در باره هشدار تاریک فکران “علم و فرهنگ و هنر”
جنگ ناسیونالیسم با ناسیونالیسم
سیاوش دانشور
اخیرا بیانیهای با امضای حدود ۹۰۰ نفر از باصطلاح «اصحاب علم و فرهنگ و هنر» نسبت به «سیاستهای فرهنگی نوروزی» بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی در مطبوعات رژیم و شبکه های اجتماعی منتشر شده است. این بیانیه که ادعا میشود توسط دانشگاهیان و اساتید و اهل علم و تاریخ و فلسفه و هنر تدوین شده است، پايی در نظام اسلامی و پائی در دنیای عهد عتیق دارد. صفی از وزرا و مقامات در دولتهای سابق جمهوری اسلامی، اعضای «مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و پژوهشگران تاریخ صدر اسلام»، از اعضای «موسسه تحقیقات سیاست علمی کشور»، از عناصر آدمکش «شورای عالی انقلاب فرهنگی»، از روزنامهنگاران و برنامهسازان اصلاحطلب و لیبرال تا هنرمندانی که بطور موسمی با مقامات نظام بیعت میکنند، از شخصیتهای شخیص امضا کننده این بیانیهاند.
این اعتراض و هشدار کسانی است که دههها در مقابل مشقات مردم خود را به خواب زده بودند و منافع و کاریرشان اجازه نمیداد که در دفاع از حقوق بدوی پایمال شده مردم ایران بیانیه بدهند! نه فقط فقر و فلاکت میلیونها خانواده کارگری و سوءتغذیه کودکان و تن فروشی و اعتیاد میلیونی وجدان «علمی و هنری و فرهنگی»شان را خراش نداد، سهل است، بخشاْ از مدافعین هار و دوآتشه بازار آزاد و شوکهای اقتصادی بودند. ناسیونالیستهایی که در مقابل کشتارها و اعدامهای جوانان «هم وطن»شان روی برگرداندند، افرادی که زن ستیزی و زن کشی جمهوری اسلامی رگ «علمی و هنری» و انسانیشان را تحریک نکرد؛ ناگهان بدلیل شادی مسالمتآمیز و بدون حاشیه مردم زحمتکش در چند مراسم نوروزی، عصب پانایرانیستیشان تحریک شد و از خواب زمستانی بیدار شدند! این جماعت با پرچم پوسیده «تمامیت ارضی و عظمت طلبی ایرانی» کاسه داغ تر از آش شدند و به سران حکومت در مورد عدم توجه به «امنیت ملی» هشدار میدهند و به انتقاد خانوادگی از جمهوری اسلامی و سوءاستفاده از اصول قانون اساسی روآورده اند!
اعتراض برسر چیست؟
سیاست قدیمی جمهوری اسلامی اینبوده که از برگزاری مراسمهای چهارشنبه سوری و نوروز ممانعت کند اما از آنجا که مردم این مناسبتها را فرصتی برای شادی و ابراز وجود و همبستگی میدانند و آن را علیرغم سرکوب و فشارهای حکومت به هرحال برگزار کردند و دولت هیچ غلطی نتوانسته بکند، بتدریج سیاست نهادهای دولتی بر آن شد که با برگزاری این مراسمها توسط ارگانهای نزدیک به خود برای کنترل آن تلاش کنند. برخلاف تاریک فکران ناسیونالیست که تلاش دارند روی دوش مراسم نوروز و آئین ایرانی دکان سیاسی باز کنند، برای مردم این مراسمها فرصتی برای شادی و شکستن قوانین آپارتاید جنسیتی و برای تعداد بیشتری که در فقر مزمن گرفتارند، عزائی بیش نبوده است.
