اسناد پايه اي حزب

مباحثات ؛ راه حل (راه برون رفت)…حرف من در جلسه علنی و عمومی به فراخوان ثریا شهابی – مظفر محمدی

راه حل (راه برون رفت)

(حرف من در جلسه علنی و عمومی به فراخوان ثریا شهابی) *

 رفقا! من مهمانم امشب و در مورد راه حل میخوام حرف  بزنم با یک مقدمه با اجازه تون. و بعد میگم چی راه حله و چی نیست دیگه.

به عنوام مقدمه  و اولا میگم که مشکل گرایشات در حزب حکمتیست و بحرانی که  در سطح رهبری و تا پایین ترین سطح حزب رفته، این است که سیاست و تاکتیک را ایدئولوژیک اش کرده اند. سیاست وتاکتیک هویت و ایدئولوژی شده. این زنجیری است بر دست و پای چپی که ما هم از توش اومدیم. این را کاریش نمیشه کرد. این زنجیر، قدرت تصمیم درست وشهامت تغییر تصمیم را از ادم ها گرفته.

اگر کسی بتواند این زنجیر را پاره کند شهامت تصمیم یا تغییر تصمیم را خواهد داشت. باورها وسنت چپ فرقه ای وایدئولوژیک مانع این تصمیمات یا تغییر تصمیم است.

دوما، همه اذعان دارند که اختلافات سیاسی زیر فرش رفته. هنوز نه تو خود ما و نه بیرون نمیدونن اختلافات واقعی چیست؟ متعارف شدن بورژوازی ایرانه؟ طرفداری از احمدی نژاده؟ اگر کنگره ای بود و من میتونستم بیام، همانجا می گفتم که بورژوازی ایران یکی از متعارف ترین بورژوازی خاورمیانه است. می گفتم سیاستهای اقتصادی دولت احمدی نژاد بیشترین سود سرمایه ی بورژوازی ایران را تامین و تضمین کرده و منافع بخش بزرگی از بورژوازی را نمایندگی می کند. و شما می توانستید در کنگره به من رای بدهید یا نه. ولی نمیتوانید من را کافر قلمداد کنید. این کمونیسم وحتی سیاست نیست. این مذهب است، فرقه است…

اما مشکل این است که متعارف شدن یانشدن بورژوازی، به ایدئولوژی کسانی تبدیل شده و ظاهرا هم کاریش نمیشه کرد. شخصا تلاش کردم این اختلافات سیاسی در پلنوم 22 تعیین تکلیف بشه. تو پلنوم 22 کسی زیر بار نرفت حتی رفقایی که قطعنامه من را امضا کردند، اونو کنار گذاشتند. اگر اختلاف سیاسی سند نشده، پس دعوا سرچیست؟

ظاهرا دعوا سر اساسنامه و حزبیت است. این را بهش بر میگردم

اما راه حل!

راه حلهای متعددی مطرح شده اند که ازنظر من همه شان هر یک دانه شان به این بحران تا کنگره پایان می داد. استدلال های طرفین در رد راه حل مقابل بی پایه و بی معنی اند. بر اساس انگیزه شناسی است. منطقی نیست. پاش رو زمین نیست. مبناش بی اعتمادی به هم است. و شاید هم بهانه ای برای انشقاق و جدایی!

 بار دیگر به این راه حل ها نگاه کنید:

– پس گرفتن پلاتفرم و محول کردنش به کنگره. این شرافتمندانه ترین و اصولی ترین راه حفظ وحدت حزب بود و هنوز هم هست. این مادر این بحران است. تاریخ، منتشر کنندگان این پلاتفرم را نخواهد بخشید. اگر این کار می شد، برمی گشتیم به دفتر سیاسی بعد از پلنوم 22  و همه اقدامات تشکیلاتی بعد از پلنوم را مردود اعلام می کردیم.

–  برگزاری پلنوم 23 هم یک راه حل بود. اینکه دعوا میشه و نمیشه بی احترامی به کمیته مرکزی این حزب است، علیرغم هر ارزیابی ای از این پلنوم هست و علیرغم اینکه ازاعضایی از ان شکایت هست یا نیست.

– برگزاری کنگره 5 یک راه حل بود. با قبول انتخابات کنگره 4  یا حتی با انتخابات جدید. راه کنگره از پلنوم می گذره، از کجا اومده؟ یا کسی که میگه نمیشه انتخابات کرد از کجا اومده؟

–  تشکیل هیات مشترک برای برگزاری کنگره یا هر تصمیم دیگری یک راه حل بود. چه برای انتخابات جدید یا هر کار دیگری. که میگه این حزب ظرفیت یک انتخابات سالم را نداره؟

رفقا!  از نظر من الان دیگه برگزاری کنگره ای که جناحی نمی پذیرد و برگزاری پلنومی که جناح دیگر نمی پذیرد به نام حزب حکمتیست صرفنظر از اینکه چه جناحی خود را اکثریت یا اقلیت می نامد، مردود است.

