مقالات

باید بمیری! زن دختر زا نمیخواهم ملکه عزتی

باید بمیری! زن دختر زا نمیخواهم
ملکه عزتی

سالهاست قتل زنان به بهانه های واهی به بهانه سرپیچی از فرامین مردسالار و قوانین ضد زن و بعضا بدون هیچ دلیلی به امری عادی و روزمره تبدیل شده. این درجه از خشونت، این درجه از سبعیت و بیرحمی تنها هم مختص به جامعه ایران یا حتی کشورهای اسلام زده نیست، در همه جای این جهان پهناور زنان در صدر قربانیان خشونت، فرهنگ و مناسبات عقب مانده، عدم وجود قوانین حمایتی و بیحقوقی آشکار و پنهان در جامعه و در خانواده هستند. در کشورهایی که درجه ای از مدنیت و اجرای قانون جاری است این چرخه زشت خشونت مورد پیگرد قرار می‌گیرد اما در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و بسیاری از کشورهای منطقه نه پیگردی هست و نه کسی بجرم این نوع جنایات مجازات میشود! کافی است مدعی شوند زن ناموس و شرف خانواده را به حراج گذاشته. ماجرا بی سروصدا و با سکوتی مرگبار بعداز چند مدت به فراموشی سپرده میشود. همچنانکه امروز نامی از رومیناها، کانی ها، موناها و بسیارانی دیگر شنیده نمیشود. پدر رومینا به 9 سال حبس محکوم شد و همسر و قاتل مونا هم متحمل جزای عجیبی نشد.
خشونت نهادینه تنها مختص به قتل و آزار زنان هم نیست، در همین هفته شاهد آزار و شکنجه فیزیکی از طرف معلمی بودیم که شاگردانش را به فجیع ترین وضع ممکن با شلاق و کمربند کتک میزند و این کودکان بیگناه حتی جرات اینکه این جنایت را با کسی مطرح کنند، نداشتند تا والدین بدن آش و لاش شده فرزندانشان را هنگام تعویض لباس میبینند!

در یک بررسی آماری در سه ماه گذشته هر دو روز یکبار یک زن به قتل رسیده. دلایل همان آواز ناموزون ناموس و غیرت است. اما در هفته گذشته یک قتل در کرمانشاه بر صدر اخبار این جنایات قرار گرفته، مردی همسر باردارش را به قتل میرساند چون جنسیت جنین دوقلو دختر بوده! این عقل معیوب حاکم بر یک جامعه و این چرخه خشونت و ضدیت با زنان تا کجا دامنه پیدا میکند و از چه پتانسیلی برای جنایت و کشتار برخوردار است؟ فرزانه زنی ۳۰ ساله ساکن یکی از روستاهای اطراف کرمانشاه مادر ۲ دختر و حامله با دو دختر بدست شوهرش به قتل میرسد زیرا که این مرد نه دختر میخواست و نه زن دختر زا!
این جنایت نه یک امر خانوادگی، نه جنون آنی و نه یک “اتفاق” شخصی است. این جنایت نمونه عریانی از خشونت ساختاری در پناه قانون، دین و سنن عصر حجری و عقبمانده در جامعه ای است که زن بودن جرم است، زن زاییدن جرمی بزرگتر، اگر هم زایید مبادا دختر بزاید که تاوان “ دختر زایی” مرگ است. درهندوستان در میان مردم محروم و کاست هایی که هر عضو نهاد خانواده باید جان بکند و در امر گذران و تامین معیشت بغایت فقیرانه مسئولیت قبول کند دختر زاییدن جرم استچرا که در این امر نمیتواند سهیم باشد و هزینه ای هم به خانواده تخمیل میکند! بر اساس تعداد نوزادان دختر که در میان زباله ها در حاشیه کلان شهرها پیدا میشوند شرم را باید از نو معنا کرد. شرم عمومی شرم جامعه شرم فرهنگ و سننی که هنوز قادر است جان بگیرد و منسوخ هم نشده. در همه جای دنیا خصوصا آنجا که زن ستیزی و آپارتاید جنسی حکم میراند زنان اولین قربانیان خشونت موجود در جامعه و دراحکام و قوانین جاری موجود هستند.

