دوره ای که با خیزش انقلابی مردم در ایران آغاز شد نه تنها تقابلی جدی با جمهوری اسلامی بود بلکه دوره ای شد که احزاب چپ و راست با برنامه و عملشان بطور جدی در مقابل جامعه ظاهر شدند. بطور واقعی درسطح علنی باید از این موقعیت بعنوان جدال آلترناتیوها نام برد. این جدل چه بود و چه دورنما و چه تاثیری بر روند جامعه پر از طنش ایران داشت؟
«انقلاب ايران يک انقلاب همگانى و يک جنبش “همه با هم” نخواهد بود. انقلاب ايران انقلابى کارگرى خواهد بود با هدف اثباتى ايجاد يک حکومت کارگرى، يک جمهورى سوسياليستى. اين انقلاب از دل جنبش جارى و به احتمال قوى با موفقيت جنبش جارى عروج ميکند. نيروهايى که حکومت اسلامى را بزير ميکشند زير بار يک رهبرى واحد نخواهند رفت. اين بار خامى و خوشباورى انقلاب ٥٧ را نخواهيم ديد. جنبش سرنگونىطلب اينبار به مراتب تحزب يافتهتر خواهد بود. احزاب و نيروهاى سرنگونىطلب در عين تنش حاد با يکديگر وارد اين جدال ميشوند. اينها آلترناتيو حکومتى واحدى را نميپذيرند. همه نيروها سقوط رژيم اسلامى را به مثابه گامى براى ايجاد نظام سياسى مطلوب خود نگاه ميکنند. و جدال واقعى ميان اين آلترناتيوها و افقها، ميان جنبشهاى طبقاتى و پرچمهاى حزبى مختلف با پيشروى جنبش سرنگونىطلبى بيشتر اوج ميگيرد. بنظر من با سرنگونى رژيم اسلامى، جنبش تودهاى بشدت در درون خود پُلاريزه ميشود. صفبندى جديدى، له و عليه پرچم کارگرى- کمونيستى درجامعه پديدار ميشود.« مصاحبه نشریه انترناسیونال با منصور حکمت در رابطه با خیزش مرداد ۱۳۷۸ برابر با اوت ۱۹۹۹ تحت عنوان ( خیزش توده ای برای سرنگونی رژیم آغاز می شود. ) منصور حکمت منتخب آثار ضمیمه ۲»
با شروع خیزش انقلابی ۱۴۰۱ برای اولین بار در تاریخ مبارزه علیه جمهوری اسلامی، صفوف هزاران نفری ایرانیان خارج کشورخیابانهای شهرهای بزرگ را پر کردند. در این ماه به گفته ی ویکپدیا « در اعتراض به حمله نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران به معترضها در سراسر ایران و کشته، بازداشت و مجروح شدن عده زیادی از مردم، برای اعلام همبستگی با مردم ایران در بیش از ۱۵۰ شهر از کشورهای جهان توسط ایرانیان مقیم و مردم آن کشورها برگزار گردید.»
سوال این بود که این صف برای کدام وچه اهدافی به حرکت در آمده است؟ اپوزیسیون راست و چپ با چه چلنجی روبرو است و برای پیشبرد خیزش انقلابی مردم ایران کدام اهداف را در مقابل خود قرار داده اند؟
تا قبل از این تاریخ غیر از مواردی نایاب مثل جنبش سبز و انتخابات ریاست جمهوری در ایران در سال ۲۰۰۹ خارج ایران ، چنین تجمع های گسترده ای را بخود ندیده بود. این چپ و کمونیست ها بودند که بطور مدام و به مناسبت های مختلف مثل سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی، اعدام، اسیدپاشی ، سنگسار زنان، دیدار سران رژیم با سران دولت ها ، قتل زندانیان سیاسی در زندان ، علیه دستگیری فعالین سیاسی و کارگری، تجمع در مقابل سفارتهای رژیم و بسیاری موارد دیگر درخیابانها با پرچمهای سرخ درحرکت به افشاگری علیه جمهوری اسلامی دیده می شدند. چهره های فعالین چپ ایرانی در بسیاری از کشورها جزو چهره های شناخته شده بودند. نمایندگی کردن و دفاع از جنبش آزادی زن در ایران، حقوق کودکان در خانواده های خارجی تبار، برای ممنوعیت حجاب کودکان، علیه اعدام، علیه قتل های ناموسی چهره های سرشناسی، مبارزه علیه اسلام سیاسی از فعالین کمونیسم کارگری داشت. صفوف هشت مارس و اول مامه مه ها و میزهای کتاب از طرف ایرانیان در بسیاری از کشورهای جهان چشمگیر بود.
