فعال شدن مکانیسم ماشه و پیامدهای آن
میزگرد با ملکه عزتی، سیاوش دانشور، عبدالله دارابی،جلال محمود زاده و علی جوادی
کمونیست هفتگی: سه کشور اروپایی عضو برجام تقاضای فعال شدن مکانیسم ماشه را کرده اند. یک ماه فرصت است تا شورای امنیت سازمان ملل در این زمینه تصمیم گیری کند. به نظرت احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه جدی است؟ یا رژیم اسلامی در دقیقه ٩٠ جام زهر را سرخواهد کشید؟ کدام احتمال بیشتر است و به چه دلیل؟
ملکه عزتی: تروئیکای اروپایی با هدف تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی و مهار اقداماتی مانند غنیسازی اورانیوم و خطر ساخت سلاح هستهای، خواهان فعالسازی مکانیسم ماشه شدهاند. با توجه به فوریت این اقدام و مهلت یک ماهه تعیینشده، به نظر میرسد این کشورها در تصمیم خود جدی هستند. درخواست آنها مبتنی بر نقض تعهدات برجامی توسط ایران است، از جمله افزایش غنیسازی اورانیوم و محدود کردن دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و امکان بازدید از نیروگاههای اتمی است، که در طول جنگ از طرف آمریکا مورد حمله قرار گرفت.
هرچند فعالسازی مکانیسم ماشه دارای فرآیندهای حقوقی و اداری پیچیدهای در شورای امنیت سازمان ملل است، اما اگر قدرتهای جهانی برای تنبیه ایران به توافق برسند، طی کردن این مراحل دشوار نخواهد بود. طبق قطعنامه ۲۲۳۱، اگر شورای امنیت در مدت ۳۰ روز نتواند قطعنامهای برای تمدید تعلیق تحریمها صادر کند، تحریمهای پیشین سازمان ملل به صورت خودکار بازمیگردند. در چنین شرایطی، تحمیل فقر و محرومیت به مردمی که همین امروز نیز در شرایط اقتصادی بسیار دشواری به سر میبرند، صدچندان تشدید خواهد شد و یکی از پیامدهای اصلی این تصمیم خواهد بود.
آینده مبهم جمهوری اسلامی: در حال حاضر، جمهوری اسلامی در آشفتگی و بحران بیسابقهای قرار دارد. بخصوص پس از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل – آمریکا و ایران، ارزش ریال به شکل بیسابقهای کاهش یافته، نرخ دلار سر به فلک کشیده و گرانی افسارگسیخته کالاهای اساسی مانند مواد غذایی و دارو فشار اقتصادی بیامانی را بر مردم تحمیل کرده است. در کنار این بحرانها، قطعیهای مکرر آب و برق نیز به مشکلات و بحرانهای عدیده حکومت افزوده است. برخی جناحها، از جمله خامنهای و عوامل جبهه پایداری، بر ادامه سیاستهای فعلی و عدم تسلیم در برابر خواستههای اروپاییها پافشاری میکنند. تهدید به لغو همکاری با آژانس انرژی اتمی از طرف مجلس نشان از همین موضع دارد.
در مقابل، بخش دیگری از حاکمیت تلاش میکند از بروز خطرات جدیتر جلوگیری کند و تمایلی به پذیرش ریسکهای بالاتر و تنش بیشتردر جامعه را ندارد. این جناح بر لزوم از سرگیری مذاکرات با آمریکا و کشورهای اروپایی تأکید میکند و سختگیری چندانی در این زمینه ندارد.
با توجه به شرایط داخلی پرآشوب ایران، بعید نیست که جمهوری اسلامی در نهایت به خواستههای تروئیکای اروپایی تن دهد تا از فعال شدن مکانیسم ماشه و پیامدهای وخیم آن جلوگیری کند. ابرازتمایل ایران برای از سرگیری مذاکره با آمریکا نیز این احتمال را تقویت میکند.
