بیانیه پلنوم ٤٩ حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست
علیه نسل کشی و خطر گسترش جنگ، علیه جنگ تروریستها!
برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی!
لجاجت دولت نژادپرست اسرائیل بر ادامه نسل کشی در غزه، گسترش جنگ به لبنان و کشتار مردم بیدفاع و آوارگی میلیونی، تصمیم حمله نظامی به مراکز و مناطقی در ایران، کابوسِ جنگ ویرانگرتری را در مقابل مردم خاورمیانه و جهان قرار داده است. جنگ و تقابل دولتهای مذهبی و فاشیست اسرائیل و جمهوری اسلامی به دو راهی های خردکننده رسیده است. چهارچوب سیاست جنگ نیابتی و محدود سابق به سیاستی تهاجمی تر تغییر یافته است. این تغییر از ٧ اکتبر ٢٠٢٣ تاکنون و بویژه در دو ماه گذشته با حذف و ترور سران حماس و حزب الله و نیروهای رژیم اسلامی، شتاب بیشتری گرفته است. حمله موشکی اخیر جمهوری اسلامی به اسرائیل، که زیر فشار و برای آبروداری میان نیروهای خودی و نیابتی با اطلاع قبلی صورت گرفت، بهترین هدیه جمهوری اسلامی و خامنه ای به نتانیاهو بود. این حمله موشکی فرصتی طلائی به دولت جنگ طلب اسرائیل تحت عنوان “پاسخ مشروع” برای گسترش جنگ در منطقه داد. امروز رسانه ها و تریبونهای دولتی و غیردولتی دست راستی با هیجان ابلهانه ای که گویا مشغول بازی کامپیوتری هستند، از اهدافی که باید بمباران شوند سخن میگویند. در کنار تبلیغات جنگی، یک سیکل فعال دیپلماسی برای بند و بست و امتیازگیری در سطوح مختلف در جریان است.
حمله دولت اسرائیل با تأیید و حمایت دولت آمریکا به مناطقی در ایران قریب الوقوع است. دامنه این پاسخ سیر بعدی تقابل را ترسیم میکند. تمرکز تلاشهای دیپلماتیک در منطقه برسر محدود کردن دامنه پاسخ اسرائیل و اجتناب از گسترش جنگ است. در حال حاضر، بجز دولت اسرائیل هیچ دولتی خواهان گسترش جنگ و ورود خاورمیانه به یک جنگ تمام عیار نیست. رویاروئی رژیمهای ارتجاعی اسرائیل و ایران با جنگ کلاسیک دو کشور همجوار تفاوت دارد. بمباران و موشک باران و تروریسم هوائی و سایبری شکل غالب خواهد بود و تداوم این تقابل تروریستی نیازمند حمایت و دخالت مستقیم دولت آمریکا است، اقدامی که تاکنون دولت آمریکا از آن اجتناب کرده است.
کشمکش و تقابل دولتهای اسرائیل و ایران یک جنگ تروریستی با اهداف ارتجاعی و خط مشی فاشیستی است. هدف دولت نژادپرست اسرائیل متکی به حمایت کامل دولت آمریکا از این تقابل؛ نه نابودی حماس و حزب الله بلکه به حاشیه راندن و تضعیف جدی آنها، نه سرنگونی جمهوری اسلامی بلکه تحمیل توازن قوای جدیدی به جنبش اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی در منطقه است. آنچه که “نظم نوین خاورمیانه” عنوان میشود، بازسازی ارتجاعی و بورژوائی خاورمیانه است که طلیعه خونین آنرا در نسل کشی و مجازات جمعی مردم فلسطین، در آوارگی میلیونی و کشتار مردم عادی لبنان، در گسترش میلیتاریسم در منطقه، در تثبیت صریح ترین تبلیغات و ادبیات نژادپرستانه در رسانه های بستر رسمی دیده ایم. در این کشمکش قرار نیست هیچ نیروی تروریستی نابود شود، آنها صرفاً باید ضعیف شوند اما در صحنه بمانند. هدف تحمیل یک تناسب قوای جدید در ترتیبات سیاسی و امنیتی خاورمیانه و به این اعتبار در چهارچوب وسیعتر معادلات قدرت بلوک بندیهای جهانی در منطقه است.
