در این نشست حزبی به منظور رعایت وقت در مورد تحولات جهانی و منطقه ای تاثیرگذار بر اوضاع سیاسی ایران صحبت نمیکنم، به ویژه که در جلسات قبلی در این رابطه صحبت کردیم و سندی هم تهیه شده، امیدوارم به نتیجه برسد. اینجا قصدم فوکوس بر اوضاع سیاسی جاری در ایران است. خطوط بحثم را در فرمت سئوالاتی برایتان فرستاده بودم، چون فکر میکنم که اگر در صورت مسئله و سئوالات گرهی که در این دوره مطرحند، شریک شویم، بخش مهمی از همنظری و هم جهتی را تامین کردیم. در این جلسه به سهم خود میکوشم، پاسخم را به سئوالات مطرح شده ، ارائه کنم.
مبحث را در دو سطح، یعنی اولا، تبیین اوضاع و ثانیا طرح خط مشی کمونیستی و فوکوسهای تاکتیکی ما در این دوره پیش میبرم. اولین سئوال و مسئله اینست اکنون آیا با اوضاع جدید سیاسی روبرو هستیم؟ اگر کسی و جریانی پاسخش منفی باشد، لابد بحث نمیخواهد، کار و اقدامات ویژه تری نمیخواهد و طبق روال گذشته به کارهایمان ادامه میدهیم. اما من فکر میکنم دقیقا با اوضاع جدید و مولفه های مهم جدیدی در اوضاع سیاسی و در سطح بازیگران صحنه سیاسی روبرو هستیم. وقتی میگویم با اوضاع جدید روبرو هستیم، معنایش این نیست تماما از ماقبل خود بریده است. به قول معروف همیشه حال و آینده در گذشته ریشه دارد. روندهای از قبل شروع شده، در مقاطعی و در شرایط حاضر فوران پیدا میکنند. به نظرم حرکت سراسری و هدفمند دهها میلیونی مردم ایران در به شکست کشاندن جمهوری اسلامی در روز ۲۸ خرداد و اعلام اراده قاطع توده ای به سرنگونی جمهوری اسلامی و به دنبال آن روز بعدش ۲۹ خرداد و وقوع اعتصاب دهها هزار نفری کارگران بخش وسیعی از مراکز صنایع نفت و پتروشیمی ها مقاطع تعیین کننده از فوران کردن، روندهای مهم قبلا شروع شده و اکنون به فرجام رسیده است، که شرایط و مولفه های جدیدی را درفضای سیاسی و صف بندی نیروهای بازیگر صحنه سیاسی شکل میدهند. نیروهای بازیگر صحنه منظورم، هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، مردم و جنبش سرنگونی، جنبش کارگری و قطب چپ و کمونیست و اپوزیسیون راست پروغربی ایران است.
۱- آرایش جدید هیئت حاکمه جمهوری اسلامی در راستای چه هدفی؟
بدوأ باید تاکید کنم، شرایط جدید پیش آمده یک واقعیت اساسی را تغییر نمیدهد که جمهوری اسلامی هر آرایش جدیدی به خود بگیرد و هر نوع پروپاگاند وارونه را سازمان دهد، ناتوان از حل معضلات مرکب و پیچیده ای است که گریبانش را گرفته است. هیئت حاکمه جمهوری اسلامی از آغاز حاکمیتش تاکنون عامل ایجاد و عمیق تر شدن بحرانهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی است که زندگی اکثریت عظیم شهروندان جامعه ایران را به تنگنای سختی کشانده است. گرسنگی، تشنگی، فقر و تبعیض و نابرابری، عدم تامین نیازهای اولیه معیشت، سلامت و بهداشت و واکسیناسیون و مسکن، نه تنها زیست طبقه کارگر و مردم زحمتکش، بلکه سوخت و ساز و زیست عموم جامعه را به سمت تباهی سوق داده است. مقابله با این وضعیت و تصمیم به تغییر آن پایه اساسی خشم و نفرت و انزجار کارگران و توده مردم و مبارزات امید بخش آنها در مقابل جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی فهمیده است، برای تضمین بقای نظام ننگینش بار دیگر باید با اعتراضات گسترش یافته و پرتپش کارگران و مردم و جنبش سرنگونی طلبانه دربیفتد. این اساس هدف جمهوری اسلامی از آرایش جدیدی است که در ساختار قدرت سیاسی خود ایجاد کرده و با گماردن رئیسی در راس قوه مجریه، به زعم خود با هماهنگ شدن سه قوه و یکدست کردن حاکمیت سیاه اسلامی، اگر بتواند، مبارزات کارگران و مردم را درهم کوبند و یا حداقل اوضاع را به قبل از دی ماه ٩٦ برگردانند.
