مصاحبه ها

مصاحبه اکتبر با پروین کابلی به مناسبت 25 نوامبر روز منع خشونت علیه زنان

روز ۲۵ نوامبر روز مبارزه برای منع خشونت علیه زن است. چرا خشونت و ستمکشی هنوز ادامه دارد؟ ماندگاری این ستم کشی بر علیه زن چیست؟
پروین کابلی: ۲۵ نوامبر روز اعتراض به خشونت علیه زنان است . ما از این روز برای برجسته کردن بی حقوقی زنان استفاده کرده و اعلام می کنیم که جامعه سرمایه داری خود علت خشونت بر زنان و زن ستیزی است و باید از بین برود.
اما؛ ستمکشی زن اختراع سرمایه داری نیست و از همان هنگام که جامعه به طبقات تقسیم شد و مالکیت فردی به پدیده ی برتر تبدیل شد، زنان به عنوان مایملک افراد قبیله و نقششان در تولید مثل، موقعیت اجتماعیشان تغییر نمود. اما تنزل و تغییر این موقعیت و تبدیل شدن به بردگان جنسی تاریخ انسان زن را نه تنها تغییر داد بلکه جامعه بشری را با یک دگرگونی عظیم در روابطش روبرو نمود. آنچه که امروز در رابطه با موقعیت فرو دست زنان باید گفت این است که اکنون دوره ی دیگری است که ربط مستقیمی به گذشته ندارد، همانطور که بردگی مزدی و بهره کشی سرمایه شکل دیگری است. سرمایه داری از وقتی که به سیستم جدید بهره کشی انسان بدل شد از همان ابتدا موقعیت زنان و جایگاهشان را تعیین نمود. زنان در خانه برای تضمین تداوم کار کارگر سازمان داده شدند. زنان در خانه ماندند تا نسل بعدی کارگران مزدبگیر را برای بازار به دنیا بیاورند و پرورش دهند. تا کارگران خسته از کار روزانه را تر و خشک کنند. برای این باز تولید نیروی سرمایه هرگز نه دستمزدی دریافت کردند (و یا میکنند) و نه بیمه ای داشتند و دارند. زمانی که سرمایه به نیروی کار زنان محتاج شد (پدیده ای که بعد از جنگ جهانی اول و دوم به خوبی قابل رویت است) آنها را با دستمزدهای کمتر و بیمه های ناکافی به بازار وارد کردند. فراموش نکنیم که هنوز سرپرستی از کودکان و خانه جزو وظایف زنان محسوب میشود. اگر در دوران فئودالی زنان روی زمین با خانوداه ی خود کار میکردند و از حیوانات نگهداری می نمودند، این نقش در سرمایه داری تفاوت بسیار عظیمی نمود و تغییرات در این دوره بِنَا به نیاز سرمایه عمیقا فرق کرد. یکی از این تغییرات را میتوان در بردگان جنسی زنان در اشکال کاملا نوین دید. بردگان جنسی امروز عرضه بازار کار را تشکیل میدهد که سرمایه های مالی
کلان آن را هدایت میکنند.
گذشته از این، زنان هنوز در بیشتر کشورها از حقوق ابتدائی شهروندی محرومند، سطح سواد آموزی پائین تری دارند و درصد بالایی بیکار هستند. حتی بیکاری در میان زنان تحصیل کرده ببیشتر از مردان است. دستمزدهای زنان در کشورهایی که پیشرفته محسوب میشوند و زنان موفقیتهای زیادی بدست آورده اند هنوز در مقایسه مردان پائین تر است.
سرمایه داری برای بازدهی بیشتر به این تقسیم بندی احتیاج دارد و از آن سود می برد. کار کودکان در رشته هایی که به دستهای ظریف احتیاج هست یک اصل شده است، این در حالی است که کار کودکان قبیح شمرده میشود و ممنوع است. سازمان دادن انسان در این دوران مدرن بر اساس نیاز سرمایه است.