در شرایطی که جریان ارتجاعی “محور مقاومت” تضعیف شده و در سیر فروپاشی است، حمله نظامی به ایران و گسترش جنگ تروریست ها در درجه اول صفوف مُتشتت جمهوری اسلامی را مُنسجم و به مبارزه جاری برای سرنگونی انقلابی ضربات مُهلک میزند. رژیم با استفاده از فضای جنگی، درعین بند و بست با دولتها به مردم و جنبشهای اعتراضی تهاجم خواهد کرد. شرایط جنگی در هر سطحی علیه روند مبارزه انقلابی است، اپوزیسیون راست پروغربی اعم از سلطنت طلب و جمهوریخواه و فدرالیست را تقویت میکند، زمینه عروج نیروهای ضد جامعه و فالانژ و سناریوی سیاهی و قیچی کردن موقت مردم از سیاست خواهد بود. باید موکداً تکرار و تاکید کرد که چنین جنگی به مبارزه مردم ایران فرصت نمیدهد بلکه به تداوم سلطه خونین جمهوری اسلامی و یا از هم پاشیدن شیرازه جامعه خدمت میکند. این جنگ دو دولت و ارتش ها و جبهه های هم مرز نیست، تروریسم هوائی و مجازات جمعی شیوه طرفین درگیر است. این جنگ برسر حل مسئله فلسطین هم نیست، هر دوسوی جدال خواهان نفی مسئله فلسطین اند. تروریسم و قلدری میلیتاریستی تنها نیروهای واپسگرا و فاشیست و فرقه های مهجور سیاسی را تقویت میکند و مخاطرات وسیعی برای جامعه و مردمی دارد که تلاش دارند رژیم اسلامی را سرنگون کنند.
فضای جنگی و صف بندی ها در اپوزیسیون ایران
با تشدید فضای جنگی بسرعت نیروهای سیاسی اپوزیسیون حول برخورد به جنگ پُلاریزه شدند. این پُلاریزاسیون گوشه ای از تشدید قطبی شدن سیاست در ایران است. در شرایطی که هنوز جنگ مستقیم دو طرف شروع نشده با این صفبندی مواجه هستیم و در صورت وقوع جنگ تشدید خواهد شد:
١- بلوک مدافع حمله نظامی بمثابه موئتلف سیاسی و بوقچی ارتش اسرائیل و آمریکا. سلطنت طلبان، بخشی از جمهوریخواهان، ناسیونالیستهای قومی فدرالیست، مجاهدین خلق از این زمره اند. این طیف “آزادی” را در بُمب های ناتو و اسرائیل جستجو میکنند و روی دوش ویرانی جامعه، قیچی کردن مردم از سیاست و سلطه عنصر استیصال، رویای نزدیک شدن به قدرت را در سر میپرورانند.
٢- بلوک دیگر، شاخه های مختلف ناسیونال شوونیسم است که با عبارتهای مختلف “در دفاع از میهن” در کنار جمهوری اسلامی ایستاده اند. طیف توده ایست از هواداران سابق سرمایه داری دولتی در بلوک شرق تا هواداران کنونی روسیه و چین، نیروهای مرتجع محور مقاومتی که علناً و رسماً از جمهوری اسلامی دفاع میکنند، طیف مشهور به “آنتی امپریالیسم” میان رگه هائی از چپ که ناسیونال شوونیسم بستر اصلی را در شکل یک ناسیونالیسم ضد امپریالیستی و دفاع از ارتجاع کوچک فرموله میکنند، با ادبیات و ادله های مختلف در بلوک حمایت از جمهوری اسلامی قرار میگیرند.
٣- یک رگه ضعیف تر آرامش طلبی لیبرالی و دفاع از وضع موجود زیر پوشش “صلح طلبی” است. بخشی از نیروهای طیف مرکز از اصلاح طلبان تا جمهوریخواهان، از بانیان جنگ و از سازمان ملل جنگ طلبان تقاضای برقراری صلح میکنند. عمده این نوع “صلح طلبی” همواره بین دو اردوی درگیر و بلوکهای مدافع آن در نوسان است و ماهیت مستقلی ندارد.
٤- کمونیست ها و کارگران و مردمی که جنگ خودشان را دارند و جنگ تروریست ها را پارازیتی بر آن میدانند. نیروهائی که بادبان اُمیدشان را به بُمب های اسرائیل و آمریکا و کشتار کارگران در صنایع زیرساختی ایران گره نزده اند و درگیر یک مبارزه بیوقفه علیه استبداد و استثمار، علیه زن ستیزی، علیه فقر و فلاکت و مشقات نظام کنونی اند. این بلوک نماینده انسانیت و تمدن و پرچمدار “نه به جنگ تروریست ها”، سرنگونی جمهوری اسلامی و انقلاب کارگری علیه سرمایه داری است.
در وضعیت حاضر، بلوک هواداری از حمله نظامی پُر سر و صداتر و بلوک هواداری از جمهوری اسلامی ضعیف تر است. سیاست و شیوه برخورد این دو بلوک تفاوت ماهوی ندارد، هر دو در اهداف جنگ شریکند و هر دو منافعشان را در دفاع از یک طرف درگیر جنگ جستجو میکنند. این نیروها پروکسی تبلیغاتی و سیاسی طرفین کشمکش و مدافع اهداف ضد انسانی جنگ ارتجاعی دولتهای سرمایه داری اند.
