نوادگان کورش”، پادوهای نتانیاهوی فاشیست
رحمان حسین زاده
اوج هجوم ارتش فاشیست اسرائیل به شهر غزه وتداوم پاکسازی قومی و قتل دسته جمعی کودکان و زنان و مردان فلسطینی، موجب نفرت و راهپیماییهای اعتراضی اکثریت عظیم شهروندان چند میلیاردی دنیای امروز علیه حکومت فاشیستی اسرائیل است. حتی بعضی دولتهای غربی همیشه و تاکنون حامی دولت اسرائیل، از افسارگسیختگی دولت نتانیاهو زبان به اعتراض گشوده اند. گوترش از عجز و ناتوانی “سازمان ملل” تحت مسئولیتش در سد کردن نسل کشی در غزه سخن میگوید و آن را “شکست بشریت” مینامد. مکرون رئیس جمهورفرانسه به دلیل ادعای نه چندان جدی “به رسمیت شناسی دولت فلسطین” اخیرأ توسط نتانیاهو تنبیه شد و ویزای سفر به اسرائیل را نگرفت.در چنین فضای نفرت جهانی از حکومت اسرائیل، جمعی از بردگان خاندان پهلوی، به نام “هیئت نماینده به نیابت از شاهزاده” در تل آویو پیاده شده و در بارگاه سران فاشیست حکومت اسرائیل سر تعظیم فرودآوردند. در آغاز ورود به خدمت رئیس جمهور حکومت فاشیستی شرفیاب شدند. سپس در خدمت وزیر علوم و فناوری اسرائیل “گیلا گملیل” اندرزهای فاشیستی راشنیدند، تفهيم شدند و گویا “قرارداد” بستند، در فردای “براندازی” و از هم گسیخته شدن شیرازه اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران براثر جنگ وتروریسم و بمبارانهای ویران کننده ارتشهای اسرائیل و آمریکا، “خوش و خرم” با هم مشکل آب و برق و مراکز تولیدی تخریب شده و جامعه از هم گسیخته را حل کنند. (به عنوان طنز تلخ لازمست یادآورشد در عراق و افغانستان تاکنون چگونه وعده های بازسازی جامعه را اجرا کرده اند؟؟!!). قول گرفتند درچهارچوب طرح ارتجاعی خاورمیانه جدید”تاج و تخت و شاهزاده باز گردانده شود” با “معجزه طرح کورش”وعده داده شده نتانیاهوی فاشیست به رضا پهلوی،گویا جامعه ایران تحت هدایت “شاهزاده بی تاج و تخت” به منزلگاه “امنیت و سعادت” میرسد. تصویر به اندازه کافی نفرت انگیز است. این مسئله یادآور صحنه های شنیع همکاری و پادویی جریانات و نیروهایی است که در مقطع هولوکاست در کنار فاشیسم هیتلری ایستادند. البته رضا خان پدر بزرگ رضا پهلوی، با همان توجیه “منافع ملی ایران” تمایل به همکاری با حکومت هیتلر را داشت و همین هم باعث ناخشنودی بریتانیای اربابش شد، بافضاحت تمام از ایران بیرونش کردند. در این رویداد، دوباره حقیقتی با شفافترین شیوه به همگان میگوید اشتراک در اهداف و سیاستهای ناسیونالیستی و ملی گرایی اپوزیسیون راست ایران چه در فرمت سلطنت طلبان و مشروطه طلبان و جمهوریخواه یا فدرالیست و ناسیونالیست محلی همسو با فاشیسم نتانیاهو و ترامپ عمق گندیدگی این جریانات و سیاستهایشان را نشان میدهد و درست همانند فاشیسم نتانیاهویی و ترامپی چنین سیاستهایی ننگ بشریت است. بی تردید آن نوع “براندازی” و جابجایی قدرت در ایران که به تحریم اقتصادی و فشار حداکثری ترامپ و جنگ و بمب ارتش اسرائیل نسل کش و آمریکا متکی است، نه تنها باید رسوا و نفرین شود، بلکه با تقابل آگاهانه لازمست دفن شود. لازمست ما صف کارگران و کمونیستها در مقابلش آلترناتیو سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را تضمین کنیم.
