یک هفته پس از آغاز خیزش انقلابی مردم، پس از آنکه در نزدیک به صد شهر بزرگ و کوچک فریاد “مرگ بر خامنه ای!”، “مرگ بر روحانی!”، “جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم!”، “آخوند سرمایه دار، پول منو پس بیار!” و “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!” انعکاس یافت؛ پس از آنکه عکس های خامنه ای، روحانی و خمینی به آتش کشیده شد؛ بدنبال کشته شدن ده ها نفر در اعتراضات خیابانی و دستگیری، بازداشت و شکنجۀ بیش از هزار نفر؛ ١٦ “اصلاح طلب” حکومتی بیانیه ای خطاب به نظام نوشتند. در این بیانیه اعلام کرده اند که علیرغم اینکه نیروهای خارجی دارند به این اعتراضات دامن می زنند و از آن سوءاستفاده می کنند اما حقیقتی در برخی از مطالبات مردم موجود است. و خاضعانه از حکومت خواسته اند که کسانی که در اعتراضات “مسالمت آمیز” بازداشت شده اند، آزاد شوند! بعلاوه، از مردم معترض خواسته اند که از خشونت پرهیز کنند و از افراطی گری تبری جویند!
بگذارید به سابقۀ چند تن از این “دل نازکان” خشونت گریز نگاهی بیاندازیم:
محسن آرمین: از بنیانگذاران و سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی؛ مجاهدین انقلاب اسلامی نقش مستقیم و فعال در سرکوب و کشتار دهه ٦٠ داشتند. وی بعلاوه نقش جانشینی ریاست مشترک سپاه و فرماندهی سپاه را بعهده داشته است. آرمین همچنین در دهه ٦٠ بازجوی بند ٢٠٩ زندان اوین بوده است.
سعید حجاریان: یکی از “افتخارات” ایشان بنیانگذاری وزارت اطلاعات است.
حمید جلایی پور: یکی از جنایات او دادن حکم اعدام ٥٩ نفر مخالف رژیم اسلامی در شهر مهاباد در سال ١٣٦٢ است.
محسن میردامادی: از بنیانگذاران سپاه همراه با محسن سازگارا، “اصلاح طلبی” که به آمریکا اعزام شده تا با فعالیت در رسانه ها از جمله صدای آمریکا و تاسیس سازمان “غیر انتفاعی” که از وزارت امور خارجه آمریکا هزاران دلار کمک دریافت می کند بهمراه اکبر گنجی (اکبر پونز) و بقیه اوباش اصلاح طلب اسلامی برای رژیم اسلامی لابیگری و تبلیغ کنند.
محمد خاتمی و مصطفی تاج زاده از وزاری دولت.
نقش اصلی این اوباش باند سیاهی جانی از همان ابتدای شروع باصطلاح گفتمان “اصلاح طلبی” تلاش برای حفظ رژیم اسلامی در مقابل تعرضات و اعتراضات مردم بجان رسیده بوده است. جریان اصلاح طلب اسلامی متولد شد تا فرجه ای برای رژیم اسلامی بوجود آورد؛ تا بکوشد مردم را به امکان اصلاح رژیم، تعدیل نظام اسلامی متوهم کند؛ بکوشد در مبارزات سرنگونی طلبانه مردم نفوذ کند؛ این باصطلاح اصلاح طلبان از خاتمی، موسوی، کروبی و روحانی گرفته تا سازگارا و اکبر پونز و مهاجرانی و ارازل و اوباش امضاء کنندۀ بیانیه، از دو خرداد تا سبز و بنفش همگی از جگر گوشگان نظام اسلامی اند. “اصلاح طلبان و اصولگرایان” دو بال رژیم اسلامی اند. اگر تاکنون به آگاهی مردم نسبت به این واقعیت ناباوری وجود داشت؛ اگر تاکنون روایت اکثریتی – توده ای از نگاه مردم به رژیم پذیرفته شده بود؛ اکنون مردم صریح و روشن با شعارهای خود به تمامی این تلاش های مذبوحانه پاسخی محکم داده اند.
مردم می دانند که این رژیم جنایتکارِ دزد اصلاح پذیر نیست؛ مردم می دانند که اگر قرار است مزۀ آزادی، برابری و رفاه را بچشند باید این رژیم را سرنگون کنند. و اکنون برای سرنگونی آن به میدان آمده اند. ما از همان ابتدای حیات جریان اصلاح طلب حکومتی نقش و هدف این جریان را به روشنی افشاء کردیم. این نوشته را با نقلی از “جنگ بازنده ها” که ٢٢ سال پیش به نگارش درآمده است، به پایان می بریم.
” کشمکش هاى اخير ميان جناحهاى رژيم اسلامى، صرفا نقطه آغازى بر يک سلسله درگيرى هاى اجتناب ناپذير و به مراتب حادتر و خرد کننده تر در درون حکومت اسلامى است. يک واقعيت بسيار ساده پشت تمام اين کشمکش هاست، و آن اينست: مردم ايران حکم به رفتن رژيم اسلامى داده اند. محتوا و مبناى جنگ داخلى امروز در حکومت ارتجاع اسلامى، اختلافات نگرشى جناحهاى چند گانه رژيم بر سر اقتصاد دولتى يا بازار، برقرارى يا عدم برقرارى مناسبات با غرب، يا حتى اختلافات عقيدتى بر سر اسلام و اسلاميت و ولايت فقيه نيست. اين داستان ٥ سال قبل نيست. جدالهاى امروز، نتيجه تکاپوى مذبوحانه جناحهاى حاکميت براى حفظ نظام منحوس اسلامى در برابر حکم تاريخى مردم است. همه، در داخل و خارج ايران، در داخل و خارج حکومت، چهره خشمگين مردمى را که عزم کرده اند کار رژيم را تمام کنند، از پس انتخابات اخير ديده اند. ايران ديگر براى ضد انقلاب اسلامى به شيوه هاى تاکنونى قابل حکومت کردن نيست. جدال امروز جناحهاى حاکميت جدالى بر سر حفظ نظام شان است. جدالى بر سر يافتن و حاکم کردن آن سياست و آن چهارچوبى براى رژيم اسلامى است که به زعم هريک ميتواند بساط ديکتاتورى و لفت و ليسشان را محفوظ بدارد… .
ترس هردو طرف بجاست. نسخه هاى هر دو طرف پوچ و بى نتيجه است. راهى ندارند. اين جنگ بازنده هاست. جامعه دارد رژيم اسلامى را دفع ميکند. رژيم اسلامى بايد برود و دارد ميرود. رويدادهاى امروز لحظات و دقايقى در سير فروپاشى اينهاست. هنوز چرخشهاى بسيارى در راه است. تا روز سقوط شان، تا روز پيروزى شيرين مردم، اين جماعت اوباش بارها وحدت خواهند کرد، و باز به جان هم خواهند افتاد. “ليبرال” خواهند شد و باز حکومت نظامى اعلام خواهند کرد. رجز خواهند خواند و التماس خواهند کرد. يک چيز اما مسلم است: در طول اين دو دهه هرگز مردم در چنين موقعيت مناسبى براى برچيدن بساط رژيم اسلام قرار نداشته اند.”
منصور حکمت، جنگ بازنده ها، آذر ١٣٦٧