کمونیست هفتگی: در صورت اجرایی شدن مکانیسم ماشه، یک ارزیابی اینست رژیم اسلامی از پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای خارج شده و به طرف درست کردن بمب اتمی میروند، این احتمال چقدر جدی است؟ بعضآ هم تهدید کرده اند، چنانچه نتوانند نفت صادر کنند، تنگه هرمز را خواهند بست. در همین چهارچوب کشمکشهای بین المللی چه نقشی در موفقیت یا شکست تحریم ها خواهد داشت؟
سیاوش دانشور: بحث خروج از “پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای” (NPT) جدید نیست و طی سالهای گذشته در متن کشمکش ها با آژانس انرژی اتمی و دولتها، بارها در سطح تهدید و لفاظی طرح شده است. این بحث راه حل تکرار تجربه کره شمالی را دنبال میکند که در سال ۲۰۰۳ از پیمان خارج شد و سالهای بعد به قدرتی هسته ای بدل شد. البته ایران امروز و کره شمالی دو دهه قبل در شرایط مشابهی قرار ندارند و طرح این موضوع بیشتر مانور تبلیغاتی است تا گوشه ای از یک خط مشی همه جانبه رژیم اسلامی. در اوضاع امروز دنیا و جدال قطبهای سرمایه داری هرچیزی ممکن است. ما دسترسی به اطلاعات دقیق به لحاظ فنی و امنیتی نداریم، اما در همین دوره زلزله هائی مشابه دیگر زمین لرزه های بعد از آزمایش اتمی داشته ایم. بعید نیست جمهوری اسلامی از طرق برخی دولتهای موئتلف و در چهارچوب رقابتهای جهانی امکاناتی برای تهیه کلاهک هسته ای دریافت کرده باشد. رژیم اسلامی برای بقایش حاضر به انجام هر کاری است. اما بیشتر روند را بسمت سازش و کرنش رژیم و پیدا کردن راهی باصطلاح “آبرومندانه” برای عقب نشینی میبینم. در این کشمکش حمله نظامی هم میتواند برای اعمال فشار و تسلیم رژیم در دستور باشد.
بستن تنگه هرمز عملی نیست و با واکنش فوری بین المللی از جمله هم پیمانان رژیم اسلامی روبرو میشود. یک آبراه مهم بین المللی که بخش مهمی از تجارت جهانی از آن میگذرد را نمیتوان مثل یک گذرگاه مرزی بسادگی بست. به حساسیت برخورد به موشک پرانی موسمی و موردی حوثی ها و واکنشها دقت کنید و آنرا با مسئله بزرگی مثل بستن تنگه هرمز مقایسه کنید، معلوم است با چه واکنشی روبرو خواهد شد. رژیم نمیخواهد و نمیتواند تنگه هرمز را ببندد چون این اقدام مستلزم یک جنگ تمام عیار منطقه ای است که در توش و توان رژیم اسلامی نیست. اما اوضاع دارد عوض میشود و بازگشت تحریمهای بین المللی خیلی دست رقبا را برای طرحهای آلترناتیو مالی و بانکی و مبادلات تجاری با جمهوری اسلامی نمیبندد. تحریمها جامعه را وسیعا عقب میبرد و تنگناهای جدی اقتصادی برای رژیم اسلامی ایجاد میکند. اما تمام تلاش رژیم با مانور در شکاف دولتها و کشمکشهای جهانی، نه رفتن به سمت جنگی بی پایان برای شکست آمریکا و اسرائیل بلکه یافتن راهی برای سازش و بقای خویش است. روسیه و چین و حتی اروپائی ها و خود آمریکا هم مذاکره و توافق را ترجیح میدهند. رژیم اسلامی هم که مشغول مذاکره بود. مسئله موقعیت وخیم رژیم است که دیگر کارت بازی مهمی در دست ندارد و فرصت وقت خریدن هم ندارد. این دو راهی مرگبار جمهوری اسلامی است.
