سیوان کریمی: قدرت گیری مجدد طالبان به این سرعت، همه را غافلگیر کرد، علت چه بود؟ بازنده و برنده این ماجرا چه کسانی هستند؟
رحمان حسین زاده: بازنده این رویداد تلخ متاسفانه اساسا مردم و به ویژه زنان و نسل جوان افغانستان هستند و برنده عمده و فوری دولت پاکستان و نیروی نیابتی این دولت یعنی جریان تروریستی طالبان است. طبعا ارتجاع جهانی و منطقه در این ماجرا ذینفعند، که در ادامه به آن اشاره میکنم. باید دقت کنیم، آنچه غافلگیر کننده بود، بازگشت طالبان به قدرت نبود، چون برگرداندن طالبان به قدرت طبق سازش و توافق بین دولت آمریکا و طالبان در “دوحه” از مدتها قبل طراحی شده بود. آنچه غافلگیر کننده بود، سرعت عمل یک هفته ای فروپاشی دولت پوشالی دست ساز آمریکا و ناتو و تحویل دادن یک به یک شهرها و نهایتا کابل پایتخت به تروریستهای طالبان بود. واقعه ای که برای خود طالبان هم غیره منتظره بود. بازگشت دوباره تروریسم سیاه طالبان علل مختلف دارد، اما من در دو سطح عمده به دلایل آن اشاره میکنم:
سطح اول: علت مستقیم و فوری، هزیمت آشکار آمریکا و ناتو در بطن شکست استراتژی و عملکرد آنها در افغانستان بود. دولت ترامپ حدود سه سال قبل به استقبال قبول این شکست رفت و سازش و معامله یکجانبه “دوحه” از بالای سر دولت “اشرف غنی” در انطباق با قبول این شکست بود. اجرای عملی این معامله کثیف توسط دولت جو بایدن و متحدین غربی اش و ناتو در ماهها و هفته های اخیر به فرجام طبیعی خودش رسید. دبیر کل ناتو با وقاحت تمام و بدون پرده پوشی سه روز قبل در کنفرانس مطبوعاتی اش چنین گفت؛ “ما بر سر دوراهی بودیم، یا در افغانستان بمانیم و بجنگیم و یا طالبان به قدرت بازگردد، ما دومی را انتخاب کردیم”. و اینچنین صریح و بیشرم، تمام ادعاهای پوچ “مبارزه با تروریسم و دفاع از حقوق بشر و کمک به مردم افغانستان” را برملا کرد. همان واقعیتی که همیشه ما کمونیستها گفتیم و هشدار دادیم، که اتکا به دخالتهای نظامی آمریکا و متحدینش و ناتو و کلاً قدرتهای بزرگ توسط اپوزیسیونهای ارتجاعی و بورژوایی و قومی و مذهبی که از جمله بیش از چهار دهه است، دارودسته های قومی و مذهبی تروریست در افغانستان به آن متکی اند، عاقبت دودش به چشم مردم رنجدیده میرود. اتفاق تلخی که برای بار چندم در افغانستان تکرار شد. طبعا روند هزیمت و شکست آمریکا و ناتو باب طبع چین و روسیه رقیبان جهانی آمریکا و غرب بود، این یک تغییر معادله جدی در کشمکشهای جهانی و منطقه ای به ضرر آمریکا و غرب در مقابل چین و روسیه است. این شکست میخ آخر را بر داعیه های “خاورمیانه بزرگ” آمریکا کوبید. سیر نزولی موقعیت آمریکا در خاورمیانه با این واقعه مسجل تر شد. چین و روسیه خرسند از این اوضاع از مدتها قبل با طالبان به عنوان نیروی جانشین دولت پوشالی مستقر در کابل بند و بست داشتند، راه به قدرت رسیدن این جریان سیاه را تسهیل کردند و اکنون در صف اول به رسمیت شناسی تروریسم “دولت شده” طالبان هستند. منتظر برقراری رابطه و سرمایه گذاری در افغانستان و چیدن محصول بند و بست کثیف خود با تروریسم اسلامی هستند. عامل موثرتر، نقش مستقیم دولت تا مغز استخوان فاسد پاکستان، که طراح عملی این سناریو و هدایت کننده همه اعمال طالبان است. بعلاوه جمهوری اسلامی، بویژه در یکسال اخیر در قدرتمند کردن طالبان نقش ضد مردمی خود را دریغ نکرد. بعضی دولتهای عربی و مشخصا قطر هم نقش مهمی در بازگرداندن طالبان به قدرت داشتند. در یک جمله ارتجاع جهانی و منطقه ای هر کدام بر اساس منافع آنی یا آتی خود، دوباره طالبان تروریست را به کرسی قدرت پرت کردند.