تجمع های سالانه ی مجاهدین و گسیل هوادران مجاهدین با اتوبوس به پاریس هم به یک روتین بود و یا اعتراضاتی که در مقابل صندوق های رای برای انتخابات مجلس برگزار می شد به چشم می خوردند .
طرفداران حکومت پهلوی تا قبل سال ۲۰۰۲ فقط حضورشان عمدا با پرچم های سه رنگ در شهرهای آمریکا مشاهده می شد. بویژه در شهر لس آنجلس که مرکز اصلی آنها بود. در سالهای اخیر که اعتراضات داخل ایران وسیعتر شده بود بتدریج در شهرهای اروپایی هم دیده شدند.
در مهرماه در تجمعات جریانات راست و سوسیال میدیا جریان راست پروغرب ، شعار «مرد ،میهن ،آبادی » به «زن ، زندگی، آزادی» اضافه شد. هیچ شخص یا جریانی سیاسی بطور علنی نتوانست از این شعار دفاع کند. عمق شونیستم مردسالار و ناسیونالیسم و کثافت عظمت طلبان ایرانی و پان ایرانیستها را می شد در این شعار دید. شعاری که نه تنها در تکامل جنبش انقلابی موجود نبود، بلکه در نقطه ی مقابل حضور قدرتمند زنان و انقلابیون بود. این شعار در نقطه مقابل جنبش رادیکالی بود که هدفش مذهب، ناسیونالیسم و شونیسم مردسالارانه بود. سیر حرکت جنبش اعتراضی بسرعت این شعار ارتجاعی را کنارزد.
مهرماه کارگران صنایع نفت ، پترو شیمی بوشهر، عسلویه، پالایشگاه آبادان، با شعار ٬٬مرگ بردیکتاتور٬٬ به میدان آمدند.
رضا پهلوی در تویتی نوشت: «با توجه به اینکه کارگران ایرانی برای اعتراض و زمین گیر کردن رژیم در حال برگزاری اعتصاب هستند، غرب می تواند با ایجاد صندوق های اعتصابات، از خانواده های این کارگران حمایت کند». خنده دار است که نماینده جریان راست پرو غرب که تلاشش برای بقای سرمایه داری موجود است به حمایت از کارگران برخواسته است. در پس این توییت باید قدرت کارگر را دید نه جمع آوری خیریه برای کارگران از طرف رژیم سابقی ها که با انقلاب مردم شکست خورده بود. درکنار این تقلاها، چشمک زدن های رضا پهلوی به سپاه پاسداران ادامه پیدا می کند.
با شروع آبان ماه جنبش اعتراضی وارد دوره ی مهمی می شود. در صدها شهر کوچک و بزرگ اعتراضات گسترده پا می گیرد و اشکال جدیدی از سازماندهی بخود می گیرد. شعارها رادیکالتر می شود. در بیش از ۲۰ نقطه تهران خیابانها و میداین از بعد ازظهرببعد در دست انقلابیون است. رژیم با میلیتاریزه کردن شهرها تلاش می کند که با این روند مقابله کند..
بعد از مهرماه اپوزیسیون راست بیشتر به تقلا افتاد. شخصیتهای اپوزیسیون راست در شورای گذار، فرشگردها، و با کمک چهره هایی چون مسیح علینژاد، حامد اسماعیلیون، در کنار رضا پهلوی، نازنین بنیادی با پشتیبانی رسانه های بستر اصلی به جلو صحنه رانده شدند و با شعارهایی مانند ایران را «٬٬پس می گیریم٬٬ »بیش از پیش بی ربطی خود را به آنچه که در ایران می گذرد نشان می دهند و تلاش می کنند که بهروسیله ای شده است قالب های خود ساخته مذهبی و ملی را به مردم تحمیل کنند.
