مقالات

خرداد ٦٠ دادگاه لازم نيست، درجا بکشيد! سخنان سران جمهورى اسلامى درباره نسل کشى ٣٠ خرداد سال ٦٠ حسین مرادبیگی

از سخنرانى خمينى در آخرين روزهاى سال ٥٩ در مورد آزادى زندانيان غير سياسی، بقول خمينى کسانى که جرم سياسى نداشتند، معلوم بود که سران جنايتکار جمهورى اسلامى نسل کشى عظيمى از نيروهاى چپ و آزاديخواه و توده کارگر و مردم معترض به جمهورى اسلامى را تدارک میدیدند.
سرانجام در ٣٠ خرداد ٦٠ به فرمان خمينى و وسیله رفسنجانى ها، خامنه اى ها، بهزاد نبوى‌ها، محتشمى ها، لاجوردى ها، صفوى ها، محسن رضائى ها، محسنى اژه ايها، خلخالى ها، گيلانى ها، رى شهرى ها، خوئينى ها و حجاريان ها ماشین آدم کشی جمهوری راه افتاد تا يکى از عظيم ترين فجايع تاريخ بشرى را سازمان دهند و با آن مردم بحرکت درآمده براى رفاه و آزادى و برابرى را به خاک و خون بکشند. کمونيستها، رهبران شوراهاى کارگرى، فعالين سازمان هاى سياسى و مردم مخالف، گروه گروه دستگير و در دادگاههاى صحرائى به اعدام محکوم شدند. هر کس که شکل و شمايلش به چپ شبيه بود، دستگير ميشد و درجا کشته ميشد.

از اين مقطع به بعد بيش از صد هزار انسان را به جرم آزاديخواهى، به جرم مخالفت با حکومت اسلامى، به جرم تسليم نشدن به قوانين ارتجاعى اسلامى، به جرم اعتصاب براى بهبود شرايط زندگى، به جرم مبارزه براى رفاه و آزادى با قساوت تير باران کردند و در ادامه آن حدود سه دهه است که فقر و فلاکت و بيحقوقى را به حدود 70 ميليون انسان آزاده در ايران تحميل میکنند. ماشين آدمکشى اسلامى راه افتاد، تا يکى از هارترين و جنايتکارترين رژيمهاى بورژوائى اواخر قرن بيستم را براى تحميل بى حقوقى کامل سياسى، اقتصادى و اجتماعى به مردم ايران شکل دهد.

آنچه که در زير ميخوانيد گوشه هائى از اين توحش و بربريت بورژوا اسلامى عليه کمونيستها و ديگر انقلابيون و آزاديخواهان را از زبان معماران و سازماندهندگان اين نسل کشى در ايران نشان ميدهد:

موسوى تبريزى دادستان کل انقلاب در مصاحبه اى بمناسبت هفته جنگ که در تاريخ ٢٨ شهريور ٦٠ در کيهان چاپ شده است ميگويد:”ميدانيد که اين هفته هفته جنگ است … همين جنگ نبود، جنگ ديگرى هم در داخل بود…. در اين جنگ (داخلى) ما بيشتر زجر کشيديم (بيشتر وقت صرف کرديم) تا جنگ با صدام” و ادامه ميدهد: “هرکس کوکتل بدست گرفت و در برابر نظام جمهورى اسلامى ايستاد، اينها محاکمه شان توى خيابان است و وقتى دستگير شدند و به دادستانى رسيدند محاکمه شده اند و حکمشان اعدام است. … هرکس در خيابان در درگيرى و تظاهرات مسلحانه دستگير شود بدون معطلى همان شب دونفر پاسدار يا مردم شهادت بدهند که آنها در درگيرى بوده اند و عليه نظام جمهورى اسلامى قيام کرده اند کافى است و همان شب اعدام ميشود”. کيهان ٢٩ شهريور سال ٦٠. همين آدمکش ادامه میدهد: “يکى از احکام جمهورى اسلامى اين است که هرکس در برابر نظام و امام عادل بايستد کشتن او واجب است، اسيرش را بايد کشت و زخمى اش را زخمى تر کرد که کشته شود… اين حکم اسلام است. چيزى نيست که ما تازه آورده باشيم”. همانجا گيلانى رئيس دادگاه انقلاب اسلامى چنين ميگويد:” اما محارب بعد از دستگير شدن توبه اش پذيرفته نميشود و کيفرش همان کيفرى است که قرآن بيان ميکند. کشتن به شديد ترين وجه، حلق آويز کردن به فضاحت بارترين حالت ممکن و دست راست و چپ آنها بريده شود….. اسلام اجازه ميدهد که اينها را که در خيابان تظاهرات مسلحانه ميکنند دستگير شوند و در کنار ديوار همانجا آنها را گلوله بزنند و از نظر اصول فقهى لازم نيست به داگاه بياورند… اسلام اجازه نميدهد که بدن مجروح اينگونه افراد باغى به بيمارستان برده شود بلکه بايد تمام کشته شود”. کيهان ٢٨ شهريور ماه سال ٦٠