در رابطه با بردگان زنان و فروش آنها توسط داعش باید این نکته را یاد آورد شد که بردگی جنسی زنان به داعش در دوران ما مختص نمیشود. در جنگهای بالکان در دهه نود میلادی تجاوز به زنان ملیتهای مغلوب به یک پدیده رایج تبدیل شد. شهادت زنان و کوهی از إسناد نشان میدهد که چگونه با زنان در این جنگها رفتار شده و بسیاری حتی مورد تجاوز جمعی قرار گرفته و در اردوگاههای ویژه نگهداری می شدند. این در قلب اروپای متمدن اتفاق افتاد. اما داعش یک نمونه ی بدتر است که به وسیله دستگاههای جاسوسی غرب ساخته و به جان مردم انداخته شد. طبعا با زنان همان رفتاری میشود که در بالکان شد.
اکتبر: حاکمیت 42 ساله جمهوری اسلامی با تحمیل هر روزه آپارتاید جنسی همراه بوده، در مقابل جنبش اعتراضی زنان در برابر این وضعیت ایستاده است. در یک تصویر فشرده موقعیت جنبش برای برابری حقوق زن و مرد در ایران را چگونه می بینید؟
پروین کابلی: جنبش اعتراضی زنان در ایران بخشی از جنبش رادیکال و برابری طلب است که در ایران سایه اش بر جمهوری اسلامی سنگینی میکند. جنبشی در خود و برای خود نیست. جنبشی است که کل حاکمیت را نشانه گرفته است. میخواهد جامعه را تغییر دهد. بشدت سکولار است. مدرن و امروزیست. ضد اسلام و قوانین آن است. ایده آلهایش فاطمه و زهرا نیستند. میخواهد انسان باشد. حرف زور را قبول ندارد و خواهان برابری کامل است و به کمتر از این راضی نیست.
از روز اول پیدایش و عروج اسلام سیاسی در ایران در مقابل آن ایستاده و جلو رفته است. زمین بازی در بسیاری مواقع دستش بوده و بازیگر اصلی آن بوده است. از آنجا که جنبشی در خود نیست، هر وقت که جنبشهای رادیکال دیگر در سطح جامعه دری را میگشایند و بازیگر اصلی صحنه سیاست میشوند، جنبش برابر طلبی زنان یکی از نیروهای اصلی این بازیست.
اما با وجود این جنبش زنان به صورت عام همان سرنوشتی را دارد که دیگر جنبشها در ایران دارند. گرایشات مختلف دیگر هم وجود دارند که عمل میکنند. تلاش میکنند که رنگ خود را به این جنبش بزنند. از گرایش فمنیسم اسلامی که یک پایش در حکومت است و پای دیگرش در صحنه جامعه و برای تعدیل بعضی قوانین فعالیت میکند و در بهترین حالت مجلس اسلامی را خطاب قرار میدهند تا دوم خردادیهایی که هر بار انتخاباتی صورت می گیرد به امید سرکار آمدن یک دولت معتدل همه امیدشان را به امامزاده جدیدی می بندند و پیشنهاد می دهند و با ذره بین دنبال یک مثقال عدالت در زیر عبایش می گردند، تا فعالین حقوق مدنی که از طیفهای اکثریتی و توده ای تشکیل شده اند. این طیف رنگارنگ را اتفاقا باید در این راستا دید که جنبش برابری طلبی با گرایش سوسیالیستی و رادیکالیسمی که نمایندگی میکند قدرت دارد و میتواند در هنگام به هم خوردن توازن قوای سیاسی حرف اول را بزند. به همین جهت اهمیت دارد که این جریان ها را شناخت و نقد کرد و گفت که یک وظیفه این جریانها جلوگیری از ضربه نهائی به سیسم آپارتاید جنسی است. یکی از وظائف ما کمونیستهای کارگری دقیقا همین دیالوگی است که می توانیم راه بیاندازیم و روشن کنیم که کجا ایستاده ایم و چکار میکنیم، چه میگوئیم و برنامه یک دنیای بهتر بعنوان اساس کار ما چه میگوید و تفاوتهای ما در کجاست. چرا جامعه به ما نیاز دارد و چرا مدعی این هستیم که امر رهایی زن در گرو به قدرت رسیدن ماست. ما باید بگوییم که جایگاه گرایشات مختلف کجاست و چرا جنبشی که ما آن را نمایندگی میکنیم، جنبشی برای رهایی از قید و بند همه ی آن چیزی است که مانع پیشروی زنان میشود.