عکسهای مهسا با شعارهای ناسیونالیست های قوم پرست بازتکثیر میشود. مژگان افتخاری، مادر مهسا در یک پست فیسبوکی بسیار زیبا با آوردن با یک بیت شعر « نازم به سر زلف تو ای دختر ایران / کز پرده برون رفت و به هم ریخت جهانی» نوشت که دخترش به جهان تعلق دارد و آب پاکی روی دست همه ریخت. مزار مهسا که اکنون به محل بازدید فعالین کارگری و انقلابی شده بود بارها و باره بوسیله عوامل رژیم تخریب میشود.
۴ آبان مصادف شد با چهلمین روز جانباختن مهسا امینی. از چند روز پیش راههای منتهی به آرامستان آیچی و شهر سقر تحت کنترل نیروهای سرکوبگر رژیم بود. فرمانداری سقز، خانواده امینی را تهدید کرده و نیروهای رژیم منزل مسکونی آنها را در محاصره قرار می دهند و هشدار میدهند چنانچه در مراسم چلهم دخترشان شرکت کنند فرزند دیگرشان را دستگیر خواهد شد. در سایت رسمی شهرفرمانداری سقز نامه ای جعلی را در رابطه با عدم برگزار هرگونه مراسمی با امضای والدین مهسا منتشر میکنند.
سقز در روز ۴ آبان زیر ذره بین انقلابیون بود. اینترنت شهر رسما قطع شد. مدارس و محل های کار را تعطیل گردید و سیل جمعیت دسته دسته پیاده و یا با ماشین بطرف آیچی سرازیر شد.
سالمندان با تجمع در کوچه و خیابان یا ایستگاه اتوبوسها با فلاسک های چای و آب از مردمی که پیاده به سوی آرامستان آیچی در حرکت بودند استقبال نمودند. راهها که بسته شد از طریق بیراهه ها و ابتکار اهالی منطقه خود را به آرامستان رسانند. فیلمهای منتشر شده نشان میدهد که چگونه مردم راه های بسته شده بوسیله نیروهای رژیم را دور زدند و با شعار «زن، زندگی، آزادی »، «مرگ برخامنه ای»، «مرگ بردیکتاتور»، اجتماعی بیش از ده هزار نفر تشکیل دادند. تصاویر این اجتماع در بسیاری از نشریات معروف جهان از جمله نیویورک تمایمز صفحات اول را بخود اختصاص داد. شهرهای کردستان بشدت متشنج بود و حالت انفجاری بخود گرفته بود. دربیش از ۳۰ شهر ایران همزمان اعتراضاتی برگزار گردید. خیابانها بسته شدند و راههای ارتباطی بوسیله انقلابیون در میدان های مسدود گردید، حجاب ها سوزانده شد و با فریاد «آزادی ، آزادی » نمایش شکوهمندی شکل گرفت. بیلوردهای تبلیغی رژیم با تصاویر خمینی و خامنه ای به آتش کشیده شد. کادردرمانی و پزشکی در تهران دست به اعتصاب زده و به خیابان آمدند و بخشهایی از بازار لاله زار بسته شد. در این روز هم تعدادی با تیراندازی ماموران رژیم جانباختند. آمار دستگیری ها بالا رفت. روز بعد یعنی در ۵ آبان «جایزه شجاعت »به زلنسکی و مسیح علینژاد تعلق گرفت. عجب نوستالژی جالبی. هر چه که جنبش اعتراضی پیش میرفت تناقضات و بی ربطی جریانات راست با آن بیشتر می شد.
در ۸ آبان توماج صالحی در چهار محال بختیاری دستگیرشد. خبردستگیری توماج که صدای انقلاب ایران نام گرفته است، در ابتدا توسط «خبرگزاری پارس وابسته به سپاه پاسداران» منتشر گردید. این خبرگزاری اعلام کرد که او را در گذرگاهی مرزی در هنگام فرار از ایران دستگیرنموده اند. عکسهای منتشر شده از او در شبکه های اجتماعی نشان میداد که توماج درهنگام دستگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته و چشمش آسیب دیده است. خبر دستگیری توماج خواننده رپ در صدر خبرهای میدیای اجتماعی و در دنیای رپ قرار گرفت و بسیاری بلافاصله عکس العمل نشان دادند و خواهان آزادی بی قید و شرط وی شدند. توماج قبلا بارها اعلام کرده بود که از ایران خارج نمی شود.
