مقالات

به بهانه نوشته شیرین عبادی: “نامه ائی به دخترانم و هم نسلانش” – نادر شریفی

تقریبا دو سال پیش در چنین روزهائی نوشته ای بنام “طرحی مریخی در تئوری تخیلی تر رفراندوم” در مورد اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی نوشتم. جالب تر اینجاست که تقریبا همزمان اینروزها خانم شیرین عبادی تحت نامه ای به دخترانش و هم نسلانش، از براه افتادن انقلاب ٥٧ و در نتیجه بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی به رهبری خمینی از دختران و هم نسلان دخترانش معذرت خواهی می کن؛ “ما را به خاطر انقلابی که من و هم نسلان من براه انداختیم ببخشید”.

راستش حتی سرتیتر انتخاب چنین نامه ای از طرف ایشان، بمن چنین اجازه ای نداد که با مختصر گوئی از این نامه و وقاحت بی حد و حصر جمع حکومتی از سفره رانده شده نظام اسلامی، عبور کنم. بنابراین مناسب میدانم یکبار دیگر با دفاع از انقلاب ٥٧ روشن کنم که نه انقلاب ٥٧ درخود، بلکه ضد انقلاب خمینی و “اسلام پرستانی” از جمله خانم “شیرین عبادی ها” باعث ٤١ سال فاجعه در جامعه ایران پس از سرنگونی نظام شاهنشاهی بودند. آنها با سوار شدن بر روی انقلاب مردمی و با حمایت بی دریغ دستگاههای امنیتی مثل موساد و سیا و رسانه های جهانی همانند آیت الله بی بی سی و صدای آمریکا و اسرائیل توانستند خود را “رهبران” انقلاب جا بزنند و پس از مدتی که پایه های قدرت خود را محکم کرده بودند با استفاده از دستگاههای پلیسی و امنیتی دست نخورده شاهنشاهی و با کشتار و سرکوب صدها هزار آزادیخواه و کمونیست در سراسر ایران و با قتل عام گسترده حداقل دو بار در میان زندانیان سیاسی، نظام فاشیستی ضد انقلابی اسلامی را در جامعه بنا نهادند.

خانم شیرین عبادی شاهدان آن انقلاب شکوهمند را فراموشکار فرض می گیرند، که خود و دیگر از سفره رانده شدگان نظام ضد انقلاب جمهوری اسلامی، را صاحبان انقلاب ٥٧ فرض می کنند و دست آخر با بندبازی تاریخی بجای معذرت خواهی از حداقل سه نسل از دست رفته و حداقل ١٥٠ هزار نفری که جان خود را زیر مخوف ترین شکنجه های هم طبقاتی های ایشان در زندانهای اصلاح طلبان از دست دادند، تنها از دختران خود و هم نسلی های آنان معذرت خواهی دروغین میکند.

راستش حتی در این ادعا هم اپسیلونی حقیقت و جدیت نخوابیده است. از خانم شیرین عبادی، متعهد اسلامی که “تقیه” و در بکارگیری از آن مهارت خاصی دارند، انتظار دیگری نمیتوان هم داشت! ایشان امروز از اینکه در صف ضد انقلاب حکومت فاشیستی سرنوشت حداقل سه نسل را با نابودی کشانده اند، ابدا متاسف نیست! او امروز می خواهد با جازدن خود دگربار در صف انقلابیون جلوی ریزش حکومت “ضد انقلابی” جمهوری اسلامی را بگیرد و این دقیقا آن ناهمخوانی آشکاری است که دروغین بودن کل ادعای خانم شیرین عبادی را برملا میکند. آخر شما کی انقلاب کردید؟ شما کی در صف انقلابیون جنگیدید؟ شما کی کشته دادید؟ شما کی و در کدام زمان در زندانها و زیر شکنجه “مسلمین” جان بهترین عزیزانتان را از دست دادید؟ شما کی آواره جهان شدید؟ شما چه زمانی برای رفاه، آزادی و زندگی انسانی و شرافتمندانه و برای رهائی از شر حکومت اسلامی مبارزه کردید؟ کی؟ و کجا؟ در سالنهای حکومت گران اروپائی و آمریکائی؟ در مجالس اشرافی اصلاح طلبان و یا در کنار حافظان نظام برده داری سرمایه؟ کجا؟

شاید رهبری یک حزب باصطلاح کمونیستی کارگری آلزایمر گرفته باشد و سابقه شما و کل اصلاح طلبان همانند شما را فراموش کرده باشد ولی این شامل حال همه تاریخ سازان و شاهدان این دوره تاریخی نیست! شما و نظام ضد انقلابی و آدمکش شما چهل و یکسال است که با سرکوب و کشتار و شکنجه، با تجاوز و آواره کردن میلیونها شهروند یک جامعه، نماد اول جنبش ضد انقلاب ٥٧ و سد اول خواست حداقل ١٥٠ ساله یک جامعه برای دستیابی به برابری و عدالت اجتماعی و خوشبتختی نسل جوان گذشته، امروز و آیندگان هستید. نمایندگان اسلام سیاسی و در کل حافظان اسلام، بزرگترین آموزگاران حقارت انسانی، بردگی و جهالت فکری و بنابراین سیاه روزی جوامع بشری در عموم و در ایران بخصوص هستید. شما برای چه چیزی و از چه کسی معذرت خواهی میکنید؟ از حمایت بی دریغ تان از مذهب فاشیستی محمدی؟ از حمایت از نابرابری زن و مرد؟ از بی حقوقی کودکان در حکومتهای اسلامی؟ از برابری “امت اسلامی” به اندازه گوسفندان یک طویله؟

