هشتاد سال بعد از فاجعه هیروشیما
کابوس سلاحهای اتمی بربالای سر بشریت
رحمان حسین زاده
جهان و بشریت به عنوان یک خبر عادی و نه با حساسیت انسانی لازم هشتادمین سالروز فاجعه اتمی هیروشیما را پشت سرگذاشت. در روز سیاه ششم اوت ١٩٤٥ ساعت هشت و ربع صبح با انفجار اولین بمب اتمی در شهر هیروشیما، درهمان ثانیه های اول بیش از هفتاد هزار انسان، کودک و پیر و جوان خاکسترشدند. این سطح از فاجعه ی نسل کشی هنوز جنایت پیشگی و قلدری میلیتاریستی یکی از فاتحین جنگ جهانی دوم یعنی امپریالیسم آمریکا را سیر نکرد. سه روز بعد در نهم اوت دومین بمب اتمی برشهر ناکازاکی فرود آمد. این شهر هم درست مثل هیروشیما به سرزمین سوخته تبدیل شد. در همان سه روز اول، مرگ صد هزار شهروند ژاپن ساکن این دو شهر ثبت شد. بنا به نوشته ها و آمارهای تاکنون منتشر شده در پنج ماهه پایان همانسال آمار مرگ و میر انسانها به “دویست و سی هزار نفر رسید. به علاوه شمار دقیق قربانیانی که تا به امروز بر اثر پیامدهای دیررس این حملات جان باختهاند، مشخص نیست، اما احتمالاً چند صد هزار نفر بودهاند.”
ادعای بکارگیری بمب اتم برای شکست دادن ژاپن و ایجاد “صلح”: جعل بزرگ تاریخ
از آن دوره تا کنون دست اندرکاران و مفسران و ایدئولوگهای مدافع هیئت حاکمه امپریالیستی آمریکا و متحدان غربی اش، این بزرگترین جرم و جنایت علیه بشریت را چنین توجیه کرده اند، که گویا هدف به “شکست کشاندن ژاپن، پایان دادن به جنگ و ایجاد صلح” بوده است. این ادعای بی پایه از همان دوره تاکنون نه تنها توسط بشریت آزادیخواه و وجدانهای آگاه، بلکه از جانب بسیاری از دولتمردان و مفسرین نظم موجود امپریالیستی افشا و زیر سئوال رفته است. همگان میدانند، جنگ جهانی دوم با شکست فاشیسم هیتلری در ماه مه ١٩٤٥ عملأ به پایان رسید. آخرین مقاومتهای بی رمق و از سر استیصال ارتش ژاپن در دور دستهای خارج از اروپا کمترین تناسبی با ادامه جنگ جهانی دوم نداشت. صورت مسئله نه به تسلیم کشاندن ژاپن، که بدون بکاربردن بمب اتم و حتی ادامه جدی جنگ، در حال وقوع بود، بلکه هدف قدرت نمایی میلیتاریستی آمریکا نه در مقابل “حریفان در حال جنگ” بلکه در مقابل “متفقین” تا دیروز همگام در جنگ دوم جهانی و “رقیبان جهانی جدید” در رأس آنها اتحاد شوروی بود. وقایع کنفرانس پوتسدام، که از هفدهم ژوئیه تا دوم اوت ١٩٤٥ در شهر پوتسدام آلمان، آنزمان تحت اشغال ارتش سرخ که با حضور استالین(رهبر شوروی)، چرچیل (نخست وزیر انگلیس و سپس کلمنت آتلی به جای او)، هری ترومن(رئیس جمهور آمریکا) برپا شد، خود افشاکننده غیرضروری بودن بکارگیری بمب اتم توسط آمریکا و شخص ترومن جنایتکار در هیروشیما و ناکازاکی بود.