در آنچه به یکدست کردن حکومت مرسوم شده، باید دقت کرد. ما میدانیم، جمهوری اسلامی با همه پیکره و جناحهایش از روز اول عمرش تاکنون در مقابل کارگران و مردم یکدست بوده است. از اسفند ۵۷ و تعرض به حقوق زنان در هشتم مارس و سپس حمله به بیکاران و دانشگاه و حمله به ترکمن صحرا و کردستان و قتل عامهای دهه ۶۰ زیر نظر جلاد خمینی تا قتل عامهای آبان ۹۸ و سرکوبگری اخیر در خوزستان، کل جمهوری اسلامی و دو جناح یک دست بوده اند. یک مثال شاخص را یادآوری کنم، در سرکوب دانشجویان در ۱۸ تیر ۷۸ خاتمی “اصلاح طلب” که رئیس جمهور بود، بسیار خصمانه تر از خامنه ای علیه دانشجویان معترض صحبت کرد و شدت عمل به خرج داد و همان وقت همین روحانی اقدامات خشن نظام را علیه دانشگاه و دانشجویان اعلام کرد. لذا سران این دو جناح در کنار هم مجرم و در فردای پیروزی کارگر و مردم باید به سزای اعمالشان برسند.
اما جمهوری اسلامی از آغاز پیدایش تاکنون در درون خود شکاف داشت. از نظر ما این شکافها جنگ زرگری نبود و واقعی بود. به ویژه با شروع دوم خرداد و جست و خیز اصلاح طلبی حکومتی و به دنبال جنبش سبز و اعتدالیون بنفشی، و در مقابلشان جبهه ای که اصولگرا نامیده میشدند، دو جناح در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی موجود بوده و رسمیت داشتند. هدف مشترک هر دو جناح حفظ نظام و برای این هدف اما هر کدام نقشه راه و طرحهای متفاوت خود را داشتند. این مبنای شکاف آنها بود که از جمله در مضحکه های “صندوق چرخانی مجلس و ریاست جمهوری” خود را نشان میداد. مانورهای دو جناح و از جمله کارکرد، “اصلاح طلبان و اعتدالیون حکومتی” برای جمهوری اسلامی عمر خریدند. دوره هایی به عنوان سوپاپ اطمینان رژیم عمل کردند. براثر همین کارکرد در یک پروسه نفرت و انزجار بیشتر مردم را نصیب خود کردند. از سالها قبل و به ویژه از دی ماه ۹۶به بعد از جانب مردم پرونده شان تماما بسته شد. این جناح علیرغم مانورهای فریبکارانه اما در مقابل جناح سکاندار جمهوری اسلامی که در رأسش خامنه ای و سران سپاه پاسداران قرار دارند، کاره ای نبودند. حداکثر مزاحمتهایی در مقابل نقشه های سپاه پاسداران ایجاد میکردند. خامنه ای و سپاه پاسداران این بار بساط مضحکه انتخابات را چه دوسال قبل در رابطه با مجلس اسلامی و این بار در ریاست جمهوری چنان معماری کردند، که اینها از ساختار قدرت بیرون رانده شوند. اکنون این اتفاق افتاده است. عمر مفیدشان برای حفظ نظام از جانب گردانندگان اصلی این رژیم به پایان رسید. هرسه قوه در کنترل مستقیم جناح سکاندار جمهوری اسلامی و سرسپردگان بی اما و اگر خامنه ای است. در نتیجه به این معنا حاکمیت یکدست شده و برای همیشه جناح “اصلاح طلبی و اعتدالی” با پلاتفرم و نقشه راه متفاوت جایی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی نخواهند داشت. هیئت حاکمه جمهوری اسلامی دقیقا متوجه خیزش و جنبش انقلابی کارگران