سالگرد قتل دولتی ژینا” مهسا امینی” و خیزش انقلابی
هلاله طاهری
از خیزش انقلابی سال ۱۴۰۱ به رهبری زنان با حجاب سوزانی تا پرستاران معترض در یک ماه گذشته دو سال میگذرد. مبارزات مردم در اشکال گوناگون تا به امروز بی وقفه ادامه دارد. بازنشستگان در سال ۱۴۰۲ بیش از ۵۶۰ اعتراض را سازمان داده اند که فقط ۱۵۰ اعتراض آن در دو ماه آبان و آذر بود. اعتراضات بی وقفه آنها گره خورد به اعتراضات پرستاران که به شرایط غیر سخت کار و دستمزدهای پایین در بیش از ۷۰ بیمارستان در ۶۰ شهر برپا شد. اعتراضات ابعاد گسترده ای به خود گرفت و مورد پشتیبانی سراسری و جنبشهای اعتراضی از جمله اتحادیه های کارگری و پرسنل بیمارستانها در گوشه هایی از جهان قرار گرفت. این اعتراضات در حال حاضر از درخشانترین حرکات سازمان یافته است که رژیم را یارای در هم شکستن آن نیست. اعتراضات زنجیره ای آنها با شعارهای “پرستار, حقتو فریاد بزن!”, “فقط کف خیابان, بدست میاد حقمان”…”پرستار میمیرد,ذلت نمیپذیرد” هر روز وسیعتر میشود. اعتراضات و اعتصابات کارگری در سال تا ۳۵۰۰ مورد گزارش شده که در مقایسه با سال ۱۴۰۱ یک برابر و نیم تخمین زده شده است. در یک ماه گذشته بخشهای صنعتی بیشتری به اعترضات پیوسته اند. مبارزه برای معیشت, حقوقهای معوقه, بازگشت کارگران اخراجی, آزادی کارگران زندانی, و یک مجموعه خواستهای تخصصی تر بخشهای کارگری در اشکال متفاوت تحصن, اعتصاب و تجمعات جلو کارگاه و کارخانه وفرمانداری بوده است. بیانیه و قطعنامه و سخنرانی ها در ملا عام، در کنار رودررویی با کارفرمایان و پلیس بخشی از کار هر روزه اعتراضات کارگری بوده است. رژیم از وحشت اعتراضات پی در پی زنان و دختران جوان که حاضر به عقب نشینی نیستند صدها فعال حقوق زن را در زندانها نگه داشته و تهدید به اعدام و شکنجه کرده است. مبارزه خانواده های زندانیان سیاسی در نوع خود بی نظیر است. گوهر دشتی, یکی از مادران دادخواه در پیامی به مناسبت سالگرد خیزش انقلابی میگوید: “…صدای ستار، صدای کارگر بود…خامنه ای فکر کرد اگر ستار را بکشند مبارزه خاموش میشه…من صدای ستارم…تا سرنگونی این رژیم آرام نمیگیرم…” ما با چنین نسلی از مادران دادخواه روبرو هستیم. مبارزات مادران خاوران از دهه شصت و مادران دادخواه از دهه هشتاد و نود تبدیل به حرکتی سیاسی شده که مایه دلگرمی و تشویق دیگر اعتراضات و زندانیان سیاسی ست.
بیش از ۷۰۰ مورد اعدام در این دو سال صورت گرفته و از میان آن بیش از ۳۰ تن از فعالین جنشهای سال ۱۴۰۱ را شامل میشود و بیش از ۳۰ زن نیز اعدام شده اند. دهها کشته و مرگهای مشکوک گزارش شده که در زندانها زیر شکنجه و با آمپول و بشیوه مافیایی صورت گرفته و رژیم مسئولیت این کشتارها را به عهده نگرفته است. دهها مورد خودکشی زندانیان گزارش شده که حول خواست آزادی زندانیان سیاسی و علیه اعدام کمپینهای بزرگی سازمان داده شده است. جو حکومت نظامی در خیابانها و فضای پلیسی در محیط دانشگاه, مدارس و محیط کار و در ایستگاها و قطار و اتوبوس ها در کنار دهها قربانی صانحه کار و کنترل حجاب زنان, پلمپ مغازه ها و کتک زدن تا حد مرگ زنان و جوانان جهت افشاگری میدیای شده است. علیرغم فشار و اذیت و آزار دانشجویان و محصلین و اخراج معلیمن و استادان دانشگاه هنوز یکی از سنگرهای مقاومت بحساب میاید.
