رفیق ریبوار عزیز سلام.
حتما شما هم اطلاعیه پایانی” تجمع 4 نفره اقلیت دفتر سیاسی در روزهای 18 و 19 فوریه 2012 تحت عنوان کنگره5 و اضطراری” صادر شده را خوانده اید. وقتی اطلاعیه و بدنبال آن چند قرار مصوب این نشست را دیدم ناخود آگاه به فکر شما افتادم. چرا؟ چونکه در یکی از قرارها شما و رفیق امجد غفور هم جزو توبیخ شدگان این نشست هستید. قطعا تصویب این قرار هم فرار به جلو این جمع جهت شانه خالی کردن در قبال تحزب کمونیستی است. در این نشست رفیق کورش مدرسی جدا از اینکه از ادبیات فرهنگ جدل آنلاینی چپ سنتی استفاده میکند و اکثریت رهبری حزب را به فساد سیاسی متهم میکند طراح اصلی قرار توبیخ دسته جمعی اعضای کمیته مرکزی است. کورش مدرسی ادعا میکند این “شورش از پاین” بوده و مجاز است؟! “پاین منظور توده تشکیلاتی است” اما واقعا پاین از این شورش اطلاعی نداشتند” بطور واقعی این طغیان از بالا بود. گواه این واقعیت هم ناکام ماند و خود طرح طغیان و بعضا این نشست است.
رفیق ریبوار عزیز، شما در جواب به نامه قبلی ام، من را در رابطه با انتظاراتم از خود به بی انصافی متهم کرده بودید و لیستی از اقداماتی که انجام داده اید را ردیف کرده بودید و همه آنها برای من و سایراعضای حزب هم قابل انکار نبوده است. اما رفیق ریبوار عزیز، شما عضو ساده کمیته مرکزی حزب نبودید که ما اکنون احساس میکنیم باتوجه به محل تولدت فقط یک مهمان کمیته مرکزی بوده اید و وقتی حزب دچار بحران شد ” اول در چهارچوب یک مهمان محترم تلاش مسئولانه و دلسوزانه ای را کردید و بعد از اینکه صاحب خانه توصیه هایت را نپذیرفت چاره ای جز خداحافظی ” نیافتید. ریبوار جان، مهمان ما نبودید. همانطور که من و ده ها رفیق دیگر در سال 1991 مهمان جنبش شورائی و ازجمله شورای محله زرگته در شهر سلیمانیه نبودیم! سئوال من این است چرا متوسل به مکانیزمهای حزبی نشدید و از آن طریق و بر برگزاری سمینارات و منعکس کردن مشکلات برای چاره یابی به اعضا و کادر های این حزب رجوع نکردید که بلکه بتوان بدان وسیله و بسیج نیرو و تلاش جمعی حزب را نجات بدهید؟
رفیق ریبوار عزیز، توضیحات بالا را فقط بخاطر اینکه انتظارات من را بی انصافی توصیف کرده بودید، نوشتم. هدف من از این نامه درخواست شکست سکوت خود در قبال به اصطلاح توبیخ خود و حداقل رفیق امجد غفور و بعضا اکثریت رفقای دیگر است. حداقل شما در چند پلنوم شرکت کردید اما، امجد غفور بدلیل شرایط زیست جغرافیائی اش در سه پلنوم گذشته شرکت نداشته است.
رفیق ریبوار، موضع روشن شما در قبال این تجمع 35 نفره بقول خودشان با 46 رای چیست؟ آیا توبیخ خود و رفیق امجد را قبول میکنید؟ اگر نه جوابت چیست؟
آیا محکومیت و توبیخ دسته جمعی باید در احزاب کمونیست کارگری مرسوم شود؟
آیا کسی که توبیخ شده میتواند بلافاصله به مقام خود منصوب شود؟
چرا 7 نفر از توبیخ شدگان در همان نشست بعد از توبیخ به پست های خود باز میگردند؟
رفیق ریبوار، آیا ما اعضا و کادرهای حزب اجازه دفاع از شما و رفیق امجد غفور و حداقل 39 عضو کمیته مرکزی دیگر را داریم که بگوئیم آنها مسبب این وضعیت نیسنتد؟
رفیق ریبوار عزیز، آیا وقت آن فرا نرسیده است که با توجه به اتوریته سیاسی خودت از آن 35 رفیق بخواهید اسم دیگری برای ” حزبشان و یا محفلشان ” انتخاب کنند؟
آیا فکر نمیکنید اگر آن رفقا اسم دیگری برای خود انتخاب کنند فضا سالم تر، سیاسی تر و بعضا متمدانه تر هم خواهد بود؟
برایت آرزوی موفقیت میکنم
رضا کمانگر
27 فوریه 2012