ماجرای امسال هم همین بود. استانداریها و فرمانداریها و برخی گروههای مدنی نزدیک و یا مورد وثوق دولت، در راه اندازی مراسمهای نوروزی پیشقدم شدند. مردم هم که چراغ سبز را دیدند با هجوم گسترده کنترل اوضاع را بدست گرفتند و بطور متمدن و بدون هیچ رگه نفرت پراکنی ملی و قومی و بیگانه گریزی قابل مشاهده، در همبستگی باهم شادی کردند و رقصیدند. همین مسئله ساده به مذاق ناسیونالیستها و جمهوری اسلامی خوش نیامده است. این مراسمها در شهرهای کردستان وسیعتر برگزار شد و همین کافی بود که پانایرانیستهای جامانده از دنیای امروز، بمثابه «کارشناسان» ظاهر شوند و از «ورود غیرکارشناسی بخشهایی از حاکمیّت از جمله قوۀ مجریه به «مباحثِ قومی» به جای تمرکز» انتقاد کنند. اما درد واقعی شان چیست؟
میگویند: «در اقدامی کمسابقه زمینۀ برگزاری مراسمی با عنوان «پیشواز از نوروز» و سپس «جشنِ نوروز» از سوی نهادهای مربوطۀ دولتی در برخی از استانهای غرب و شمالغربِ کشور فراهم شد، بدون اینکه از پیش، برنامهریزی دقیق و کارشناسی شدهای دربارۀ نحوۀ برگزاری و اجرای آن تدوین و تنظیم شود». وقتی به جوهر و نظر حضرات دقت میکنید؛ میبینید که نگران «فروکاستنِ نوروز از یک جشنِ بزرگِ ملّیِ ایرانی، به یک مراسمِ خُردِ قومی و طایفهای و محلّی» از جمله در استانهای کُردستان و آذربایجان غربی هستند و از موضع پان ایرانیستی «سیاستهای فرهنگی مرتبط با وقایع نوروز امسال در آذربایجان غربی و کردستان و نیز مواضع استاندار آذربایجان شرقی» را محکوم کردند و «رویکرد دولت را در این زمینه تهدیدی برای انسجام و امنیت ملی و تقویت واگراییهای محلی دانستند». تمام وحشت این جماعت از برگزاری گسترده مراسمهای نوروزی در کردستان و از جمله در ارومیه است که بدون تنش و تصادم قومی و ملی برگزار شد. اتفاقاً این جماعت تاریک فکر چون میدانند در کنار اوباش حکومتی در شورای شهر ارومیه و چماقداران پانترکیست قرار گرفتند و از یک موضع واحد حرف میزنند، تظاهرات دولتی- فاشیستی ارومیه را نیز قاطی مراسم نوروزی ارومیه کردند تا ژست «خطر واگرائی» بگیرند و بر طبل توخالی عظمت طلبی ایرانی کوبیده باشند.
ظاهراً این «اهل علم و هنر» زیادی رِند تشریف دارند. تجمع ارتجاعی روز دوم فروردین در شهر ارومیه که با تحریک و حمایت محمد خلیل پور رئیس شورای شهر و جلوداری نادر قاضی پور نماینده پیشین مجلس ارتجاع صورت گرفت و در آن عوامل حکومتی و عده ای از ناسیونالیستهای پانترکیست شعارهائی مانند: «آذربایجان بیدار است، کردها مهمان ما هستند»، «آذربایجان پاینده باد، دشمنانش نابود باد» و «ارومیه ترک است و ترک میماند» سردادند، مطلقاً با مراسم نوروزی ارومیه که در نهایت همبستگی برگزار شد یکی نیستند. کسی که میخواهد فرهنگ حاکم در ارومیه و کردستان را درک کند، باید به اجتماعات گسترده نوروزی بدون مرز قومی و مذهبی و به اجتماع مردم آزادیخواه ارومیه یک روز بعد با شعار همبستگی ساکنین و تاکید بر برادری و برابری رجوع کند. باید در کره مریخ زندگی کرد که تحرک هولیگانهای فاشیست و چماقدار که با عکس ملاحسنی قاتل رژه رفتند را با مراسم عادی و متمدن نوروزی ارومیه یکی قلمداد کرد. اما این همسان نشان دادن ماجرا توسط این «کارشناسان» تنها میخواهد موضع مشترک ناسیونالیسم افراطی پانایرانیستها و پانترکیستها را بپوشاند.
ناسیونالیسم با شمشیر چوبین
برای پانایرانیستهائی که بیانیهشان را با خطاب به «ملّتِ تاریخی و بزرگِ ایران» آغاز کردهاند، هر نوع احساس تعلق قومی و ملی ساکنین ایران خط قرمز است. برای اینها «نوروز جشن بزرگ ملی» است و جز این مُهر «مراسم خُردِ قومی و طایفهای و محلّی» میخورد. این جماعت اگر لازم باشد چکمههایشان را پا میکنند و چماقها را بیرون میاورند و به جنگ هر کسی میروند که مثل آنان از «فَرّ و شکوه ایرانی» حرف نزند. اگر اینها واقعا نگران تصادم بخشهای مختلف مردم تحت پرچم قومیت و ایرانیگری بودند حتما با حمایت میلیونی روبرو میشدند. اما در ایران نزدیک به نود میلیون جمعیت با زحمت ۹۰۰ امضا جمع کردند. همین امضاها دامنه نفوذ شوونیستهای دلواپس را بیان میکند.
