مقالات

جراحی اقتصادی” را به جراحی رژیم تبدیل کنیم سعید یگانه

حذف ارز ترجیحی و سوبسید کالاهای اساسی همچون نان یک شبه انفجار قیمت کالاهای اساسی و ضروری مردم را به دنبال داشت که جامعه تاب نیاورد و مردم کارگر و بیکار و گرسنه به خیابانها سرازیر شدند و سیاست اقتصادی ویرانگر دولت با اعتراضات خشمگین مردم جواب گرفت. دولت رئیسی که ابتدا مدعی بود اقتصاد را رونق خواهد داد، تورم را تک رقمی خواهد کرد و فقرمطلق را از بین خواهد برد، اما بجز نکبت و گرانی و سرکوب هنری نداشته و اخیراً با سیاست “جراحی اقتصادی” تلاش دارند آخرین رمق طبقه کارگر و اکثریت مردم محروم را بگیرند تا سرپا بمانند. دولت رئیسی با حذف سوبسید کالاهای اساسی و آزاد گذاشتن قیمت کالاها، می خواهند از جیب بی رونق کارگر و مردم فقیر کمبود بودجه خود را تامین کنند تا با آن شکم نیروهای سرکوب را بیشتر سیر کنند و به جان مردم ناراضی بیندازند.

از ابتدای سر کار آمدن دولت جنایتکاررئیسی ما به روشنی تاکید کردیم که نه دولت رئیسی نه هیچ دولتی در جمهوری اسلامی قادر حتی به کاهش بحرانهای تو در توی جمهوری اسلامی نیست و در دولت رئیسی نیزهمچون دولتهای پیشین تناقضات به زودی سر باز خواهند کرد. تورم و گرانی بیشتر و بحران اقتصادی تشدید خواهد شد و این اتفاق افتاد. آنچه امروز شاهد هستیم و می بینیم که زندگی اقتصادی اکثریت مردم کارگر و زحمتکش پیش از بیش سخت تر و دشوارتر شده است و فاصله طبقاتی عمیق وعمیقتر شده است و سرکوب و اختناق بیشتر. این اوضاع باز به روشنی نشان میدهد که هیچ جراحی اقتصادی نمی تواند این غده سرطانی یعنی جمهوری اسلامی که عواقب سیاستهای مخرب و کشنده آن تمام تار و پود جامعه را در برگرفته است نجات دهد. در واقع فوری ترین جراحی برای مردم ایران جراحی رژیم اسلامی از صحنه سیاست است. و باز به درستی گفتیم که در این حکومت “یکدست” که همه نیروی خود را بسیج کردند که رژیم اسلامی را از این بن بست و بحرانهای لاعلاج نجات دهند، به ناچار در درون آنها نیز تناقضات و نارضایتی از وضع موجود سر باز خواهند کرد. روزنامه جمهوری اسلامی در شنبه ۲۴ اردیبهشت نوشته است که “می گویند ۴ قلم کالا گران شده، اما گرانی به ۴ هزار قلم کالا و خدمات خواهد رسید”.

اما در مقابل این اوضاع جامعه هم ساکت نبوده و مدام از خود واکنش نشان داده است و علیرغم اختناق و تشدید فضای امنیتی، دستگیری و احضار و زندان، مردم با جسارت بیشتری با نیروهای سرکوب روبرو می شوند واعتراض می کنند. می بینیم که به موازات وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی و مختنق تر کردن جامعه، اعتراض و نارضایتی گسترش یافته و نفرت از کلیت رژیم سرمایه داری اسلامی عمیقتر شده است. اعتصاب و اعتراض معلمان در ماههای گذشته، اعتصابات و اعتراض در بخشهای مختلف کارگری، اعتصاب و اعتراض در بخشی از کارگران نفت، کارگران و رانندگان شرکت واحد به عدم پرداخت حداقل دستمزد مصوبه شورای عالی کار و اعتراضات روزهای گذشته بعد از گرانی نان و کالاهای اساسی مردم، حمله به مراکز قدرت رژیم از جمله بسیج و حوزه جهلیه و غیره، نشانه عمیقتر شدن نفرت مردم و نارضایتی بیش از حد از وضع موجود است.