در روز جمعه ۱۳ آبان درحالیکه ۴۹ روز ازاعتراضات می گذرد، تجمع مردم در شهرهای سراوان ، خاش، راسک، ایرانشهر در سیستان و بلوچستان به خون کشیده شد با سرکوب نیروهای انتظامی روبرو می شود و بیش از ۱۰۰ نفرکشته می شوند که کودکان کشته شده در این درگیریها بیش از ۱۶ نفر اعلام شد. تجمعات اعتراضی مردم تا همچنان از طرف عبدالحمید مولوی و اطرافیشان هدایت می شود. نمازهای جماعتی که در جمعه ها در مسجد جامعه فراخوان داده می شود عملا به قتلگاه معترضین تبدیل شده است. مردم با مماشاتهای عبدالحمید نمی توانند حرکتشان را به جایی برسانند. باید صفوف خود را از این چهره های تا دیروز رژیم و مذهبی، امروز مخالف جدا کنند.
آبانماه ، درشهرهای مختلف اروپایی چهره هایی جدیدی محلی ظهور کردند و با اعلام سیاست ٬٬همه با هم ٬٬و قدرت مالی بسیار، به سازمان دهی تظاهرات های هزاران نفری پرداختند. عرق ملی و آزادیخواهی بسیاری از جوانانی را که در خارج ایران بدنیا آمده یا بزرگ شده اند به خیابانها می کشد. پرچم های شیرو خورشید، با و بی علامت سطنتی برای لانسه کردن ٬٬ انقلاب ملی ایران ٬٬ و شعار ٬٬ همه با هم٬٬ خیابانها را تسخیر کرد. مجسمه های پلاستیکی از شیرهای تخت جمشید، امامزاده ی سیار کورش، ماکت های مقوایی خاندان پهلوی به خیابانها آورده شدند. ویترین اپوزیسیون راست با پیوستن عبداله مهتدی تکمیل می شود و نماینده ی فدرالیست های قومی هم در این ویترین جایی پیدا کرد.
با نزدیک شدن به سالگرد آبان خونین ۹۸ رژیم با بزرگترین چلنج دوران حکومت خود روبرو می شود و طبق معمول هدف سرکوب آن است. اعتراضات وارد یک فازجدی گردیده است. در بیش از ۶۰ شهر بزرگ ایران بازاریان و مغازه ها ، دانشگاهها، مدارس به فراخوان اعتصاب می پیوندند. کارگران ذوب آهن در اعتراض به عدم رسیدگی به خواستهایشان دو روز اعتصاب می کنند.
در ایلام، کردستان ، آذربایجان غربی، تهران و بسیاری جاهای دیگر دانشجویان در خیابانها اجتماع می کنند و شعار٬٬ مرگ بردیکتاتور٬٬ درهمه جا طنین می افکند. نیروهای امنیتی با گاز اشک آور به خوابگاه دختران دانشگاه علامه حمله کرده و با پرتاپ بمب صوتی و سنگ شیشه ها را شکسته و سپس گاز اشک آور پرتاپ می کنند. دو نفر ازدانشجو مصدوم شدند. مهدی واحدی معاون دانشجویی دانشگاه علامه می گوید « احتمال دارد که باد گاز اشک آور با وزش باد به خوابگاه وارد شده است» چه می توان گفت بقولی «خجالت یک خصوصیت انقلابی است» از این وحشی ها چه انتظاری می توان داشت؟
در طول سه روزی که مغازه ها و بازارها تعطیل است رژیم با گسترش وسیع اعتراضات روبرو می شود. از شمال تا جنوب ، از غرب تا شرق مردم درخیابانها هستند. در این روزهاست که برای اولین بار زنان در زاهدان با شعار و صف خود به خیزش انقلابی پیوستند.
۲۵ آبان ۱۴۰۱ مصادف با ۱۶نوامبر۲۰۲۲ کیان پیرفلک هنگامیکه با خانواده اش از سفر به ایذه برمیگردند با تیراندازی ماموران کشته و پدرش شدیدا زخمی و به اغما فرو می رود.
«با تاریک شدن هوا، تجمعات خیابانی در شهرهای همچون تهران، شیراز، اراک، اصفهان، ایذه، مشهد، همدان، کرمانشاه، تبریز، قزوین و چندین شهر کردنشین تشکیل شد و معترضان در خیابانها با
تفنگ های ساچمه ی روبر شدند. خبرگزاری هه نگاو ازپخش سرودهای انقلابی در مساجد مهاباد و تصرف کامل یک پایگاه بسیج در کامیاران خبرداد. در ایستگاه متروی دروازه دولت تهران به انقلابیون تیراندازی شد.