اکتبر: پیشروی جنبش آزادی و رهایی زن در ایران به لحاظ سیاسی و سازمانی در گرو چیست؟ چه موانعی باید کنار زده شود؟
پروین کابلی: همانطور که قبلا گفتم جنبش برابری طلب جنبشی از جنس ماست. این جنبش برعلیه کلیت نظام است. جزیی از جنبش نه به کلیت رژیم است. جنبشی برای اصلاح وضع موجود نیست، نمیتواند باشد. نان و آزادی شعار این جنبش است. زنان کار میخواهند و امنیت اجتماعی. میخواهند به عنوان انسان های برابر، حقوق برابر داشته باشند. رهایی از دست قوانین اسلامی که به مانند بختکی بر روی آنها سایه انداخته یکی از اهداف این جنبش است. رهایی از تحقیر هر روزه و مبارزه با سنت های عقب مانده و جهل و خرافه که مبشر و بانی آن آخوندهای ریز و درشت است یکی از شرایط رهایی زنان در ایران است. نمیشود هر دوره ای به یک آخوند امید بست و دور دیگر به نفر بعدی که شاید فرجی بشود. نمیشود منتظر این شد که زنان به تدریج به خود آگاهی میرسند. کدام خود آگاهی وقتی همه ی قوانین یک کشور بر علیه آنهاست. اعتراضات علیه اسید پاشی در ایران نشان داد که زنان میدانند دشمن کیست. خود آگاهی از این بیشتر؟ هیچ جامعه ای را نمیتوان در خاورمیانه پیدا کرد که زنان اینقدر برای گرفتن حق خود آماده باشند. برای کاهش خشونت بر علیه زنان تنها یک راه وجود دارد و آن کنار زدن جمهوری اسلامی است که خود منشأ خشونت است. یکی از موانع، افشای پروژه نجات اسلامی تحت عنوان نقش ” اسلام مدرن” است که فعالین حقوق مدنی تلاش دارند اسلام را توجیه کنند و با زمان تطبیق دهند. مدرنیسم زن ایرانی را میخواهند اسلامی کنند. این یکی از خطراتی است که رهبران جنبش برابری طلب باید آن را افشا و در مقابل آن بایستند. اسلام اصلاح پذیرنیست. مثل هر دین و آئین دیگری. باید گفت که زن در ایران وقتی ازدواج سفید را بعنوان شکل همزیستی انتخاب میکند یعنی از اسلام گذر کرده است. تلاش ما باید این باشد که رهبران جنبش کارگری و سوسیالیست امر رهایی زنان را به امر مبارزه آتی خود تبدیل کنند. فقط در موارد بسیار کمی خانواده ها و زنان کارگر در کنار همسرنوشتان مرد در تظاهراتها و اعتراضات کارگری شرکت میکنند. باید پرسید نیمه ی دیگر کجاست؟ باید روشن نمود که امر مبارزه ی روزمره، هر چه که باشد از مبارزه برای بالا بردن دستمزدها تا بیمه ها امر زنان هم هست. زنان خانواده های کارگری بیشترین بار را به دوش میکشند و بیشترین قربانیان خشونت هستند. جای آنها در همگامی با مبارزات کارگری خالیست و این باید تغییر کند. تظاهرات روز جهانی کارگر سال ۵۸ در تهران وسیعا از طرف خانواده های کارگری و زنان کارگر صحنه های باشکوهی را از همبستگی به نمایش گذاشت. نبودن زنان با توجه به وزن تاریخی آنها در این مقطع بسیار مهم است و نه تنها پتانسیل مبارزه را بالاتر می برد بلکه تصویری بسیار مدرنتر از این مبارزه را به جامعه ارائه میدهد. امر سازماندهی کارگران بدون خانواده ها و زنان کارگر ممکن نیست. نباید اجازه داد که ارتجاع اسلامی از این نیرو بر علیه کارگران و مبارزات آنها استفاده کند. این مشکل سلیقه ای نیست بلکه یک مانع فکری است که باید با آن مقابله نمود.