دو قطبی پلنوم- کنگره مردود است. این را قبلا گفتم و نوشتم. این دیگر راه حل نیست.

وقتی تصمیم گرفته شده که با هم نمی توانید باشید، آنوقت این دو قطبی تقدیس میشه. این تقدیس مردوده . اساسنامه بهانه است. اساسنامه این وسط قربانی است. قربانی تصمیمی که گرفته شده. و کمپین انشقاق حزب و یارگیری و لشکرکشی که فقط کار چپ فرقه ای است.

از نظر من هنوز دو راه منطقی و شرافتمندانه وجود دارد.  هنوز هم:

1- شهامت پس گرفتن پلاتفرم. پلاتفرم شده هویت عده ای. پلاتفرم را پس بگیرید این تصمیم مخرب را کنار بگذارید. درست است یا غلط مخرب شده . شهامت داشته باشید پلاتفرم را کنار بگذارید و همه اقدامات و روشهای فرقه ای و بهم زدن حزب را مردود اعلام کنید. اگر این کار را بکنید، احترامتان پیش من و حزب و جامعه بالا میره. بیارید کنگره من گوشم بازه، ببینیم مبنای سیاسی این تغییر ریل چیست؟

اگر این کار بشه و اگر اجازه بدهند برمیگردم دفتر سیاسی و میریم کنگره ای که تصمیم اش گرفته شده. انتخابات می کنیم  و من شخصا مسوولیت هر کاری که کرده ام را برعهده می گیرم. هر 3 نفری تو این حزب یا احزاب عراق از هر قاضی بورژوایی معتبر ترند. من میرم کمیسیون داوری شان که از من شکایت شده، کودتا کرده ام. اگر محکوم شدم می پذیرم و اگر اجازه دادند عضو حزب می مانم.

2- اگر این شهامت و تصمیم را ندارید،  شهامت تشکیل هیات مشترک را با احزاب عراق داشته باشید. این احترام به احزاب عراق و کردستان است. احترام به صدها کمونیست خاورمیانه است که این را خواسته اند. میگن بیاین جلسه د.س تا هیات انتخاب کنیم! میگن این انحلال حزب است! این حرف کسی یه که تو عالم خیالات زندگی می کنه! فکر می کند حزب سر جایش است و او نمایندگیش می کند. این ادعا از هر دو طرف مردود و بی پایه است.

 ببینید! کسی که حقوق اساسنامه ای اش که اکثریت د.س است را بر یک حقیقت اجتماعی خواست صدها کمونیست و دو حزب کمونیست منطقه و وحدت حزب حکمتیست ترجیح می دهد، نه حزبیت را می فهمد نه جامعه را. اساسنامه را ما نوشتیم. ان بند اساسنامه را ما نوشتیم. قرآن نیست از اسمان امده باشه.  واقعیات اجتماعی بسیار قوی تر از این و آن بند اساسنامه است. اساسنامه مقدس نیست. محصول مااست. ما ادم های زنده.

حرف من خطاب به کسانی که هنوز به نام حزب حکمتیست یکپارچه حرف می زنند این است:

– رفقای هیات دائم و جناح تان! اگر وحدت حزب برایتان مهم است پلاتفرم تان را پس بگیرید. دفتر سیاسی حزب را دایر کنید و برید کنگره ای که تصمیمش را در پلنوم 22 گرفتید. برید کنگره و پلاتفرمتان را به رای بگذارید.

یا رفقا!  هیات مشترک با احزاب عراق و کردستان تشکیل بدید و تصمیم بگیرید برید کنگره. هیات مشترک می تواند تصمیم بگیرد انتخابات جدید برگزار کند. انتخابات جدید نمیشه، مردوده.

اگر به هیچکدام از این کار ها تن نمیدید و تصمیمتان را گرفتید. تصمیم پلنوم و کنگره جناحی تان را به جامعه اعلام کنید. این متمدنانه و شرافتمندانه است.  نه پلنوم جناحی نماینده حزب یک پارچه است و نه کنگره جناحی. این خودفریبی است. معرفی کردن دو حزب با یک نام با هر پسوندی مایه بی اعتباری و بی اعتمادی کمونیسم حکمت است.

به نام وحدت حزب برگزاری پلنوم یا کنگره جناحی مردود است. ضد وحدت است. حزبیت نیست.

اگر این اتحاد به این شکل که من فکر می کنم تنها راه حل است، تامین نشود. یک جناح شهامت کند و پلنوم یا کنگره حزب دیگر را اعلام کند. اسم حزب و خزانه فکسنی اش و سایت و همه چی را زمین بگذاره . این میتونه اعتماد به سیاست و خط و غیره را در بعد اجتماعی تامین کنه. این شرط من برای رفتن به کنگره بود و قبول نشد  و من راهم را جدا کردم. جدایی متمدنانه و بدور از جار و جنجال اسم و اموال و سابقه و غیره هم یک راه حل و یک راه برون رفت است!

 با تشکر

مظفر محمدی

 

*  (مباحث این جلسه ضبط شده و علنی منتشر می شود)