سطح دوم، علت این وضعیت، نقش مستقیما ضد مردمی دارودسته های قومی، مذهبی داخل افغانستان که دورانی به نام “مجاهد” و “ائتلاف شمال” و بیست سال است در قالب “دولت” و “لویه جرگه” با سرنوشت مردم بازی میکنند. زندگی مردم را به گروگان گرفتند. شکافهای قومی، مذهبی را نهادینه و جنگ و کشتار را تشدید کردند. پیامد دردناک این وضعیت، قربانی شدن مردم، سلب اراده آنها و غیبت صف مستقل و سازمانیافته اراده مبارزاتی مردم و جوانان و بویژه زنان جسور زیر سایه سناریوی سیاهی است که بیش از چهاردهه است، جنگ سالاران اقوام و مذاهب بر مردم بخت برگشته افغانستان تحمیل کرده اند. آنچه به وضوح در این روزهای سخت قابل مشاهده است، نفرت و انزجارعمیق و گسترده مردم و به ویژه نسل جوان و زنان افغانستان در مقابل وحوش تروریست طالبان و حتی جسارت آنها برای مقابله مستقیم با طالبان است. تظاهراتهای روزهای اخیر در جلال آباد و کابل و بعضی جاهای دیگر و به ویژه آکسیونهای سمبولیک مبارزاتی زنان رودرروی تفنگچیهای تروریست طالبان، گواه ظرفیت مبارزاتی بالا برای تحمل نکردن حاکمیت سیاه طالبان است. این پتانسیل مبارزاتی زنان و مردان و جوانان آزادیخواه، میتواند به نیروی نجات دهنده جامعه افغانستان تبدیل شود، به شرطی که یکبار برای همیشه مستقل از دارودسته های قومی و مذهبی به جنبش متمایز آزادیخواهانه و برابری طلبانه برای تعیین تکلیف با تروریسم طالبان و کوتاه کردن دست دارودسته های قومی مذهبی شکل دهد.
سیوان کریمی: آیا حکومت طالبان میتواند خود را بر مردم تثبیت کند؟ این بحث مطرح است اینها با گذشته فرق کرده اند؟ توضیح شما چیست؟
رحمان حسین زاده: تروریسم طالبان آن هم به ضرب تهدید و ترور و حمایتهای ارتجاع جهانی و دولتهای منطقه شاید برای مدت کوتاهی بتواند خود را بر مردم تحمیل کند، همانطور که اکنون بیش از یک هفته است، این اتفاق افتاده است، اما قطعا نمیتواند حاکمیت سیاه خود را تثبیت کند. با یک نگاه ساده، هر ناظر روشن بین متوجه میشود، طالبان حتی متکی به مانورهای فریبکارانه مقطعی، نمیتواند برمردم آگاه شده به حقوق اولیه خود، بر جوانان و به ویژه زنان آشنا شده به دخالتگری در اداره جامعه و حقوق انسانی خود و استانداردهای مدرن و پیشرفته و توقعات بالا از زندگی حاکمیت کند. نیروی کپک زده عصر حجری، متکی به “شریعت اسلام” وصله ناجوری به جامعه است که تحمل نخواهد شد. بالاتر هم اشاره کردم، این واقعیت را در عکس العمل مبارزاتی همین روزها در بعضی شهرها و به ویژه با نگاهی به آگاهگریها و اظهار نظرهای بسیار گسترده و امید بخش زنان و جوانان و مردم متنفر از طالبان و حامیانش در رسانه ها و شبکه های اجتماعی میتوان دید.