کمونیست هفتگی: تأثیر اعمال تحریم ها مستقل از اینکه کدام کشورعملا با قطعنامه احتمالی سازمان ملل همکاری نکنند، بر زندگی روزمره مردم چه خواهد بود؟ برخی از سرکردگان رژیم میگویند که تحریم های جدید تاثیری علاوه بر تحریم های کنونی نخواهد داشت؟ تاثیر آن بر رژیم چیست؟
عبدالله دارابی: اجازه دهید ابتدا برای چندمین بار روی نقش زیانبار و جانکاه سیاست تحریم اندکی مکث کنم و با اتکا به آن به گوشه هایی از مضرات جانی و مالی اش بخصوص نوع(فشار حداکثری) آمریکا و دول غرب، علیه مردم کارکن و زحمتکش جامعه علیه ایران که در صدد اجرای آن هستند، بپردازم. خیلی ها یادشان هست که، آمریکا و دول غرب به بهانه داشتن سلاح کشتار جمعی و اتمی در سال ۱۹۹١ کشور عراق را مورد تحریمهای تجاری ، حملات نظامی قرار دادند که ماحصل آن علاه بر تلف شدن ۴۰ هزار کودک گرسنه، کل جامعه عراق را با یک کابوس و یک تراژدی انسانی روبرو کرد. خود جامعه ایران را نگاه کنید که رژیم مورد حمایت آنها یعنی(رژیم جمهوری اسلامی)، چگونه بلامانع طی ۴۶ سال اخیر جان و مال مردم جامعه ایران را هدف حملات بیوقفه داده، علاوه بر کشتار صد ها هزار نفر بیدفاع از مردم، تحریم غذایی و مالی را هم بر اکثریت جامعه تحمیل کرده و آمریکا و دول غرب هم بدون اینکه کک شان بگزد در اوج بی اعتنایی از کنار این رویداد مهم و تأثر انگیز عبور کرده اند و لام تا کام در برابر این اعمال ضد انسانی فرزند ناخلف و باجگیر شان(رژیم ج ا)، حرف نزده و اعتراض نکرده اند! اکثریت جامعه مبارز ایران از جمله کارگران، زنان، بازنشستگان، دانشجویان و معلمین و…، خوب میدانند نوک تیز فعال کردن مکانیزم ماشه، ابتدا مردم را نشانه میگیرد بعد روی ثبات یا بی ثباتی رژیم، تأثیر میگذارد.
ما در حزب حکمتیست، بار ها راجع به این موضوع مشخص پرداخته و تاکید کرده ایم که قربانیان اول و بی چون و چرای سیاست تحریم کردن جامعه مردم کارگر و زحمتکش هستند نه رژیم. چون واقعیت هم بخوبی آنرا نشان داده است، که نفس اقدام سیاست تحریم اقتصادی صرف نظر از اینکه چقدر به ثبات یا بی ثباتی رژیم زیان برساند یا نه، ده ها برابر بر روی وضعیت اقتصادی بسیار ناهنجارو نابسامان امروز طبقه کارگر و مردم تهیدست جامعه ایران تآثیر خواهد گذاشت و آنرا با وخامت و تنگناهای بیشتر و غیر قابل تصور روبرو خواهد کرد. بهمین خاطر، بار دیگر همینجا اعلام میکنیم که، اجرای سیاست تحریم اقتصادی از کانال فعال کردن مکانیسم ماشه توسط آمریکا و دول غرب، از طرف ما محکوم و ضد انسانی به شمار میآید. چون طبق گفتار های خود تحریم کنندگان، رژیم جمهوری اسلامی تا کنون برای بقای خویش به کارهای غیر قانونی متعددی چون پول شویی، دزدی و غارت و چپاول کردن ثروت جامعه دست زده تا در پرتو آن اثرات ناچیز تحریمهایی تاکنونی آمریکا و دول غرب را دور بزند و از آن عبور کند. بگفته غربی ها رژیم ایران در همین راستا بخش قابل توجهی از ثروت جامعه ایران را از طریق هزاران تاجر کاردان و کار کشته در سطح منطقه خاورمیانه و جهان به گردش در آورده تا از سود ناشی از آن بتوانند رژیم جمهوری اسلامی را بیش از پیش سر پا نگاه دارند. داشتن ۸۰۰۰ هزار تاجر در کشور های همسایه عربی که تازگی ها یکی از خبرنگاران تلویزیون انترنشنال به آن اشاره کرد، یکی از نمونه هایی است که شیوه تقابل رژیم با تحریم را بخوبی نشان میدهد.
