بخش ویژه

کمپین علیه تحریم ها وفضای جنگی ؛ ویای ممنوعه‌ حزب دمکرات و عبدالله مهتدی

در حاشیه بیانیه حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان).  در تاریخ 21 آگوست 2012 برابر با 31 مرداد 1391 حزب دمکرات کردستان ایران به رهبری مصطفی هجری و سازمان زحمتکشان به ‌رهبری عبداله مهتدی نشست مشترکی داشته اند. حاصل نشست آنها بیانیه مشترکی شده است بین این دو جریان که ‌بار دیگر بر فدرالیسم به عنوان راه حل مساله کرد و شیوه اداره جامعه کردستان تاکید دارد و عوامفریبانه با چاشنی آزادی انتخابات و برابری زن و مرد تزئینش کرده اند.

طرفین مدعی شده اند که ‌این توافقنامه حاصل چندین سال دیالوگ و نشست بین آنها است. ولی در عالم واقع تاریخ مناسبات احزاب ناسیونالیست کرد در رقابت با هم و برای سهم خواهی بیشتر از ثروت و سامان جامعه پر از خون پاشیدن به روی همدیگر و جامعه بوده است. جنگ خونین بین دو حزب دمکرات ‌بعد از اولین انشعاب آنها، قمه کشی و آتش گشودن بر روی همدیگر در اردوگاهشان، در پروسه جدایی عبداله مهتدی از کو‌مه‌له وی با اتکا به ‌نیروی نظامی برای سهم خواهی درخواست 50 در صد از پول و امکانات کومله را داشت، جنگ حزب دمکرات علیه کو‌مه‌له‌ی کمونیست، جنگ خونین بین حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان، آوردن سپاه جنایتکار رژیم بعث بوسیله حزب دمکرات کردستان عراق و آوردن سپاه پاسداران بوسیله اتحادیه میهنی برای گرفتن مقرات حزب دمکرات در کردستان عراق تنها بخشی از لیست این مناسبات خونین است. در این جنگها هزاران نفر جان خود را از دست دادند. این جنگ قدرتها به ‌قیمت آوارگی و خانه خرابی دهها هزار انسان تمام شده است. این است کارنامه مناسبات واقعی این احزاب نه‌ آنچه در آن توافقنامه ادعا شده است. این جریانات سالهاست که‌ برای شکل دادن به‌جبهه ای در کردستان تلاش میکنند ولی رقابت و سهم خواهی بیشتر در بینشان همیشه مانع از آن شده که‌ بتوانند به‌چنین توافقی برسند. حتی کمک احزاب برادرشان یعنی حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان در تمام این سالها برای استفاده ابزاری از آنان در رقابتهای منطقه ای و از جمله در رابطه با ایران که به‌آن نیاز داشتند نتوانسته به ‌شکل گیری این جبهه کمکی بکند.

علاوه بر این نحوه مناسبات این احزاب را نه رهبری این جریانات بلکه اوضاع منطقه و دولتهای دخیل در منطقه تعیین کرده اند. با نگاهی به ‌سابقه تلاشهای این احزاب بعد از حدت یافتن اختلافات دولتهای امریکا و کشورهای غربی و اسرائیل با ایران می بینیم که اساسا تلاش کرده اند که ‌در مقاطع مختلف سریعا خود را با سیاستهای کشورهای غربی تطبیق دهند. مصطفی هجری تا آن جا پیش میرود که از دولت امریکا (با‌کپی گرفتن از سیاست دولت امریکا در مورد عراق و لیبی) خواهان “منطقه پرواز ممنوع” در آسمان کردستان میشود! یا بعد از فروکش کردن جنگ تبلیغاتی بین دولتهای امریکا و ایران و سرخورده شدن احزاب ناسیونالیست کرد، در جریان اتفاقات سال 88 در ایران که ‌به ‌جنبش ارتجاعی سبز معروف است، عبداله مهتدی لباس سبز پوشیده و همراه با قاتلینی هچون موسوی، کروبی، سازگارا و گنجی و مهره¬های ریز و درشت جنایتکار و معماران کشتارهای دسته¬جعی جمهوری اسلامی در تمام این سالها به‌دریوزگی میافتد. این جریانات بارها برای به دست آوردن موقعیتی در سطح رئیس پاسگاهی و یا کدخدایی در کردستان حاضر شده اند که ‌با مامورین دست چندم اطلاعات نشست داشته باشند و در این راه هزینه سنگینی را هم پرداخت کرده اند. این دروغ و عوامفریبی که ‌آنها در توافقنامه شان آورده اند تنها برای اقناع صفوف خودشان و گمراه کردن طبقه کارگر و مردم ستمدیده کردستان است.