و مردم سرنگونی طلب شده، به زعم خود میخواهد بدون شکاف درونی، به عنوان سیستم و دستگاه واحد خشن در مقابل موج طوفنده مبارزات بنیان برافکن بایستند. از این سر به چنین یکدست شدنی نیاز داشتند. به قول ژورنالیستها اکنون “هسته سخت قدرت” همه اهرمهای قدرت را در دست دارند. سرنوشت و عاقبت روحانی، ظریف و دارودسته اعتدالیون بنفشی اگر بدتر از خاتمی و اعوان و انصارش نباشد، قطعا بهتر نخواهد بود.
یک سئوال مطرح است، که آیا شکافهای درون جمهوری اسلامی تمام میشود. به نظرم نه، اما جنس شکافها و جناح بندیهای احتمالی بعدی متفاوت از آنچه خواهد بود که در چهار دهه اخیر عمر جمهوری اسلامی تجربه شد. به نظرم در چهارچوب جمهوری اسلامی سوق یافته به لبه پرتگاه سرنگونی دیگر جناح بندی به نام “اعتدال و اصلاح” سر بر نمیاورد. اما شاهد کشمکشهای باندهای سیاسی و نظامی حتی از درون همان سپاه پاسداران و ابواب جمعی خامنه ای برسر سهم بری از قدرت و پول و ثروت و امکانات خواهیم بود. این پدیده در شرایطی که بیشتر نظامشان به سقوط نزدیک شود و یا در مقطع مرگ خامنه ای تشدید خواهد شد.
۲- آرایش جدید حکومتی و دولت رئیسی به چه امکانات و روشهایی متکی خواهد شد؟
سران جمهوری اسلامی به روشنی میدانند بر روی پله آخر مرگ یا بقای حکومتشان ایستاده اند. مسئله اینست از این به بعد برای بقای خود،چه ترفندها و روشهایی را حدادی میکنند و بیشتر به کار میگیرند. تردیدی نیست تشدید فشار و سرکوب و در تنگنا قرار دادن جامعه و به ویژه جنبشهای اعتراضی و کانونهای الهام بخش این مبارزات ، یعنی پیشروان کارگری و فعالین و پیشروان مبارزات اجتماعی مثل همیشه اولین حربه آنها است. بر نهادها و تشکلها و کانونهای معترض مدافع حقوق کارگر و مردم که اکنون مستقل از دولت عمل میکنند اعمال فشار خواهند کرد. دولت رئیسی هنوز دست به کار نشده، مجلس همگامش طرح ایجاد محدودیت بیشتر بر اینترنت و شبکه های اجتماعی را پیش کشیده است. اما مسئله اینست ، به خوبی میدانند، امکان و توان سرکوبگریشان محدود شده است. توان اعمال فشار مثل گذشته را ندارند و بعید است به هدفشان برسند. در نتیجه ترفندهای دیگر را به کار میگیرند. یکی از این حربه ها وعده های “مستضعف پناهی و عدالتخواهی” و به ویژه در شروع کار توزیع “صدقه های اسلامی” و احتمالا جاری کردن دوباره سطحی از “یارانه ها” به سبک احمدی نژاد خواهد بود. در چهارچوب چنین ترفندی است، که از مدتها قبل، ترندی را به نام “بسیجیان عدالت خواه و دانشجویان عدالت خواه” به میان مبارزات کارگری، بازنشستگان و دیگر تحرکهای اجتماعی گسیل داشتند و ریاکارانه تلاش دارند، مسیر مبارزات کارگری و توده ای را به کجراه ببرند. دولت رئیسی جنایتکار این ترند و حربه فریبکارانه “عدالت خواهی” را تقویت خواهد کرد. خنثی کردن کارکرد دارودسته حکومتی “عدالت خواه” جدیتر از گذشته وظیفه کارگران و همه مبارزین آگاه و کمونیستها خواهد بود.