نگاهی به بافت این اعتراضات که بیندازیم میبینیم که تا چه حد این اعتراضات و خواستهایشان در هم تنیده اند. همه امروز در اشکال مختلف، در صنفهای متفاوت و با خواستهای مشخص در مقابل رژیم ایستاده اند. خواستها، دردهای مشترک, شعارها، بیانیه ها آنقدر به هم نزدیک بوده که اتحاد فوری و همگانی را میطلبد. طبقه بزرگ کارگر بخاطر موقعیت اقتصادی و جایگاه طبقاتی-تاریخی اش نسبت به همه اقشار دیگر شرایط سازماندهی و رهبری این نیروی عظیم معترض را در خود دارد. اگر تاریخ برای دیکتاتورها و دستگاه کشتار آنها و براه انداختن جنگهای جهانی و منطقه ای میتواند تکرار شود که برای مشتی دایناسور اسلامی در منطقه و ایران تکرار شد چرا به قدرت رسیدن یک طبقه متشکل با آرمانهای انسانی و مدرن که خوشبختی اکثریت جامعه را تامین میکند نتواند ممکن گردد؟
خیزش انقلابی با قتل حکومتی ژینا امینی جرقه ایست از میان آتشفشانی که زیر پوست اقشار معترض سالها شعله ور بود. لحظه فوران آنرا زنان با سوزاندن حجاب, سنبل بردگی زن و لوگوی اسلام آغاز کردند. زنان درکنار مردان آپارتاید جنسی، این دومین رکن اسلام را بر زمین کشیدند. جهان غیر منتظره شاهد پدیده ای بود که هرگز به خود ندیده بود. در مدت زمان کوتاهی بعد از سلسله وقایع پرشور در میادین شهرها آتش زدن حجابها جشن گرفته شد. در خارج صدها مفصر سیاسی و آکادمیک دست به قلم شدند. صدها فعال سیاسی به سازماندهی اعتراضات خیابانی و سمینارات پرداخته و هزاران نفر در تظاهراتهای گسترده به بی حقوقی زنان در ایران و مرگ ژینا اعتراض کردند. حرکت اعتراضی و غیر قابل باور حجاب سوزانی و در هم شکستن آپارتاید جنسی در ملا عام امیدی به جنبش زنان در جهان داد که میشود طلسم بردگی مدرن زیر چتر نسبیت فرهنگی و تقدس فرهنگها در دمکراسی غربی را شکست. فضای انقلابی حتی بخشی از شخصیتهای در قدرت و سلبریتی ها را هم به هیجان آورد. آنروزها فرصتی شد که زیر نام اعتراض به قتل عمد مهسا و دفاع از حقوق زنان نیروهای اپوزیسیون راست جنبش اعتراضی را کنترل کنند اما قدرت اعتراضات در داخل آنها را مجبور به کرنش کرد. به ناچار لباس انقلابی پوشیدند. ناسیونالیستهای فارس و کرد از ژینا نمادهای متفاوت ساختند. یکی گفت “ژینای آریا” یا “زن آریایی”, آندیگری گفت “ژینای کرد”. اما جنبش در داخل کار خودش را پیش میبرد. در خارج کشور چند خیابان و محل عمومی به نام مهسا امینی ثبت شد. مسجد آبی در آلمان که اخیرا توسط دولت به تعطیلی کشیده شده زیر پوشش دفاع از حق زنان در ایران توسط یک جریانی به نام “اسلام سکولار” از نام زینا مهسا امینی استفاده کرد تا بتواند اسلام را در شکلی کنترل شده نجات دهد. سلطنت طلبها و سلبریتیهای وابسته به آنها لباسهای رنگارنگ با شعار “زن-زندگی-آزادی” بر تن کردند و جایزه ها از مراجع و دولتهای اروپایی گرفتند. و باز هم قهرمانان ما در ایران خودشان اعتراضات را پیش میبردند.
صف بندیها در همان اوایل تقریبا مشخص شد. چپها و کمونیستها و بخشی از سازمانهای حقوق بشری یک طرف و سلطنت طلبها و مشروطه خواهان که بعدها اصلاح طلبان، ملی گرایان و جریانات ناسیونالیست و پان ایرانیست ها، کلا پروغربی های خارج نشین کنار هم قرار گرفتند وعده رژیم چنج و امید به یک شبه “گوادلوپ” قراردادی از نوع سال پنجاه و هفت و آنهم به کمک امریکا و دول غربی قند تو دل این طیف آب کرد که طی چندین هفته بناچار آرزوهایشان دود شد یا حداقل تا این مقطع منتفی شده است. “منشور مهسا” و چندین نقشه دولت در تبعید با مردمی که در ایران فریاد میزدند “مرگ بر ستمگر, چه شاه باشه چه رهبر”، “فقط کف خیابان, بدست میاد حقمان”، “حجاب بی حجاب”، “کارگر میمیرد، ذلت نمیپذیرد”، “پرستار میمرد، ذلت نمیپذیرد”…جور در نمیامد.