ناسیونال شوونیسم حاکم بر این بیانیه سطحی مَملو از تناقض است. از سوئی میگویند «نوروز، جشنِ باستانی، ملّی و افتخارآمیزِ ایرانیان است و به هیچ قوم و قبیلهای تعلّق ندارد» و از سوی دیگر علیه برپائی جشن نوروز در استانهای غرب کشور بعنوان «مراسم خُردِ قومی و طایفهای و محلّی» واکنش نشان میدهند. از سوئی ادعای عدم تعلق به هیچ قومی را دارند و از سوی دیگر قوم ایرانی خودشان را محور نوروز میدانند! حتی فاشیستها مانند اینها بر تکلم به یک زبان واحد اصرار ندارند، اما «اهل ادب و علم و هنر» به برادران حکومتی انتقاد میکنند که چرا با زبان محلی در دیدارهایی سخن گفته اند و بیگانه هراسی را دامن میزنند. شترسواری دولا دولا نمیشود! شما با این ادبیات و ایران پرستی فالانژ خود عنصر جنگهای داخلی فردا هستید. کسانی که تحمل آزادی پوشش و سنتهای جشن و سرور و تنوع زبانی ساکنین کشور را ندارند، کسانی که بغل دستیشان را انکار میکنند، فردا عامل تقابلهای قومی و ملی و مذهبی خواهند بود. این بیانیه یک ذره مسئولیت اجتماعی ندارد.
خانمها و آقایان! قرن بیست و یکم است. دوره تحولات شگرف تکنولوژیک و ارتباطات و هوش مصنوعی است. مدتهاست دنیای ما را «دهکده جهانی» مینامند و براستی دیگر مرزهای فیزیکی معنی خود را در عمده قلمروهای زندگی بجز بازار داخلی بورژواهای مختلف برای استثمار از دست داده اند. شماها اما در عقبه تاریخ درجا میزنید و حاضر نیستید به دنیای جدید وارد شوید. ناسیونال شوونیسم و پانایرانیسم شما به تنور قومیگری بنزین میریزد. شما با تکیه به تعصبات ارتجاعی و نگرانی نستالژیک تان، راه سناریوی سیاه را هموار میکنید. سال نو در همه جای جهان، مستقل از اینکه کدام بار مذهبی و ملی و تاریخ معجول برای آن تراشیدند، بعنوان تازه شدن طبیعت بعناوین مختلف جشن گرفته میشود. ایرانی و نوروزش هیچ برتری و ویژگی ندارد و تنها جریانات پرت و غیر مسئول میتوانند از این فضاها بعنوان پلاتفرم سیاسی استفاده کنند و مانند شما بر تنور ارتجاع ناسیونالیستی بدمند.
با ناسیونالیسم و پانایرانیسم و ایدئولوژی ایرانشهری نمیتوان به جنگ ناسیونالیسم قومی رفت. قومیگری یک محصول عظممت طلبی ایرانی است و در دست هم بازی میکنند. ناسیونالیسم به هر معنا و با تکیه بر اصل «اصالت خاک» و ترجیح آن به «اصالت انسان»، شاید برای ناسیونالیستهای متفرقه مبنای هویت باشد اما برای مردم متمدن و آزادیخواه بخشی از جهالت بشر است. هویت ملی و ملت و قومیت در تقابل با هویت انسانی همه کاذب و محصول تاریخ اند. امروز کسی دیگر خود را عشیره و طایفه نمیخواند و ظاهراً این نوع تعلق منقرض شده است. «ملت و قومیت» هم همین است. ملتهای زیادی بوجود آمدند و ملتهای دیگری از بین رفتند. این کره خاکی باید جائی برای زندگی و رفاه و آزادی بشریت باشد و نه دنیای موازئیک های ملی و قومی شش در چهار که هر کدام تلاش دارد برتری خود را بر همسایه تحمیل کند. آرکانها و کارادیچها و توجمانها، فاشیستهائی که با همین جنس از استدلالهای شما کرور کرور آدم کشتند، همه ناسیونالیست بودند. ناسیونالیسم یک پایه اساسی فاشیسم است. ناسیونالیسم را کمی داغ کنید فورا سر در اردوی فاشیستم درمیآورید.