سپس در باره پذپرفتن “توبه” چنین ميگويد:”پذيرفتن توبه اينها که (در حالت غير مسلحانه دستگير شده باشند) خيلى کار مشکلى است. مگر اينکه حاکم شرع علم پيدا کند. … و يکى از علامت توبه اينها اين است که اسرار و مراکز سازمان و مرکز تسليحاتى را نشان دهند”. همانجا. لاجوردى نيز يکى ديگر از جلادان رژيم آشکارا هدف رژيم را از اعدامهاى دسته جمعى فورى چنين بيان ميکند: “براى اينکه ديگران از اين اعدامها درس عبرت بگيرند و بدانند که اگر در تظاهرات مسلحانه دستگير بشوند جز اعدام کيفر ديگرى نخواهند داشت. خلخالى هم که آنهنگام حزب الله داد ميزد: “دادگاههاى خلخالى ايجاد بايد گردد” ميگويد:” البته ما کار خود را کرده ايم و بقول معروف بازنشسته شده ايم. اما بالاخره تابع امر امام هستيم. اگر ايشان بفرمايند بله ما قبول ميکنيم. حالا در دادگاهها بد کار نميکنند. البته اگر ضرورت اقتضاء کند طورى که رفقا نتوانند درست تصفيه بکنند يا در تشخيص مثلا اينکه چه کسى مرتد است، چگونه مهدورالدم است دچار ترديد شوند ما حاضريم”. کيهان ٢٩ شهريور ماه سال 60 .

ربانى املشى دادستان کل کشور ميگفت: در صورت لزوم بايد مانند امام على روزى چهار هزار نفر از کفار را سر بريد. ديگرى نيز ميگفت که محدوديت سنى و جنسى براى اعدام وجود ندارد. خمينى نيز در هفته جنگ و آغاز سال تحصيلى ٦٠ ميگويد: “عليرغم ادعاها و تذکرات گمراه کننده در مورد اولويت جنگ با عراق، بدرستى سرکوب ضد انقلابيون در درجه اول اهيمت قرار داده شده است.” خمينى به دانش آموزان اخطار ميکند که به هيچگونه مبارزه اى عليه رژيم اسلامى دست نزنند بلکه همکلاسى هاى خود را به پاسداران و کميته چى ها لو دهند. در مورد محاکمه انقلابيون و آزاديخواهان نيز دستور ميدهد: “بى کم وکاست قرآن کريم را اجرا نمايند”. بعدها خمينى که جمهورى اسلامى را تثبيت شده مى بيند، در دى ماه ٦١ چنین ميگويد: “اکنون حال آرامش است، حال آنست که مردم نسبت به سرمايه هايشان اطمينان داشته باشند، بيايند و سرمايه هايشان را بکار بياندازند، نترسند، هيچ احدى حق ندارد به سرمايه‌هايشان دست بزند، اگر در گذشته با هزار مصيبت يک خانه تيمى ميگرفتند، ما همين ديشب ٥٠ خانه تيمى گرفتيم.” بعد

راديو و تلويزيون جيره خوارش را ملامت ميکند و ميگويد” چرا چند کلمه ميگويند، آنهم بدون تشکر”.
همراه اينها شبکه وسيعى از وزرا و روساى دادگاههاى انقلاب اسلامى، از فرماندهان سپاه و سران اطلاعات گرفته تا شکنجه گران و قمه کشها و موتور سواران حزب الله تا خيل امام جمعه ها تا مجاهدين انقلاب اسلامى و خط امامى هاى دوآتشه و خاتمى و بهزاد نبوى و محتشمى و جلائى پور و گنجى و باقى و دهها تن ديگر از اوباش اسلامی و دوم خردادیهای سابق ، مجريان و مبلغين و مشوقين اين مسابقه آدم کشى بودند. پادوهاى توده اى و اکثريتى نيز بعنوان مدافعين نظام جمهورى اسلامى، رهبران اعتصابات کارگرى و ديگر فعالين سياسى مخالف حکومت اسلامى را به مجريان اين نسل کشى لو ميدادند و معرفى ميکردند.

حکومت آدم کشان اسلامی سرمایه هنوز به حیات ننگین خود ادامه میدهد. اوباش اسلامی هنوز چنگ و دندان نشان میدهد. در این مدت مردم ایران نیز پیکارهای زیادی را علیه جمهوری اسلامی از سر گذارنده اند. جنگی که جمهوری اسلامی حدود سه دهه قبل علیه مردم ایران اعلام کرد همچنان بین ما و مردم و جمهوری اسلامی ادامه دارد. این جنگ را باید ما و مردم ایران با به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و به دادگاه سپردن جنایتکاران اسلامی به سرانجام برسانیم. برای این باید سازمان داد. باید مردم را به هم بافت و متحد کرد.
ادیت شده در 20 ژوئن 2008