مقالات

انقلاب کارگری؛ نقش جنبش طبقه کارگر و حزب کمونیستی طبقه کارگر امیر عسگری

 

در شرایطی به سر می‌بریم که جمهوری اسلامی به عنوان یکی از مرتجعترین حاکمیت بورژوازی در برابر سیلی از اعتراضات بخش عظیمی از طبقه کارگر و توده های ناراضی از فلاکت، تبعیض، فشار و سرکوب قرار گرفته و به دنبال فرصتی مناسب برای درهم پیچیدن نسخه رژیم هار اسلامی برای همیشه میگردد. جمهوری اسلامی نیز بعد از شکست هرگونه تشبثات اصلاحگرایانه در دهه ۹۰ و بعد از انداختن اصلاح طلب و اصولگرا به زباله دان تاریخ توسط دانشجویان، کارگران و سایر جنبش های اعتراضی در دیماه ۹۶ و تعرضات رادیکال از آبان ۹۸ تاکنون، کلیت حکومت و جامعه با صفوف و گرایشات مختلف مبارزاتی رو در روی هم قرار گرفته و خواهان پیروزی و شکست دادن جبهه مقابل هستند. بدیهی است که قدرت توده ها و طبقه کارگر که به لحاظ کمی اکثریتی را تشکیل میدهد و هر روزه بر لیدرهای علنی مخالف جمهوری اسلامی در داخل اضافه می‌شود، یک شانس پیروزی در این کشمکش طبقاتی از آن جامعه ای است که خواهان به زیر کشیدن رژیم منحوس بورژوازی اسلامی است. البته هر سناریوی سیاهی همچون رژیم چنج و تلاشهای بورژوازی را نباید دست کم گرفت و باید بعنوان موانع از سر راه پیروزی کارگری برداشت. اگر از جامعه و طبقه کارگر بپرسیم کاملا خواهان خلاصی از هر نوع حکومت از بالای سر مردم هستند و این موضع را حتی در کف خیابانها با شعار: “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” فریاد میزنند.

قطعا خواست مبارزاتی جنبش طبقه کارگر به زیر کشیدن نظام بردگی حاکم در جهت خلاصی از حاکمیت بورژوازی است، اما چگونگی سرنگونی برای طبقه کارگر و مردم زحمتکش امری بسیار حیاتی است. در همین راستا چگونگی سلب قدرت از نظام فعلی برای جامعه و مخصوصا کارگران بیش از پیش نیازمند سیاستهای روشن و تاکتیک هائی است که پراتیک گسترده طبقه کارگر را تحت تاثیر خود قرار میدهد. آنچه طبقه کارگر را میتواند از بردگی مزدی رها سازد و اداره امور را بدست خود پرولتاریا بسپارد انقلابی است کارگری کمونیستی. تحقق انقلابی که بتواند بلافاصله در پس سلب و ساقط کردن قدرت سیاسی از جمهوری اسلامی و طبقه حاکم، جامعه را به حکومتی رهنمون شود که طبقه کارگر و شهروندان بتوانند راسا بر همه امور حاکم شوند. این هدف فقط یک راه عملی دارد و آن انقلاب کارگری است.

انقلاب کارگری چیست و آن را چگونه محقق کنیم؟
انقلاب کارگری آن نوع انقلاب و تحول سیاسی و اجتماعی است که اساس نظم موجود را تغییر و بنفع آزادی کل جامعه بازسازی می کند. انقلابی که بدست خود طبقه کارگر و تشکلهای توده ای و حزبی اش محقق میشود، از طبقات حاکم خلع ید سیاسی و اقتصادی میکند، نظام شورائی را برای دخالت روزمره همه آحاد جامعه مستقر و اقتصاد را برای رفع نیازهای همگان سازمان میدهد. نکته مهم در جنبش کمونیستی- کارگری و در دل خود جنبش طبقه کارگر این است که باید درک صحیحی از جایگاه طبقاتی خود طبقه کارگر و بعلاوه جایگاه حزب کمونیستی طبقه کارگر و بعلاوه نقش هر کدام از آنها در پروسه مبارزات طبقاتی داشت.

