کارگران صنعتی گورکنان بورژوازی اند و کارگران نفت توانمندترن طیف این گورکنان. بدا به حال دولتِ متکی به نفت اگر کارگران نفت متحد و متشکل گردند، به میدان بیایند و خیابان را تصرف کنند. از میان بیشمار اخبار ریز و درشت و اغلب ناخوشایندی که بیوقفه مانند بمب برسرمان فرود می آید، هفته گذشته یک خبر، برای دو طبقه در حال جدال، بی نهایت حائز اهمیت بود؛ تجمع کارگران نفت. شنبه چهارم بهمن ماه حدود هشتصد تن از کارگران رسمی و پیمانی نفت در تهران مقابل وزارت نفت اجتماع کردند.
حکومت در هراس از شکل گیری و گسترش تجمع، فرمان هجوم را حتی پیش از استقرار پیشقراولان کارگران و باز کردن بنرهایشان، صادر کرده بود. سرکوبگران سیراب شده از دسترنج کارگر، به پنجاه نفر از کارگران به صرف حضور زودتر در محل و بی آنکه هنوز لب به اعتراص بگشایند، با خشونت حمله کردند. جنگ و گریزی از ابتدا آغاز شد و در نهایت توانستند دوازده تن از کارگران را دستگیر و تا عصر اینروز در بازداشتگاهای کلانتری زندانی کنند. جنگ طبقاتی یعنی همین. قوای سرکوبگر موظف به پراکندن پرولتاریاست پیش از آنکه متحد شوند، تجمع کنند و اعتراضشان را به گوش جامعه برسانند. برغم تمام این بگیر و ببندها، چنانکه گفته شد، کارگران موفق شدند در یک اجتماع هشتصد نفره به حکومت اخطار دهند و به همسنگرانشان در هفت تپه این پیام را منتقل نمایند؛ اسماعیل، اینجا هم جنگ است، هفت تپه، تو تنها نیستی.
چنانکه می دانیم حکومت اسلامی به اِذنِ “آقا” و به امر اربابان جهانی، پروژه خصوصی کردن اقتصاد، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و سایر عرصه های زندگی اجتماعی را در دستور کار قرار داده است. مطابق این پروژه جهانی، آن بخش از دولت که متعهد به تامین حداقل رفاه اجتماعی برای آحاد جامعه و طبقه تولید کننده است کوچک می شود و بخش مختص به دفاع از سیستم و سرکوب مخالفین از کمونیست ها گرفته تا هر جنبده معترضی، تقویت می گردد. دراین شکل ویژه حاکمیت بورژوایی، از تاچر و ریگان گرفته تا پینوشه و خامنه ای، استراتژیکی یک سیاست دارند و آن تبدیل کارگر مدرن به بردگان عصر یونان باستان است؛ تاکتیک ها صد البته متناسب با مختصات مکانی و زمانی متفاوت و درجه اعمال خشونت در این روند تابعی از مشخصات سرمایه داری در این کشورهاست.
هفت تپه از جمله جایی بود که کشتی جهانی خصوصی سازی با اهداف فوق الذکر به صخره سخت و سنگین تشکل مجمع عمومی کارگران برخورد کرد و به گِل نشست. نمایندگان منتخب مجمع عمومی پس از اثبات غیر قابل انکار آن همه فساد آشکار و تباهی تولید گفتند؛ اگر دولت نمی تواند و شایستگی اداره شرکت را ندارد ما خودمان کارخانه را مدیریت می کنیم. بورژوازی اسلامی هم سنخ تاچر و ریگان و مورد حمایت اخلاف آنها، مجمع عمومی را قلع و قمع و نمایندگانش از جمله اسماعیل را اخراج، دستگیر و شکنجه کردند. داستان پرفراز و نشیب هفت تپه را اکنون دیگر نه فقط توده تولید کننده در ایران که پرولتاریای بسیاری کشورها نیز می دانند. “پایتخت اعتصاب جهان” اما هنوز یک لحظه آرام ندارد و همچنان می خروشد.
