در یک نگاه:
کارگران در ایتالیا به ما میگویند:
جنبش ضد جنگ سرمایه داران را میتوان به میدان کشید!
رحمان حسین زاده
این خبر امیدبخش را شنیدیم، که کارگران فرودگاه شهر پیزای ایتالیا از بار زدن و انتقال سلاحهای جنگی به اوکراین در پوشش “امکانات و تجهیزات بشردوستانه” با جسارت خودداری کردند. قبلا هم در شنبه بیست و ششم فوریه، در اجتماعات اعتراضی اتحادیه های کارگری ایتالیا، شعار “نه به جنگ سرمایه داران” بدون سمپاتی به دو طرف این جنگ ارتجاعی مطرح شده بود. در غیاب تأسف بار جنبش برحق ضد جنگ جاری در اوکراین، این نمونه های رادیکال عمل کارگری در قبال این جنگ پر از مصیبت امیدوار کننده است. با خواندن این سطور حتما عده ای معترضانه میپرسند: “مگر این همه تظاهراتها و اعتراضات وسیع در پایتختها و شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا و غرب، به نام جنبش ضد جنگ را نمی بینید”؟پاسخ سرراست من اینست، آنچه تاکنون دیده و مشاهده کرده ایم، “جنبش ضد جنگ نیست، جنبش تشدید جنگ است”،صرفنظر از نیت فردی بخشی از انسانهای شریفی که در این تظاهراتها شرکت دارند و چه بسا خیلی ها از سر نفرت از جنگ و به قول معروف “آرامش طلبی و صلح” در آن شرکت کنند، اما افق و سیاست و شعارهای حاکم بر این تحرکات اعتراضی و هدف نیروها و جریانات راست پروغربی هدایت گر و سازمانده آن تشدید جنگ است. حرکتی که با شعار حمایت مادی و نظامی آمریکا و ناتو از یک طرف جنگ، و ایجاد فضای پرواز ممنوع بر فراز آسمان اوکراین به میدان آمده است، عملا خواستار تشدید و گسترش جنگ به دیگر کشورهای اروپایی عضو ناتو و به معنای دقیقتر هیزم بیار یک جنگ جهانی است. این نوع “جنبش ضد جنگ” دنبالچه سیاستهای غرب و ناتو و مطلقا نه تنها قابل حمایت نیست، تردیدی نیست، در مورد اهداف و سیاستهای ارتجاعی حاکم بر آن و ماهیت هدایت گران و سازماندهنگان این نوع “جنبش ضد جنگ” مجدانه باید آگاهگری و افشاگری کرد، اما این هنوز کافی نیست، سئوال اینست “جنبش رادیکال ضد جنگ” چرا غایب است؟ تحرک اعتراضی از جنس کارگران در ایتالیا با شعار “علیه جنگ سرمایه داران” و به دور از نزدیکی و سمپاتی به یک طرف این جنگ ضد انسانی چرا وسیع و گسترده، در صحنه نیست؟
پاسیفیسم حاکم بر نیروهای کارگری و چپ و کمونیست در قبال این جنگ!
