چند روزی است که فضای مریوان ملتهب است. اتفاقاتی که ظرف یک هفته گذشته روی داده است، دیدگاهها و جریاناتی را در مقابل هم، چه در جامعه مریوان و چه در خارج آن قرار داده است. حزب حکمتیست به مانند حزبی که خود را در مقابل جامعه و مسائل آن مسئول میداند، نسبت به این اتفاقات واکنش نشان داده است. حالا، اما، این احساس مسئولیت و برخورد حزب حکمتیست با “خطابیهای” مواجه شده است که اگر جانب انصاف را رعایت کنیم، چیزی جز نقد به این اقدامات نیست و خروجی آن دفاع از یک جریان مشخص اسلامی و تلاش برای اثبات بیگناهی آن نیست. سعی میکنم تا آنجایی که از حوصله خارج نشود، نکاتی را در این زمینه بیان کنم.
شرح ماجرا، سه اتفاق منفصل
در نوشته مورد اشاره، قمهکشی سلفیها را نهایتا به یک واقعه و تکرار آن در دو روز متفاوت تقلیل میدهد. اما اینطور نبوده است. در روزهای رمضان سه مورد از برخورد سلفیها و قمهکشی و ایجاد رعب در میان مردم رسانهای شد (و دهها مورد که نشده). مورد مرز باشماخ، و مورد دارسیران که ارتباطی بین افراد آن وجود ندارد. اما مورد دیگری که اشارهای به آن نشده است در بازار سنتی مریوان (گذر اورامیها) اتفاقات افتاد. یک جوان سیگار میکشد. زنی از همین سلفیها او را “ارشاد” میکند. درگیری لفظی و نهایتا افرادی شمشیر و قمه به دست به دنبال رسیدن به آرزوی سبز شدن دستشان با خون کفار و رسیدن به بهشت خیالیشان، به این جوان حمله میکنند.
به هر حال نویسنده این مطلب تلاش میکند که میزگردها و اطلاعیه های حزب حکمتیست را به “کینه شخصی” با اسلام تقلیل دهد. این دیگر منصفانه نیست. قیام ۵۷ تقابلی بود که یک طرف آن اسلام بود، حتی اگر در مورد طیفهای سیاسی طرف دیگر توافقی وجود نداشته باشد. جریانات اسلامی در کردستان و “مکتب قرآن” مورد دفاع شما در این نوشته تا زمانی که با خمینی بر سر مسائل تبئینی و تفسیری از اسلام، و سرانجام سهیم شدن در قدرت اختلاف پیدا نکردند، در این جبهه بودند. کینه شخصی چه صیغهای است؟ امروز هم یک طرف این جنگ، اسلامیها هستند. کدام جریان اسلامیِ “میانهرو” به قول شما، این حرکت سلفیها را محکوم کرد؟ سه روز است این وحوش اسلامی، در فضای مجازی تهدید به اعدام و بریدن سر و آتش زدن جوانان میکنند، چرا یک جریان اسلامی این را تقبیح نکرد؟ تکرار همان واقعه ولی ۴۲ سال بعد است. شک نکن. اگر آن روزها جریانی “شیعه” بود، امروز جریانات “سنی” به دنبال کسب قدرتاند. منابع مالی و لجستیکی هم که فراوان است. عربستان و ترکیه و اقلیم کردستان و احزاب اسلامی در این منطقه تا جیش العدل و القاعده در آنسوی مرزهای شرق. خود جمهوری اسلامی عاملی اساسی در ایجاد این وضعیت است، اما آیا باید تن داد؟ باید پذیرفت که ارتجاع، ارتجاع تولید کند؟ ما محکم می گوئیم نه!