بحث طالبان “تغییر کرده” فرمول بیشرمانه دولتهای غربی و رسانه ها و نهادهای اجیر آنها است که ظاهرأ با این فرمول حقه بازانه، میخواهند ادعای پوچ “حقوق بشری” خود را پینه کنند و راه را برای به رسمیت شناسی حاکمیت تروریستی طالبان هموار کنند. قدرتها و دولتهای سوپر مرتجع مثل روسیه و چین و جمهوری اسلامی و پاکستان و قطر و عربستان و … احتیاجی به پناه بردن به این فرمول ریاکارانه ندارند، طبق منافع و همسویی خود این جریان را تایید و حمایت میکنند. سخنگوی طالبان در اولین کنفرانس مطبوعاتی، در پاسخ به سئوالهای متعدد در مورد رعایت “حقوق مردم و آزادیهای سیاسی و حقوق زنان و غیره”، همه را مشروط به رعایت چهارچوب “شریعت اسلام” کرد. مردم ایران و افغانستان و شهرهای موصل و رقه رنجدیده از زندگی تحت حاکمیت متکی به “شریعت اسلام” به خوبی معنای اجرای احکام قرون وسطایی اسلامی و مذهبی را میدانیم. یکبار دیگر تن دادن، به ممنوعیت استفاده از استانداردهای مدرن زندگی، قدغن کردن بهره گرفتن از دستاوردهای علمی و پزشکی در سطوح مختلف حیات بشری و به جایش رواج دادن جهل و خرافه ، جاری کردن جنایت اعدام و سنگسار، قصاص و دست و پا قطع کردن انسانها به نام مجازات اسلامی، زنان را تعریف کردن به عنوان برده جنسی و تبعه درجه چندم جامعه و راندن به کنج خانه و قعر زندگی، تحمیل پوشش اسلامی و بورقه و حجاب و رسمیت دادن به تجاوز جنسی به کودکان به نام “نکاح” و تلاش برای به تمکین کشاندن جامعه تحت لوای “امارات اسلامی” و یا “خلافت اسلامی”، زنده کردن روشها و سنتهای ۱۴۰۰ سال قبل گوشه هایی از اجرای “شریعت اسلامی” است. این جوهر و ماهیت حکومت متکی به شریعت اسلامی است، که دولتهای غربی و کاربدستان آنها به خوبی از این واقعیت تلخ مطلعند، اما منافع اقتصادی و محاسبات سیاسی بورژوازی و در رأس آنها قدرتهای امپریالیستی غربی و متحدانشان حکم میکند، با توجیه “طالبان تغییر کرده” راه ادامه بند و بست و معامله گری با تروریسم سیاه “دولت شده” را توجیه کنند. با گستاخی و بیشرمانه به ساده ترین جنبه های حق و حقیقت پشت کنند. این ماهیت زشت نظم سرمایه از جمله در سیمای دولتهای دمکراسی و به قول خودشان “جهان آزاد” است. همین روزها زنان جسور و جوانان پرشور افغانستان در رسانه های و شبکه های اجتماعی با روشن بینی بی نظیر پروپاگاند رسانه ها و مبلغین نان به نرخ روز خور را در باب “طالبان تغییر یافته و معتدل شده” با صدای رسا خنثی و افشا و رسوا کرده اند.