انقلاب کارگری بدون دخالت و قدرت کوبنده کارگر امکان پذیر نیست و این انقلاب بدون حزب سیاسی طبقه کارگر نیز قابل تحقق نیست. برخی از فعالین سیاسی در ترسیم این دوره حساس و متحول و وظایف سازمانهای توده ای و حزبی طبقه کارگر و حتی شکل‌گیری احزاب کارگری تصور عجیب و اشتباهی دارند. آنها بر این باورند که احزاب پیشرو باید حتما از دل کارگران در ایران ایجاد شوند و فقط این احزاب می‌توانند طبقه کارگر را به رهایی از سرمایه داری و بردگی مزدی برسانند. این نگاه تنها ساده انگارانه نیست بلکه ضد پیشروی کارگران نیز هست. در کشوری و حکومتی که حق تشکل حتی در قلمرو قانونی سرکوب میشود، در جائی که سرمایه داری روی اختناق و ممنوعیت احزاب سیاسی کار میکند، این دیدگاه تنها کارگران را دست بسته در مقابل طبقات حاکم می گذارد و نقشه شکست قطعی آنست.

احزاب موجود کمونیستی و چپگرا و سوسیالیستی در اپوزیسیون غیر قانونی و ممنوعه اند و این از نظر عملی منشا یک جدائی تصنعی است. روشن است بخشی از چپگرایان اساسا منافع و آرمانشان با کارگر و جنبش کارگری همخوان نیست و ما را با اینها کاری نیست. اما آن بخشی که بدرجات متفاوت و پس از انقلاب سال ۵۷ در رابطه ای مستمر با کارگران و از دل فعالین جنبش طبقه کارگر و با پشتوانه تئوری و پراتیک و تجربیات چندین ساله برپا شدند و با ارتباطات مداوم با فعالین عرصه های مختلف جنبشهای طبقه کارگر به مبارزات خود ادامه میدهند، جزئی از جنبش طبقه کارگر و نماینده گرایشات درونی آنند. هدف بلافصل این احزاب پر کردن این فاصله و ارائه راه حلهائی است که بتواند به مبارزه واقعی و جاری کارگران کمکی بکند و ملزومات پیشروی حرکت را تامین کند. وظیفه حزب کمونیستی نمایندگی سیاسی طبقه در قلمرو سراسری و حضور در مبارزات جاری کارگران است. حزبی که چنین نیست و نمیخواهد این نقش را بازی کند علیرغم هر ادعایی نمیتواند کمترین تاثیر را در مبارزه کارگران عموما و مبارزه برای سوسیالیسم خصوصا داشته باشد.

نقش کارگران، مزدبگیران و سایر بخشهای طبقه کارگر ایجاد و تقویت اتحاد و همبستگی طبقاتی در ظرف مجامع عمومی به شکلی عملی در کنار اعتراضات توده ای جاری در دل جامعه است که بواسطه افزایش روز افزون فشار معیشتی و اقتصادی دست به اعتراضات سراسری میزنند. پیشروان این مبارزه خوب میدانند که برای دخالت در سیاست به حزب نیاز دارند یا باید راسا بمثابه حزب هم عمل کنند. رهبران کارگری نیز یا متحزب شدن وظایف شان در بسیج کارگران برای مطالبات خود را فراموش نمیکنند بلکه سیاستی را پیش میبرند که کارگر را در موقعیت بهتری برای تعرض به بورژوازی قرار دهد. درهم آمیختن وظایف حزبی و توده ای طبقه کارگر و یا تفکیک تصنعی آنها جواب نیست و تنها موجب ضعیف شدن همان جنبش به لحاظ کم رنگ شدن نقش آنان در رهبری سازمانی خواهد شد که در حال حاضر در آن فعالیت دارند. قطعا رهبران واقعی جنبشهای طبقه کارگر خوب میدانند که چگونه باید قالب حزبی شان طوری آرایش یابد و کار کند که تناقضی ایجاد نکند و اهرمی باشد که دخالت طبقه کارگر در سیاست را مخدوش نکند.