و حالا کارگران نفت با خواست پایان دادن به چپاول و دزدی ها تحت عنوان خصوصی سازی به یاری همسنگرانشان در فولاد و هفت تپه آمده اند. می گویند دست پیمانکاران با قراردادهای تحمیلی و برده وارشان کوتاه! می گویند واگذاری صنایع دولتی به شرکت های خصوصی و از بین رفتن امنیت شغلی موقوف! می گویند نادیده گرفتن ابتدایی ترین حقوق کارگران در مناطق ویژه اقتصادی ممنوع! تجمع چهارم بهمن کارگران نفت و نیز بازنشستگان در هفتم بهمن ماه، ادامه اعتراضات فولاد و هفت تپه و پاسخی است به فراخوان یاری آنان از جامعه. مگر نه اینست که ما یک طبقه واحدیم با خواستها و منافعی مشترک!
هنوز این گفته اسماعیل آتش به جان تمام انسانهای شریف می زند که گفت؛ چهار کارگر به خاطر یک و دویست خودشان را آتش زدند؛ لعنت به این زندگی! این زندگی لعنتی را آنها به کل توده کارکن جامعه از جمله کارگران شاغل در بخش صنعت نفت نیز تحمیل کرده اند. خرداد ماه سال جاری، یک کارگر نفت کنار چاههای هویزه خودکشی کرد به خاطر عدم پرداخت دستمزد و رد تقاضای فقط پانصد هزار تومان مساعده. آیا آنها نیز نباید همچون اسماعیل بغض در گلو فریاد بزنند لعنت به این زندگی؟ همان روز و در همان منطقه زرخیز، کارگر دیگری نیز اقدام به خودکشی کرد که گفتند خوشبختانه نجات یافته است۔ چه خوشبختی غم انگیزی! آیا نباید گفت لعنت به این خوشبختی!
کارگران باید یک زندگی متناسب با شأن و کرامت انسانی داشته باشند. هیچ کارگری نباید کمتر از ده میلیون تومان حقوق بگیرد۔ این نیز یک مطالبه به حق و بشدت انسانی کارگران نفت در اجتماع چهارم بهمن ماه بود. وقتی می گوییم رفاه و رهایی کارگر، رفاه و آزادی تمام بشریت است، وقتی می گوییم طبقه کارگر نمی تواند آزاد گردد مگر آنکه تمام جامعه را آزاد نماید یعنی همین.
تجمع چهار بهمن در عین حال ادامه اعتصاب بیست و پنج هزار نفره مردادماه بود. حکومت آن اعتصاب را با وعده و وعید و این تجمع را با هجوم و سرکوب پاسخ داد.
در مقابل یورش بورژوازی به پرولتاریا آنچه اکنون ما باید انجام دهیم تلاش برای ایجاد همبستگی طبقاتی میان بخشهای مختلف کارگران و مردم زحمتکش جامعه است۔ این اتحاد و یگانگی از جمله با اتخاذ تاکتیک مناسب و دقیق و انتخاب شعارهای توده گیر میسر می شود. اگر ما بتوانیم خواست لغو خصوصی سازی را به سیاست تاکتیکی غالب در میان کارگران صنعت نفت نیز تبدیل کنیم، نه فقط بخش خصوصی که تمام حکومت را در ضعیف ترین حلقه خود به مصاف طلبیده ایم. آنها که مدام ساز بد آهنگ مخالفت با تکروی را می نوازند، به جای نق زن به جان اسماعیل، خوب است به فکر یافتن اسماعیل های صنعت نفت باشند؛ به جای سخنان انتزاعی و ملال انگیز در باب علی السویه بودن خصوصی- دولتی خوب است به فکر محکم تر کردن صفوف کارگران باشند. این تصور که با متوقف ساختن پروژه خصوصی سازی و خلع ید از پیمانکاران و آقازاده ها، کارگران دوباره به استبداد دولت گردن می نهند واقعی نیست. تمام شواهد حاکی از گسترش روحیه تعرض و آمادگی کل طبقه کارگر برای هجوم به کل حکومت است. پس از هفت تپه و فولاد، اکنون کارگران نفت برای خلع ید از خلع ید کنندگان به میدان آمده است۔ براستی که تمام جامعه آماده جنگ است اسماعیل.
٢٨ ژانویه ٢٠٢١