دانشگاه شریف، دانشکده علوم انسانی اصفهان، دانشگاه آزاد خمینیشهر، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه بهشتی، دانشکده کامپیوتر دانشگاه بهشتی، دانشکده ریاضی و علومپایه دانشگاه گیلان، دانشگاه آزاد تهران واحد علوم تحقیقات، دانشکده برق دانشگاه خواجه نصیر(۱)، دانشگاه سوره، دانشگاه رازی کرمانشاه، دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران، دانشکده فنی دانشگاه تهران، دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر و پردیس مرکزی دانشگاه تهران شماری از دانشگاههایی بودند که ۲۴ آبان دانشجویان در آنها تجمع یا تحصن کردند.، دانشگاه علم و صنعت، دانشگاه امیر کبیر و دانشگاه شریف درگیری ایجاد شد و تعدادی از در علم و فرهنگ تهران شعار «خونی که در رگ ماست، خوراک رهبر ماست» سر داده شد»( به نقل از ویکیپدیا )
در ادامه این اعتصابات سراسری در ۲۸ آبان( ۱۹ نوامبر ۲۰۲۲) شهر مهاباد در وضعیت بسیار فوق العاده قرار می گیرد. در مراسم چهلم فرشته محمدی زن جوانی در ۵ آبان که مادر دو کودک، خشم م و سمکومولودی که در۴ آبان کشته شده بود، سه نفر دیگر به اسامی شاهو خضری، کبرای شیخ سقا و زانیار ابوبکری جان می بازند. اعتراضات وسیع مردم در شهر مهاباد به کشتارهای درکردستان و بلوچستان، بالا می گیرد. با تیراندازی نیروهای سرکوبگر رژیم خیابانهای اصلی شهر بدست نیروهای انقلابی شهر می افتاد و سنگربندی می شود. عکسهای منتشر شده نشان می دهد که چگونه نیروهای رژیم به عقب رانده شده اند. تصاویری شبکه های خبری و میدیای اجتماعی نشان از حرکت صف بلندی از کامیونهای ارتشی با تجهیزات جنگی به طرف شهر مهاباد است. شهر مهاباد در محاصره قرار می گیرد. رژیم آب و برق را قطع می کند. مراکز اصلی سرکوب رژیم مثل پلیس ، نیروهای محلی رژیم مورد محاصره انقلابیون قرار می گیرد. بعد از سه روز انقلابیون با فشار رژیم، خطر هم به شهربا تانک و اسلحه ی سنگین انقلابیون مجبور به عقب نشینی می شوند .
مهاباد، سنندج و دیواندره جزو شهرهایی بودند که اولین بار با شعار ٬٬ زنده باد سوسیالیسم ٬٬ در خیابانها ظاهرا شدند. شعار «کردستان ، زاهدان چشم و چراغ ایران » در خیابان دیگر شهرها و اعتراضات دانشجو طنین انداز می شود .
آبان خونین ۹۸ بار دیگر تکرار شده بود. آمار جانباختگان آبان ۱۴۰۱ در محموع ۱۴ نفر ثبت شده است واین آمارجانباختگانی است اسمهایشان در دسترس می باشد. اما با توجه به وسعت درگیریها در این ماه این آمار نمی تواند همه ی حقیقت را بیان کند.
تعداد ربوده شدگان، زخمی ها ، خودکشی شده ها و مفقود شده هنوز در دسترس نیست. حمید رضا روحی،مونا نقیب، نسرین قادری،مهرشاد شهیدی، مونا نقیب،فرشته احمدی ، کومار درافتاده، فقط تعدادی از جوانانی هستند درخیابانها ی ایران این روزها جان باختند.
