه) و به انحراف کشاندن مبارزات زنان بر علیه ارتجاع دینی-سنتی مردسالاری سرمایهداری و تقویت ارتجاع و سمتوسو دادن و محدود کردن این مبارزه، به مطالباتی سطحی و رفرمیستی دامن زده است. طبقه کارگر حتی اگر از بمباران تبلیغاتی و مسموم شبکههای تلویزیونی هم در امان بماند، در سمت دیگر رسانه یعنی در فضای مجازی با پدیدهای مواجه میشود به نام قومگرایی و هویتطلبی.
امر مبارزه طبقه کارگر و زنان به جای کارخانه و دانشگاه و خیابان و در چارچوب تشکیلات منسجم و آگاه انقلابی، محصور به فضای جنجالی مجازی مانده است. روشنفکران فعال در این فضا همواره با شعار “مبارزه با مرکزگرایی” و تأکید بر مبحث مرکز- حاشیه، موجب تفرقه و تشتت میان زحمتکشان شده و این در حالی است که بورژوازی فارس و کرد و عرب و لر و بلوچ و ترک ضمن اتحادشان در اتاق بازرگانی و احزاب و تشکلهای خود در حزب کارگزاران و مؤتلفه، بر سر یک سفره نشسته و در گزینش نیروی انسانی و استثمار و تعیین دستمزد نگاهشان تنها به نرخ سود و میزان استثمار و سود است. آنها در کارخانه و پیمانکاریها چنین تفاوتگذاریهای سطحیای را لحاظ نمیکنند و قومیت به اندازه سر سوزنی ملاکشان نیست، بلکه حداقل مزد و نهایت بهرهکشی و سود و اطاعت کارگر متفرق مد نظرشان است.
این بخش از روشنفکران به جای بحث راجع به مبانی اقتصادی و علل تمرکز سرمایه در نواحی خاص که بنا بر ملاحظات و مقتضیات و منافع سرمایه و سود و بر اساس اصل تمرکز جمعیت و نیروی کار ارزان و دسترسی به جاده و راه آهن و منابع آبی و امنیت شکل گرفته، تحلیلی سطحی از مسئله ارائه میدهند. آنها با خاک پاشیدن بر چشم مردم محروم اسلامشهر و نازیآباد و کوزهگری و شیشهگری شیراز و زینبیه اصفهان و شیلنگآباد و لشکرآباد اهواز و سایر محلههای کارگری تبریز و خراسان و کهگیلویه و بویراحمد و کرمانشاه و… به اختلاف مابین زحمتکشان دامن میزنند و جهت مبارزه متحدانه زحمتکشان را به نفع بورژوازی اقوام و هویتطلبی سمت و سو میدهند.
این روشنفکران با ارتجاعیترین بخشهای سنتی جامعه کرد و بلوچستان و حتی گاهی تقویت و همسویی با جریان ارتجاعی سلفیها و مولویهای دیوبندی و الاهوازی و لرستاناتی و نقشبندیهای کرد مبارزه طبقه کارگر را خفه میکنند.
لذا ما کارگران اینبار از بخش روشنفکر جامعه تقاضا داریم در صورتی که امر این روشنفکران رهایی زحمتکشان است، کمی از فضای مجازی فاصله گرفته و به درون طبقه کارگر، چه در کارخانه و چه در هر بخش دیگری بیایند تا باچشم خود ببینند که اولاً بحث هویتهای قومی کوچکترین جایگاهی در میان طبقه کارگر ندارد و کارگر عرب و لر و ترک و فارس در زیر چرخ ظالمانه سرمایهداران به یک اندازه له میشوند و بحث حاشیه و مرکز و اقوام نه در میان کارگران و نه در میان سرمایهداران و کارفرمایان به هنگام تعیین مزد و استثمار و بهرهکشی محلی از اِعراب ندارد، و ثانیاً خود لمس کنند که طبقه کارگر ایران به تشکیلات و حزب نیاز دارد، نه حق تعیین سرنوشت.
جمعی از کارگران عسلویه و جنوب کشور
٤ مهر ١٤٠٢