بلای کرونا یک بلای طبیعی است؛ (البته تا زمانیکه ثابت نشده است که انسان حال عمداً یا سهواً در اشاعۀ ویروس کرونا مقصر بوده است.) اما در ایران مقصر اصلی فاجعه ای که در حال وقوع است جمهوری اسلامی است. دروغ، پنهان کردن فاکت ها، عدم تامین وسایل ایمنی، عدم انجام اقدامات لازم برای ممانعت از گسترش ویروس، لاقیدی، بی توجهی و عدم احساس ذره ای مسئولیت در قبال سلامت و جان شهروندان فاکتورهای تعیین کننده در ابعاد فاجعه ای است که جامعه با آن دست به گریبان است. هیچ حکومتی حتی حکومت های مستبد و فاسد تا این میزان در برابر خطرات و مصائب این ویروس یا شرایطی مشابه لاقید و جنایتکارانه رفتار نکرده اند. جمهوری اسلامی مسبب این فاجعه و مرگ ها و مصائب ناشی از آنست.
علیرغم اینکه شرایط به نقطۀ انفجار رسیده است؛ در شرایطی که سازمان بهداشت جهانی اوضاع ایران را بسیار خطیر و خطرناک اعلام کرده است؛ این رژیم هنوز لاقیدانه به این بحران برخورد میکند. هنوز هیچ شهری، حتی قم که گفته می شود منبع گسترش کرونا است، قرنطیه نشده اند. هنوز جامعه در کمبود ابتدائیات بهداشتی از قبیل ماسک و مواد ضد عفونی کننده قرار دارد. اخبار احتکار ماسک از طرف سپاه پاسداران در همه جا پخش شده است. حتی در این وضعیت وخیم این دزدان سرگردنه در فکر دزدی و چاپیدن هستند. صف های طولانی مردم در مقابل داروخانه ها شاهد این شرایط اسفناک است.
هنوز شرکت هواپیمایی سپاه، ماهان، پروازهای خود را به چین کاملا لغو نکرده است. بیمارستان ها ظرفیت پذیرش مبتلایان را ندارد و تاکنون چندین پزشک و پرستار جان خود را از دست داده اند. غسالخانه ها امکان آماده کردن اجساد برای خاکسپاری را دارا نیستند. تفاوت شرایط و امکانات جنایتکاران حکومتی با مردم عادی در شرایط ابتلا یا مظنون به ابتلا آنچنان متفاوت است که موضوع جوک مردم شده است.
زندان ها پر از زندانی است؛ حتی در شرایط متعارف چنین شرایطی در زندان ها بشدت غیرانسانی است؛ و حال با وجود یک ویروس کشنده که بشکلی تصاعدی رشد می کند، زندان ها آبستن یک فاجعه غیرقابل تصوراند. پس از اعتراضات بسیار رژیم حکم آزادی موقت ٥٤ هزار زندانی را صادر کرد؛ اما هنوز مسئولین زندان ها از آزادی آنها سرباز می زنند. تاکنون چند زندانی جان خود را از دست داده اند.
این تمام تصویر نیست!
اما این فقط یک وجه از تصویر است. دردناک است. بشدت نگران کننده است. ترس و هراس از آینده جامعه را در برگرفته است. اما این صرفا یک وجه از تصویر است. اگر فیلمبرداری از شرایط جامعه فیلمی بگیرد، بسته به اینکه دوربین را کجا قرار میدهد و از چه زاویه ای فیلم میگیرد تصاویر تغییر می کنند. زاویۀ دیگر تصویر تغییرات گسترده و عمیقی است که در مناسبات میان حکومت و مردم شکل گرفته است؛ تغییری است که در توازن قوای سیاسی رخ داده است؛ در پس لاقیدی و دعوت مردم به دعا خواندن و استفاده از “گل بنفشه” هراس رژیم را گرفته است. گیج و منگ شده است؛ کاملا در هچل افتاده است. پیش از برملا شدن فاجعۀ کرونا مردم رژیم را کاملا به مصاف طلبیده بودند؛ علیرغم کشتار نزدیک به ٥ هزار انسان از کودک و نوجوان تا سالمند در آبانماه مردم حتی یک سانتیمتر عقب ننشستند؛ میتینگ های رادیکال و گستردۀ ١٦ آذر؛ اجتماعات در دیماه؛ و سپس جنگیدن با رژیم در جبهۀ مضحکه انتخاباتی. در چنین فضایی از جنگ و مقابله جامعه وارد این شرایط وخیم شد.
