در روزهای اخیر (22 آگوست 2012) توافقنامهای میان حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان توسط مصطفی هجری و عبدالله مهتدی به امضا رسید. هفته قبل و به دنبال آنکه حزب حکمتیست و کمیته کردستان آن موضع خود را نسبت این توافقنامه طی بیانیهای (که در شماره 96 آمد است) به تفصیل بیان کرد، یک سوال از طرف یکی از خوانندگان اکتبر در همین رابطه از نشریه اکتبر پرسیده شد، که از نظر نشریه اکتبر سئوال مهمی است و میتواند سئوال بسیاری از خوانندگان اکتبر و نیز ورفقای کمونیست، و بسیاری دیگر هم باشد. بر این اساس من سعی دارم در توان خود به آن بپردازم.
سوال این است: چرا برخورد قاطع با این توافقنامه که از سوی حزب حکمتیست صورت میگیرد، تا این حد دارای اهمیت است؟
اگر اینگونه به این توافقنامه نگاه کنیم که گویا تنها اتحادی دیپلماتیک و یا حتی استراتژیک بین دو حزب همجنس و همجنبش (در اینجا ناسیونالیست) صورت گرفته است، اتفاق تازه، عجیب و مهمی به نظر نرسد. این نظر که گویا ”این توافق در جنبشی دیگر صورت گرفته و ما باید به مسائل و مشکلات جنبش خود در این زمان بپردازیم“، نشانی از یک تفکر مکانیکی و و بیعملی و بیحسی کامل به مسائل اجتماعی، سیاسی جامعه است. تنها بسنده کردن به اینکه: ”این توافق برای طبقه کارگر در کردستان بیشتر روشن کرد که این دو حزب و یا مشخصا سازمان زحمتکشان متعلق به جنبش ناسیونالیستی و مدافع سرمایهدارن کردستان هستند و منافع آنها را نمایندگی نمیکنند“، سادهانگارانه است.
جنگ، بستر اصلی شکلگیری این توافقنامه
اینکه جنگ بستری است که این توافقنامه معنا وهستی واقعی خود را – فارغ از تمام عوامفریبیها و واژهتراشیها موجود در توافقنامه- از آن میگیرد، بسیار عیان است. اشاره به تحولات خاورمیانه و بهار عربی در این توافقنامه، اشاره مستقیم آنها به تحولات و حوادثی است که در لیبی شکل گرفت و در سوریه در حال جریان است. اعلام آمادگی این دو حزب برای پیاده نظام شدن دولت آمریکا و غرب برای آغار جنگ در ایران، و تلاشها و پیغام و پسغام فرستادنهای مداوم، برای اطمینان دادن به غرب، که آنها برای به خون کشیدن جامعهی ایران از هیچ تلاشی فروگزار نخواهند بود، در این راستا است. بدون جنگ غرب با ایران این اقدامات و تحرکات ناسیونالیسم فیالنفسه معنایی ندارد. اینکه آنان میگویند ”حکومت جمهوری اسلامی روزهای پایانی خود را میگذراند“،به این معنا است، که با دخالت نظامی غرب، جمهوری اسلامی در آتیه نزدیک ساقط خواهد شد. آشکار میگویند و مینویسند“ بعد از سوریه نوبت ایران است“، و آنها باید برای دخالت نظامی در منطقه آماده شوند و در خط مقدم این صف به خون کشیدن جامعه ایران و کردستان باشند. این دو حزب، از همجنبشیهای خود در عراق، یعنی احزاب کُردی آموختهاند. یادمان نرفته است که جلال طالباتی به بمبهای 10 تنی که بر سر مردم بیدفاع عراق فرود میآمد، میگفت ”اینها بمب رحمت هستند.“…
این توافقنامه در راستای توافقاتی است که در نشست ”اولاوف پالمه سنتر سوئد“ و کنفرانسهای واشینگتن و بروکسل که با پادرمیانی علنی فرستادگان آمریکا و بریتانیا، و در جهت استراتژی آمریکا و غرب در منطقه، برگزار شدند. جنگ پیشفرض این تحرکات است و قویا باید کارگران و زحمتکشان جامعه کردستان از این رویدادها آگاه کرد. هیچ انسان آزادیخواهی در ایران حاضر نیست سوریه کنونی، آیندهاش باشد.