در بهم پیوستن جنبشهای طبقه کارگر با سایر بخشهای جامعه و توده‌های معترض نیاز به همبستگی میدانی با اهداف و رویکرد طبقاتی است. این همبستگی میدانی چیست و از چه عملی سخن میگوییم؟

بسیار واضح است در مبارزاتی که هدفش سلب قدرت از سرمایه داری است، باید اقداماتی را انجام داد تا بورژوازی را مورد حمله همه جانبه قرار داد و چرخ اقتصاد حکومت سرمایه داری حاکم را از حرکت بازداشت و نهایتا ساقط کرد. در این میان بخش تعیین کننده انقلاب طبقه کارگر و کلیت مزدبگیرانی هستند که با کار خود مستقیما در چرخه تولید سود و ثروت برای سرمایه داری حاکم نقش دارند. واضح است که روش صحیح پراتیک میدانی برای فشار مضاعف بر چرخ تولید ثروت برای حکومت اسلامی اعتصابات هدفمند است. اقتصاد جمهوری اسلامی اساسا به صنعت نفت وابسته است و آنهم بدلایل مختلف دچار مشکلات جدی است. در این پروسه همزمان و موازی با شروع به اعتصاب از صنایع تا مراکز نفتی و پتروشیمی تا پایانه های حمل و نقل، مجامع عمومی کارگری باید شروع به کار کنند. از طریق تشکل یابی جنبش کارگری تحت نظر مجامع عمومی و شوراها با حضور نمایندگان و رهبران عملی کارگری و سایر مزدبگیران و زحمتکشان جامعه همچون معلمان در بستری مشترک تصمیمات مهم و سراسری تحت عنوان اقدامات و فراخوان‌های سراسری را پیش ببرند. اشکال اعتصابی نسخه ای نیست که بتوان صادر کرد بلکه تابعی از تغییر تناسب قوا در متن همین مبارزات و فرصت هائی است که ایجاد میکند. از طرفی دیگر با تصمیمات سیاسی مناسب در جهت پیوستگی مبارزات طبقاتی هدفمند از اعتصاب و تحصن تا همگرایی مبارزاتی در کف خیابان کنار توده های معترض، راه تعرض اساسی علیه کلیت رژیم جمهوری اسلامی را میتوان پیش برد. رمز موفقیت مبارزات توده ای دقیقا تابعی از اینست که کارگران در چه موقعیت سیاسی و اعتصابی هستند و نفوذ و قدرت جنبش تا چه اندازه در جامعه تسری یافته است.

اما در این ميان باید تاکید کرد که اعتراضات توده ای خود زمین مبارزه را برای اعتصابات طبقه کارگر مهیا می‌کند. این مهیا کردن زمین به چه معناست؟ جواب بسیار واضح است. اولا اعتراضات توده ای عمدتا از لایه های مختلف کارگران و زحمتکشان شهری اند. ثانیا اعتراضات توده ای در سراسر کشور با ایجاد فضای رادیکال مبارزاتی- سیاسی توجه نیروهای سرکوب و امنیتی را به کف خیابانها جلب کرده و با تغییر در توازن قوای سیاسی فضا را برای تحرکات اعتصابی در مراکز کار مساعدتر می‌کند. در واقع نقش توده ها در هر انقلابی، بوجود آوردن جو مورد نیاز و یا تغییر توازن قوای سیاسی مورد نیاز به عنوان بستری برای حمایت و پراتیک مورد نیاز میدانی سایر عرصه های مبارزاتی بوده و حزب سیاسی طبقه کارگر باید این فرصت را غنيمت شمرده تا بتواند از هر موقعیتی با اتخاذ تاکتیک درست بهره جوید و کل جنبش را به پیش براند.

باید اشاره کرد که مبارزه کارگران در صفحه سفید و خالی رخ نمیدهد. گرایشات غیر کارگری از جریانات پوپولیستی راست و چپ تا ناسیونالیسم و بخشهای مختلف بورژوازی بیکار نمی نشینند. خطری که هر روند انقلابی را تهدید میکند سیاست “همه با همی” است که باید توسط کارگران و حزب سیاسی اش یک “نه” محکم بگیرد. نقش کارگران کمونیست و رهبران جنبش طبقه کارگر بمثابه بخش فشرده حزب طبقه کارگر در شکل دهی انقلاب بسیاری حیاتی است.
۱۵ سپتامبر ۲۰۲۲