در سه پاراگراف بعدی سعی در تطهیر مفتیزاده دارید. اوایل انقلاب و اتفاقات آنروزها شاهدین زنده و عینی دارد. انسانهایی هستند که در آن روزها در مریوان بودند و کماکان هستند و میتوانند بازگو کننده آن تاریخ باشند. اما تکذیب این اتفاقات، واقعیت را تغییر نمیدهد. نیروهای مکتب قرآن و سازماندهی آنها در ساختمان مربوط به سپاه و شلیک اولین گلوله به سمت مردم را که نمیشود لاک گرفت. از لحاظ کرونولوژیکی، ادعای شما در مورد دو نامه و یک نوار، حداقل به پنج ماه بعد از حادثه ۲۳ تیر ۱۳۵۸ برمیگردد. مکتب قرآن وجود داشت، در مقابل مردم (و به قول آنها مزدوران خارجی) سنگر گرفتند و به مردم تیراندازی کردند. در جواب هم نیروی چپ حاضر در جامعه با پشتیبانی مردم این مقر را تسخیر و خلع سلاح میکنند. ۵ ماه بعد اولین تکذیبیه میآید؟ آنهم در روزهایی که اتفاقات و حوادثی اینچنینی، نهایتا یک روز بعد در همه جا میپیچید. چرا باید به صداقت کسی که در خود این واقعه ۲۳ تیر و حوادث قبل و بعد از آن به صورت مستقیم حضور دارد شک کرد، ولی در مقابل به “روایتی” پناه برد که تلاشی است برای تطهیر و دادن اعتبار به یک جریان نام آشنای ارتجاعی با یک کارنامه سیاه؟
اما سه پاراگراف آخر
اصول و برنامه حزب حکمتیست بر مبنای تقابل و براندازی نظام سرمایهداری و گذاشتن این دنیا بر روی قاعده خود است. در مورد معضلات اجتماعی از جمله فقر و گرانی، وضعیت معیشت، بیکاری، حقوق اساسی جامعه، رفاه، برابری و آزادی تاکنون صدها برنامه و نوشته و مقاله و نشریه و سمینار برگزار و تدوین کرده است و کماکان با این تناقضات موجود مبارزه میکنیم. اما در کنار این مساله، وجود دین را در جامعه و دخالت در امور شهروندان را نمیپذیریم. شما به اشتباه و از سر ناکافی بودن آگاهی تان نسبت به حزب حکمتیست این ادعا را مطرح میکنید. حزب حکمتیست هر نوع دینی در جامعه را سم میداند اما در کنار آن از آزادی مذهب برای افراد بزرگسال دفاع میکند. این آزادی را شما میتوانید داشته باشید و هر دینی را که مناسب خود میدانید انتخاب کنید و در زندگی خصوصی خود بکار ببرید. هر نوع دخالت در امور زندگی شخصی شما توسط هر فرد و نهادی، اتفاقا با دفاع از آزادی انتخاب شما از جانب حزب حکمتیست همراه است.
و سخن آخر
“دو قطبی کردن مستضعفان”
جامعه کردستان یک جامعه طبقاتی، مانند هر جامعه دیگری است. وضعیت اقتصادی مردم اسفناک است و تامین حداقل مخارج زندگی کاری دشوار است. این وضعیت به میدانی برای نیروهای اسلامی برای گرفتن نیرو تبدیل شده است. از یک سو نیروهای سلفی که اعضای آنها معمولا جوانانی با وضعیت نامناسب اقتصادی که با “ارشاد”شان و اقناع آنها، کمکهای مالی را ارائه میدهند. درست مانند سال ۱۹۹۱ در کردستان عراق که جریانهای اسلامی برای هر مردی که ریش میگذاشت ۱۵۰ و برای هر زن محجبه ۲۵۰ دینار کمک مالی ماهانه می کرد. ما می گوئیم که اولا دین امر خصوصی انسانها شود، نه ابزاری برای تامین معاش و ایجاد بانک برای دادن وام. تا زمانی که دوقطبی کار و سرمایه باشد، این دو طبقه هم وجود دارند. به قول لنین: «ما مارکسیستها با پاسیفیستها و آنارشیستها تفاوت داریم، به این معنا که ما ضرورت تحلیل جداگانهی هر جنگ از لحاظ تاریخی را قبول داریم». جنگ امروز، ادامه همان جنگ سال ۱۳۵۷ است. نگاه شما کماکان پس از ۴۲ سال درست مانند بخشی از رژیم اسلامی “مستضعف”نمائی است!
۷ مه ۲۰۲۱