توافق اخیر این دو جریان اتفاق جدیدی است که‌ ربطی به‌وحدت طلبی آنها و یا از سر “احساس مسئولیت” در برابر منافع “مردم کردستان” که‌ مدعی آن هستند حاصل نشده است بلکه محصول و برآیند تحولات منطقه¬ای و بخصوص اوضاع سوریه و در تبعیت از سیاستهای ارتجاعی و جنایتکارانه امریکا و دولتهای غربی است.

این جریانات به‌ خوبی آگاهند که ‌کارگران و مردم آزادیخواه کردستان عملکرد و سیاستهای آنها را بارها تجربه کرده اند و اگر قدرت انتخاب داشته باشند نه تنها گول چنین سیاستهای عوامفریبانه ای را نمیخورند بلکه در کنار مبارزه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی بخشی از مبارزه و نیرویشان را در مقابل آنها به‌عنوان مدافعین و نمایندگان طبقه سرمایه دار در کردستان که‌ علیه رفاه، امنیت و آسایش در جامعه هستند، بکار خواهند گرفت. حزب دمکرات در این توافقنامه این پیام را به ‌مردم میدهند که ‌در ادامه تحولات منطقه و بخصوص سوریه که ‌در راستای سیاستهای سرمایه دارانه خود و تبعیت از سیاستهای دولت امریکا و کشورهای غربی است، اعتراض برحق و انسانی کارگران و مردم آزادیخواه پائین جامعه برای رفاه و آسایش و سرنگونی جمهوری اسلامی را قیچی خواهند کرد و خود نماینده خود گمارده جامعه کردستان می شوند و کپی کردستان عراق، لیبی و سوریه را جایگزین آن می کنند. این جریانات فراموش کرده اند و یا خود را به‌ نادانی زده اند که بارها در سه دهه اخیر به مناسباتهای متفاوت برای اعمال سیاستهای ارتجاعی و سرمایه دارانه خود تلاش کرده اند ولی هر بار سرشان به‌ سنگ خورده است. این بار هم کمونیستها، فعالین کارگری و مردم آزادیخواه کردستان با کوله¬باری از تجربه مبارزاتی خود و در راستای دفاع از مدنیت جامعه، تامین رفاه و آسایش و زندگی مرفه خود اجازه نخواهند داد با الفاظ فریبنده و مزورانه و جاسازی کردن دروغین چند خواست ابتدایی سر مردم شیره بمالند. حزب دمکرات که‌ عبداله مهتدی و جریانش را ماتریال سیاستهای ارتجاعی خود کرده است بداند که ‌این بار هم با سد محکمی از مقاومت و مبارزه علیه رویای ممنوعه اش روبرو خواهد شد و تا هم اکنون هم شده است.

این توافقنامه همچنان که قابل پیش بینی بود از طرف کارگران و مردم آزادیخواه نه‌ در کردستان و نه در سطح ایران نه تنها با استقبال روبرو نشد بلکه از زاویه منافع کارگر و زحمتکش جامعه با مخالفت روبرو گردیده است و نقش و اهداف پشت سیاستهای ناظر بر این توافقنامه، مورد نقد و افشاگری قرار گرفته و این پروسه همچنان ادامه دارد. واقعیت این است که این سطح از نقد و افشاگری که ‌در حال حاضر صورت گرفته است کافی نیست. کارگر کمونیست و سازمانها و تشکلهای کارگری لازم است ‌به ‌این امر آگاه باشند که ‌جامعه کردستان در مقابل جنبش ناسیونالیسم کرد و سیاستهای به ‌شدت ضد کارگری و ضد آزادیخواهی آن علیرغم وجود جنبش قوی و سنت دار سوسیالیستی، در تقابل با جنبش ناسیونالیستی واکسینه نیست. بخصوص با توجه به موقعیت دست بالایی که در حال حاضر احزاب حاکم در کردستان عراق بدلیل دسترسی به ثروت و سامان زیادی که ‌در اختیار دارند از آن برخوردارند، همچنین تحولات اخیر در سوریه، سبب شده است جنبش ناسیونالیسم کرد از موقعیت برتری برخوردار شود. تقابل و خنثی کردن آن انرژی و پتانسیل بالایی را از کمونیستها و فعالین کارگری و جنبشهای آزادیخواهانه می طلبد. کمونیستها و فعالین کارگری لازم است که ‌با اعلام موضع صریح و روشن خود چه به ‌شکل فردی و چه در قالب گروهی با نوشته و یا بیانیه، جریانات ناسیونالیست را بار دیگر از خواب خرگوشیشان بیدار کنند. به ‌آنها اعلام کنند که ‌سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و به تبع آن تعیین تکلیف سرنوشت جامعه کردستان، نه ‌در مقرات احزاب ناسیونالیست کرد و نه در دالانهای انتظار پنتاگون، بلکه بوسیله کارگران متشکل در سازمانهای کارگریشان و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی تعیین خواهد شد و هر تلاش دیگری و از بالای سر و به ‌نیابت از ما محکوم به شکست و مردود است. لازم است که ‌بطور روزانه شاهد این عکس العمل ها باشیم و این امکان پذیر است. ما بارها در مبارزه برای رفاه و آسایش و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی رهبری حزب دمکرات را وادار به‌عقب نشینی کرده ایم.

