فرانسه يكى از كشورهاى مهم اروپاست که مفاهیم چپ و راست در سیاست را در دنیا ابداع كرد. شکاف چپ و راست ریشه در انقلاب فرانسه در سال ١٧٨٩ دارد. زمانی که حامیان حق وتوی سلطنتی در سمت راست مجلس ملی و مخالفان در سمت چپ ایستادند. در طول دو قرن بعد از اين واقعه چپ و راست به شکاف اصلی فلسفه سیاست در غرب تبدیل شده است. اکنون بار دیگر این فرانسه است که در نابودی این شکاف و جایگزینی آن با سیاست جدیدی خیز برداشته است. این وجه اشتراک دو اردوی ناسیونالیست و فاشیست و یورو- سنتریست راست و محافظه کار است.
در دور اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در ١٠ آوریل، احزاب سنتی راست میانه و چپ میانه سقوط کردند. آنا هیدالگو، نامزد حزب سوسیالیست، تنها ١.٨ درصد و والری پکرس، نامزد جمهوری خواهان راست میانه ٤.٨ درصد آرا را به دست آوردند. ژان لوک ملانشون، کاندیدای چپ افراطی، ٢٢ درصد آرا را به دست آورد، اما همچنان به دليل بی درايتى اردوى چپ فرانسه از حضور در دور دوم انتخابات حذف شد. دور نهایی انتخابات در ٢٤ آوریل كه بین امانوئل ماکرون و مارین لوپن برگزار شد، ماكرون ٥٨ درصد آراء و لوپن ٤٢ درصد آراء را به خود اختصاص دادند. هم ماكرون و هم لوپن اصرار دارند که “دوران سیاست چپ- راست به پایان رسیده است”.
اگرچه لوپن به عنوان نامزد راست افراطی شناخته ميشود اما او این موضوع را رد می کند و اصرار دارد که: “دیگر چپ و راستی وجود ندارد. شکاف واقعی بین میهن پرستان و جهانی گرایان است.” ماکرون همچنین مدتها استدلال میکرد که “نه راست است و نه چپ”. ماكرون گفت: “شکاف سیاسی جدید بین کسانی است که از جهانی شدن می ترسند و کسانی که جهانی شدن را یک فرصت می بینند.”
لوپن در یک سخنرانی انتخاباتى جهانی گرایان را متهم کرد که فرانسویها را بعنوان مصرف کنندههای بیریشه و نه بعنوان شهروندانی که به فرهنگ و زبان شان وابستهاند، رفتار میکنند. این نوع لفاظی اکنون علامت تجاری راست ناسیونالیست در سراسر جهان است. نظریه پردازان سیاسی بانفوذ در روسیه مانند الکساندر دوگین و کنستانتین مالوفیف بارها “جهانی گرایی” را به عنوان “توطئه ای علیه ملت و فرهنگ روسیه” محکوم کرده اند. موضع فعلی لوپن نیز به شدت یادآور دونالد ترامپ است که به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمريكا به سازمان ملل اطلاع داد که “آینده متعلق به جهانی گراها نیست. آینده متعلق به میهن پرستان است.”
سیاستی که حول تمایز بین “جهانی گرایان” و “وطن پرستها” قوام يافته، بناچار ساختار خطوط سنتی تقسیم چپ و راست را برهم میزند. دستکم در وعده های انتخاباتی ماکرون مواضعی را اتخاذ کرده است که به طور سنتی در مورد برخی از مسائل اجتماعی مانند حقوق همجنسگرایان چپ تلقی میشود، اما تلاش های او برای مقررات زدایی از اقتصاد و کاهش مالیات ها و تغيير قانون كار و بالا بردن سن بازنشستگى برای محافظه کاران راست بشدت جذاب است. در مقابل، لوپن در مورد مسائلی مانند تاكيد بر معيشت و تورم موضع ظاهرا چپ گرايانه دارد. ماکرون از طرفداران پرشور ادغام عمیق تر اروپایی است. لوپن میخواهد اتحادیه اروپای کنونی را ازهم بپاشد و آن را به اروپای “دول ملى و ظاهرا مستقل” از اتحاديه اروپا تبدیل کند. این تقابل در اردوی راست ویژه فرانسه نیست و ابعادی جهانی دارد، چه بورژوازی گلوبالیست و چه بورژوازی پروتکشنیست و عظمت طلب برای عقب راندن جامعه و مشخصا طبقه کارگر تلاش می کنند. هر دو به متحدین جهانی و یک استراتژی جهانی متکی اند. ناسیونالیست ها و فاشیست های متفرقه که دنیا را در آستانه جنگ قرار داده اند.
اختلال مشابهی در دسته بندی های سنتی راست و چپ در ایالات متحده و بریتانیا رخ داده است. قبل از ترامپ، جمهوریخواهان حزب تجارت آزاد، جهانیسازی و سیاست خارجی جنگطلبانه بودند. اما ناسیونالیسم “اول آمریکا”ی ترامپ جمهوری خواهان را به سمت پروتكشنسيم و انزواطلبی سوق داد. اين باعث شد كه دست جناح راست حزب دموکرات به رهبرى بايدن به عنوان محافظ مواضع سنتی بین المللی در سیاست خارجی و تجارت آزاد را باز بگذارد.
برگزیت همچنین سیاست بریتانیا را حول محور ناسیونالیستی بازسازی کرد. این تغییر با پذیرش شعار “بریتانیاى جهانی” توسط برگزیت ها پنهان شد. اما واقعیت جهانی بریتانیا، کنترل مرزی سخت تر و کاهش تجارت بین المللی است. بسیاری از طرفداران برگزیت جذب شعار جهانی بریتانیا شدند نه به این دلیل که انترناسيوناليست هستند، بلکه به این دلیل که این شعار بیان “عظمت ملی” بریتانیا بود. بحث این بود که بریتانیا در سطح جهانی بسیار مهم است و نمیتوان آن را با عضویت در اتحادیه اروپا محدود کرد. لوپن دیدگاه مشابهی برای فرانسه دارد. او در سخنرانی بزرگ سیاست خارجی خود در پاریس تاکید کرد که فرانسه یکی از قدرتهای بزرگ جهان با دامنه و سرنوشت جهانی است. مانند طرفداران برگزیت، دیدگاه او از یک فرانسه جهانی در واقع ناسیونالیسم عظمت طلب فرانسه است.
یکی از خطرات اصلی گسترش این نوع سیاست در سراسر جهان، افزایش احتمالى جنگهاى بین المللی است. ظهور سياستهاى ناسيوناليستى لوپن، ترامپ، پوتین، بوريس جانسون، اردوغان و غيره كه به فكر احیای عظمت طلبى از دست رفته هستند باعث جنگهاى تاكنونى و جنگهاى آينده خواهد بود. کارگران و کمونیست ها در فرانسه و ساير نقاط جهان موظفند در مقابل این موج راستگرائی جهانی و پیامدهای آن سدی ببندند، نقدی سوسیالیستی بر سیاستهای ناسیونالیستی و پروتکشنیستی و گلوبالیستی سرمایه داشته باشند و راه حل خود را در مقابل بحران و جنگ و مسائل اساسی جامعه طرح کنند. آینده میتواند میدان جنگ راست افراطی و ناسیونالیسم عظمت طلب نباشد، میتواند میدان نبرد پرولتاریای سوسیالیست و کمونیست فرانسه با کل سلطه بورژوازی باشد.
٢٩ آوریل ٢٠٢٢
***