اگر سالها پیش میشد گفت که در ایران جنگ آب پشت در است، امروز باید گفت جنگ در وسعت کشور آغاز شده است و فی الحال ویرانه های عظیم بجای گذاشته و چشم انداز هولناک تری را ترسیم می کند. اجتماعات وسیع مجدد کشاورزان در اصفهان، صحنه ای از جنگی است که جغرافیای آن سراسر کشور است. زاینده روز یکی از دهها مورد است. خشکاندن تلابها و رودها، استفاده دیوانه وار و تخریب گر از منابع محدود زمین، داستان چاه های عمیقی که کشاورزی را در ابعاد گسترده نابود کرده است، تبعات این اوضاع در آلودگی هوا و آب، وجود مدام ریزگرد و نابودی جنگلها و حیوانات و کلیه فیلترهای طبیعی، غیر قابل زندگی شدن مناطق زیادی از ایران را در چشم انداز قرار داده است.
در دوران جنگ ایران و عراق با توجیه تاکتیک های نظامی دستکاریهائی مانند تغییر مسیر آبها در مناطق مرزی و تالاب ها صورت گرفت و سرزمینهائی عملا سوزانده شد که هنوز مردم بهای آن را میپردازند. بعد از جنگ نیز در شمال خوزستان تالاب هورالعظیم با هدف استخراج نفت بخشا خشکانده شد و مردم ساکن در محل را کوچاندند. نابودی این فیلتر طبیعی به ایجاد گرد و خاک و حرکت ریزگردها به استانهای دیگر ایران منجر شده است که مسئول مستقیم آن جمهوری اسلامی است. خشک شدن دریاچه ارومیه یک کیس دیگر است که طوفان نمک ناشی از آن میتواند مناطق وسیعی را غیر قابل زیست و کار کند. خشك شدن زاينده رود در شهر اصفهان مورد بعدی است. در ایران مسئله کمبود آب رابطه مستقیمی با سیاستهای ضد اجتماعی و پروژه های صنعتی و کشاورزی غیر علمی و ناموجهی دارد که مجموعه آن وضعیت کنونی را بوجود آورده است که از آن بعنوان “بحران و فاجعه محیط زیستی در ایران” نام میبرند.
بانی این وضعیت جمهوری اسلامی و باندهای فاسد دولتی و نیمه دولتی و نظامی و انحصاراتی است که بر کل جامعه چنگ انداخته اند. مثلاً ایجاد کارخانه های فولاد و نیازمند شدید آب در مناطق خشک، داستان بخشی از بحث انتقال آب و سد سازی ها را توضیح میدهد. این تنها یک نمونه است. در این میان رگه ای هست که گاه و بیگاه خودنمائی می کند، چیزی شبیه قومیگری و محلی گری و اینکه آب و منابع این شهر یا استان متعلق به این شهر و استان است. این پارازیت ها براستی خطرناک و ضد اجتماعی و نعل وارونه اند. خطرناک اند چون بدواً دست خونین بانیان این وضع را می شوید، آدرس غلط میدهد و سوال را به رقابت و کشمکش مردم برسر انتقال آب تنزل میدهد. ضد اجتماعی است چون راه حلی برای بهبود و یا رفع سوال جامعه ندارد بلکه با اضافه کردن دشمنی کاذب هویتی آنرا رسماً به جنگ قربانیان فقر و بی آبی تبدیل میکند. نعل وارونه است چون اگر سیاست حکومتی نباشد بدون تردید به اهداف حکومتی کمک می کند که مسئول مستقیم این وضعیت است.
مسائل جامعه ایران تودرتو و چند وجهی و به هم مربوطند. محیط زیست و هوای آلوده، بی آبی و خشکی رودخانه ها و تالاب ها، فقر و حاشیه نشینی، مهاجرت و کوچ اجباری، بیکاری نجومی، کولبری و سوختبری، روآوری گسترده به اعتیاد و تن فروشی، اینها کائنات جداگانه و مستقل نیستند. هر کدام مستقیم و بعضا با مفاصلی به آن یکی وصل است و هر کدام بر تشدید دیگری تاثیر بلاواسطه و مستقیم و غیر مستقیم دارند. ردگیری مافیاهای حکومتی که عامل این وضعیت اند همین را نشان میدهد. در این جامعه مجوز هر کاری توسط ارگانی و نهادی و اشخاصی صادر میشود و به منافع جناح ها و اقشاری از سرمایه کمک می کند. حکومتی که هر روز مشغله اش ویران کردن فلان آلونک در فلان نقطه حاشیه شهر و روستا است که چهار وجب زمین را “غیر قانونی” گرفته است، و خودشان بعنوان مجریان قانون و دولت و قدرت کوها و جنگلها و آب ها و همه چیز را کنترل و تصاحب کرده اند، به فکر حل معضل طبیعت و نان و دارو و آب و برق و گاز نیست. نه فقط تلاشی برای بهبود و حتی توقف موقت این روند صورت نمی گیرد بلکه موج گرانی جدید و طرح خالی کردن بیشتر جیب مردم، نشان میدهد راه حل را نباید در بالا و در کریدورهای قانون جستجو کرد.
سرمایه داری انسان امروز و محیط زیست وی را مورد تهاجم مرگبار قرار داده است. علی القاعده انسان تناقضی با طبیعت ندارد و تلاش تاریخی برای ایجاد یک نوع هارمونی بین انسان و طبیعت همیشه وجود داشته است. اما تناقضات کنونی دنیای امروز که کره خاکی را مورد تهدید قرار میدهد دیگر برمیگردد به مناسبات و نظامی که انتظارات بیجا و غیر علمی از کره خاکی ای دارد که طول و عرض آن ثابت است. جمعیت انسانی و تکنولوژی رشد میکند و برای رفع نیازهای این جمعیت و برآورده شدن توقعات آن از طبیعت، سیاستهائی اتخاذ میشود که بازتولید و نگهداری محیط زیست انسانها را با مخاطرات جدی روبرو کرده است. این تناقضات پایه ای نظم کنونی منشا تناقض طبقه سودپرست و خودمحور و ضد اجتماعی با طبیعت و محل زیست بشریت شده است.
در ایران این سیاست افسار گسیخته و میرود که به یک بحران لاینحل و غیر قابل زیست شدن بخش مهمی از جامعه بدل شود. جنگ آب یکی از مهمترین کشمکشها و مصافهای پیش رو است که به تنهائی میتواند عواقب وخیمی داشته باشد که تاکنون تجربه نشده است. این صرفاً سوالی محیط زیستی نیست، سوالی برسر بقا و ممانعت از تحویل گرفتن سرزمین سوخته است. اهداف این اعتراض باید بانیان و مسببین آن را نشانه بگیرد تا بتواند در خدمت تلاش برای تغییری رادیکال و ریشه ای برای سازماندهی مجدد زندگی اجتماعی موثر باشد.
سردبیر.
١٨ نوامبر ٢٠٢١