در نگاه دیگر سناریوی پادویی در پیشگاه فاشیسم حاکم بر اسرائیل و رفت و آمدهای اینها به بازیهای کامپیوتری رؤیا پردازانه نوجوانان جویای نام شبیه است. اما نه! مکثی لازم است.
این واقعیت که سلطنت طلبی و شاه پرستی( شبیه گاو پرستی عده ای در هند) در جامعه ایران امتحان پس داده و شکست خورده است نباید ما را غافل کند، که فراتر از سلطنت خواهان، فاشیسم پرستی ترامپی، نتانیاهویی در میان جریانات رنگین کمانی ملی گرای ایرانی و کرد و آذری و بلوچ و عرب و … به اصطلاح جا خوش کرده در “اپوزیسیون” طبعأ دست راستی یک تمایل جدی و یک ترند خطرناک است. سمپاتی این طیف نان به نرخ روز خور و تا مغز استخوان مرتجع را به جنگ و تروریسم دولتی اسرائیل، آمریکا را نباید نادیده گرفت. در نتیجه سناریوی آمد و رفتهای شاهزاده و فرستادگانش هرچند مالیخولیایی و بی پایه به نظر برسد، اما وقتی این پدیده بیمایه به جنگ و بمب و نقشه های تمامأ ضد انسانی فاشیستهای حاکم بر اسرائیل و آمریکا و حمایت ناتو متکی شود، آنوقت صورت مسئله فرق میکند. شاید لازم به یادآوری نباشد، به کشورهای همجوار و اتفاقات سه دهه اخیر در عراق و افغانستان و سوریه و لبنان و لیبی و… نگاه کنیم. باندهای قومی، مذهبی سناریوسیاهی بی ریشه و غیر اجتماعی چگونه پروبال گرفتند؟ و بر گرده مردم تحمیل شدند. چلبی ها، بارزانی ها و طالبانی ها و کرزای ها، ملاعمر و طالبان افغانستان و جولانی ها چگونه برمردم تحمیل شدند؟. بیش از سه دهه است امپریالیسم آمریکا و متحدان غربی و ناتویی اش دقیقأ و آگاهانه آلترناتیوشان از هم پاشاندن بنیادهای کشورهایی است که به زعم آنها هنوز به تمامی در دایره تأمین منافع اقتصادی و سیاسی مستقیم آنها وآرایش سیاسی جهانی،منطقه ای شان قرار ندارند. تحمیل استیصال به مردم در راستای “نظم جهانی” مورد نظرشان و معماری کردن ساختار کشورها منطبق با منافع خود و اکنون شکل دادن به “خاورمیانه جدید” و شکل دادن به “دولتهای ملی مذهبی” بی ثبات به قیمت تباهی جامعه و تحمیل سناریوی سیاه بخش محوری اهداف جنایتکارانه ای است که جلو چشم ما در عراق و افغانستان و سوریه و یمن و لیبی اتفاق افتاده است. در چنین شرایطی انواع جریانات بورژوایی آبروباخته همچون سلطنت طلبان و شاهزاده پرستان و طیف گوناگون پروغربیهای سراسری و محلی با حمایت اسرائیل و آمریکا به چنین چشم انداز ضد مردمی امید بسته اند. این چشم انداز و تحرک ارتجاعی را میتوان و باید به شکست کشاند. اوضاع سیاسی و صف بندیهای مبارزاتی در ایران متفاوت است. جنبش کارگری و کمونیستی ایران و دیگر جنبشهای اجتماعی رادیکال و صف خود آگاه جنبش سرنگونی انقلابی علیرغم محدودیتهای فراوان تحمیل شده توسط رژیم هار اسلامی، اما به شاهدی خیزشهای انقلابی یک دهه اخیر نشان داده، دارای پتانسیل جدی تعیین تکلیف قطعی با جمهوری اسلامی و همزمان به شکست کشاندن نقشه و سناریوهای ارتجاعی و سناریو سیاهی است. هوشیاری نسبت به مخاطرات قابل پیش بینی و اتحاد و تشکلمان و همگام شدن اعتصابات و اعتراضات کارگری و توده ای و شکل دادن به رهبری سراسری انقلابی و سوسیالیستی ضامن پیشروی و پیروزی جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و سرنگونی طلبانه در ایران است.
***