درباره خطر حمله نظامي به ايران
بيانيه حزب کمونيست کارگري – حکمتيست
امکان حمله آمريکا به ايران در ماههاي اخير، خطر تحقق کابوس مخوفي را بر فراز سر مردم ايران به حرکت در آورده است. کابوسي که طبق اعتراف “بهترين” و “خوشبين ترين” استراتژيست هاي نظامي آمريکا، کشتار ده ها هزار نفر از مردم ايران، ويراني کامل بنياد هاي اقتصادي و صنعتي ايران، و عقب گرد جامعه ايران و کل خاور ميانه به ميدان عمل تروريسم لجام گسيخته آمريکائي و اسلامي، و تبديل ايران به حوزه تاخت و تاز انواع دستجات مسلح قومي و مذهبي، را ببار خواهد آورد. اين کابوس نه تنها سيماي خاورميانه بلکه سيماي کل جهان معاصر، توازن و تعادل بين قدرت هاي اقتصادي با هم و با مردم، و بالانس ايدئولوژيک، سياسي و فرهنگي جهان را دستخوش تغييرات اساسي و سرنوشت سازي خواهد کرد.
سياست ارعاب نظامي، رياکاري سرمايهداري و سياستمداران و رسانههاي آنها را بار ديگر به نمايش گذاشت. دولتهايي که در مقابل چشمان حيرت زده جهانيان، ظرف چند روز عراق کشوري چند ده ميليوني را تماما منهدم کردند، بناگهان “حافظ صلح و امنيت” جهان قلمداد ميشوند. مسببين نسل کُـشي در ويتنام و تنها بکار گيرندگان بمب هسته اي عليه مردم بيگناه در تاريخ بشر بناگاه مدافع “امنيت جهان” و “حقوق بينالملل” از آب در مي آيند. دولتهاي مختلف و ژورناليسم نوکر حقايق اين سلطه طلبي آشکار را از مردم پنهان ميکنند. دارند جهان را براي يک سلسله جنگ و آدم کشي عنان گسيخته آماده ميکنند.
وراي پروپاگاند ميليتاريستي آمريکا در مورد علل اين جنگ، در پس عوامفريبي ها و تحريکات دول ايران و آمريکا بر سر “مناقشه اتمي” و يا “موجوديت دولت اسرائيل”، وراي تبليغات کر کننده دستگاههاي رسمي دروغ پردازي در مورد دلايل ضرورت حمله نظامي به ايران، حقايق مربوط به يکي از خونبار ترين جنگ هاي معاصر، خود را نشان ميدهد.
تخاصم و مناقشه دولت آمريکا و جمهوري اسلامي هم عمر و هم تاريخ رژيم اسلامي است و سابقه اي بيست و شش ساله دارد. نه ضديت جمهوري اسلامي با آمريکا و نه دشمني هيات حاکمه آمريکا با جمهوري اسلامي هرگز کمترين رگه اي از منفعت مردم آمريکا و خواستهاي آزاديخواهانه مردم ايران را در بر نداشت. اين جدال دو نيروي ارتجاعي بود که پيروزي و شکست، قدرت و ضعف هريک از طرفين آن جز تباهي و سيه روزي مردم را در بر نداشت. اين کشمکش دول آمريکا و ايران هرگز جنگ مردم نبود.
اما، “مناقشه اتمي” اخير و خطر حمله نظامي آمريکا به ايران ادامه جنگ هميشگي دول ايران و آمريکا نيست. کابوس تبديل ايران به عراقي به مراتب خونين تر امروز نه مقطعي در آن تاريخ است و نه ادامه کشمکش “سنتي” بين ايران و آمريکا.