وقتی از غیاب “جنبش ضد جنگ سرمایه داران” و در صحنه نبودن، جنبش برحق و رادیکال برای توقف این جنگ ارتجاعی صحبت میکنیم، به معنای واقعی داریم از غیاب و در صحنه نبودن نه تنها نیروهای رادیکال کارگری و چپ و مترقی، بلکه حتی از غیاب آن بخش چپ بورژوایی و خرده بورژوایی هم که سنتأ در مقابل جنگهای امپریالیستی، مشخصا جنگهایی باسرکردگی دولت آمریکا بوده، صحبت میکنیم. اکنون در تقابل با پیامدهای این جنگ خانمانسوز کنونی که توسط امپریالیسم روسیه کلید خورده تحرک و اعتراض جدی وجود ندارد. برای مثال نیروهای رادیکال و چپ و کارگری سازمانده و الهام بخش جنبش رادیکال ضد جنگ ویتنام در دهه شصت و هفتاد میلادی قرن بیستم بودند. چپ بورژوایی و یا خرده بورژوایی ضد امپریالیست هم در جنبش ضد جنگ شرکت میکرد. در آغاز همین قرن بیست و یکم به هر درجه ای اتحادیه های کارگری، نیروهای چپ و کمونیست در صحنه حضور داشتیم، به همان نسبت نقش سازمانده و هدایت گر در شکل دادن به حرکت اعتراضی برحق در مقابل لشکرکشی امپریالیستی آمریکا و بریتانیا در جنگ عراق و افغانستان به عهده گرفتیم. به این دلیل همانوقت حرکت و ترند متفاوت رادیکال و قابل حمایت جنبش ضد جنگ در تمایز و حتی تقابل با جنبش و ترند ارتجاعی علیه جنگ در صحنه حضور داشت و انتخاب قابل دسترسی برای مردم آزادیخواه ضد جنگ فراهم بود و به آن می پیوستند. اکنون سه هفته از شروع این جنگ ارتجاعی و از لشکرکشی ارتش روسیه به اوکراین میگذرد، به غیر از این چند مورد محدود اعتراض برحق کارگران ایتالیا، شاهد حرکت اجتماعی ضد جنگ قابل حمایت در کشورهای مختلف نیستیم و به این معنا انتخاب درستی در مقابل کارگر و مردم متنفراز جنگ قرار داده نشده است. در نتیجه صورت مسئله اینست، چرا نیروهای چپ و کارگری و کمونیست مبتکر به میدان کشیدن اجتماعی توده کارگر و مردم متنفر از این جنگ مهیب که جهان را تهدید میکند، نیستند؟
مشکل چیست؟
مشکل هرچه باشد، معرفتی نیست، عدم تمایل کارگر و مردم به پیوستن به جنبش ضد جنگ سرمایه داران هم نیست و بعلاوه در شهرهای اروپا و آمریکا مانع اختناق و سرکوب هم نیست. مشکل پاسیفیسم و بی عملی تاکنونی اتحادیه ها و سازمانهای کارگری، نیروها و احزاب چپ و ضد جنگ به باور من سیاسی است. در سطح ماکروی سیاسی عملکرد سه نوع سیاست و نگرش موجود در میان قطب چپ کنونی اعم از چپ کمونیست و رادیکال و انقلابی تا چپ بورژوایی و غیرانقلابی در کشورهای اروپایی و غربی و در میان نیروهای متعلق به صف کارگری و چپ حتی در ایران هم موجب پاسیفیسم و بی عملی کنونی است. از جمله:
۱– بخشی از نیروی مورد بحث ما، یعنی چپ بورژوایی و خرده بورژوایی پروغربی بنا به دیدگاه و مصلحت شان و بخشأ هم تحت تاثیر پروپاگاند رسانه ها و دولتهای غربی علیه کلیت این جنگ و کل قطبها و نیروهای درگیر آن نیستند. بلکه یکجانبه در تقابل با زورگویی میلیتاریستی هیئت حاکمه روسیه و لشکرکشی آن به اوکراین، عملا همسوی سیاستهای ارتجاعی غرب و آمریکا و ناتو و همگام اعتراضات پروغربی اند. تحرکاتی که نه تنها پیشبرنده جنبش ضد جنگ برحق نیست، بلکه مانعی در مقابل شکل دادن به جنبش ضد جنگ سرمایه داران است.
۲– برعکس دسته بالا، بخشی از نیروهایی که خود را متعلق به جبهه کارگر و چپ و ضد امپریالیست میدانند، در کنار پوتین و هیئت حاکمه تمامأ مرتجع روسیه هستند. پروپاگاند و توجیهات سوپر ناسیونالیستی دولت روسیه در هجوم به اوکراین را پذیرفته اند. مصلحت شان چنان است، قدرت حاکمه در روسیه را نه بهعنوان یک قدرت امپریالیستی بلکه به عنوان ضد امپریالیسم آمریکا و غرب حمایت کنند. نزد اینها بورژوازی عظمت طب روسیه “قدرت امپریالیستی نیست“. اینها در چهره پوتین جنایتکار “قهرمان ضد فاشیست و نازی زدا” را یافته اند. در رأس این جریانات حزب کمونیست فدراسیون روسیه به رهبری زیوگانف و همفکرانش در سراسر دنیا و از جمله در ایران هم نه علیه این جنگ، بلکه خودشان نیروی فعاله سیاسی و عملی ارابه جنگی پوتین هستند. اینها نقطه مقابل اعتراضات برحق و شکل دادن به جنبش ضد جنگ سرمایه داران هستند.