مضافأ آمریکا و دول غرب در چهار چوب فعال کردن مکانیسم ماشه، نه تنها تغییر رژیم، حتی تغییر روش رژیم در قبال زندگی مردم ایران را جزاهداف این تحریمها قرار نداده اند و پشیزی برای آن مایه نگذاشته اند. برعکس، در اوج وقاحت و بیشرمی فقط به عقب نشینی رژیم اسلامی در قبال منافع خودشان بسنده کرده اند و بس. آشکارا اعلام کرده اند اگر رژیم ایران دست از غنی سازی بر دارد ودر مقابل راستی آزمایی بازرسان آژانس اتمی سازمان ملل مانع ایجاد نکنند، آنها هم راضی و قانع خواهند شد. حتی بر تولید ساخت و تولید موشک هم زیاد پافشاری نکرده بر روی برد موشکها حساسند. با توجه به همه اینها مردم ایران بایستی نیک بدانند این هیاهوی پر سروصدای بین ایران و آمریکا و دول غرب تحت نام “فعال کردن مکانیسم ماشه”، به هیچ وجه با خواست واقعی مردم ایران همخوانی ندارد که از ۴۶ قبل تا کنون برایش جنگیده و جان داده اند. چون خواست اولیه مردم ایران سرنگونی بی چون چرای ساختار رژیم جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیت شورایی، خواست آزادی، برابری و رفاه جامعه، و آزادی و برابری بدون قید و شرط زنان در تمام شئونات زندگی و… است نه چیزی کمتر از آن، هستند.
با وجود اینها، چه عواملی وجود دارند که رژیم ایران از لجاجت دست بر نمیدارد؟ تا جایی که به نزاع کنونی رژیم ایران و آمریکا و دول غرب بر میگردد، اختلاف اصلی بین دو طرف صرفا مسأله اتمی نیست. چون گسترش نارضایتی عمیق و روزافزون جامعه ایران علیه رژیم، چنان بالا گرفته که تردید و دو دلی نسبت به بقای رژیم را در صفوف مسئولین بالای رژیم رواج داده و فرا تر از آن به یکی از بزرگترین مانع رسیدن طرفین دعوای کنونی هم تبدیل شده و چیزی بنام اعتماد و اطمینان بین آنها باقی نگذاشته است. مضافأ به تأثیر از اوضاع داخلی ایران، آنچه که طی دو سال اخیر در خارج از ایران هم رخ داده، هیچکدامشان بر وفق مراد سران رژیم ایران پیش نرفته و بازوی اصلی نیابتی آنهم به سرعت یکی پس از دیگری با شکست مواجه گردیده است. دو سال قبل رژیم ایران در خواب و خیال خود نمی دید که با این سرعت به چنین سرنوشتی گرفتار می شود. در حال حاضر به لحاظ دیپلماسی میشود گفت؛ تنها و منزوی است و درمیز مذاکره هم از هیچ وزن و اعتباری برای چانه زنی برخوردار نیست. الان دیگر نمی توان اقتدار امروز حمهوری اسلامی را با ۶ ماه قبل برآورد کرد. انگار جامعه ایران بی صاحب شده و رژیم دارد دوره بی اعتباری و سرگردانی خود را طی میکند.
روندی که امروز جمهوری اسلامی در آن قرار گرفتار شده، به هیچ وجه به نفعش پیش نمی رود. واقعیت نشان میدهد که، همه کارت های بازی دیپلماسی را هم از دست داده است. چون خودش هم به هیچ منبع و مرجع محلی و جهانی هم باور ندارد که تداوم بقاء اورا تضمین کنند. علی خامنه ا ی هم طی یکماه اخیر بار ها این نکته کلیدی را به واضح ترین شکل ممکن بیان کرده است. در مقابل نیز هیچ کشوری حاضر نیست چون گذشته به تداوم بقای او اطمینان خاطر دهد و آنرا ضمانت کند. در نتیجه: خواست اصلی رژیم از جامعه جهانی هم به طریق اولی” تضمین بقاء “است نه جنگیدن و سلاح اتمی. حال یک اقلیت کوچکی از رژیم با رهبری خامنه ای باقی مانده اند که، از سایه خود هم میترسند و تردید دارند به نزدیکان خود هم باور کنند و بر این باورند هر کسی با آنها نباشد ضد آنها و باید دستگیر و یا تحت مراقبت روزمره شوند. در تداوم این ناباوری به این نتیجه رسیده اند روند کنونی به هیچ وجه در راستای تحقق خواست آنها پیش نمیرود و با آنها هممسو و هماهنگ نیست.