اینکه افراد کشور و محل تولدشان را دوست داشته باشند، اینکه افراد و گروه ها احساس تعلق قومی و ملی و مذهبی داشته باشند، امری شخصی باید باشند و هیچ قدرت و آتوریته ای حق ندارد به این اعتبار حقی از شهروندان سلب کند. اما از موضع آزادی بشر، از موضع برابری، از موضع نوعدوستی و زندگی با مردمان جهان، ناسیونالیسم چه بمثابه مکتب و چه بمثابه جنبش سیاسی یک خرافه عهد عتیقی و یک شرم زمانه و یک ابزار سرکوب و تفرقه و تقابل است. جمهوری اسلامی و بسیاری از شما افراد شاخص امضا کننده این بیانیه که در دوره های مختلف در خدمت نظام بودید و امروز هم به همین نظام اتکا دارید، منشأ تحریک موسمی قومی و مذهبی و سرکوب بوده است و البته صدای شماها هیچوقت بدلیل موضع ایرانشهریتان درنیامده است. نعل وارونه نزنید، و این بساط «ایران ایران» را جمع کنید!
و بالاخره بازهم از موضع «کارشناسی» از «تحریفِ اصلِ پانزدهم قانون اساسی کشور و طرح کارشناسی نشدۀ «آموزش زبانهای قومی و محلّی» سخن گفته اید و آنرا «بیهیچ گمان و گزافهای، موجب تضعیفِ زبانِ ملّی و رسمی کشور، یعنی زبانِ تمدّنی، دیرسال، نجیب و بارورِ فارسی میگردد و نتیجۀ این تضعیف نیز تکهپاره شدنِ زبانی و فرهنگی و سرانجام از همگسیختگی ارکانِ کشور» دانسته اید! اولاً زبان رسمی باید لغو شود و از میان زبانهای رایج کشور یک زبان بعنوان زبان اداری و آموزشی انتخاب شود مشروط براینکه همه گروه های مردم بتوانند به زبان مادری شان در مناسبات اجتماعی و آموزش استفاده کنند. ثانیاً یک درک پیشرو و همخوان با جهان امروز تلاش میکند بتدریج زبان انگلیسی را به زبان آموزشی تبدیل کند. چه کسی میگوید زبان مبنای اتحاد یک کشور است؟ این دیگر چه خرافهای است؟ در هرگوشه جهان مردم به انواع زبانها سخن میگویند و آموزش میبینند و هیچ ارکانی از کشورها به این دلیل «ازهم گسیخته» نشده است. امروز که با هوش مصنوعی دیگر زبان و ارتباطات امری جهانی و ساده شده است. چرا اصرار دارید مردم ایران را قرنطینه فکری و فرهنگی و زبانی کنید؟ این فقط ارتجاع ناسیونالیستی است که از زبان «هویت» میسازد. کارشناسان ما در این زمینه نیز در دهات مانده اند و حاضر نیستند به شهر بیایند. و بالاخره شماها میخواهید با این منش و روش فردا در تهران و شهرهای بزرگ با مردمی که باهم زندگی و کار میکنند و عمدتاً با «فارسی خالص» سخن نمیگویند و از نظر شما لابد «ژن ایرانی» ندارند، چکار کنید؟ میکُشیدشان؟ بیرونشان میاندازید؟ پاکسازی قومی و ملی راه میاندازید؟ میدانید دارید چه سمومی را تحت عنوان «نگرانی از یک مراسم ساده سال نو» به جامعه تزریق میکنید؟ شماها واقعاً از علم که باید در خدمت تعالی بشر باشد بهره ای بردهاید؟
شماها نگران «قومیسازی مناسباتِ اجتماعی» نیستید، بلکه راساً و با دمیدن در شیپور ناهنجار پانایرانیسم درست مانند همان پانترکیستها و ناسیونالیستهای متعصب قومی فیالحال مناسبات اجتماعی و طبقاتی را قومی و ملی میکنید. شماها میخواهید بجز نام ایران و زبان فارسی هرچه و هرکس در هرجا و همهجا سرکوب شود. اما کور خواندید! نسلی فهیم، مردمی آزاده و پیشرو، طبقه کارگری انقلابی و کمونیستهائی سنت دار در جامعه حضور دارند که در مقابل این تشبثات ارتجاعی خواهند ایستاد. مردمی که دارند یک حکومت مذهبی را بزیر میکشند زیر بار مذهب ایرانشهری شما نخواهند رفت. بهتر است بجای تبلیغ این عقاید مسموم ناسیونالیستی کمی انسان باشید، نوعدوست باشید، جهانی فکر کنید، این طوق لعنت ملی و میهنی و مذهبی را دور بیاندازید و اگر مسئولیتی در قبال همنوع و همسایه و حتی کشورتان دارید، در شیپور ناهنجار نژادپرستی و بیگانه هراسی و پانایرانیسم ندمید. دنیا بسیار بزرگتر از افق محدود و حقیر شماست!
۱۰ آوریل ۲۰۲۵