شعار ارتجاعی فدرالیسم
در این توافقنامه به طور مشخص فدرالیسم (قومی و جغرافیایی) را به عنوان نمونه آتی شکل حکومتی مورد نظر خود به جامعه معرفی میکنند. اینان از شعار خودمختاری به فدرالیسم رسیدهاند، اما رشدی ازنظر نظری و سیاسی نکردهاند و شاید بتوان گفت که این شعار به مراتب ارتجاعیتر از قبلی است. احزاب ناسیونالیستی هرگز ”حل مساله ملی“ امرشان نیست و نبوده و تنها به عنوان احزابی مدافع سرمایهداری و سرمایهداران در کردستان، زیر لوای ”حل مساله ملی“ به بدهبستان خود برای کسب نان و نوا و سهیم شدن در قدرت، مشغول بودهاند… نیاز به یادآوری نیست که احزاب ناسیونالیستی در کردستان ایران چند بار به دستبوسی بارگاههای دولت مرکزی برای شریک شدناشان در حکومت، تشریف بردهاند. این احزاب منافع متناقضی با سایر ناسیونالیستهای عظمت ایرانی وحکومت سرمایهداری جمهوری اسلامی و غیره ندارند. از این رو است که حتی در جواب به ناسیونال/شوونیستهای ایرانی که علیه این توافقنامه نوشتهاند، به قسم و قرآن خوردن افتادهاند که هرگز قصد جدایی از ایران را نداشته و ندارند. مهتدی چپ و راست در رادیوها و تلوزیونهای مختلف به تضرع میافتد، که گویا سوءبرداشت از این توافقنامه شده است.
مبرهن که این دو حزب ”حل ستم ملی“ مسئله آنان نیست. شعار فدرالسیم تنها به همیشگی کردن نفرت قومی و ملی در ایران آینده منجر میشود و پاسخی برای این مسئله نیست. اینان سعی دارند انسانها را بر اساس زبان و طرز پوششان در یک کشور از هم جدا کردو هر دم به بیگانه ترسی دامن بزنند که منافع این اقلیت تامین شود. نمونه عملی آن در کردستان عراق شهادتی است بر این مدعا، حاکمان کردستان عراق یعنی احزاب ناسیونالیست با بهانه اینکه سایر ”اقوام“ و ”ملیت“ها دشمنان ابدی ”کُرد“ها هستند هرگونه خواست واقعی مردم کردستان را سرکوب کردهاند و گویا تا ابد این مسئله قابل حل نخواهد بود. ”فدرالیسم (قومی)“ که این احزاب از ”مدرن“ و متمدنانه بودن آن صحبت میکنند و گاهن نمونهی آلمان فدرال را میآورند، یک کلاهبرداری آشاکار است. فدرال آلمان تقسیم اداری حکومت است، بر اساس میزان تمرکز صنایع و داراییها و جمعیت، نه بر اساس زبان و نژاد و ملیت….
اگر ستم ملی در جامعه ایران هست، که به گمان ما نیز هست، تنها راه خلاص شدن از این ستم، رفراندمی است که در آن مردم جامعه کردستان آزادانه انتخاب کنند که درچهارچوب جغرافیای ایران میمانند یا خیر… تا برای همیشه شر این هویت تراشیهای ذهنی، کنده خواهد شد.
ما به عنوان کمونیست و کارگران آگاه جامعهی کردستان، تنها از منظر منافع طبقهی کارگربه ”فدرالیسم“ نگاه میکنیم و تعریف خود را از آن داریم. ما آنرا ابزاری برای تقسیم کارگران به برچسبهای ذهنی مثل زبان و ”ملیت“ میدانیم که تنها به تضعیف قدرت در صفوف طبقهی کارگر میانجامد، مردود و ارتجاعی است.. این جواب اول آخر ماست به این شعار ارتجاعی است…
عوامفریبانه بودن توافقنامه
یکی ازمشخصههای اصلی این توافقنامه عوامفریبانه بودن آن است. این احزاب با واژهتراشی در این توافقنامه سعی کردهاند، چهره متمدنی از خود نشان دهند واین میتواند برای کارگران و زحمتکشان، زنان و جوان که بخش اصلی توان آزادیخواهی و برابریطلبی در جامعهی کردستان هستند، فریبنده باشند. مگر خارج از این است که احزاب و جنبش ناسیونالیستی بخش عمدهی توان و نیروی خود را تاریخا از زحمتکشان جامعه گرفتهاند.