سیوان کریمی: جمهوری اسلامی از بازگشت طالبان استقبال کرده، مرزها را بر روی آوارگان افغانی بسته، این اوضاع چقدر به نفع رژیم اسلامی است؟
رحمان حسین زاده: یادمان باشد، جمهوری اسلامی و طالبان قبل از ۲۰۰۱ مشکلات و خصومت جدی باهم داشتند و تا پای جنگ رفتند. به همین دلیل جمهوری اسلامی دوره قبل از ائتلاف شمال حمایت کرد و حتی برای شکست دادن طالبان با آمریکا همکاری کرد. دو طرف آن اتفاقات و خصومتهای پایه ای تر، سیاسی و حتی ایدئولوژیکی را از یاد نبردند. اما در سالهای اخیر به همدیگر نیاز پیدا کردند. مشخصا از مقطعی که جمهوری اسلامی دید، طالبان به قدرت بازگردانده میشود، وارد رابطه حمایت آمیز موثر با طالبان شد. مناقع مقطعی و کوتاه مدت هر دو طرف ایجاب میکند چنین مناسباتی داشته باشند. جمهوری اسلامی عروج مجدد جریان مشابه خودش تروریست و اسلامی را در کشور بغل دستی به نفع خود میداند. به ویژه که دو متحد بزرگش چین و روسیه هم از آن خشنودند. اما به نظرم این دوره همسویی مقطعی دوام جدی نخواهد داشت. اگر طالبان موقعیت خود را محکم کند، این همسویی و همگامی ادامه پیدا نمیکند. تضادهای واقعی و جدالهای آنها دوباره سر برمیاورد. جمهوری اسلامی فکر میکند، همراه با طالبان فعلا جبهه ضد آمریکایی را تقویت میکند. در صورتیکه برخلاف دوره قبل، این بار دولت طالبان با طرح آمریکا به قدرت برگشته و از هم اکنون دنبال به رسمیت شناسی “دولتش” نزد آمریکا و غرب است و چه بسا در آینده غرب به عنوان کارت فشار از حکومت طالبان علیه جمهوری اسلامی استفاده کند. فکر میکنم، مناسبات آنها شکننده و چه بسا در میان مدت و طولانی تر جمهوری اسلامی از آن ضرر ببیند.
در مورد آوارگان افغانستان دولتهای همجوار و از جمله جمهوری اسلامی مثل همیشه سیاست ضد انسانی بستن مرزها را در پیش گرفتند. ما از مردم ایران به ویژه در استانهای نزدیک به مرز افغانستان میخواهیم، با اعتراض و هر شیوه که میتوانند، اولا بر دست اندرکاران جمهوری اسلامی فشار بگذارند، تا مرزها را بگشایند و ثانیا و مهمتر، مثل همیشه از مردم انساندوست و حق طلب میخواهیم به هر شیوه که میتوانند آوارگان افغانستان را کمک کنند. تفرقه اندازی و افغان ستیزی جمهوری اسلامی و عوامل و مقامات آن را خنثی سازند.