اين دور از جنگ و آدم کشي و انهدام، ريشه در منافع ديگري دارد. براي تثبيت قدرت بلامنازع آمريکا در سطح جهان، همه چيز و همه کاري، از تخريب و کشتار ميليوني تا بستن شير آب آشاميدني بر روي ميليونها کودک در عراق، از ريختن هر روزه هزاران تن بمب و سموم شيميايي بر سر يک جامعه تا اشغال و کوچ اجباري و راه اندازي نسل کشي “مجاز” است. چه کسي است که منافعي که پشت خونين ترين جنگ هاي جهاني امپرياليستي که سرمايه داري براي تعيين تکليف قدرت براه انداخته است را نداند؟ چه کسي است که قدرت تخريبي سرمايه داري و قدرت هاي امپرياليستي براي ايجاد تعادل در تاريخ سرمايه را نداند؟
فروريختن ديوار برلين و تعادل جديدي که قرار بود بدنبال حذف بلوک شرق برقرار شود همچنان تا امروز حل نشده و بلاتکليف باقي ماند. دو حمله به عراق و انهدام وتخرب و قتل عام کودکان در عراق، تراشيدن انواع محور هاي شر تا امروز نتوانسته است قدرت بلامنازع و سرکردگي آمريکا را بر رقباي اقتصادي روسي و چيني و اروپاي متحد، تثبيت کند. “کانديداتوري” ايران و قرباني کردن ميليونها نفر از ساکنين آن، قرار است تکليف سرکردگي آمريکا را يکسره کند. راه نظم نوين جهاني به سرکردگي آمريکا، از اين مسير خونين ميگذرد. مسئوليت اين تباهي تماما با آمريکا و متحدين اش است.
اگر براي نابودي هر ديکتاتوري و زور گو و مستبدي و هر حکومت فاشيستي بايد کشوري را با بمب و موشک و خمپاره همره ساکنين اش منهدم کرد، مي بايست تا امروز آمريکا، اسرائيل و انگليس را فقط به خاطر همين يک فقره کشتار هاي اخير در عراق و فلسطين، صد ها مرتبه با خاک يکسان کرد. اين منطق غير انساني و مسير خونين پيشروي سرمايه، جايي در مبارزه آزاديخواهانه مردم ايران ندارد.
جنگ مردم ايران با جمهوري اسلامي، مبارزه مردم ايران براي آزاديخواهي و برابري طلبي جايي در ضديت و دشمني هيات حاکمه آمريکا با جمهوري اسلامي ندارد. حمله نظامي آمريکا به ايران عليه حرکت آزاديخواهانه مردم ايران است.
در حمله نظامي آمريکا به ايران مردم ايران اولين قربانيان بيگناه حمله آمريکا خواهند بود. حمله اي که علاوه بر خسارات عظيم انساني که ببار خواهد آورد، آزاديخواهي و برابري طلبي اين مردم را به پشت صحنه مناقشات غير انساني خواهد راند. جنگي که ميدان گسترده اي براي انواع تحرکات ارتجاعي باز خواهد کرد. جنگي که تقابل مردم با رژيم ايران براي حق زن و کودک و در دفاع از حق کارگر و دانشجو و معلم و براي آزادي و برابري همه شهروندان را به حاشيه خواهد راند. جنگي که با هويت تراشي ارتجاعي قومي و مذهبي، “آذري” و “فارس” را نه فقط در آذربايجان و کردستان که در محلات تهران و اصفهان و خراسان به جان هم خواهد انداخت.
دستجات قومي صف کشيده و در نوبت ايستاده اند. مسابقه ارتجاع، همه را به ميدان ميآورد. ديگر جامعه ميدان تقابل فقط اسلامي ها و آمريکايي ها نيست. بر پيشاني شهرونداني که هرگز هويت قومي و ملي نداشتند، برحسب شناسنامه مهر شيعه و سني، عرب و عجم، فارس و کرد و بلوچ و آذري ميزنند، آن ها را به “خونخواهي” اجداد پدري شان و “انتقام کشي” تاريخي “قوم مادري” شان خواهند فرستاد. از آنها سربازان پاکسازي هاي قومي خواهند ساخت.
اولين نسيم تحريکات نظامي آمريکا، جمهوري اسلامي را بيش از پيش در کارخانه و مدرسه و خيابان، به جان مردم ايران مياندازد. بهانه جنگ با “خارجي” و “دفاع از کشور”، دير يا زود کل اردوي ناسيوناليسم ايراني را در پشت جمهوري اسلامي بسيج خواهد کرد، تمام بورژوازي در اعمال به بي حقوقي بيشتر، فقر و فلاکت، اختناق و سرکوب بيشتر بر مردم شرکت خواهند کرد. تحريکات نظامي آمريکا و غرب، فضاي زندگي مردم ايران را اسلامي و ميليتاريزه ميکند و به جمهوري اسلامي ايران امکان تعرض وسيعي و گسترده تري را ميدهد.