فاتحان جنگ جهانی دوم در کنفرانس پوتسدام گرد هم آمدند تا غنائم جنگ را در میان خود تقسیم کنند، در رقابتی حساس و تأثیرگذار روابط چند دهه بعد در سطح بین المللی و منطقه نفوذ هر قدرت امیریالیستی را تعیین کنند. “درباره نحوه اداره آلمان که ۹ هفته قبلتر با تسلیم بیقیدوشرط موافقت کرده بود،تصمیم بگیرند. در آن کنفرانس، هری ترومن که پس از درگذشت فرانکلین روزولت، رئیسجمهور ایالات متحده شده بود، برای اولین بار با سایر سران متفقین ملاقات کرد. در میانه کار همین کنفرانس بود که به ترومن خبر داده شد، بمب اتمی با موفقیت آزمایش شده که وی نیز تصمیم به استفاده از آن علیه ژاپن گرفت”. چند سال قبل در مستندی از این کنفرانس که از تلویزیون سوئد پخش شد، از زبان چرچیل نقل شد. “در صحبت بر سر آخرین مقاومتهای نه چندان جدی ارتش ژاپن، استالین اشتیاق ارتش شوروی را برای همکاری با ارتش آمریکا جهت به تسلیم کشاندن قطعی ژاپن مطرح کرد. در پاسخ هری ترومن اعلام کرد، نیازی نیست، ما به سلاحی دست یافتیم، به زودی کار ژاپن را یکسره میکنیم. خبر دستیابی آمریکا به سلاح اتمی موجب ناخشنودی عمیق استالین شد و زودتر ازموعد با سردی تمام کنفرانس را ترک کرد. از همانجا و در حال ترک کنفرانس، دستور سرعت بخشیدن به تولید بمب اتم شوروی را صادر کرد” (نقل به معنی از مستندی در مورد جنگ جهانی دوم و کنفرانس پوتسدام). ناگفته نماند شوروی اولین بمب اتمی خود را در تاریخ ۲۹ اوت ۱۹۴۹ زمانی که هنوز استالین در حال حیات بود، آزمایش کرد. با این آزمایش ورود شوروی به باشگاه کشورهای دارای سلاح هستهای تثبیت شد و رقابتهای تسلیحات اتمی دو ابرقدرت در دوره جنگ سرد به اوج رسید.
همین روایت از چرچیل نشان میدهد مطلقأ ضرورتی برای بکارگیری سلاح اتمی در مقابل ارتش در حال تسلیم ژاپن وجود نداشت. مرگ صدها هزار نفری کودکان و زنان و مردان پیر و جوان هیروشیما و ناکازاکی هزینه رقابتها و طمع سهم بری کاپیتالیستی و امپریالیستی آمریکا در تقابل و رقابت با دیگر قدرتهای سرمایه داری جهان شد.
از دوره بعد از فاجعه هیروشیما و ناکازاکی تاکنون، سایه سنگین بکارگیری سلاحهای اتمی توسط قدرتهای امپریالیستی و دولتهای کاپیتالیست ضد انسان دارنده این سلاح نابود کننده بر بالای سر میلیاردها انسان در گشت و گذار است. از آن دوره تا کنون ادعاهای “خلع سلاح” و کاهش “زرادخانه های اتمی” چیزی جز لفاظی های پوچ ضد بشری نبوده است. طبق آمارهای اعلام شده دارندگان این سلاح ضد بشری هم اکنون ۱۲۳۳۱ فروند از انواع بمبهای اتمی با قدرت انفجاری ۱۴۶۶۰۵ مرتبه وسیعتر و بالاتر و تخریب گرتر از بمب اتمی هیروشیما در انبارهای تسلیحاتی قدرتهای بزرگ کاپیتالیستی و گانگسترهای تحمیل شده بر سرنوشت بشرنگهداری میشود. درواقع قدرت نابودی کره زمین و حیات همه انسانها در دستان کمتر از یک دوجین حکومتهای ضد بشر و در دستان چند ده نفر جانورانی امثال ترامپ و پوتین است. نود درصد سلاحهای هسته ای در اختیار حکومتهای آمریکا و روسیه است.
خرافه بازدارندگی سلاح اتمی!
دارندگان بمبهای اتمی نابودکننده دنیا، ایدئولوگها و مدافعانشان مداومأ با شعبده بازی تمام این خرافه را در بوق و کرنا میکنند، چه خوب که سلاح اتمی تولید شد!؟، به زعم آنها چون تضمین کننده صلح و مانع تکرار جنگ جهانی شده است!!. جانیان ضد بشر بیش از هرکس خودشان به خوبی میدانند، از پایان جنگ جهانی و بمباران هیروشیما و ناکازاکی، بشریت تحت سیطره سودپرستی کاپیتالیسم جهانی صلح و آرامش به معنای واقعی کلمه به خود ندیده است. طبق نوشته آنژلیکا کلاوسن از نویسندگان نشریه آلمانی “یونگه ولت” نزدیک به “اتحادیه بینالمللی پزشکان برای پیشگیری از جنگ هستهای (IPPNW) ” سلاحهای اتمی حتی در مراحل توسعه و آزمایش، قربانی میگیرند. طبق برآوردها، پرتوزایی ناشی از آزمایشهای اتمی هوایی دهههای ۱۹۵۰ و ۶۰، دستکم دو میلیون مورد مرگ ناشی از سرطان را در سطح جهان به دنبال داشته است. بهویژه جمعیت محلی مناطق آزمایش بیشترین آسیب را دیدهاند”.