سیوان کریمی: بعنوان سؤال آخر، در صحبتهایت اشاره کردی مردم و زنان در افغانستان تحمل حکومت طالبان را ندارند، آیا چشم انداز مقاومت و مبارزه موثر در مقابل طالبان را می بینید؟
رحمان حسین زاده: به نظرم چشم انداز مقاومت و مبارزه توده ای روشن بینانه ای وجود دارد. شواهد نشان میدهد، پرچمدار چنین مقاومت توده ای، زنان آزادیخواه و برابری طلب جامعه و موتور محرکه این مقاومت زنان و جوانان خواهد بود. نشانه های پایه گذاری جنبش مقاومت توده ای را در همین چند روز رعب و ترس وارد شده به جامعه افغانستان در اراده جسورانه آزادیخواهان با محوریت زنان مشاهده میکنیم. دیدیم در همان فردای اشغال کابل توسط طالبان آکتیویستهای زن حتی در تعداد کم جسارت به خرج دادند، به نحو سمبلیکی برای شکستن جو ترس و ارعاب وارد صحنه شده و جلو ارگ ریاست جمهوری و در مرکز کابل با صدای رسا اعتراض کردند. به دنبالش اعتراضات بزرگتر شکل گرفت. در جوامع اسلام زده و آنجا که حکومت اسلامی، نوع جمهوری اسلامی و طالبان حاکمند، به حکم شرایط واقعی زنان نیروی اصلی مبارزه هستند. ما در این چهاردهه در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی این را تجربه کردیم و بیمورد نگفته ایم، “انقلاب ایران زنانه” خواهد بود. به نظرم جنبش مقاومت توده ای اینبار مردم افغانستان “زنانه” خواهد بود. من تردیدی ندارم این جنبش پر قدرت عرض اندام میکند. این جنبش با چند خصلت آزادیخواهانه سیمای سیاسی و مبارزاتی جامعه افغانستان را تغییر خواهد داد. از جمله اولا جنبشی برخاسته از دل شهرها و به ویژه شهرهای بزرگ، خواهد بود. توده وسیعی را حول خود سازمانیافته و متحد خواهد کرد، ثانیا مستقیما علیه قوانین و موازین شرعی و اسلامی و به این معنا خصلت ضد مذهبی و ضد خرافه و جهل را خواهد داشت، به این ترتیب بستر بزرگی برای عروج ترقیخواهی خواهد بود. ثالثا نقش زنان هدایت گرانه و برجسته و ظرفیت آزادیخواهانه و برابری طلبانه آن بالا خواهد بود. مساعدترین جنبش عروج چپگرایی سوسیالیستی خواهد بود. یادمان باشد، چپ گرایی در جامعه افغانستان پایه جدی دارد و میتواند چپ و سوسیالیسم رادیکال و مارکسی، نه چپ پروروسی و چینی قبلا شکست خورده اینبار دست بالا پیدا کند.
جنبش مقاومت توده ای که در چشم انداز است، به نظرم اگر بتواند به سه مسئله گرهی به موقع پاسخ دهد، میتواند با قدرت بالا ارتجاع اسلامی و قومی در افغانستان را به شکست بکشاند. الف- جنبش مقاومت توده ای در مقابله با طالبان تروریست و مسلح و دیگر دارودسته های قومی و مذهبی مسلح و جنگ سالار نمیتواند مسلح نباشد. به این ترتیب جنبش مقاومت توده ای مسلحانه آن جنبش پیشبرنده نبرد قطعی با ارتجاع تروریستی است. ب- بر تفرقه قومی و مذهبی نهادینه شده در جامعه افغانستان فایق آید. جنبش مقاومت غیرقومی و غیر مذهبی، متکی به اتحاد آگاهانه و آزادیخواهانه مردم عبور کرده از تعصبات و هویت قومی و مذهبی و ارجح قراردادن هویت انسانی، بستر به هم بافتن نیروی عظیم زنان و مردان آزادیخواه و انسان محور در عرصه نبرد با ارتجاع قومی و مذهبی خواهد بود. ج- چنین جنبشی لازمست به پلاتفرم و رهبری رادیکال متکی شود. من بسیار خوشبینم در دوره جدید، جنبش مقاومت توده ای مسلحانه با چنین کاراکتر رهایی بخش یکبار برای همیشه به سیطره ارتجاع در جامعه افغانستان پایان دهد. عروج چنین جنبشی قطعا با بیشترین حمایت آزادیخواهان جهان روبرو خواهد شد. واضح است کارگران و مردم ایران، زنان و مردان آزادیخواه و ما کمونیستها و حزب حکمتیست که هم اکنون در نبرد قطعی با جمهوری اسلامی هستیم، موثرترین حامی جنبش و مبارزه توده ای مردم افغانستان برای جارو کردن تروریسم طالبان و کل ارتجاع خواهیم بود.
***