با درود به حضار، شنوندگان و بینندگان و دیگر پانلیستها
بحث را از اینجا شروع کنم، تحلیل و تبیین ما و نیروهای دیگر و اپوزیسیون مسلح مستقر در کردستان عراق ومستقیما مورد تهدید هرچه باشد و بخشا متفاوت از هم، در یک مسئله نباید تردید کرد، آن هم تهدیدات و اقدامات نظامی و حتی معامله و بند و بست احتمالی و توطئه گریهای جمهوری اسلامی و دیگر دولتهای منطقه علیه اپوزیسیون مسلح را صرفنظر از دوری و نزدیکی و تفاوت سیاسی با این جریانات، قویا باید محکوم کرد و با هر شیوه و ابتکاری در داخل و خارج و کردستان عراق لازم است در مقابل این تهدیدات اقدام کرد و ایستاد.
در سطح تحلیلی که اینجا فرصت تحلیل همه جانبه نیست، به نکاتی اشاره میکنم. اولا جمهوری اسلامی بخشا زیر فشاراعتراضات رو به رشد و تنگناهای متعدد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که در داخل به آن روبرو شده و برای به گمراه بردن افکار عمومی و به زعم خود ایجاد رعب در شهرهای کردستان به اینکار نیاز دارد، اما باید متوجه بود، این یکی از علت ها و حتی نه مهمترین آن است. محدودنگری دیگر اینست که عمدتا از جانب جریانات مسلح مستقر در کردستان عراق شنیده میشود، که گویا این ادامه تهدیدات و اقدامات معمول سالهای گذشته است. به نظرم چنین نیست، بلکه این واقعه را در بطن تحولات بزرگتر و فراتر از تقابل جمهوری اسلامی و جریانات مسلح کردستان باید دید. مسئله اینست جغرافیای عراق یکبار دیگر به محل تسویه حساب قدرتهای جهانی و دولتهای منطقه و به تاثیر از آن کشمکش و تعیین تکلیف با هم نیروهای قومی و مذهبی حاضر در ساختار قدرت سیاسی عراق تبدیل شده است. از جمله یک علت مهم، بازتاب هزیمت ارتش آمریکا از افغانستان و عراق و ناکامی آمریکا در پیگیری اهدافش در خاورمیانه و خلائی است که به وجود آمده است. در این شرایط دولتهای جمهوری اسلامی و ترکیه و عربستان و بعضی دولتهای دیگر در منطقه دنبال سهم بری بیشتر در آرایش سیاسی عراق و منطقه هستند. هرکدام نیروهای مذهبی و قومی نزدیک به خود را تقویت میکنند. نمایش “انتخابات” زودهنگام درعراق و در دهم اکتبرامسال و تاثیرگذاری بر نتایج آن مطرح است. از مدتها قبل لشکرکشیهای دولت ترکیه علیه پ.کا.کا در کردستان عراق تشدید شده و تهدیدات و اقدامات نظامی کنونی جمهوری اسلامی دراین چهارچوب قابل توضیح است. یک فاکتور مهم دیگر که دیگر پانلیستها کمتر به آن توجه داشتند، این مسئله است که دولتهای ترکیه و جمهوری اسلامی و عراق و سوریه هم از قدیم خواسته اند، در فرصتی که ایجاد شود، از دست مسئله کرد حل نشده در منطقه خلاصی یابند، یا حداقل مسئله کرد عروج یافته در سه دهه اخیر را به موقعیت ماقبل این سه دهه برگردانند. بی ثباتی و بی لنگری کنونی جهان و به ویژه خاورمیانه این دولتهای سرکوبگر را وسوسه کرده، که فرصت اینکار رسیده است. در این چهارچوب حتی آینده دولت اقلیم کردستان در یک چشم انداز میان مدت زیر سئوال است. به نظر میرسد، همین حاکمیت دوفاکتوی موسوم به “دولت فدرال” در کردستان عراق را تحمل نکنند. برچیدن اپوزیسیون مسلح کرد مربوط به کردستان ایران و ترکیه قدم معینی در راستای این اهداف است. به این دلایل مسئله را باید بسیار جدی تر گرفت و از