نژادپرستی بسیار قدیمی تر از سرمایه داری است اما تداوم و تعمیق آن در سرمایه داری به منافع طبقات معینی خدمت میکند. آپارتاید نژادی، آپارتاید جنسی، اشکال مختلف زمخت و ملایم تبعیض و نابرابری، ریشه در مناسبات مبتنی بر آپارتاید طبقاتی دارد. اگرچه راسیسم و نژادپرستی در اشکال کنکرتی خود را بروز میدهد اما نظام و جوامع کنونی در اساس مبتنی بر بردگی مزدی و آپارتاید طبقاتی است.
برابری در مقابل قانون و نفی تبعیض بر اساس تعلق ملی و جنسی و رنگ پوست، حتما اولین بیان اعتراض به نژادپرستی و راسیسم سیاسی – اداری نهادینه شده در مغز استخوان قوانین حاکم است، اما حکمت تبعیض نژادی و اشکال مختلف تبعیض سوخت رساندن به کوره آپارتاید طبقاتی است. هویت طلبی امروز که بعضاً تمایزی با منطق و سیاست بورژوازی فاشیست ندارد، ادامه سیاست قصابی اردوی طبقه کارگر به هویتهای کاذب با هدف تضعیف و متفرق کردن صفوف طبقه کارگر است که بعد از دوره ای اینطور می نمایاند که گویا جز این نبوده و نمیتواند باشد. پاسخ نژادپرستی در حکومتها را با پرچم نژادپرستانه و ضد کمونیستی در اپوزيسيون نمیتوان داد.
برای یک کمونیست و مارکسیست، مقابله با نژادپرستی و استیفای هویت برابر انسانی یک وظیفه بلافصل و فوری است، اما یک لحظه نباید تردید کرد که هیچ برابری حقوقی و فرمال قانونی در مقابل نابرابری بنیادی اجتماعی و طبقاتی حتی برای کوتاه مدت تاب مقاومت ندارد. لذا یک آنتی فاشیست و مبارز ضد نژادپرستی، یک مبارز صفوف جنبش ضد آپارتاید، اگر میخواهد براستی نقطه عزیمت و پایه مادی نژادپرستی را درهم بکوبد، باید علیه آپارتاید طبقاتی سرمایه باشد. اعتراض جهانی کنونی در اساس اعتراضی علیه حکومتهای سرمایه داری است که از دریچه فوران خشم علیه نژادپرستی بروز کرده است. این جنبش برای پیشروی باید پرچم سوسیالیسم کارگری را برافرازد.