ستون آخر،
خودسوزی جوان اهوازی، قتلِ عمدِ شهردار و دولت
سیاوش دانشور
روز یکشنبه ۱۱ آبان “احمد بالدی” دانشجوی ۲۰ ساله در اعتراض به تخریب کیوسک اغذیهفروشی خانوادگیشان در پارک زیتون توسط مأموران شهرداری اهواز، خودسوزی کرد. مادر احمد مشغول کار بود که مأموران با بهانه “پایان قرارداد” سررسیدند و وحشیانه دست به ویران کردن مغازه زدند. احمد در این وضعیت به محل میرسد و تلاش میکند جلوی مأموران را بگیرد که وی را مورد ضرب و شتم شدید قرار میدهند. احمد تهدید میکند که “خودم را می سوزانم”، مآموران میگویند: “بسوزان ببینیم” و احمد خود را مقابل چشم مادر و خانواده و عمال شهرداری با بنزین به آتش میکشد. وی دچار سوختگی ۷۰درصدی شد و متاسفانه عصر روز ۲۰ آبان در بیمارستان درگذشت.
این اقدام جنایتکاران و قلدرهای موسوم به مامور شهرداری ظرفیت آنرا داشت که مردم خوزستان و کشور روی سر رژیم کارگرکش بریزد. رژیم اسلامی نیز براین امر آگاه است. موج اعتراضی که بلافاصله مردم شریف اهواز را دربرگرفت مقامات رژیم را به وحشت انداخت. پزشکیان بلافاصله دستور بررسی توسط یک کمیته ویژه داد و ارگانهای قضایی تهدید به بازداشت کسانی کردند که توسط “ضد انقلاب” تحریک میشوند. با اینحال خانواده احمد و مردم اهواز ساکت ننشستند، اجتماعات بزرگی برای همدردی و حمایت و بدرقه احمد بالدی شکل گرفت و مردم یکصدا خواهان برکناری و مجازات مسئولین شدند. پدر احمد، “مجاهد بالدی” در مراسم گرامیداشت فرزند دلبندش خواستار برکناری فوری مقامهای مسئول شهرداری اهواز شد. او نیز تهدید کرد در غیر این صورت تکتک اعضای خانوادهاش خود را به آتش میکشند.
در روز ۲۱ آبان، شهردار اهواز از سمت خود استعفا داد و استعفایش توسط وزیر کشور پذیرفته شد. بجز شهردار، معاون خدمات شهری شهرداری، شهردار منطقه ۳، معاون شهرداری منطقه ۳ و مسئول اجرائیات شهرداری اهواز از سمت خود برکنار شدند. در بعدازظهر همین روز خبر استعفای عبدالعظیم شمخانی از فرمانداری اهواز نیز منتشر شد. رژیم اسلامی برای کنترل اوضاع و زیر فشار اعتراضات و مسجل بودن توحش ماموران شهرداری، بناچار مسئولین بالای شهرداری را برکنار کرد، اعلام “کنارهگیری و استعفا” میخواهد این عقب نشینی را تلطیف کند. قبل استعفای شهردار، دادستان عمومی اهواز خبر از دستگیری شهردار منطقه ۳ اهواز و مسئول اجرائیات منطقهای شهرداری داده بود. این اقدامات نه بدلیل “کار غیر قانونی” مأموران، بلکه با هدف کنترل عواقب این رویداد تراژیک در جامعهای است که از هر مَنفذ آن اعتراض موج میزند. کارنامه سیاه مأموران شهرداری بمثابه چماقدار و زورگو و باجگیر بر مردم روشن است. کمتر دستفروش و کارگر زحمتکشی پیدا میشود که زخم این اوباش را بر تن نداشته باشد.
حقیقت اینست که احمد بالدی را مأموران شهرداری با دستور شهردار به قتل رساندند. نحوه کار و روش برخورد مأموران که همراه با تعرض فیزیکی و اِعمال خشونت و نابودی و مصادره اموال است، بناگزیر به درگیری و نقض عضو و قتل منجر میشود. هر روز این صحنهها در خیابانهای شهرهای ایران تکرار میشود. احمد را یک سیستم کار و اختیارات مأموران جناب شهردار به قتل رساند. اگر فشار خانواده و حمایت گسترده مردم اهواز نبود، همین شهردار و فرماندار و اوباش اجرائیات شهرداری در گوشه دیگری از شهر اهواز علیه زحمتکشان نمایش توحش میدادند. آنچه باید تغییر کند اینست که مأموران شهرداری و هر مقام دولتی و انتظامی مطلقاً حق نداشته باشند که به دستفروش و کارگر و زحمتکش حمله فیزیکی کنند، اموال را تخریب و مصادره کنند و با مردم مثل بردگان عهد عتیق رفتار کنند. دست این مأموران سرمایه را باید شکست، باید سایه شومشان را از سر جامعه کم کرد و گرنه احمد بالدیهای دیگر در راهند.
این حکومت اسلامی حافظ سرمایهداری ایران است که یک جامعه را اسیر کرده است. هیچ افق برون رفتی، هیچ سوسوی تغییری، حتی هیچ وعده بهبود برای این رژیم غیرممکن شده است. کل زندگی و ارکان بقای یک جامعه را نابود کردهاند، این گنداب اصلاح نمیشود بلکه باید فقط زیر و رو و لایروبی شود. به طریق اولی، با خودسوزی کار ما درست نمیشود، این نظام را باید در آتش خشم انقلابی سوزاند و سرنگون کرد. نظامی که دوام و بقایش را بر نفی زندگی و آزادی و حیات شهروندان بنا کرده است، به قلدر و چاقوکش و اوباش و شکنجهگر و زندان و اعدام نیاز دارد. این نظام منحط ضد بشر و آزادی کش را تنها باید به قدرت عظیم کارگران و مردم زحمتکش درهم کوبید و بر ویرانههای آن جهانی نو و انسان محور ساخت. یاد عزیز احمد بالدی گرامی است!
۱۳ نوامبر ۲۰۲۵