کمونیست هفتگی: مدافعان تحریم میگویند که تحریم رژیم را به لحاظ اقتصادی فلج میکند و این راه سرنگونی را هموار میکند. بعضا به تحریم های اقتصادی در دوران پایانی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی اشاره میکنند. بعلاوه برخی از تحریم های هوشمند صحبت میکنند و ادعا میکنند دارو و نیازمندیهای اینچنینی شامل تحریم نخواهد داشت. واقعیت چیست؟ تاثیر تحریم های اقتصادی بر مبارزات مردم چیست؟
جلال محمود زاده: اگر تحریم اقتصادی می توانست به تنهایی رژیمهای ناهمگون سرمایه داری جهانی و بخصوص با سیستم مدل غربی را سرنگون کند، دول غربی برای سرنگون کردن رژیم بعث عراق و سوریه و یا لیبی دست به لشکرکشی و یا کودتای نظامی نمیزدند. این کشورها قبل از سرنگونی سالهای مدید در محاصره اقتصادی قرار گرفته بودند. از جمله ایران از ابتدای موجودیتش کم و بیش در محاصره اقتصادی بوده است. نتیجه منطقی طرفداری از سیاست تحریم اقتصادی در ادامه همان تشویق دول غرب به حمله نظامی است. این اپوزیسیون لابد خیزشهای انقلابی ٩٦ و ٩٨ و ١٤٠١ را حاصل تحریمهای دول غرب میدانند. در سیستم فکری اینها، مبارزات و اعتراضات کارگران، زنان و جوانان جایگاهی ندارند.
هنوز چند هفته ای به اجرایی شدن مکانیسم ماشه در صورت عدم توافقات پایه ای بین رژیم ایران و دول غربی مانده. ولی صرف اعلام راه اندازی این مکانیسم، سفره نیمه خالی اکثریت اقشار متوسط و پایین جامعه را خالی تر کرده است. ارزش دلار در این مدت کوتاه ده درصد افزایش یافته است. این یعنی به همان نسبت گرانتر شدن مایحتاج روزانه مردم. یعنی اینکه مردم در صف اول قربانیان این سیاست قرار دارند ولی رژیم جمهوری اسلامی و سرمایه داران و اقشار بالای جامعه از عواقب این سیاست مخرب و ضد انسانی مبرا هستند. تحریمها علاوه بر گرانی، تعطیلی مراکز تولیدی و بیکاری وفلاکت برای مردم به بار میآورد. دراین شرایط مردم قبل از اینکه فرصت و توان اعتراض و مبارزه بر علیه رژیم داشته باشند، باید در وهله اول مایحتاج خود و خانواده خود را تهیه کنند. اگر قرار بود فلاکت و فقر انقلاب بیافریند، بایستی در اغلب کشورهای آفریقایی هر روز انقلاب میشد.
بعضأ ادعا میشود که با تحریمهای اقتصادی “هوشمند” میتوان فقط ارگانهای رژیم را هدف قرار داد.” تحریمهای هوشمند” به همان اندازه هوشمند هستند که موشکها و بمبهای چند صد کیلویی.این سیاست اگر محاصره اقتصادی و کشتار دسته جمعی درجامعه غزه دو میلیونی را هوشمند مینامد، پس میتوان ابعاد این جنایات “قرن مدرن” را در جامعه هشتاد میلیونی ایران متصور شد.
میگویند مثلا داروها و امکانات پزشکی شامل تحریمها نمیشوند. پس معلوم نیست چرا داروهای بیماریهای مزمن مثل انسولین و پنسلین در ایران کمیاب هستند و یا آنقدر گران که اکثریت مردم از پس خریدن آنها بر نمیآیند.؟ و یامعلوم نیست چرا بعد از در هم کوبیدن جامعه عراق بیشتر از پنچ هزار کودک در اثر نبود امکانات پزشکی جان خود را از دست دادند؟ طرفداران تحریمها وجنگهای ” هوشمند” باید بتوانند حداقل نمونه ای از این “هوشمندی” را به مردم نشان دهند.