سابقهی تاریخی این احزاب نشان داده است که (برای مثال) آزدی بیان، سکولاریسم، برابری زن و مرد، سرنگونیطلبی و غیره که از مفاد این توافقنامه است، هرگز با آنچه در عمل از آنها دیده شده است همخوانی ندارد. اما در این شرایط که بر جامعهی ایران حاکم است، با این سیل عظیم نارضایتی که به سبب مشکلات اقتصادی روز افزون به وجود آمده است، و نیز با توجه به اینکه مردم در ایران و جامعه کردستان به شدت ازحکومت جمهوری اسلامی بیش از هرزمان نفرت دارند، هرگونه اتحادی در صفوف ”اپوزسیون“ که صورت و ظاهری ضدرژیمی داشته باشد، احتمالا از لحاظ روانی مورد رضایت عام مردم قرار گیرد. بر این اساس این دو حزب با شناخت کامل از این شرایط و پس از بیامیدی محضی که مردم کردستان در سالهای اخیر به این احزاب داشتن، سعی در بدست آوردن نوعی از اعتبار و محبوبیت، دارند. اینگونه شعارها در این شرایط میتواند عملا نیرویی قابل توجهی از جامعه کردستان بگیرند، و از این رو بایست کمونیستهای جامعه هوشیار باشند و پسپردهی اینگونه توافقات را به جامعه و طبقه کارگر روشن کنند.
معرفی خود به عنوان قیومین سیاسی جامعه کردستان
مورد دیگری که در این توافقنامه عیان است، این است که گویا این احزاب تنها احزاب جامعهی کردستان هستند. گویا تنها این دو حزب موجود در جامعه کردستان حق آب وگل دارد و با دادن این مشروعیت کذایی به خود حق تعیین سرنوشت کردستان را عملا دارند. گویا در جامعه کردستان قطب چپ و راست آن، تنها به این دو حزب ختم میشود و هر حزب و سازمان دیگر عملا در زیر الطاف آنان است که میتواند به حیات سیاسی ادامه دهد! خارج اینکه این توهمی بیش نیست. سازمان زحمتکشان نه با جعل تارخ نه با سرقت کلمه ”کومهله“ نمیتواند صاحب آن تاریخ و آن جنبش شود… و در ضمن آن جامعه هم دیگر جامعه کردستان 30 سال گذشته نیست که حتی ”کومهله“ صاحب ”قطب چپ“ آن باشد. حزب دمکرات نیز هرگز صاحب اول آخر جنبش راست و ناسیونالیست آن جامعه نیست. این دو حزب خواب ایفای نقشی را میبینند که در سال 1991 در کردستان عراق، حزب ”دمکرات کردستان عراق“ (پارتی) و ”اتحادیه میهنی کردستان عراق“ (یهکیهتی) بازی کردند. . این دو حزب نه عملا و نه حتی رو کاغذ نمیتوانند رویا را متحقق سازند. نه جامعه کردستان ایران، شبیه آن زمان کردستان عراق است و نه این دو حزب پارتی و یکیتی آن زمان… زمین بازی آنها نیز بخاطر سابقه تاریخی حضور کمونیسم، زمین سختی برای ملقبازی ” ناسیونالیسم“ است. از این رو نیز باید جامعه کردستان را متوجه این سناریو نیز ساخت…
این نمونههای از دلایلی است که حزب حکمتیست و کمیته کردستان آن را ملزم کرد، تا از علیه این سناریو بایستد و ماهیت آن را افشا کند… از همین اکنون سازمان زحمتکشان از طریق سایتها و ابزار تبلیغاتی خود با همان ادبیات مشمئز کنندهی همیشگی خود که معرف حضور همگان هست، علیه حکمتیستها فحشنامه نویسی را آغاز کردهاند. آنان حساب ما کمونیستها را با عوامل جمهوری اسلامی و سلطنتطلبان و بنی صدر و ناسیونال-شوونیستهای ایرانی (که گویا از مخالفین این توافقنامه هستند) یک کاسه کردهاند وغیره… اما چیزی که باید ناسیونالیستها در کردستان بدانند این است تا این کمونیستها در حیات سیاسی کردستان حضور داشته باشند، اجازه نخواهند اینگونه سناریوهای سیاه به آسانی در جامعه کردستان عملی شود، و سد محکمی خواهند بود علیه به خاک و خون کشیدن ایران و جامعه کردستان…
کامیار احمدی
منتشره در نشریه اکتبر شماره 97