در اين ميان وضعيت احزاب، روشنفکران و تحصيل کردگان سياسي مستاصلي که در دل روياهاي ابلهانه ميپرورانند، اسفناک است. اين نيروها بازيگران ناشي و کودن ميدان فريب و ريا “مناقشه اتمي” اند که “صورت مسئله” بحران جاضر را از آمريکا و متحدين غربي اش پذيرفته اند. قبول کرده اند که واقعا کشمکش بر سر مسئله هسته اي است و در نتيجه يا در صف اقمار و متحدين دور و نزديک آمريکا ايستاده اند و حداکثر اختلاف شان با آمريکا “نظامي بودن” راه حل است و يا به دور جمهوري اسلامي ميچرخند.
احزاب و نيروهاي ناسيوناليستي و اسلامي که گرسنگي نکشيدن کودکانشان، مسکن، آزادي، بهداشت، تحصيل، زندگي امن و انساني و برابر را جزو حق بديهي مردم نميدانند يکباره عناصر پر حرارتي در دفاع از “حق ايران براي غني کردن اورانيوم” و “حق و حقوق بين المللي” از آب درآمده اند!
گروه هايي که يا به کشتارگاه جمعي آمريکا، براي خلاصي از “شر ايران اتمي”، چشم اميد دوخته اند يا براي مقابله با خطر حمله آمريکا و در دفاع از “حق اتمي” به ارتجاع اسلامي، دخيل بسته اند. اين نيروها يا فريب دستگاههاي دروغ پردازي سياستمداران آمريکا را خورده اند و حمله آمريکا را راه تقابل با “ايران اتمي” ميدانند، يا خود معماران و سازندگان اين ساختمان فريب و ريا هستند. کساني که يا در دفاع از “حق ملي” ايران براي “اتمي” شدن، به زير عباي اسلام “ضد امپرياليست” و حکومت اسلامي مي خزند يا از فرط “دشمني” با جمهوري اسلامي سرباز بي جيره مواجب هيات حاکمه آمريکا خواهند شد. در هرحال جز تقويت ارتجاع رسالت خدمتگزاري ديگري ندارند.
حمله آمريکا به ايران جنگي عليه بشريت است. عليه مردم ايران و جهان است. اين جنگ پيش پرده سرکوبهاي فردا است. اين جنگ اولتيماتومي است که معماران نظم ارتجاعي نوين به جنبشهاي کارگري و حق طلبانه در هر گوشه جهان ميدهند.
مصائب اين جنگ به قربانيان بلافصل آن در ايران و خاورميانه، به کشتهها و زخميها و آوارگان اش، محدود نميشود. اين جنگ جهان را در همه ابعاد به عقب ميکشد. نبايد گذاشت اين جنايت هولناک صورت بگيرد. نبايد گذاشت که مردم ايران را قرباني عروج و سرکردگي آمريکا کنند و ساير مردم جهان را به بي قدرتي و تسليم عادت دهند. نبايد گذاشت مبارزه مردم ايران را دستمايه عروج نيروهاي ارتجاعي و تعيين تکليف سلطه طلبي امپرياليتسي دولت آمريکا کرد. بايد مقابل مسير خونين تثبيت سرکردگي آمريکا را سد کرد. طبقه کارگر و جنبش کمونيستي بايد همه قدرت خود را براي متحد و متشکل کردن ميليوني مردم آزاديخواه به ميدان آورد.
حزب کمونيست کارگري – حکمتيست هر نوع حمله آمريکا به ايران را محکوم ميکند. ما اعلام ميکنيم که در داخل ايران و در خارج کشور، پيشاپيش صف بشريت مترقي و آزاديخواه با سناريو آمريکا براي تثبت سرکردگي خود به قيمت قرباني کردن ميليوني مردم ايران، مقابله خواهيم کرد.