خود این دولت اقلیم کردستان نه تنها کاری به نفع رفع فشار از دوش اپوزیسیون مسلح ساخته نیست، بلکه در خدمت سیاست بقای روزمره این احزاب حاکم در کردستان عراق بیش از پیش به دولتهای منطقه امتیاز خواهند داد. به نظرم نشانه های معامله بزرگی برسر اپوزیسیون مسلح دیده میشود. اظهار نظر وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی که میگوید با دولت عراق برای برچیدن این احزاب به توافق رسیده اند، این مشاهده را تاکید میکند. یادمان باشد، در چند ماه اخیر و مستمرأ این موضوع در سطح مقامات بالای دولتهای جمهوری اسلامی و عراق مطرح بوده است. رئیسی آن را با نخست وزیر عراق و قبلتر وزیر خارجه شان با وزیر خارجه عراق آن را مطرح کرده و اکنون و مداما آن را تکرار میکنند. در مقابل شاهد عکس العمل مخالفت مقامات دولت عراق با اقدامات و سیاست اعلام شده جمهوری اسلامی نیستیم. در نتیجه مخاطره جدیتر از هر زمانی طرح شده و صحبتهای نمایندگان هر دو حزب دمکرات کردستان در این سمینار و قبلتر مصاحبه های رهبران احزاب مستقر در کردستان نشان نمیدهد، که به درستی جدیت این بار مسئله را دیده باشند و منطبق با آن اقدامات خنثی کننده خود را ردیف کرده باشند. برای مثال خالد عزیزی دبیرکل حزب دمکرات کردستان هنوز در مصاحبه های اخیرش بعد از کلی گویی و بیان فرمول تکرای و غیر موثر “کردستان راه حل نظامی ندارد” چراغ سبز مذاکره را برجسته میکند. احزاب فدرالیست کردستان ایران هنوز حاضر نیستند، محکم در کنار جنبش سرنگونی بایستند و توهم به سازش و بند و بست با جمهوری اسلامی را در سر میپرورانند. در هفدهم سپتامبر مسئولین اول احزاب ناسیونالیست مرکز همکاری کردستان در این رابطه جلسه داشته اند و هیچ پلان و نقشه مشخصی در جهت خنثی کردن تهدیدات جمهوری اسلامی مطرح نشده است. اتفاقا یک بخش مهم خنثی کردن طرحهای جمهوری اسلامی جزو مسئولیتهای همین احزاب و جریانات مستقیما مورد تهدید است.
در هر حال ما معتقدیم:
الف: حق هر حزب و جریان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی است به هر شکل که با استراتژی و سیاستش منطبق است، فعالیت سیاسی و نظامی علیه جمهوری اسلامی سازمان دهد. مشخصا جمهوری اسلامی از ٢٨ مرداد سال ١٣٥٨ علیه مردم کردستان اعلان جنگ کرده است. تا زمانی که جنگ جمهوری اسلامی علیه مردم و احزاب سیاسی ، چپ یا راست در کردستان ادامه دارد، حق هر فرد و جمع و سازمان و حزبی است، مسلحانه و نظامی هم علیه جمهوری اسلامی بایستد. اما نیروی مسلح و اردوگاههای نظامی آنها قاعدتا باید نیروی ورزیده نظامی باشد که به طعمه بی آزار هجوم نظامی جمهوی اسلامی و اهداف ضد انسانی این رژیم تبدیل نشود. نیروی نظامی باید قدرت دفاع و حفاظت از خود و تعرض و جا خالی دادن و تحرک و ضربه زدن و به موقع عقب نشینی و تحمل فشار و در یک کلام مانوور و خنثی کردن نقشه های دشمن را داشته باشد. رهبری این احزاب و جریانات چه در مقابل نیروی نظامی خود و چه در چهارچوب استانداردهای تقابل و ایستادگی اپوزیسیون در ناکام کردن جمهوری اسلامی در پیگیری اهداف جنایتکارانه اش موظف به کاهش ضربه پذیری و خنثی کردن طرحهای این رژیم سرکوبگر هستند و در این رابطه لازمست مسئولیت پذیر باشند.