چه باید کرد کمونیست ها در شرایط کنونی و در دوره گسترش جنگ احتمالی
حزب کمونیست کارگری – حکمتیست، مکرراً تداوم نسل کشی در غزه، گسترش جنگ تروریستی به لبنان و میلیتاریزه کردن منطقه را قویاً محکوم میکند. ما خواهان توقف فوری نسل کشی و جنگ تروریستها هستیم. ما علیه فضای جنگی و گسترش احتمالی این جنگ به ایران و خاورمیانه هستیم. در صورت تحمیل این جنگ ویرانگر به جامعه ایران، حزب ما در دوره جنگ همان اهدافی را علیه جمهوری اسلامی دنبال میکند که قبل از جنگ دنبال می کرد. سیاست ما علیه اهداف جنگی دولتهای تروریست اسرائیل و جمهوری اسلامی است. این جنگ ما و طبقه کارگر نیست، جنگ ما زنان و نسل جدید نیست، این جنگ سرمایه داران و دولتهای تروریستی است و قرار است هزینه آنرا شهروندان و طبقه کارگر ایران و اسرائیل بپردازند. سیاست محوری حزب حکمتیست در دوره جنگ، گسترش مبارزه انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تلاش برای به شکست کشاندن افق ارتجاعی “نظم نوین خاورمیانه” است. کمونیست ها و طبقه کارگر در کشورهای منطقه و جهان ضروری است در مقابل افق بورژوائی نظم ارتجاعی خاورمیانه، بر انترناسیونالیسم و همبستگی طبقاتی کارگران در منطقه و بویژه در ایران و اسرائیل، بر بمیدان کشیدن صفوف سکولار و پیشرو و سوسیالیست در خاورمیانه برای یک همزیستی و صلح پایدار، بر سرنگونی دولتهای استبدادی و مذهبی و اسلامی، بر حمایت از مبارزه انقلابی در ایران و بر حل فوری مسئله فلسطین تاکید کنند.
حزب کمونیست کارگری – حکمتیست در دوره جنگ بیش از هر زمان بر منفعت و صف مستقل طبقه کارگر و اهداف ضد کاپیتالیستی جنبش طبقه کارگر تاکید دارد. بهترین مخالفت با تبلیغات جنگی و جنگ تروریستها، گسترش اعتصاب و اعتراض و مبارزه انقلابی علیه رژیم اسلامی است. در صورت وقوع جنگ؛ شرایط کار ما تغییر میکند نه سیاستها و اهدافمان. در این دوره پاسخ به الزامات محوری مبارزه طبقاتی، درک شرایط جدید برای عمل انقلابی و سوسیالیستی، دست بردن به هر اقدامی که نیاز زمانه و شرط تقویت جامعه و جنبشهای پیشرو است، از وظایف کمونیست ها و بویژه رهبران کارگری و جنبشهای اجتماعی است. جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر، اردوی آزادی و برابری، نه در اهداف جنگ و نه در صفوف دولتهای تروریست درگیر جنگ و نه در سیاست موئتلفین آنها شریک نیست. ما علیه همه آنها هستیم و سرنگونی حاکمیت بورژوایی و انقلاب کارگری را تنها پاسخ واقعی و جامع به این اوضاع میدانیم.
سیاست ما درعین حال بسیار صریح علیه تبلیغات جنگ طلبانه و شوونیستی و ناسیونالیستی و علیه سیاست دفاع از حکومت اسلامی است. سیاست انترناسیونالیستی کارگری علیه جنگ سرمایه داران اساساً علیه بورژوازی “خودی” و جمهوری اسلامی، سیاستی در دفاع از همسرنوشتی کارگران و مردم آزادیخواه در منطقه و جهان، تقابل با فرقه ها و دستجات آوانتوریست و سناریوی سیاهی و منزوی کردن آنها، مقابله با آلترناتیوسازی جریانات راست، آمادگی برای مواجهه با هر خلأ قدرتی که ممکن است در هر مقطع رُخ بدهد و پُر کردن آن با قدرت مستقیم کارگری و توده ای و انقلابی است.
دولت نژادپرست و آپارتاید مذهبی اسرائیل “ناجی” مردم ایران نیست. سرنگونی رژیم اسلامی و پایان دادن به ارتجاع مذهبی در منطقه امر جنبش کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست، کار طبقه کارگر سوسیالیست، امر زنان و نسل جدید برابری طلب و انقلابی است. رهبران کارگری و کمونیست ها باید در ایندوره برای سلب قدرت از بورژوازی تلاششان را متمرکز کنند. فراخوان ما به طبقه کارگر و مردم آزادیخواه جهان اینست که علیه نسل کشی و جنگ تروریستها و در دفاع از مبارزه مردم ایران برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی بمیدان بیایند. “این جنگ ما نیست، جنگ سرمایه داران است!”، “نه به نسل کشی، نه به جنگ ارتجاعی!”، “با تمام قوا برای سرنگونی جمهوری اسلامی!ً”، “علیه جنگ کاپیتالیستها، زنده باد انقلاب کارگری!”
نه به تروریسم دولتی، نه به تروریسم اسلامی!
مرگ بر جمهوری اسلامی!
آزادی، برابری، حکومت کارگری!
حزب کمونیست کارگری – حکمتیست
اکتبر ٢٠٢٤- مهر ١٤٠٣