اقدام دیگر دولت رئیسی و کل هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، کرنش در مقابل قدرتهای بزرگ در چهارچوب برجام و یا در فرمتهای احتمالی دیگر خواهد بود. دلیلش روشن است. برخلاف پروپاگاند وارونه، اینها برای بقای خود، به پول احتیاج دارند. در نتیجه باید کاری کنند، اگر نه همه بخشی از تحریمها کنسل شود، تا سطحی از پول در وهله اول برای تامین بودجه های کلان نیروهای نظامی و انتظامی و سرکوبگر و تروریست و دم ودستگاه حکومتی را داشته باشند. تازه از ته مانده آن، طرحهای توزیع “صدقه های اسلامی و یارانه” را بازسازی کنند. باید کاری کنند، امکان درجه معینی از معامله و داد وستد و فروش نفت و غیره، اگر نه با غرب حداقل با دولتهایی مثل چین و روسیه و دولتهای منطقه را پیدا کنند. راه اینکار، رسیدن به توافقاتی با آمریکا و غرب است. فعلا در قالب برجام این سازش مطرح است. اما اگر این چهارچوب هم به بن بست برسد، مجبورند به روش دیگری تن به اینکار بدهند. خامنه ای و جناحی که اکنون در رأس همه امور حکومت است، نمیخواست این سازش به نام دولت روحانی و جناح “اعتدالیون” انجام بگیرد، چون در آنصورت سهم خواهی جناح “اعتدالیون” در ساختار قدرت ادامه پیدا میکرد. اینها که قصد بیرون انداختن این جناح را از ساختار قدرت داشتند، تقلاهای دولت روحانی را در این زمینه به شکست کشاندند.
یک حربه دیگر جمهوری اسلامی به تنگنا افتاده، همانند همه حکومتهایی که به سرازیری سقوط می افتند، سرمایه گذاری بیشتر بر تشدید شکافهای ملی و مذهبی خواهد بود. به ویژه میدانند، چنین گسلها و شکافهایی در جامعه وجود دارند. از این طریق تشدید تفرقه و مردم را زیر لوای مذهب و قومیت مختلف به جان هم انداختن یک خطر جدی است. بخشی از اپوزیسیون ملی و مذهبی هم آتش بیار معرکه و همسوی جمهوری اسلامی خواهند بود. مشخصا دولت تماما خشکه مذهبی رئیسی جنایتکار بر پروپاگاند ایدئولوژیک اسلامی و تفرقه مذهبی دامن خواهد زد. خنثی کردن چنین ترفندی هم تنها با آگاهی و روشن بینی پیشروان آگاه مبارزات کارگری و توده ای و فعالیت بی امان کمونیستها و آزادیخواهان میتواند خنثی شود. نمونه هایی از این اقدامات هوشیارانه در جریان همبستگی با مبارزات مردم خوزستان خود را نشان داد، که بسیار مثبت بود.
در بخشهای بعدی این مبحث به مؤلفه های دیگر اوضاع سیاسی و از جمله در قسمت بعدی به موقعیت کنونی جنبش سرنگونی و اعتراضات مردم و کنکرت تر به موقعیت جدید جنبش کارگری میپردازیم.
ادامه دارد …
***