ب- شواهد نشان میدهد کمپها و اردوگاههای نظامی اپوزیسیون مسلح فقط مکان نیروی نظامی نیست، بلکه به محل زندگی خانواده ها و بستگان و کودکان نیروی نظامی و استقرار ارگانها و نهادهای غیر نظامی و نیروی انسانی غیر رزمی هم تبدیل شده است. پدیده ای که رهبری نیروهای اپوزیسیون مسلح و از جمله اخیرأ در یک اعلامیه کمیته مرکزی کومه له اعلان و به نحوی توجیه شده است. در صورتی که این وظیفه رهبری این جریانات است، از خود مسئولیت نشان دهند و نیروی انسانی غیر رزمی را اعم از خانواده ها، بستگان و به ویژه کودکان را به شهرها در همان کردستان عراق و مناطق ایمن منتقل کنند. این ساده ترین وظیفه این جریانات است که نگذارند، نیروی انسانی خود آنها به گوشت دم توپ هجوم نظامی جمهوری اسلامی تبدیل شود. در تقابل نظامی با جمهوری اسلامی، چنانکه کودکان و نیروی انسانی غیر رزمی در این کمپها تلف شوند، علاوه بر محکومیت جنایتکاری جمهوری اسلامی، سهل انگاری و بی مسئولیتی احتمالی رهبری این جریانات را هم باید تفبیح کرد و ما اینکار را میکنیم.
ج- رهبری احزاب اپوزیسیون مسلح مستقر در کردستان عراق، اگر خواستار عکس العمل مناسب کل نیروهای اپوزیسیون و افکار عمومی در مقابله با توطئه های جاری هستند، موظفند کل اتفاقات را با شفافیت به افکار عمومی اطلاع دهند و پنهانکاریهای تاکنونی و مرسوم با دولت اقلیم کردستان را کنار بگذارند. هرگونه سهل انگاری در این رابطه لازمست افشاء شود.
د- واقعه قابل توجه اینست اپوزیسیون چپ و کمونیست ایران و از جمله حزب ما با احساس مسئولیت بالا علیه تهدیدات و اقدامات و توطئه گریهای جمهوری اسلامی و دولتهای منطقه در این ماجرا موضع گرفته اند. در شرایطی که بخش عمده اپوزیسیون راست ایران و همانهایی که در همه این سالها همین احزاب راست و فدرالیست کردستان آنها را به عنوان متحد و هم پیمان خود معرفی کرده اند، در این رابطه سکوت کرده اند. سکوت آنها و امثال رضاپهلوی و مشروطه خواهان و جمهوریخواهان شورای مدیریت گذار و دیگر جریانات راست از سر بیخبری و بی اطلاعی نیست، بلکه از موضع ناسیونالیسم ایرانی، تمامیت ارضی طلب، همنوایی با تهدیدات و اقدامات نظامی جمهوری اسلامی، به زعم آنها علیه جریانات “تجزیه طلب” دارند. این واقعه بار دیگر ماهیت ارتجاعی اپوزیسیون بورژوایی و ناسیونالیست ایران و همزمان اپوزیسیون بورژوایی فدرالیست کردستان را نشان میدهد. این درس بزرگی برای صف مبارزه قاطع علیه جمهوری اسلامی و مردم در ایران و کردستان دارد.
خلاصه کنم تهدیدات و اقدامات نظامی این بار جمهوری اسلامی ادامه ساده تحرکات قبلی این رژیم نیست. این مسئله را در بطن شرایط جدید و بی ثباتی بیشتر خاورمیانه و عراق باید دید. آن را باید جدی گرفت و همانطور که اشاره کردیم، با هر شیوه و ابتکاری برای ناکام کردن جمهوری اسلامی کوشید.
***
این مبحث در تاریخ ٢٦ سپتامبر ٢٠٢١ در سمینار نقد و نظر کلاپ هاوس با شرکت نمایندگان شش حزب و سازمان سیاسی به صورت سخنرانی ارائه شد. اکنون متن کتبی آن با اندک تدقیق املایی و انشایی منتشر میشود.