حزب کمونيست کارگري – حکمتيست در مقابل ميليتاريسم و سلطه طلبي امپرياليتسي سرمايه، بر اتحاد و هم سرنوشتي طبقه کارگر جهاني، اتحاد و هم سرنوشتي همه مردم جهان، حساب ميکند و دفاع از آزادي و امنيت همه شهروندان در ايران را وظيفه فوري خود ميداند.
ما اعلام ميکنيم که مقدم بر هر حق ديگر هسته اي يا غير هسته اي ، آزادي، برابري، شادي، رفاه، استثمار نشدن، سرکوب نشدن، بهداشت، رفاه، خلاصي فرهنگي و تعالي فيزيکي و معنوي حق مردم ايران است. جمهوري اسلامي تمام اين حقوق را از مردم ايران دريغ کرده و سنگ بناي کل اختناق و فقر حاکم بر ايران است. مردم ايران در اين مسابقه اعمال حق غني سازي جمهوري اسلامي نه شريک اند و نه در آن نفعي دارند. حزب ما در ايران پيشاپيش مردم در مقابل ميليتاريزه کردن فضاي زندگي مردم، عليه تحميل اختناق اسلامي و نظامي در کارخانه و مدرسه و دانشگاه و محل کار و زندگي مردم، عليه حمله بيشتر به سطح معيشت مردم به بهانه جنگ ميايستيد و مردم را براي دفاع از امنيت، معيشت و زندگي شان سازمان مى دهد.
ما تلاش ميکنيم که مردم در محل هاي کار و زندگي شان کنترل اوضاع را بدست بگيرند و با تشکيل انواع تشکل هاي محلي و سراسري خود را در مقابله با بحران حاضر تجهيز کنند. ما معتقديم که تنها راهي که در مقابل مردم ايران قرار دارد متشکل شدن، متحد و قدرتمند شدن براي عقب راندن ارتجاع اسلامي و خارج کردن کنترل جمهوري اسلامي بر زندگي شان است.
ما تلاش ميکنيم که با مشکل کردن، سازمان دادن و مجهز کردن مردم ايران و حاکم کردن آنها بر سرنوشت شان به هر اندازه ممکن، مانع از پاشيدن شيرازه جامعه شويم. حزب ما، مبتکر ايجاد “گارد آزادي” متشکل از مردم مسلح براي دفاع از امنيت و آزادي شان و براي مقابله با سناريوى عراقيزه شدن ايران، و همچنين ضرورت اعمال کنترل مردم بر محلات است. در اين راستا تلاش ميکنيم که مردم و بخصوص طبقه کارگر را متشکل کنيم و گارد آزادي را به نيروي مسلح مردم براي دفاع از زندگي شان در سراسر ايران تبديل کنيم.
در خارج کشور، حزب ما بر دخالت فعال طبقه کارگر، بخصوص در مراکز کليدي و در کشورهاي متروپل، حساب ميکند. حزب ما بر اتحاد طبقاتي طبقه کارگر و نيروي اين طبقه در سطح جهان، بعنوان يک عامل مهم و تعيين کننده براي تغيير روند سياه سلطه طلبي و ميليتاريسم امپرياليستي، و در دفاع از مردم ايران، حساب ميکند. حزب ما به متحدين طبقاتي خود در غرب، يعني طبقه کارگر و بشريت متمدن در غرب، رجوع خواهد کرد.
جهان نبايد ميدان يکه تازي سرمايه و دول ارتجاعي آن باشد. طبقه کارگر در غرب بايد بار ديگر قدرت طبقاتي خود را با متوقف کردن چرخ هاي توليد به ميدان آورد و بر لجام گسيخته بورژوازي کشورهايشان افسار بزند. جهان سرمايه بدون حضور و دخالت فعال طيفه کارگر، بدون ترس از قدرت طبقه کارگر، جهنمي است که پيش رو داريم. بايد همه نيروي خود را براي متوقف کردن چرخ اين جهنم به ميدان آورد.
حزب کمونيست کارگري – حکمتيست
۲۲ ارديبهشت ۱۳۵۸ (۱۲ مه ۲۰۰٦)