عدم اطلاع رسانی و دروغ پراکنی رژیم برای از سر گذراندن ٢٢ بهمن و مضحکۀ انتخاباتی بود؛ اما نه تنها این دو رویداد به گِل نشست؛ بلکه تمهیداتی که بکار بست اکنون گریبانش را گرفته است. درست است که این رژیم از مرگ یک میلیون انسان ککش هم نمی گزد؛ اما آنچه مورد هراسش است تغییر رفتار مردم و تغییر مناسبات مردم با حکومت است. احدی برای این نظام تره خورد نمی کند؛ در روز روشن به سخره اش می گیرند؛ شخصیت ها و باصطلاح مقدسات اش را جوک می کنند و رژیم قادر به برخورد و واکنش نیست. یک نمونۀ بسیار گویا برنامۀ کمدی ای است که از تلویزیون قم پخش شد و خانوادۀ حداد عادل یکی از گردن کلفت ترین و قلدرترین خانواده های حکومتی را مسخره کرد. تنها واکنشی که انجام گرفت رجوع به توئیتر توسط آقازاده حداد عادل بود. اگر یک لحظه فراموش کنید که چه رژیمی در ایران در سر کار است، فکر می کنید در یک کشور دموکراسی غربی زندگی می کنید که کمدین ها قدرتمدارها را جوک می کنند و آنها نیز از طریق توئیتر پاسخ می دهند.
شکستن علنی تابوهای “مقدس”
تحت فشار مردم و در هراس از عواقب فاجعه در حال وقوع، رژیم مجبور شد حرم معصومه را الکلیزه کند! در مخیلۀ هیچکس نمی گنجید که رژیم اسلامی یک روز به این شرایط گرفتار آید. خود این اقدام در یک طرف و وفور جوک هایی که اسلام و خرافاتش را تکه پاره می کند در طرف دیگر. انسان از وفور جوک در مضیقه می افتد؛ طنز قوی، تیز و عمیق که بر تمام دستگاه خرافات اسلام و دین و خدا خراش می اندازد. واکنش رژیم در مقابل اینهمه سخره چه بوده است؟ هیچ. رویش را طرف دیگر کرده و به روی مبارکش هم نمی آورد. تنها اعتراضی که یکی از دایناسورهای از گور برخاستۀ حکومتی در برابر الکل پاشی به حرم معصومه کرد این بود که حرم تماما از نقره خالص است و نیازی به الکل نیست! نه خدا، نه حضرت، نه پیغمبر! نقره! کوشید به خیال خود با توسل به شیمی از الکل پاشی ممانعت کند.
کارکنان بهداشت و غسالخانه در سطوح مختلف بدون هراس از دستگیری و عواقب آن ویدیو تهیه کرده اند و افشاگری می کنند. اینها فقط نمونه های معدودی از پیشروی مردم و عقب نشاندن رژیم است. اما طبق ضرب المثل معروف: “مشت نمونۀ خروار است.”
ایران یک جامعۀ مذهب زده است ولی مذهبی نیست!
شرایط قرمز جامعه حجاب بسیاری از ملاحظات امنیتی را کنار زد و روحیه و فضای واقعی حاکم در جامعه را آشکار کرد. ما بیش از دو دهه است که گفته ایم جامعه ایران یک جامعۀ مدرن است؛ اعلام کرده ایم که موج وسیعی از لامذهبی، ضدیت با اسلام و بی خدایی در ایران وجود دارد. گفته ایم که زمانیکه این حکومت منحوس را از بالای سر جامعه کنار بزنیم تمام این جنبش ها در ایران شکوفا میشوند. اما لازم نشد تا حکومت کامل کنار زده شود؛ عقب نشاندنش امواج را به ساحل رسانده است. طنز یکی از قوی ترین ابزار بیان است. و اکنون در این شرایط دردناک این طنزهای قوی و تیز جلوه های زیبای تمدن بالا و مدرنیسم جامعه را به سطح آورده است.
جامعۀ ایران یک جامعۀ خرافی نیست. این حکومت اسلامی، جنبش ملی اسلامی و اپوزیسیون دست راستی است که با تمام قوا می کوشد یک روایت خرافات زده از مردم را به کرسی بنشاند. این جماعت از این تلاش یک منفعت سیاسی معین را دنبال می کنند. به این روایات نباید تسلیم شد. باید این هیاهوهای تو خالی را کنار زد و به عمق جامعه خیره شد؛ در شرایط کنونی مردم بی محابا حقایق سرکوب شدۀ درونی شان را بروز می دهند. طنز تلخ اینجاست که چنین فاجعه ای موجد چنین تحول و تغییرات شده است.
