جنبش سرنگونی این بار با نیرویی بس مهیب و ویرانگر و پرچمداری زنان، این نخستین و سرسخت ترین دشمنان حکومت اسلامی به میدان آمده است. زن، زندگی، آزادی فوران فریاد فروخورده زنانی است که از چهل سال تحقیر، تبعیض، تجاوز و قتل سبعانه به ستوه آمده اند. زن، زندگی، آزادی بغض ترکیده مادران داغدیده ای است که از تماشای جان کندن جگرگوشه هاشان بر بالای دار جان به لب شده اند. زن، زندگی، آزادی طغیان توفنده تمام انسان های شریفی است که از تجاوز به جسم و جان دخترکان بی پناه دبستانی تحت نام نفرت انگیز ازدواج اسلامی طاقت از دست داده اند. راست گفته اند: زن، زندگی، آزادی اعتراض نیست، انقلاب است. حقانیت این جنبش انقلابی و آزادیخواهانه چنان است که سمپاتی تمام اقشار جامعه را به خود جلب کرده است. این سیل بنیانکن جاری شده از خون، مهسا، مینو، حدیث، حنانه، سارینا، نگین و نیکاها می تواند و باید بساط اسلام سیاسی و مناسبات سرمایه داری را توامان برچیند. درست به همین دلیل سردمداران “جهانِ آزاد”، همان ها که از مقطع برچیدن دیوار برلین بدین سو، انقلاب را “خشونت” می نامیدند، اکنون برای مصادره انقلاب خیز برداشته اند. می خواهند رویاهای رمانتیک و بورژوایی خود را بر تحولی اجتماعی و بنیادین سوار کنند و یک انقلاب مخملی دیگر بیافرینند.
در دنیای واقعی، بورژوازی همانقدر مدافع زن است که حامی کارگر، با این همه آزادی زن روی کاغذ مغایرتی با گردش سرمایه و انباشت آن ندارد سهل است، خود حاصل ظهور مناسبات سرمایه داری و عروج ایدئولوژی لیبرالیسم است. همین امر به بورژوازی جهانی و همپالکی های داخلیشان امکان می دهد تا خود را نه فقط همسو با جنبش زن، زندگی، آزادی، بلکه پرچمدار آن جا بزنند. چنین است که جو بایدن برای پیگیری حقوق زنان و حمایت از “انقلاب زنانه” به خاورمیانه می آید؛ از نقطه نظر بورژوازی هیچ انقلابی مطلوب نیست لیکن هر انقلابی از اسلامی، بهایی، زرتشتی گرفته تا زنانه، مردانه و عمومی ارجح است بر انقلاب کارگری.
علیرغم حمایت مادی و معنوی بی دریغ امپریالیست ها از اپوزیسیون بورژوایی ایران، کل این طبقه انگل و ضد زن، مرتجع تر از آن است که بتواند جنبش زن، زندگی، آزادی را به سادگی مصادره کند. بحث در خصوص مریم رجوی که لچک به سر و با حجاب کامل از لغو حجاب حرف می زند و فرح دیبا که تاریخ جنبش آزادی زن را تا ابتدای تاریخ و خلقت حوا امتداد می دهد حقیقتا اتلاف وقت است. این دو شخصیتِ کوته فکر، همانقدر شعور سیاسی و آگاهی اجتماعی دارند که خمینی.
بطور کلی پذیرش ادعای برابری زنان و مردان از جانب مدافعان تمامیت ارضی برای هر صاحب عقل سلیمی سنگین است. این جماعت هنوز بند نافشان را با مقوله ناموس نبریده اند و تجزیه طلبان را با متجاوزان به خواهر و مادر خویش قیاس می کنند. حقیقت ابن است کل بورژوازی ایران همواره آزادی زن را مشروط و محدود پذیرفته است. می گویند آزادی بلی، بی عفتی هرگز. یک زن را مقابل طرفداران تمام طیف های متنوع بورژوازی حتی آنان که سالها ساکن متمدن ترین ممالک جهان هستند، نیمه عریان کنید تا میزان تعهدشان به آزادی زن را دریابید. بگذریم از بورژوازی کرد، عرب، لر، بلوچ و کلا قومی و عشیره ای که نمود عینی غیرتشان چرخاندن سر بریده زن “خائن” در خیابان است.
پیگیری احقاق حقوق زنان از حق رای گرفته تا آزادی جنسی بخشی از مبارزه برای حقوق فردی و اجتماعی در چارچوب مناسبات بورژوایی است، با این همه هر ذره پیشروی در این عرصه به همت مبارزه و جانفشانی های اردوی کارگر و طیف چپ جامعه بدست آمده است. جنبش زن، زندگی، آزادی مقوله ای در ردیف استقلال ملی یا توسعه صنعتی نیست که بورژوازی جهانی به سادگی بتواند مصادره اش کند. آن تجمعات تاریخی در برلین و در سقز بر مزار مهسا را باید به حساب چهل سال مبارزه جبهه آزادیخواهان و برابری طلبان با حکومت داعشی نوشت. اپوزیسیون بورژوایی که تا همین دیروز مدافع تز نسببت فرهنگی بود و حجاب را انتخاب آزادانه زن مسلمان می دانست نمی تواند خواهان و خالق این جنبش باشد. هیچ شخصیت سیاسی سازماندهنده این جنبش نیست؛ بالعکس این جنبش زن، زندگی، آزادی است که شخصیت های متعلق به خود را بزرگ می کند. چپی که شعار زن، زندگی، آزادی را به بهانه کلی گویی تمسخر و حکم تحریم تظاهرات برلین را صادر می کند تنها ناآگاهی و بی ربطی خویش را نسبت به جامعه و مکانیسم تحولات اجتماعی آشکار می سازد. چپی که فقط پیگیر انقلاب کارگری است فی الواقع مدافع هیچ انقلابی نیست. او تنها یک حامی خجول وضع موجود است. دیدیم علیرغم تمام رفتارهای قابل انتظار و غیر دمکراتیک اپوزیسیون راست، حضور پر رنگ چپ و کمونیزم با پرچم های سرخ و شعار مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر، کل بازی بورژوازی برای مصادره جنبش را به هم زد. اعتراف کردند رفتارهای دیکتاتور منشانه شان سوءتفاهم بوده است. قول دادند در تجمعات بعدی، بیشتر تمرین دمکراسی کنند و متمدن تر باشند. پاسخ ما به وعده و وعیدهای های توخالیشان البته چنین است؛ ما می آییم و می دانیم آزادیخواهی شما به اندازه قطر کیف پولتان است.
جنبش زن، زندگی، آزادی همچنان توفنده و خروشان پیش می تازد و حماسه می آفریند. چپ جامعه این جنبش را متعلق به خود می داند و میدان را در هیچ تجمعی علیه حکومت اسلامی خالی نمی کند. موفقیت این جنبش و خلاصی زن از اسارت اسلام سیاسی دریچه ای به سوی پیروزی کمونیزم است. وانگهی، پرولتاریا، به مثابه یگانه طبقه ای که هیچ منفعت مادی نسبت به اسارت و استثمار زن ندارد در تدارک ضربه نهایی است. هشدار به حکومت اسلامی و اپوزیسیون راست؛ باش تا صبح دولتت بدمد. این هنوز از نتایج سحر است!
٢٧ اکتبر ٢٠٢٢