۳– متفاوت از دو ترند بالا بخش وسیع و قابل توجهی از اتحادیه ها و سازمانهای کارگری، نیروهای چپ و رادیکال و کمونیست علیه کلیت این جنگ و هر دو قطب ارتجاعی جهانی و دو دولت حاکم بر روسیه و اوکراین موضع گرفته اند. سمپاتی سیاسی به طرفین این جنگ نشان نداده اند. اما عملا مبتکر اقدام پراتیکی و به حرکت درآوردن مردم معترض و منزجر از این جنگ نشده اند. به نظرم این بخش اولا از سر ضدیت واقعی با سیاستهایجنایتکارانه امپریالیسم آمریکا و غرب و کارکرد ناتو، آن حساسیت پراتیکی لازم را در مقابل قلدری و لشکرکشی امپریالیسم روسیه به اوکراین را از خود نشان نداده اند. به نظر میرسد، امپریالیسم روسیه را “کمتر مضر و در این جنگ خطرناک کمتر مقصر” میپندازند . گویی کارکرد جنایتکارانه آمریکا و غرب و ناتو در کل نیم قرن گذشته و در همین سه دهه بعد از فروپاشی شرق موجبی است، که اعتراض منطقی خود را علیه تجاوزگری ناسیونالیسم عظمت طلب روسی به جنبش قوی ضد این جنگ ویرانگر که هم اکنون موجب میلیونها آواره و هزاران کشته و زخمی، و ویرانی بسیاری شهرها شده، ترجمه نکنند. همین موجب پاسیفیسم قابل مشاهده و مانع اقدام و ابتکار فعال برای سازماندهی جنبش ضد جنگ سرمایه داران است.
واقعیت اینست این بخش از نیروهای کارگری و چپ، اعم از اتحادیه ها و سازمانهای کارگری اساسا در کشورهای غربی و نیروهای چپ و کمونیست و مترقی با نقد و شناخت آگاهانه عوامل پاسیفیسم کنونی باید و لازمست به نیروی فعال و مبتکر سازماندهی آکسیونها و اعتراضات رادیکال و سازمانده جنبش ضد جنگ سرمایه داران تبدیل شوند. وقت آنست با شعار و پلاتفرم “نه به جنگ سرمایه داران“، “دست قطبهای امپریالیستی و دولتهای ارتجاعی روسیه و اوکراین از سر مردم کوتاه”، “این جنگ باید متوقف شود” به میدان آمد. این بخش از نیروهای کارگری و چپ در جهان و در شهرهای اروپا و آمریکا میتوانند و لازمست ابتکار سازماندهی جنبش ضد جنگ سرمایه داران را به دست بگیرند. در همین راستا ما نیروهای چپ و کمونیست ایران علاوه بر وظایفمان در داخل کشور علیه این جنگ، میتوانیم و باید در کشورهای غربی محل استقرارمان در سازماندهی آکسیونها و اعتراضات رادیکال علیه این جنگ و کمک به شکل گیری جنبش ضد جنگ سرمایه داران نقش ایفا کنیم. نیروهای چپ و کمونیست ایران، از جمله شش جریان چپ که بنام شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست فعالیت داریم، ما متکی به این تجربه هستیم، که برای جلب حمایت از جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی رادیکال، و حمایت از کارگران زندانی و زندانیان سیاسی روابط گسترده و موثر با اتحادیه های کارگری و انواع تشکلها و نهادهای چپ و مدافع حقوق انسان در کشورهای اروپایی و غربی برقرار کنیم. به نظرم وقت آنست این جریانات در همگامی با هم و با فعال کردن این روابط با اتحادیه های کارگری و نهادهای و جریانات چپ مبتکر سازماندهی آکسیونها و تحرک اعتراضی علیه ادامه این جنگ شویم. این کار شدنی است همانطور که کارگران فرودگاه شهر پیزای ایتالیا با عمل رادیکال کارگری خود به طبقه کارگر و ما کمونیستها میگویند، علیه این جنگ و برای توقف آن به میدان آییم.
***