قتل فرزانه به جرم جنسیت نوزادان چه میزان وجدان اجتماعی را بدرد میاورد و به واکنش وامیدارد هنوز روشن نیست، اما یک چیز روشن است این قتل و جنایات در تاریخ نه به اسم همسر فرزانه و نه به اسم مردانی که مرتکب این جنایات شده اند بلکه به اسم جمهوری اسلامی به اسم قوانین ضد زن این رژیم و به اسم زن ستیزی سیستماتیک در این حاکمیت ثبت خواهد کرد.
خانواده های زیادی پس از کشته شدن دخترانشان شاکی پرونده های این قتل ها بوده اند اما زمان زیادی نمیگذرد که با احکامی از قبیل اختلافات خانوادگی، جنون آنی و مهملاتی از این دست روبرو شده و پرونده بایگانی میشود، صورت مسئله پاک میشود، اما چرخه خشونت در حرکت است و باز هم قربانی می‌گیرد و باز هم زنان در لیست قربانیان ثبت میشوند.
محمد علی نجفی شهردار سابق تهران که زنش را با شلیک چندین گلوله به قتل رساند همین چند روز پیش در همایش ادوار شهرداران در تهران با بقیه دولتمداران دزد و آدمکش عکس یادگاری گرفت و در رسانه ها هم به چاپ رسید.
طنز تلخ تاریخ اینجاست که تا جمهوری اسلامی بر سر کار است و تا زن ستیزی و خشونت علیه زنان با حمایت قانون همراه میشود اسمی از زنانی که قربانی خشونت‌ شده اند برده نمیشود، هدف زدودن این جنایات از اذهان عمومی و موجه جلوه دادن این فجایع است. قاتلین آن زنان اما با گردن برافراشته در مناسبتهای مختلف در صحن علنی جامعه ظاهر میشوند و خودی نشان می‌دهند.

در طی این سالها و خصوصا بعداز جنبش انقلابی 1401تعرضات و مقاومتی که جنبش آزادی زن در ایران در مقابل خشونت و بیحقوقی نهادینه در قانون و در خانواده از خود نشان داده بی نظیر است. تن ندادن و تسلیم نشدن صفی معترض و آگاه به حقوق خود، در مقابل یک حکومت زن ستیز و مبتنی بر آپارتاید جنسی قابل تقدیر است، اما این جنبش هنوز راه درازی در پیش دارد تا بتواند میخ آزادی زن را بر قوانین و نگاه متحجر و ضد زن موجود بزند. برداشتن حجاب و آزادی پوشش اختیاری یکی از قدمهای بسیار مهم و اولیه است، جمهوری اسلامی بابت همین یک قلم دچار تنش و تشتت جدی در درون حلقه حاکمیت شده و پای درگل مانده.
اما این هنوز ابتدای راه است، هنوزبه تلاش هرکولی برای ایجاد تشکل و ظرف مناسب در این مبارزه نیاز است تا با قدرت جمعی و با برنامه معین و مشخص به جنگ قوانین، سنتها و ارزش‌های منسوخ و ضد ارزش حاکم در جامعه رفت. باید بتوانیم قدمهای جدی‌تری را برداریم باید امر تشکل در این عرصه به مثابه مهمترین گام در رهایی زن در دستور پیشروان و فعالین زن قرار بگیرد و عملی شود.

کشتن و قتل هر ۲ روز یک زن باید ناقوسی برای بیداری نهایی در یک جامعه ۸۰ میلیونی باشد. دراین پرونده ها خواست محکومیت قاتلین طبعا بخش مهمی از این تلاش است اما امر جدی‌تر و مهمتر در این روند به چالش کشیدن کل سیستمی است که وقوع چنین جنایاتی را ممکن میسازد و برای آن هم محمل قانونی میتراشد و هم موجه جلوه میدهد. هراز چندگاهی اسم و عکس تعدادی از زنانی که قربانی خشونت خانگی شده اند و به بهانه چندش آور حفظ ناموس کشته میشوند در صدر صفحات حوادث قرار میگیرد، تا کی باید خواننده ساکت این فجایع بود؟ این چرخه اعمال خشونت را باید از بنیان در هم شکست. اصلاح قوانین، اصلاح مجرمین و عاملین خشونت اصل خشونت و منبع خشونت را از بین نمیبرد هر چند در یک جامعه آزاد و برابر و مبتنی بر قوانین و حقوق برابر مابین انسانها فارغ از هر تعلقی میشود این امکانات را هم ایجاد کرد. اما مادام که سیستم حاکم مبلغ و حامی خشونت است، باید کل سیستم به زیر کشیده شود. در حالیکه جمهوری اسلامی این روزها با نبرد مرگ و زندگی روبروست همبستگی و تشکل کلید واژه و رمز شروع اقدامات مهم و حیاتی در این عرصه است.
ملکه عزتی 17 اوریل 2025