در راستای این بیانیه تعداد انگشت شماری از افراد وابسته به‌خودشان در سطح نوشته یا حضور در تلویزیون‌هایشان از آن دفاع کرده اند، ولی نه از مفاد آن، بلکه هدف دلجویی کردن از شوونیست‌های فارس یا ترک زبان بوده است ‌و قسم خوردن که این بیانیه برای استقلال و یا جدایی کردستان نیست… کسی نیست از این آقایان سوال کند اگر مردم کردستان در یک رفراندوم رای به ‌جدایی کردستان داد آن وقت موضع‌تان چه خواهد شد؟ در این شکی نیست که ‌این جریانات به ‌احتمال زیاد در کنار شوونیست‌های فارس قرار خواهند گرفت و علیه خواست مردمی که‌رای به‌جدایی داده اند خوا‌هند ایستاد. هچنانکه ‌ما در حال حاضر در کردستان عراق شاهد آن هستیم. در حالی که یکی از خواسته‌هایی که ‌در این توافقنامه آمده است دفاع از انتخابات آزاد است، این انتخابات آزادی است که‌ مد نظر آنها است!

در همین رابطه اگر به‌ سایتهای وابسته به ‌این جریانات مراجعه کنید متوجه جنگ خانوادگی احزاب ناسیونالیست در جنبش بورژوایی از یک طرف و شوونیست‌های فارس زبان و غیره از طرف دیگر خواهید شد. رهبران و مسئولین احزاب و جریانات ناسیونالیست از خالد توکلی نماینده سابق مجلس و عضو جبهه متحد کرد تا عمر ایلخانی زاده از شعبه دیگر سازمان زحمتکشان، تا خالد عزیزی از شاخه دیگر حزب دمکرات، سازمان خبات، حزب آزاد کردستان، که ‌در پروسه این توافق شرکت داده نشده اند، صدای اعتراض شان در آماده و اظهار کرده اند که‌این توافقنامه راه به ‌جایی نخواهد برد زیرا که ‌آنها را در این پروسه شرکت نداده‌اند.

شخصیت‌ها و احزاب شوونیست و ناسیونالیست ایرانی و آذری هم با این توافقنامه از این زاویه که مبنای تجزیه کردستان از ایران است مخالفت کرده اند و از همین حالا شمشیرهاێشان را برای سرکوب از رو بسته اند.

کاملا روشن است مخالفت احزاب ناسیونالیست کرد و شوونیست‌های ایرانی با توافقنامه مزبور از زاویه منافع کارگر و مردم آزادیخواه و برای دفاع از امنیت و رفاه در جامعه کردستان نیست، بلکه همچنان که این جریانات خود نیز اذعان دارند در تحولاتی که‌ طبق مفاد این توافقنامه قرار است در کردستان اتفاق بیفتد و این دو جریان را در خوابی که ‌برای بقدرت رسیدنشان و دستیابی به ‌ثروت و سامان جامعه کردستان دیده اند، شرکت نداده اند. شوونیست‌های بورژوای فارس زبان هم همانند جمهوری اسلامی حاضر نیستند که ‌احزاب ناسیونالیست کرد را در تحولاتی که ‌به زعم آنها در راه است شریک قدرت کنند. این جوهر مخالفت این احزاب و جریانات با این توافق است.

در این میان سکوت معنا دار کو‌مه‌له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) که خواهان دخالت و ایفای نقش موثر در این تحولات است جای سوال دارد. تا نوشتن این مطلب شاهد اظهار نظر کتبی و رسمی از طرف این جریان نبوده ایم. آیا سکوت آنها به‌ معنی تائید توافقنامه است؟ آیا کو‌مه‌له هم مانند جریانات دیگر از این دلخور است که ‌آنها را در این پروسه شرکت نداده اند؟ آیا فکر میکنند اتفاق مهمی نیست؟ آیا این تحرک برای کو‌مه‌له‌ که‌ عبداله مهتدی دارد با نام دزدیده شده آن معامله می‌کند مهم نیست؟ و آیا… باید منتظر شد و دید مشکل رهبری کو‌مه‌له در عدم اظهار نظر درباره این توافق و پیامدهای آن، و بویژه درباره راه حل فدرالیسم طرح شده در این توافق چیست؟ ولی واضح است که‌ نمیتواند در مقابل این رویداد سیاسی همچنان سکوت کند.

رحمت فاتحی