و حالا امروز بخاطر اینکه مثل روز روشن است که با حکومت منفور اسلام، هم شما و هم کل اصلاح طلبان و ضدانقلابیون ٥٧ و امروزی از جامعه ایران لایروبی خواهند شد، سوگند نامه دروغین، همانند پیامبرتان، میخورید؟ کسی هست که خود را صاحب یک مثقال تولید فکری، شم سیاسی بداند و این قسم و آیه های شما را باور کند؟ یا اینکه حقیقتا همانند محمد رضا پهلوی “صدای مردم” را شنیده اید؟ و این بوحشت تان انداخته است؟

بلی انقلاب ٥٧ در خود شکوهمند بود ولی بدست امثال شما و رهبران شما سرکوب شد. اما مبارزات اجتماعی جامعه ایران امروزی بسیار عمیق تر، آگاه تر و روشن تر از چهل و اندی سال پیش است. طبقه کارگر آماده و آگاه دست بقدرت سیاسی دراز کرده است و بدین ترتیب امورات جامعه را به نحو احسن بعهده خواهد گرفت. جامعه پس از چهل سال حکومت اسلامی و قبل از آن پادشاهی، دیگر نه گول “شاهزاده” را خواهد خود و نه ولایت فقیه را. این جامعه با وجود دیکتاتوری فاشیستی سنت حزبیت پیدا کرده است. جنبش های اجتماعی با آگاهی به تعلق طبقاتی خود رو در روی هم قرار گرفته‌اند. زنان، جوانان و آزادیخواهان دیگر فریب ارکستر آیت الله های دزد و قاتل را میخورند و نه خزعبلات آیت الله بی بی سی را! مردم نه گول اصلاح طلبان را خواهند خورد و نه خامنه ای ها و بقیه فرومایگان حکومت اسلامی را! اگر بغیر از این بود، تا امروز همانهائی که در گودالوپ کنفرانس برای سرکوب انقلاب ٥٧ و بخاک سیاه نشاندن یک جامعه برگزار کردند تا از وحشت چپ و کارگر، ضد انقلاب اسلامی را بجان مردم بیاندازند، امروز و تاکنون راهی برای عملیاتی کردن طرحهای رژیم چنجی برای نجات اسلام شما و حکومتتان پیدا کرده بودند. این تفاوت کیفی این دوره با دوره قبل است. ما پایمان را لای در دست بدست کردن قدرت سیاسی از بالا گذاشته ایم. برای جنبش سوسیالیستی کارگران و حزب کمونیستی کارگری و جامعه امروز، جدال برسر قدرت سیاسی نه فقط نفرین و ناله نیست بلکه اساس کار است! ما نمیگذاریم و آماده ایم که جلوی زد و بند حافظان سرمایه را در جامعه بگیریم. گوش کنید به فریاد این جامعه: “اصولگرا، اصلاح طلب دیگر تمومه ماجرا!”، “نه شاه میخواهیم نه رهبر، مرگ بر هرچه ستمگر!”، “کشته ندادیم که سازش کنیم رهبر قاتل را ستایش کنیم!”، “جمهوری اسلامی نابود باید گردد”!

یکبار دیگر و در دفاع از انقلاب ٥٧
انقلاب ٥٧ بشما تعلق نداش. انقلاب ٥٧ به کارگر نفت ما، رهبر سرسخت ما تعلق داشت! انقلاب ٥٧ به کارگران روزمزدی که تابستانها در مزارع و زمستانها در شهرهای بزرگ بدنبال تامین یک لقمه نان برای خانواده شان بودند، تعلق داشت. انقلاب ٥٧ به زحمتکشانی که پس از ٥٠ سال کار شبانه روزی در حومه شهرهای بزرگ و در آلونکها و اتاقکهای حلبی زندگی میکردند، تعلق داشت. انقلاب ٥٧ به نوجوانانی که در سرتاسر کودکی با حسرت یک دوچرخه و گرسنه بخواب می رفتند، تعلق داشت. انقلاب ٥٧ به تمامی زنان و مردانی که روزها پشت در بیمارستانهای دولتی برای ویزیت یک دکتر میخوابیدند، تعلق داشت. انقلاب ٥٧ به جوانان محرومی تعلق داشت که اجازه و حق زندگی کردن مانند یک جوان، درس خواندن و آرزوی یک زندگی شاد را به گور می بردند. انقلاب ٥٧ به بخش اعظمی از جامعه تعلق داشت که میدانست، پشت درهای اوین با جوانان آن جامعه ساواک چکارها که نمیکند؟ انقلاب ٥٧ به آن مردمی تعلق داشت که میدانست آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی تجمع، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب، آزادی انتخاب تحت رژیم پوسیده سلطنتی هیچگاه بدست نخواهد آمد.

حکومت اسلامی و شما حامیان آخوند و اسلام زده آمدید وقتی رژیم شاهنشاهی نتوانست با سرکوب، جامعه انقلابی را ساکت کند. شما آمدید برای اینکه کار ناتمام حکومت شاهنشاهی را با سرکوب میلیونی به سرانجام برسانید. شما بخشی از حامیان سینه چاک ضد انقلاب ٥٧ بودید و امروز با محاسبات کاسبکارانه بیهوده تلاش میکنید که خودتان را به جنبشهای مردمی بچسبانید! مطمئن باشید، ما نمیگذاریم و افشایتان میکنیم!

١٣ فوریه ٢٠٢٠ – ٢٤ بهمن ١٣٨٩