استدلال های اپوزیسیون پرو غربی در مورد نقش تحریمهای بین المللی بر علیه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی هم ، بر همان پایه میچرخد. یعنی نادیده گرفتن مبارزات مردم این کشور. انگار فی البداهه این رژیم با تحریم اقتصادی سرنگون شد. از قرن هفدهم که هلندیها این منطقه را به استعمار خود درآوردند، مبارزات و جنبشهای متعددی سرگرفت و سرکوب شدند. از اوایل قرن نوزده انگلیسیها جای هلندیها را گرفتند. سال ١٩١٠ آفریقای جنوبی بدون در نظر گرفتن حقوق سیاه پوستان بومی استقلال یافت. و پایه آپارتاید ریخته شد. اگر تا قبل از استقلال سیاه پوستان هم با داشتن ٢٥ پوند سرمایه،حق رأی داشتند، با استقلال این حق هم پایمال شد. سال ١٩٤٨ رژیم آپارتاید رسما تشکیل شد و جامعه بین الملل آنرا برسمیت شناخت. ولی جنبشهای ضد آپارتاید هیچوقت خاموش نشد. در “جنبش پاسپورت سوزان” ١٩٦١ هزاران نفر به اعتراض به درج مشخصاتی چون رنگ پوست و نژاد شرکت کردند. دهها نفر در سرکوب آن کشته شدند.١٩٧٣ بیشتر از پنجاه هزار کارگر برای اضافه مزد به خیابانها آمدند. ١٩٧٦ حدود بیست هزار دانش برعلیه آموزش اجباری به زبان رسمی تظاهرات کردند. به روایتهای مختلف از ٢٠٠ تا ٧٠٠ دانش آموز در خیابانها به قتل رسیدند و صدها نفر دستگیر شدند. بعلاوه کنگره ملی که اغلب رهبرانشان در زندان بسر میبردند، نقش مهمی در سازماندهی اعتراضات داشت که ازسال ١٩٨٠ شاخه نظامی خود را هم تشکیل داده بود.
در مقایسه وسعت و عمق این مبارزات مردم بر علیه رژیم آپارتاید ، تحریمهای بین المللی خیلی دیر و محدود و سمبلیک بود. در سال ١٩٧٠ آفریقای جنوبی از کمیته بین المللی المپیک اخراج شد. سال ١٩٨٠ این کشور از تمام مسابقات ورزشی محردم شد. تا جاییکه به تحریم اقتصادی برمیگردد، در سال ١٩٨٩ بانکهای غربی از دادن وام به دولت برای بازپرداخت ٨٠ میلیارد بدهی دولت سرباز زدند. سرمایه داران محلی شروع کردند به تماس گرفتن با کنگره ملی.غرب امید خود را از کارکرد رژیم آپارتاید که خود دهه ها از آن پشتیباتی کرده بود از دست میدهد. حزب حاکم رئیس جمهور وقت بوتو را برکنار کرد تا راه را برای عقب نشینی کنترل شده باز کند، قبل از اینکه اعتراضات مردم تمام بساطشان را جمع کنند. اپوزیسیون پرو غربی آگاهانه تمام مبارزات مردم آفریقای جنوبی را قیچی میکند و مزورانه سعی میکند تا تحریم اقتصادی را تنها دلیل برکناری دولت آپارتاید در آفریقای جنوبی جلوه دهد.
