مصاحبه با ثریا شهابی در مورد کنگره دوم حزب حکمتیست
:
کمونیست: ثریا شهابی بعنوان یکی از نمایندگان شرکت کننده در کنگره دوم حزب حکمتیست، این کنگره را چگونه ارزیانی میکنید؟ آیا انتظاری که از آن داشتید را فکر میکنید برآورده کرد؟
ثریا شهابی: من این کنگره را قوی ترین کنگره حزبی مان در تاریخ کمونیسم کارگری میدانم. این کنگره جلسه ای بود از جنس یک کنگره بلشویکی. این ارزیابی و الصاق صفت “ترین” به آن، نه به قصد “کوچک کردن” گذشته قدرتمند با وجود منصور حکمت صورت میگیرد و نه برای “بزرگنمایی” تبلیغاتی. سعی میکنم این را توضیح دهم.
این کنگره در پرتلاطم ترین شرایط سیاسی ایران و جهان برگزار شد و سعی کرد چشم در چشم واقعیت، “چه باید کرد” های امروز را معلوم کند. این کنگره تلاش کرد که کم مشقت ترین و ظفرمندانه ترین راه برون رفت از دل ظلمت و منجلابی که سرمایه در قرن حاضر بر سر مردم ایران و بر سر بشریت ریخته است، را معلوم کند. مستقل از اینکه تا چه حد بتوان این امر را متحقق کرد، خود اینکه یک جریان کمونیستی در چنین موقعیتی قرار میگیرد و خود را در چنین میدانی قرار میدهد، به هر انسانی احساس قدرت و اعتماد به نفس میدهد و امید ایجاد میکند.
ما در شرایطی کنگره دوم را گرفتیم که جامعه هفتاد میلیونی ایران را به لبه پرتگاه کشانده اند! در ایران در حالی که مردم، جوانان، زنان و کارگران برای دستیابی به ابتدایی ترین حقوقشان در جنگ با جمهوری اسلامی اند، خطر جنگ و بمباران و عراقیزه شدن ایران نه فقط بالقوه (چیزی که منصور حکمت در “سناریوی سیاه” در مورد آن فکر کرده بود) بلکه بالفعل بالای سر آنها در پرواز است. انگشت برای تخریب ایران روی ماشه است! ممکن است شلیک بشود! این شرایط به اضافه ضرباتی که به اعتبار و موقعیت کمونیسم در جامعه ایران پس از منصور حکمت خورد، ما را تماما در اوضاع جدیدی قرار داده است.
در چنین اوضاعی یک حزب کمونیستی، حکمتیست، در دومین کنگره اش زندگی خود و مردم را به سرمایه گذاری در لاتاری “جنگ میشود یا نمیشود” و “انگشت، ماشه را میچکانند یا نه”، “بلکه خودبخود اوضاع بهبود یابد”، گره نمی زند. خود و بقیه را در انتظار نمی گذارد. کاری که پیشتر هم نمی کردیم. اما این کنگره نقطه عطفی بود در تلاش برای پیدا کردن راههای عملی، روشن کردن اقدامات فوری، چند و چون دست زدن به فعالیت هایی که میتواند در این اوضاع حاد شرایط را به نفع مردم بچرخاند و مردم را قدرتمند تر کند.
این کنگره در مورد مطلوب ترین و نامطلوب ترین شرایط فکر کرد، به فرصت هایی که بدست خواهد آمد و اگر نجنبیم از دست خواهد رفت، فرصت هایی که باید ساخت، سنگر هایی که لازم است بست، سازمانهایی که باید ساخت، روشهایی که باید توسط آن خود و مردم را تجهیز و قدرتمند کرد، و به مسیرهایی که باید برای تغییر اوضاع به نفع مردم همین امروز باز کرد و به “چه باید کرد” ها پرداخت. “چه باید کردهائی” که امروز این حزب به یمن ظرفیت و توان و قدرتش، از عهده انجام آنها بر می آید. “چه باید کردهائی” که همین امروز در مقابل حزب ما بعنوان یک جریان موثر و مطرح قرار گرفته است. این قدرتمندترین جلوه و بلشویکی ترین مشخصه این کنگره بود، چیزی که در تاریخ کمونیسم کارگری نداشته ایم، هرگز در چنین موقعیت حساس، قدرتمند و بالقوه تعیین کننده ای قرار نگرفته بودیم.