مسئله ذهنی و عملکرد گرایشات مختلف در درون جنبش برابری زنان معضلی است که با جدل سیاسی و کسب هژمونی سیاسی و عملی گرایش سوسیالیست درون جنبش زنان حل میشود. این یک مبارزه همه جانبه است که باید صورت بگیرد. در هر تلاطم اجتماعی این رهبران آگاه و سوسیالیست هستند که مردم را سازمان میدهند. اگر این صف مخدوش شود همان اتفاقی می افتد که در انقلاب ۵٧ افتاد. در لحظه ای که همه ی نیروها باید برای کنار زدن ضد انقلاب بسیج شوند اغتشاش در صفوف رهبران سوسیالیست یعنی خودکشی سیاسی. یعنی امتیاز به ضد انقلاب. این جنگ فکری امروز باید اتقاق بیفتد. نباید این گرایشات را دستکم گرفت. باید رهبران جنبش برابری طلب را امروز آموزش داد تا فردا در دامن این گرایشات نیفتند. یکی از این راهها بردن برنامه یک دنیای بهتر و جمع کردن این رهبران به دور این برنامه است. باید با سایه روشنهای ذهنی اکنون مقابله کرد. در تحولات سیاسی اتفاقات سریع می افتد. باید نگاه کرد و دید که با توجه به تغییرات در دنیای امروز برای سازماندهی زنان چه اهرمهایی را باید بدست گرفت و کدام راه و سازماندهی بیشترین آمادگی را بوجود می آورد. یک مسئله دیگر مبارزات روزمره زنان است. این را چگونه می بینیم؟ هنگامی که زنی را به دلیل بد حجابی مورد حمله قرار میدهند چه باید کرد؟ زنان را چگونه باید برعلیه فقر و گرسنگی سازمان داد؟ اینها سئوالاتی هستند که باید در رابطه با امر سازماندهی زنان جواب بگیرند و روشن شوند. جنبش های زیادی مثل جنبش محیط زیست، علیه ناموس پرستی، علیه اعدام، وجود دارند. در همه ی اینها زنان یک ستون اصلی این مبارزات هستند. باید دید چگونه میشود در این روند فکری و سیاسی حلقه های وصل این جنبش ها را پیدا کرد.
اکتبر: در این دوران که پاندمی کووید ۱۹ تمام بشریت را در پنجه های خود به گروگان گرفته است با توجه به خشونتی که بر زنان اعمال می شود چه باید کرد؟
پروین کابلی: پاندمی کووید ۱۹ خشونت برعلیه زنان را وارد یک فاز جدید نموده است. به دلیل شرایط قرنطینه و محدودیت های اجتماعی آزار روحی و جسمی و جنسی زنان و کودکان تشدید شده است. از طرف دیگر بحران سرمایه داری میلیون ها انسان را دچار بیکاری نموده است. این بیکاری در میان زنان به درجاتی وسیع تر است چرا که زنان سنتا در مشاغلی مشغول به کار هستند که نا امنی بیشتری دارند و به راحتی اخراج می شوند و یا کارشان را از دست می دهند و وقتی بحران فروکش می کند باز هم زنان هستند که برای یافتن کار با موانع جدی روبرو می شوند. به دلیل پاندمی بسیاری از مردم این روزها در خانه کار می کنند و این برای زنان به معنی فشار بیشتری برای دادن خدمات بیشتر است. هم باید کارشان را پیش ببرند و هم شرایط راحتی برای خانواده هایشان ایجاد نمایند و در کنار این؛ فشار روحی ناشی از پاندمی هم پیچیدگی خاص خود را دارد که همه ی انسانها را دچار شرایط روحی ویژه ای نموده است. تا جایی که من خبر دارم دولت ها تاکنون نه به این مسئله پرداخته اند و نه برنامه ی خاصی برای حمایت از زنان و مقابله با خشونت ارائه داده اند. ضایعات ناشی از دوران کرونا تاکنون تاثیرات منفی جدی بر زندگی داشته و تا سالها بعد از کنترل و غلبه بر ویروس برزندگی مردم باقی خواهد ماند. اما متاسفانه شرایط بسیار نامتعارف کنونی عملا عقب نشینی های زیادی را به جبهه ی برابری و آزادیخواهی و خواستهای رفاهی مردم در سراسر دنیا تحمیل نموده است. جنبش هایی که سال ۲۰۱۹ در نقاط مختلف جهان به میدان آمدند عقب نشینی کرده اند. زنان در صفوف مقدم در همه جا برعلیه نابرابری اجتماعی و سیاسی به جنگ برخواستند. اما با شیوع ویروس کرونا عملا این موج عقب نشینی کرده است و دنیا اکنون منتظر عبور این بختک سیاه است.
پایان