کمونیست هفتگی: برخی از مدافعان تحریم، از جمله سلطنت طلبان و نیروهای قوم پرست و مجاهدین، ادعا میکنند که هزینه های تحریم بخشی از هزینه ای است که مردم در مبارزه برای سرنگونی خلاصی از شر رژیم اسلامی باید بپردازند. ادعا میکنند، بالاخره هر مبارزه ای خسارات و صدماتی بدنبال دارد. استدلال میکنند که این هزینه ها کمتر از هزینه تداوم رژیم است. بعلاوه میگویند رژیم اسلامی کاری کرده است که این تحریم ها اعمال شود، چرا یک رژیم یاغی است. پاسخ شما چیست؟
علی جوادی: این استدلال که “تحریم بخشی از هزینه مبارزه است” نه فقط وارونه گویی، بلکه توجیه یک سیاست جنایتکارانه است. سلطنت طلبان، قوم پرستان و مجاهدین به راحتی روی خانه خرابی زندگی میلیونها انسان حساب باز میکنند، گویی مردم پیاده نظام بی صدای پروژههای آناناند. میگویند “مبارزه هزینه دارد.” بله، مبارزه هزینه دارد، اما هزینه واقعی مبارزه اعتصاب و زندان و جدال در خیابان است، نه گرسنگی دادن به کودکان، نه محروم کردن بیماران از دارو، نه فروبردن جامعه در فلاکت سیستماتیک. این چیزی جز شریک شدن با رژیم در جنایت اقتصادی علیه مردم نیست. هزینه واقعی مبارزه آن جاست که راننده کامیون اعتصاب میکند، میداند مزدش قطع میشود یا بیکار میشود. این هزینه آگاهانه است، نتیجه اتخاذ سیاستی آگاهانه در دنیای ناعادلانه است، اما برای نان و زندگی است. یا آن جاست که مردم به خیابان میآیند، میدانند که شاید گلوله و زندان در انتظارشان باشد، اما میآیند چون میخواهند جلوی خونریزی و کشتار رژیم را بگیرند. اینها هزینههاییاند که علیرغم ناعادلانه بودنشان، زندگی را بازمیستانند. اما تحریم؟ تحریم یعنی کودکی که دارویش پیدا نمیشود، بیماری که از نبود انسولین میمیرد، مادری که نان ندارد. این دیگر نه مبارزه است، نه هزینه؛ این قتل تدریجی است.
میگویند “تحریم نتیجه سیاست رژیم است.” شاید، اما مگر مردم همکار رژیماند که باید قربانی شوند؟ کارگر بیکار کجای بیت رهبری نشسته است؟ زنی که شرمنده نگاه فرزند گرسنهاش میشود، چه همکاری با سپاه کرده است؟ کودکی که در صف دارو جان میدهد، در کدام جلسه شورای امنیت ملی حضور داشته؟ این استدلال چیزی جز طنز سیاه نیست: مثل آن است که کسی به جای بازداشت قاتل، گروگانها را تیرباران کند و بعد بگوید “خودشون مقصر بودن!”
حتی در جنگ، جنایت جنگی معنای روشنی دارد: بمباران خانه و زندگی مردم، جنایت است. وقتی بیمارستان قندوز را آمریکا بمباران کرد، وقتی بازار و دانشگاه و بیمارستان غزه زیر موشکها ویران شد، وقتی مدرسهای در یمن به خون کشیده شد، بشریت متمدن فریاد زد: “این جنایت جنگی است.” حال چطور است که وقتی همان خانهها با تحریم و قطع دارو و برق و نان نابود میشوند، نامش را “هزینه آزادی” میگذارند؟ بمب و تحریم، هر دو یک کار میکنند: زندگی مردم را هدف میگیرند.
تحریم در حقیقت ادامه همان سیاست رژیم اسلامی است. رژیم از فقر و فلاکت مردم تغذیه میکند، و تحریم ابعاد و مشقات همان فقر و فلاکت را سنگین تر میکند. نتیجه؟ جامعه خسته تر، امید کمتر، سرکوب قوی تر. اگر این را کسی “مبارزه” مینامد، پس لابد همدستی با جلاد هم نام دیگری دارد!
سلطنت طلبان، قوم پرستان و مجاهدین این دروغ را تکرار میکنند چون سرمایه سیاسیشان بر خانه خرابی و استیصال مردم استوار است. اینها دلالان مرگاند. تخت شان نه بر دوش مردم، بلکه بر جنازه مردم بنا میشود.
ما اما ماکیاولیست نیستیم. هدف ما جامعهای آزاد، برابر و انسانی است، و راه رسیدن به آن هم باید انسانی باشد. آزادی را نمیشود بر روی شکم گرسنه و داروی نایاب بنا کرد. آزادی از دل اعتصابها، خیزشها و انقلاب اجتماعی مردم میآید، نه از پروژه مرگ تحریم. تحریم همان طناب دار است، فقط با زبان دیپلماتیک.
سؤال ساده و بی پرده این است: اگر بمباران خانهها جنایت جنگی است، چرا بمباران سفرهها و داروخانهها مشروعیت دارد؟ پاسخ روشن است: مدافعان سیاست تحریم، چه با تاج، چه با لچک بر سر، چه با پرچم قومی، دشمنان مردماند.
***