مقالات

خشونت روانی علیه مردان یا ترس از پیشروی انقلاب و انقلابیون! در حاشیه ی افاضات زن ستیزانه سران جمهوری اسلامی پروین کابلی

خشونت روانی علیه مردان یا ترس از پیشروی انقلاب و انقلابیون!
در حاشیه ی افاضات زن ستیزانه سران جمهوری اسلامی
پروین کابلی
این هفته که مصادف با سومین سال قتل ژینا مهسا امینی است هفته ای پر از انتظار، ترس و استراس برای جمهوری اسلامی است. مردم ایران به یاد دارند که در این روزها صدها جوان در سراسر ایران به خاک کشیده شدند، زندانی شدند و عده ای از جانباختگان مورد تجاوز و شکنجه قرار گرفتند و عده ای مفقود شدند. این تاریخ روزانه با مقاومت صدها هزار خانواده ای که فرزندانشان را از دست دادند یا در زندانها بسر می بردند بطور مدام بروز می شود. در این سه سال روزانه مردم و بویژه خانواده ی زندانیان و جانباختگان به مصادف دشمن رفته و جنگیده اند.
واقعیت این است که بعد از هفته های اعتراضی سال ۱۴۰۱ نه مردم و نه حکومت جنایتکار اسلامی به قبل از شهریور ۱۴۰۱ باز نگشتند. اگر چه جمهوری اسلامی هرچه درتوان داشت به میدان کشید اما بطور واقعی در زمین بازی باخت و مردم از آن تاریخ به اشکال مختلف تنفر خود را از رژیم و سردمدارانش نشان دادند و راه خود را رفتند. دوره ای که زنان با پشتیبانی جامعه، حجاب اسلامی را برانداخته و در کوچه و خیابان شادی را به نمایش می گذارند.
در این روزها که سه سال از تغییر بالانس قدرت در ایران می گذرد، دو اظهار نظر توجه ها را جلب نموده است. ابتدا سخنان ابوالفضل اقبالی و دیگری اظهار نظر خامنه ای در مورد هوش منصوعی و صدای زنان.
افاضات آقای آخوند ابوالفضل اقبالی از قانونگذاران کراواتی جمهوری اسلامی را بدون شک بسیاری شنیده اند. ایشان جزو کسانی بود که در تدوین لایحه ی عفاف و حجاب دست داشت. لایحه ای که تا چند متری بیرون مجلس اسلامی بیشتر دوام نیاورد و با اردنگی زنان و جامعه مترقی کنار رفت و درِ کوزه گذاشته شد و اکنون هنوز که هنوز است آبش را می خوردند.
طرح شکست خورده عفاف و حجاب و خیزش انقلابی بعد از قتل مهسا امینی که یکی از خواستهای برحقش علیه حجاب و نفی آپارتاید جنسی بود فاتحه هر قانون و لایحه ای را در عمل خواند و زنان اکنون آنطورکه می خواهند در امکان عمومی ظاهر می شوند. پیشروی زنان در این دوره ادامه ی مبارزه علیه جمهوری اسلامی از همان ابتدای روی کار آمدنش می باشد و در دور اخیر خود مدیون بیش از ۳۰ هزار نفر زندانی و قربانی شدن صدها معترضی است که با خون خود و زندان، توانستند به حکومت تحمیل کنند که دوره، دوره ی ماست. دوران ستمگری و سرکوب بسرآمده است. تحمیل این عقب نشینی به رژیم کار را به جایی رسانده که در آستانه ی سالگرد قتل مهسا نه تنها بی حجابی زنان را تحمل کرده است بلکه اقدام به برپایی کنسرت های موسیقی در فضای آزاد نموده تا شاید جوانان را از بسوی خود جلب کند. در این اوضاع آقای قانونگذار صدایش در آمده که امت مسلمان برسید که لخت و عریانی باعث شده جوانان با مشاهده ی دختران عریان به خود ارضائی روی آورده اند و میگوید ٬٬ خشونت روانی علیه مردان که بواسطه ی اروتوتیسم در جامعه، مصداق تعرض جنسی به مردان است٬٬. از طرف دیگر خامنه ای که بعد از جنگ دوازده روزه به روش امام دوازدهم غایب شده است و اکنون پیدا شدنش در اذهان عمومی به رویت هلال ماه شباهت پیدا کرده است برای ابراز وجود فتوا داده که استفاده از هوش مصنوعی اگر صدای زن باشد برای مردان حرم است. چرا که تاثیراتش مثل خود زن است.
تکیه بر ٬٬خشونت روانی علیه مردان ٬٬ و ٬٬صدای زن در هوش مصنوعی ٬٬ که مردان را تحریک جنسی می کند از طرف عوامل رژیم آنطرف دیگر سیاست برگزاری کنسرت و سکوت در مقابل جامعه ای است که از حجاب گذشته است و یا بقولی داستان چماق و شرینی است. از آزادی پوشش زنان و صدای زن در هوش مصنوعی بعنوان( خشونت و تعرض روانی به مردان ) نام بردن نه تنها یک توهین آشکار به کلا جامعه ای ایران است بلکه باید بعنوان یک هشدار جدی با آن روبرو شد.
در طول سه سال اخیر، گذشتن از حجاب اسلامی بطور گسترده ای به مشخصه ی جامعه ی ایران تبدیل شده و در این مدت حتی خود رژیم اسلامی هیچ آماری از تشنج های عصبی ٬٬مردان٬٬ درشکل حمله به زنان بی حجاب در امکان عمومی از طرف مردان را منتشر نکرده است. روشی که معمولا برای بسیج افکار صفوف خودی به کرات از آن استفاده نموده است. واقعیت این است اگر تجاوز و حمله ای به زنان بوده همین قانونگذاران و براداران بسیجی و آخوند اقبالی ها بوده اند که به نام مردم می خواهند نفرت و زن ستیزی را دامن بزنند. اینا مامورین چماق بدست آپارتاید جنسی هستند.
تنها راه برون رفت از این وضعیت پایان دادن به عمر رژیم جمهوری اسلامی است. مردم ایران به عام و جوانان بویژه خواهان جامعه ای برابر و آزاد هستند. آن نوع آزادی که در آن طوق تمام قوانین ارتجاعی، مذهبی و عقبمانده بدور افکنده و به گور سپرده شود. برای آزادی بی قید و شرط جنسی و اجتماعی هنوز راه زیادی باقیست ولی این راه دور نیست. بدون شک در پیروزی این راه، نه تنها باید دست افراد مریضی همچون اقبالی ها و خامنه ای ها را از زندگی مردم کوتاه کرد، بلکه باید از همان ابتدای سرنگونی جمهوری اسلامی مانیفست برابری بی قید و شرط زن و مرد را اعلام نمود و در ادامه برای حفاظت و سلامت جامعه سیستم آموزشی مدرنی را برپا نمود که نوجوانان در سن بلوغ جنسی زیر پوشش آموزش جنسی، روش های تضمین ایمنی رابطه جنسی قرار بگیرند و مهم تراز همه این است که آموزش جنسی باید جزو دروس اجباری دبیرستان ها باشد.