در ۲۸ آبان برابر با ۱۹ نوامبر به فراخوان سازمانهای سیاسی و احزاب چپ و راست در بیش از صد شهر دنیا تجمعات اعتراضی برگزار میشود. حامد اسماعیلیون به چهره برجسته این فراخوان تبدیل می شود. تظاهرات برلین بیش از ۸۰ هزار نفر و لس آنچلس ۱۰۰ هزارنفر تخمین داده شدند. در تظاهرات برلین سازمانهای چپ و سوسیالیست با پرچمهای سرخ و با شعار«”مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر” » و صف مستقل شرکت کنند. اما عدم حضور سازمانهای چپ و کمونیست در این نوع تظاهرات ها که هنوز به تجمعات مستقل خود ادامه می دهند بحث های زیادی را چه در میان مردم و چه در احزاب سیاسی دامن می زند. سوالی که درمیان احزاب و سازمانهای چپ مطرح بود آیا می توان صف مستقل خود را نگاه داشت و در اعتراضاتی که از طرف سازمان ها و شخصیت های راست و یا ٬٬منفرد ٬٬ فراخوان داده می شود شرکت کرد؟ من بتاوب در مقابل این سوال ازطرف دوستانی که مدتها بعنوان چپ و کمونیست فعالیت کرده و هنوز خودش را چپ می داند قرار گرفتم. جواب من به این رفقای عزیز این بود که : « به شهادت خودتان ۳۴ سال است در خیابانهای این شهر با این پرچم سرخ و بلندگو بدست در حال فریاد مرگ برجمهوری اسلامی هستم. حاضر نیستم اکنون این پرچم را به زمین بگذارم و دنبال رهبران عزدارای که تا دیروز به ایران رفت و آمدهای مشکوک می کردند و یا در نوستالژی عکس های زنان بی حجاب دوره پهلوی زندگی می کنند قرار بگیرم. به شما قول می دهم این صف اینگونه باقی نخواهد ماند».
تظاهرات و تجمعات چپ و سوسیالیست در موارد نادری به بیش از ۳۰۰ نفر می رسید. اتفاقات بعدی نشان داد که حضور کمونیست ها در صفوفب که با شعارهایی تحت عنوان « ٬٬ نجات ایران٬٬ » غیر ممکن است. تشکیل گروههای لمپن ، حمله به پرچمهای سرخ کمونیست ها، کتک زدن فعالین چپ و آزادیخواه، دست درازی جنسی طرفداران پهلوی در راهپیمایی ها، عربده کشیدن های ملی گرایانه موتورسوران لس آنجلسی ، توهین ناموسی و فحش های رکیک به کُردهایی که با پرچم کردستان در گردهمایی ها شرکت می کردند و بسیاری موارد دیگر، بزودی نشان داد که شعار ٬٬ همه با همی ٬٬ کارت برنده را به جریانات نایاکی و مهره های ساواکی، که دراین تجمعات یکی بعد از دیگری رو می شدند می دهد. مردم آزادیخواهی که برای آزادی و علیه فقر و زن ستیزی درصفوف این جماعت شرلاتان سیاسی شرکت می کنند بایستی هرچه زودتر صفوف خود را از اینها جدا کنند.
از اوائل دیماه کارزار ٬« کفالت سیاسی » شبکه های اجتماعی را فرا گرفت. نمایندگان پارلمان های اروپایی و شخصت های سیاسی بعنوان موکلان زندانیان سیاسی ظاهرشدند.
هنوز عرق این وکلا خشک نشده بود که رضا پهلوی در تلویزیون٬٬ منو و تو ٬٬ کارزاری با عنوان ٬٬ من وکالت می دهم ٬٬ معرف شد ، لانسه نمود. تعدادی از سلبریتی ها ملی و وطنی لوس آنجلسی ، فوتبالیست های سابق ، خواننده های قدیم درباری بقول اروپایی ها سوار این قطار هم شدند و در صندلی هایشان لم دادند تا که رضا پهلوی به نمایندگی از طرف آنها به مذاکرات پشت پرده با دولتها بنشیند. پتشنی که قرار بود درچند روز میلیونها ایرانی پایش را برای وکالت به رضا پهلوی بدهد را امضا کنند از 400 هزار نفر تجاوز نکرد و این پروژه هم بعد از چند روز به فراموشی سپرده شد.
ادامه دارد.
توضیح (۱) دررابطه دانشگاه خواجه نصیر
دانشگاه خواجه نصیر در گزارش ۱۸ صفحه ای که در مرداد ۱۴۰۲ تحت عنوان « قیام و دانشگاه » منتشر نمود به تفصیل در رابطه با روند کنش هایی که جنبش دانشجویی و دانشگاه خواجه نصیر با آن روبرو بود اشاره نمود. این گزارش در صفحه تلگرامی شورا های صنفی دانشجویان کشور منتشر شده است.