در سالهای اخیر “فدرالیسم” در فرهنگ سیاسی خودمختاری طلبان کرد، مترادف با خودمختاری و با ارج و قرب ویژه تری بکار برده میشود. گوئی در نفس کلمه حقانیتی بدیهی نهفته است که بخصوص آن را نزد قدرتهای غربی که بعضا فدرال هم هستند مقبول میکند. اشکال اما در این است که ناسیونالیستهای کرد نمی خواهند بپذیرند که اولا سیستمهای فدرال در اروپا و آمریکای شمالی اکثرا غیرقومی هستند و ثانیا هر یک محصول تاریخ خاص خود و شکل گرفته در یک پروسه معین کشورسازی میباشند. ناسیونالیستهای کرد برای توجیه توجه به فدرالیسم دست به یک تقسیم بندی من درآوردی میزنند که بر طبق آن گویا حق تعیین سرنوشت سه شکل (یا سه مرحله) دارد: خودمختاری، فدراتیو و جدائی! بنابراین فدرالیسم در نظر آنها باید پله ای از خودمختاری بالاتر باشد. اما نه درباره این تقسیم بندی نه راجع به تفاوت خودمختاری و فدرالیسم توضیح روشنی ارائه نمیدهند. در واقع فدرالیسم قومی با خواست سنتی ناسیونالیسم کرد یعنی خودمختاری ملی به لحاظ تضاد آن با منافع توده مردم فرقی ندارد. فرق آن از زاویه ناسیونالیسم کرد اینست که ظاهرا چارچوبی کشوری برای حل مساله ملی همه “ملل” ساکن کشور شامل “ملت کرد” بدست میدهد. بدین ترتیب برای دادن ظاهر قابل قبول تری به خواست خودمختاری، آنها صورت مساله را عوض میکنند. صورت مساله در ایران امروز، بروز مساله ملی در کردستان است نه در هر گوشه کشور که در آن یک تجمع خیالی ملی موجود است. بنابراین فدرالیسم باید خاصیت دیگری جز چارچوبی برای حل مساله ملی در ایران داشته باشد تا بتوان آن را برای آرایش سیاسی و اداری آتی کشور پیشنهاد کرد.
فدرالیسم حتی در شکل منطقه ای و غیرقومی آن، به خودی خود نه بهترین شکل اداره کشور نه یکی از بهترینهاست. بهترین تناسب بین اداره مرکزی و محلی و اعمال اراده مردم در مقیاسهای محلی، منطقه ای و سراسری در یک نظام مبتنی بر اعمال اراده مستقیم آحاد جامعه و نمایندگی قابل عزل هرگاه که اکثریت انتخاب کنندگان اراده کنند یعنی نظام شورائی میسر است. اگر بحث بر تغییر تقسیمات کشوری کنونی است چرا چنین تغییری بر اساس نظام شورائی و اراده خود مردم صورت نگیرد؟
(به نقل از: “تمامیت ارضی، خودمختاری یا حق جدائی؟ راه حل چاره ساز مساله کرد کدام است؟” بخش اول- فاتح شیخ الاسلامی- نشریه انترناسیونال دوره اول شماره ١٩ – آذر ١٣٧٤ – دسامبر ١٩٩٥)
باز انتشار در نشریه کمونیست هفتگی شماره 143