این جلوه بلشویکی و قدرتمند که کنگره دوم حزب به برجسته ترین نحوی آن را در مقابل چشم همه قرار داد، تنها یک “رگه فکری” مسئول و برحق نیست. این خصوصیت متکی به یک واقعیت اجتماعی قدرتمندتری است. واقعیت این است که حکمتیست، بعنوان یک حزب اجتماعی، یک رگه فکری چپ و کمونیست، و یک نرم اعتراضی متفاوت از چپ سرگردان و آماتور، همراه خود نسلی از رهبران اجتماعی در کردستان ایران، در عراق، در سراسر دانشگاهها، و در محیط های اعتراض روشنفکری را همراه خود دارد. امروز حکمتیسم در ایران، کمیته های کمونیستی که رهبران کمونیست با درایت و لایق مردم و جوانان را در خود سازمان داده، گارد آزادی و نیروی مسلح مردمی که مبشر امید و قدرت است، و سازمانهای اجتماعی که محمل متشکل کردن مردم است، را دارد. این آن واقعیت اجتماعی قدرتمندی است که میتواند به این نسل از کمونیست ها در این حزب کمونیستی، این امکان و اجازه را بدهد که برای دخالت در اوضاع امروز ایران نقشه های دقیقی بریزند. این ویژگی، این مکان و این قدرت را ما در تاریخ معاصر هیچ جریان کمونیستی نمی توانیم پیدا کنیم. اگر به ادبیات منصور حکمت رجوع کنید به روشنی میبینید که حکمت همیشه میخواست و تلاش میکرد که تحزب کمونیستی اش این جایگاه و این قدرت را داشته باشد که حکمتیست ها امروز برای آن در تلاشند. این ارزیابی من از کنگره، جایگاه و پیشروی حکمتیست ها است. واقعیتی که در شکل دادن آن کورش مدرسی نقش برجسته ای داشته است.
یک هفته تعمق، بحث و تبادل نظر در مورد چگونگی ساختن کمتیه های کمونیستی بیشتر در ایران، گسترش گادر آزادی، گسترش نفوذ بین کارگران، چگونگی سازمان دادن اعتراضات مردم در مقابل جمهوری اسلامی، نحوه دخالت در خطرناک ترین و بحرانی ترین شرایطی که مردم ایران ممکن است با آن مواجه شوند، و بالاخره سازمان دادن خود برای رفتن به سمت کارها و نقشه هایی که این کنگره در مقابل خود و حکمتیست ها گذاشت، کاری بود که کنگره دوم حزب حکمتیست کرد. تنها و بزرگترین خلائی که در کار این کنگره بود و همه ما در تمام مباحثات سنگینی آن را احساس میکردیم، فقدان حضور فیزیکی بسیاری از رهبران کمونیستی بود که در ایران دست اندرکار سازمان دادن کمتیه های کمونیستی و گارد آزادی هستند. موقعیت ما در ایران در کنار خط و سیاست روشن و کمونیستی مان، اساسا محصول فعالیت این بخش از رهبران حکمتیست در ایران از کردستان تا تهران و شیراز و مشهد و .. است، که بخش اعظم آنها بطور غیر مستقیم در کنگره حضور داشتند.
بطور کلی رنگی که موقعیت عینی و اجتماعی ما به مباحث، جهت گیریها، تصمیمات، جدلها و تعمق کردنها، و حتی فضای فرهنگی جدی و در عین حال صمیمانه کنگره میزد، بسیار برجسته بود.
اما آیا انتظاری که از این کنگره داشتم برآورده شد یا نه؟ هم بلی و هم خیر. بلی با ارزیابی ماکرویی که دادم بسیار بیش از انتظارم برآورد شد. خیر چرا که فکر میکنم که کنگره باید طولانی تر میبود، حداقل دو هفته، تا میتوانستیم همه مباحثات و “چه باید کردها” را تا آخرین حلقه های عملی آن در کنگره پیش میبردیم. کاش وقت بیشتری داشتیم که بتوانیم بیشتر اقناع کنیم و بیشتر اقناع شویم، فشار کمبود وقت موجب تعجیل در تصمیم گیری نمی شد، وقت بیشتری داشتیم تا همدل تر و متحد تر و نقشه مند تر از کنگره بیرون بیائیم. من تازه کسی هستم که وقتی صحبت از کنگره یک هفته ای و زمان آن شد، تردید داشتم که بتوانیم یک هفته این جمعیت وسیع را سازمان دهیم و …. معلوم میشود که یک هفته کم هم بود.
کمونیست: با تشکر