موانع متعددی در این مدت پیش کشیده شد از جمله طرح “عفاف و حجاب” و شناخته شده به “طرح نور” برای بازگشت کامل به حجاب اسلامی و سلطه بلامنازع آپارتاید جنسی و سلب هرگونه آزادی برای زنان و جوانان، که براستی زنان و جوانان مقاومت جانانه ای در مقابل آن کرده و هنوز هم میکنند. میدان جنگ را زنان و جوانان به همه جا کشانده و در مقابل رژیم حاضر به جنگ تن به تن شد. کار به جایی رسیده که جمهوری اسلامی در اوج ناباوری مجبور به تحمل زنان شجاعیست که در قلب دشمن و پشت میله های زندان حاضر نیستند حجاب را بر سر کنند و بی حجاب در دادگاه حضور میابند. زندانیان در مقابل اعدام و شکنجه نه تنها ساکت نیستند بلکه از داخل زندان رهبری اعتراضات در بیرون را میکنند. ما کجای جهان شاهد چنین مبارزاتی هستیم؟ اگرچه در بعد جهانی نیز توجه عموم از دو سال قبل به مسئله اوکراین و غزه و جنگهای منطقه ای کشیده شده و مردم به ناچار میان دولتهای سرمایه داری وقت و رشد فاشیسم و راست افراطی به جنگ با و یا مجبور به انتخاب میان بد و بدتر شده اند, اما انتخاب مردم و مبارزاتشان در ایران همان انتخاب روز اول است. نه به جمهوری اسلامی در همه اشکال آن. از دیگر شکست ها نه بزرگ مردم به انتخابات بود. ما همچنین شاهد وحشیگریهای طالبان و نیروهای اسلامی بویژه شیعیان عراق در همسایگی مان هستیم که به جان زنان و کودکان افتاده و قوانین شریعت اسلامی را تمام عیار را به آنها تحمیل میکنند. جمهوری اسلامی همین خواب را میبیند اما در مقابل خود یک جنگ تمام عیاررا مشاهده میکند.
با نزدیک شدن به سالگرد مرگ ژینا و خیزش انقلابی موجی از دستگیری فعالین زن در شهرها از جمله رشت و به گروگان گرفتن دهها زندانی سابق و خانواد هایشان و بویژه کردستان شروع شده است. اعتراضات جمعی در آنروز برای رژیم چون کابوس مرگ است. اما نکته مهم این است که هیچکس ازاین اعتراضات عقب نشینی نکرده و کارد به استخوان رسیده و مردم تصمیم ندارند که به کنج خانه ها برگردند. بخشهای مهمی از جنبشهای اجتماعی امروز در خیابانها و کارخانه ها در حال اعتراضند. آزادی زندانیان سیاسی و لغو اعدام، خواستهای برحق زنان، لغو حجاب و آپارتاید جنسی، معیشت کارگران، بیمه های اجتماعی، رفاه و تحصیل رایگان کودکان، بهداشت و درمان مکفی، حقوق کافی بازنشستگان و صندوقهای بیمه اجتماعی سالمندان و برابری زن و مرد در همه شئون و دهها خواست دیگر میتواند در این روز در همه اعتراضات جمعی و صنفی برافراشته شود. این خود نمادی از یادبود سالگرد خیزش است. همچنین انتظار میرود که فعالین شیوه های قابل اجرا به تشخیص خود را برای برگزاری این روز بکار ببرند. ناگفته نماند که تظاهراتهای خارج کشور از هفته ها قبل سازمان دهی شده است. تلاش برای همصدا کردن افکار عمومی در اکثر نقاط جهان جهت همبستگی با مبارزات کارگران، پرستاران و در دفاع از حقوق زنان و برای آزادی زندانیان سیاسی در اولویت است. کمونیستها مدافعین راستین این اعتراضات برحق کارگری، پرستاران، بازنشستگان و زنان هستند. در شرایط متعارف مانند کشورهای غربی جنبش زنان میتواند به کمک کمپینهای بزرگ برای خواستهای معینی مبارزه کنند و در موارد بسیاری هم پیروزیهایی هر چند نسبی به دست میاورند. اما در ایران تحت حاکمیت یک دیکتاتور هیچ روزنه ای برای هیچگونه آزادی تشکل نیست و جنبشهای اعتراضی از جمله زنان چاره ای به جز اتحاد با دیگر جنبشها و اعتراضات دیگر ندارند. هر جنبشی و یا اعتراضی به تنهایی در ایران بلافاصله مورد تهاجم رژیم قرار میگیرد و همین نشان میدهد که راه چاره اتحاد این جنبشهاست. این خود یکی از دستاوردهای گرانبهای این خیزش است که باید در یادبود خیزش انقلابی به آن متعهد و به اجرا درآورد.
5 سپتامبر 2024