لذا اگر جنگ عریان طبقاتی و استثمارگری شدید سرمایه داری و حتی درهم کوبیدن قوای جسمی طبقه کارگر جهانی و مرگ و میر روزمره میلیونها انسان فقر زده محصول سودورزی کاپیتالیسم را در این سطح بحث هم فاکتور بگیریم، جنگ به معنای نظامی و لشگرکشی، بکارگیری دیگر سلاحهای کشتارجمعی شیمیایی و بمب و موشک و دیگر ابزارهای ویرانگر از همان فردای پایان رسمی جنگ جهانی دوم، به وسعت جهان و در همه قاره ها گریبان جامعه بشری را گرفته است. اینکه در مقاطع مختلف موازنه قدرت بین قطبهای کاپیتالیستی و امپریالیستی و از سر منافع و مصلحتهای پایه ای آنها را به نقطه سازشهایی رسانده، برای نمونه برای چند دهه دوقطبی بلوک شرق و غرب مانع تکرار جنگ در ابعاد جنگهای جهانی اول و دوم شده است، این دیگر از “موهبت سلاح نسل کش هسته ای” نیست. یا به دنبال فروپاشی بلوک شرق، درهم ریختگی نظم کاپیتالیستی کنونی اگر چه به نقطه جوش وقوع جنگ کلاسیک و تجربه شده جهانی نرسیده، اما جنگهای محلی و منطقه ای و نیابتی، گسترش تروریسم و ناامنی با دخالت مستقیم قدرتهای کاپیتالیستی دارنده سلاح اتمی بشریت را در تنگنا قرار داده است. جنگ و تروریسم و نسل کشی در خاورمیانه و به دنبال تشکیل دولت اشغالگراسرائیل با معماری بریتانیا و فرانسه و حمایت همیشگی آمریکا و جنگ کنونی در اوکراین و جاری بودن جنگ در ٥١ مکان دنیای کنونی چیزی کمتر از یک جنگ جهانی را به نمایش نمیگذارد. تازه خطر جنگ هسته ای چنان است که دراظهار نظری هشدار دهنده “نشریه دانشمندان اتمی آمریکا”در تاریخ ۲۸ ژانویه امسال، به قول خودشان “ساعت آخرالزمان خود را روی ۸۹ ثانیه مانده به نیمهشب تنظیم کرد، یعنی نزدیکترین زمان به “نابودی بشریت” تاکنون. به قول یک کارشناس دیگر اتمی “این اتفاق تنها یک هفته پس از آغاز دومین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ روی داد.رئیسجمهور آمریکا با اقداماتش این خطر را بیش از پیش ملموس کرده است تنها در هفته گذشته، او دستور داد زیردریاییهای اتمی به روسیه نزدیکتر شوند”. من اضافه کنم اقدام تحریک آمیز ترامپ به دنبال تهدیدات اتمی مدودف رئیس جمهور پیشین روسیه و معاون شورای امنیت کنونی حکومت روسیه صورت گرفت. این وضعیت نشان میدهد، سلاحهای اتمی نه ابزار”بازدارندگی” خطری بالفعل و بالقوه علیه حیات بشریت معاصر است. لذا در هشتادمین سالگرد فاجعه اتمی هیروشیما و ناکازاکی عبور خونسردانه بشریت مترقی از کنار این رویداد، خود فاجعه ای تکان دهنده است. ما به سهم خود در سند اوضاع جهانی مصوب کنگره یازدهم حزب کمونیست کارگری – حکمتیست در مارس ٢٠٢٥ دو تأکید اساسی زیر را داشتیم. ” رقابت فزاینده ابرقدرتهای اقتصادی برسر سهم بری بیشتر از ارزش اضافه به تشدید رقابت و کشمکش جهانی و ژئوپولیتیک قدرتهای امپریالیستی و جنگهای نیابتی و خطر جنگ مستقیم آنها در دنیای بی لنگر کنونی، حیات امروز و آینده بشریت را تهدید میکند…… در ادامه تأکید کردیم، ” پایان دادن به این وضعیت به نقش و حضور آگاهانه و سازمانیافته جنبش سوسیالیستی کارگری، به سازماندهی انقلاب کارگری برای درهم کوبیدن نظم وارونه کاپیتالیستی و سد کردن بربریت این نظام گره خورده است. راه سومی نیست. تنها آلترناتیو و گورکن این نظام وارونه و مصائب آن آلترناتیو کمونیستی و کارگری است.
***