میزان بالای همبستگی درون جامعه در این شرایط وخیم و خطیر نشانی دیگر از تمدن و فرهنگ بالای ترقیخواهانه در جامعه است. علیرغم خطر بسیار و وضعیت ناشناخته که در هر شرایطی بیم و ترس را بر فضا حاکم می کند؛ مردم فضای همبستگی و همیاری را پس از چند روز اول شوک در جامعه گسترش می دهند. بویژه جوانان با آگاهی و هوشمندانه دارند کنترل جامعه را به دست می گیرند. نمونه های متعددی از گرفتن امور بدست خود؛ درست کردن ماسک و توزیع رایگان آن میان مردم؛ شکل دادن به تیم های ضد عفونی کننده که می کوشند مکان های عمومی را ضد عفونی کنند؛ کمک به انسان های سالمند که امکان نگهداری از خود را ندارند، جلوه هایی ستودنی از فضای همبستگی و حاکم کردن کنترل شهروندی بر جامعه است. در این عرصه نیز مردم انقلابی و آزادیخواه جمهوری اسلامی را کنار زده اند و امور را بدست خود گرفته اند.
صحنه های رقص و شادی در بیمارستان ها توسط پرستاران جان بر کف که شبانه روز در حال مراقبت از بیماران هستند و زمان استراحت را بر کف بیمارستان بسر می برند جلوه ای دیگر از این فرهنگ آزادیخواهانه، پیشرو و انسان دوستانه است. جالب ترین حرکت زمانی است که پس از دعا خواندن دایناسورهای مفت خور عمامه بسر در بیمارستان، کادر پزشکی با رقص و آواز فضای مرگ زده و کسالت بار مذهبی را به یک فضای شاد و انسانی بدل می کنند.
نمونه ها بسیار است. ما از تمام آنها مطلع نیستیم. به یُمن اینترنت و ابتکار نسل جوان پر شور صحنه هایی از این فضای همبستگی و انسان دوستی را مشاهده می کنیم. اما همین صحنه ها داستان های مفصل از حماسه ای که در ایران در شرف شکل گیری است بازگو می کند.
جامعه را نمی توان به عقب برد!
این مردم را دیگر نمی توان عقب راند. این جامعه را نمی توان به عقب کشاند. مردمی که قدرت خود را در شرایطی سخت آزموده اند و احساس کرده اند نمی توان به استیصال و ضعف کشاند. مردمی که کنترل خود را بر شهر و محل زیست شان حاکم کرده اند نمی توان به خانه ها بازگرداند. مردمی که در روز روشن و جلوی چشم همه و دوربین ها حکومت و قدرتمندان و ایدئولوژی و خرافات و مقدساتش را به سخره گرفته اند دیگر نمی توان خاموش کرد. روانشناسی جمعی تغییر کرده است. قدرت را در اوج ضعف و ترس چشیده اند و باین ترتیب درونی کرده اند. با یک ویروس ناشناخته و کشنده به جنگ بلند شده اند و از خود و هم شهری هایشان مراقبت کرده اند. این مردم آماده مقابلۀ آهنینتر و محکمتر با حکومت جنایتکار و منحوس اند. و جمهوری اسلامی از همین واقعیت در هراس است. خود می داند که تمام لاقیدی ها و جنایات و خرافاتش دارد به صورتش پرتاب می شود.
جمهوری اسلامی را خارتر و خفیف تر کنیم!
حال که مردم، بویژه جوانان تا این نقطه پیشروی کرده اند باید فشار خویش را بر رژیم بیشتر کنیم. باید آنرا به مرگ بگیریم. آزادی کلیۀ زندانیان خواستی است که باید با تمام قوا بر آن پای فشرد. مجانی کردن آب و برق و گاز باید به رژیم تحمیل شود. تعطیلی تمام اماکن کار و پرداخت حقوق کارکنان یک خواست واقعی و مهم است که باید به کرسی بنشانیم. تامین یک محل امن برای تمام کارتن خواب ها و باصطلاح کودکان کار یک امر حیاتی دیگر برای تخفیف فاجعه است. باید این مطالبات را با صدای رسا و با تمام قوا به جمهوری اسلامی تحمیل کنیم. در این شرایط ضعف و گیجی که ضمنا هر روز یکی دو نفر از دار و دستۀ جنایتکارش را نیز از دست می دهد می توانیم و باید خواست های بر حق مان را از حلقومش بدر آوریم.
این رژیم رفتنی است. خود می داند؛ مردم نیز می دانند. بیاییم این روزهای آخر را کوتاه تر کنیم. با خفت و خاری به زیرش بکشیم و جامعه را برای همیشه از این بختک سیاه و منحوس جنایت و شیادی خلاص کنیم. *
٥ مارس ٢٠٢٠