در مقابل این اوضاع چه باید کرد؟ اولین نکته این است و مدتهاست که جامعه از جمهوری اسلامی قطع امید کرده و انتظار هر نوع بهبودی در زندگی مردم در نظام جمهوری اسلامی تقریبا به صفر رسیده است. تردیدی نیست که بقای رژیم به هر ترتیب مساوی است با فقر و فلاکت بیشتر و نابودی تمام و کمال زندگی اکثریت مردم کارگر و زحمتکش.علاوه براین باید روشن باشد که جمهوری اسلامی خود مانع اصلی هر نوع تغییری به نفع مردم است و این رژیم با نفس زندگی و نیازهای اولیه اکثریت مردم خوانایی ندارد. بنابراین اعتراض و نارضایتی و اعتصاب همه اقشار جامعه از کارگر و معلم و بازنشسته و غیره برسر مسائل معیشتی دال بر عمق نارضایتی و نفرت عمیق این مردم از کلیت نظام سرمایه داری و اسلامی ایران است که در واکنشهای اعتراضی از خود نشان می دهند و در فواصل زمانی که مرتبا کوتاهتر میشود، در انفجارهای اجتماعی همچون دیماه و آبانماه و اعتراضات توده ای متعدد از جمله در هفته و روزهای گذشته خود را نشان می دهد.

و باز در این تردیدی نیست اگرچه اعتراض مردم بر سر مسائل معیشتی صورت می گیرد، اما اساسا بر سر بود و نبود جمهوری اسلامی و پایان دادن به فقر و فلاکت و اختناق و استبداد است. در نتیجه گسترش و سراسری شدن اعتراضات فاکتور مهمی در تحولات کنونی، از یک طرف قدرت سرکوب رژیم را کاهش می دهد و در عین حال روحیه مبارزاتی را تقویت و محافظه کاری را کاهش میدهد. جنگ جمهوری اسلامی با مردم برای بقا است و مقابله مردم برای نابودی آن. آنچه اکنون ما در ایران شاهد آن هستیم پرده هائی از کشمکش برای سرنگونی جمهوری اسلامی و ورود به یک دوران تحول عمیق انقلابی است. نظام حاکم طبق تعریف با سرکوب مستمر به امواج اعتراضی و اعتصابی واکنش نشان می دهد، از یکسو سرکوب می کند و از سوی دیگر فقر و فلاکت را تشدید می کند تا مردم دیگر فرصتی برای اعتراض نیابند.

واقعیت این است که راهی جز گسترش اعتراضات و اعتصابات توده ای و زمین گیر کردن نیروهای سرکوب پیش روی جامعه نیست. در این میان همزمان با گسترش اعتراضات توده ای نقش اعتصابات کاری بخصوص درمراکز مهم کارگری می تواند درعقب نشینی جمهوری اسلامی و پیشروی مردم نقش تعیین کننده ای بازی کند. به یاد بیاوریم که در انقلاب ۵۷ اعتصاب کارگران شرکت نفت چه نقش تعیین کننده ای در سرنگونی رژیم سلطنتی پهلوی ایفا کرد. امروز طبقه کارگر و رهبران و فعالین کارگری به مراتب آگاهتر و هوشیارتراز دوره انقلاب ٥٧ اند. کارگران باید آماده دخالت سیاسی و گرفتن ابتکار عمل سیاسی باشند، متحزب و متشکل شوند و ترجیحا به حزب کمونیست کارگری – حکمتیست بپیویندند یا سیاستهای حزب را بدست گیرند. دوره کنونی فرصتی است که اگر درست عمل کنیم میتوانیم اینبار نگذاریم که حاصل مبارزات و قهرمانی توده های طبقه کارگر علیه ارتجاع و استبداد سرمایه وسیله بقدرت رسیدن بخشی دیگر از سرمایه داران شود. اینبار باید خلاصی از جمهوری اسلامی با یک پیروزی کارگری گره بخورد.

٢٥ مه ٢٠٢٢