مقالات

داسِ “ناموس” بر گردن رومینای نوجوان! ملكه عزتی

رومینا اینروزها چهره آشنایی برای خیلیهاست! نه بخاطر اینكه برنده جایزه ای شده، یا مقامی در ورزش و هنر كسب كرده، جزو نخبگان هم نبوده، رومینا را همه میشناسند چون رومینا در سن ١٣ سالگی بدست پدرش به قتل رسید. سهم رومینا از زندگی فقط ١٣ سال بود، ١٣ سالی كه با درد، خشونت و تحقیر سپری شد.

رومینا را من نمیشناختم، اما آرزو میكردم همسایه اش بودم، عمه یا خاله اش، معلم رومینای ١٣ ساله بودم! آرزو میكردم امكان حفاظت و مواظبت از رومینا را داشتم، آرزو میكردم رابطه ام با رومینا آنقدر نزدیك بود كه به او میگفتم برای فرار از خشونت پدر و فضای تنگ خانه، پناه بردن به مردی ٣٠ یا ٣٥ ساله چاره نیست. آرزو میكردم قانونی در جامعه و شهر رومینا حكم میراند كه رومینا را تحت حمایت و پوشش قرار میداد. قانونی كه خشونت و زن ستیزی و كودك آزاری را ممنوع میكرد و برایش مجازات تعیین میكرد. قانونی كه در آن حقوق كودك مقدم بر هر رشته و رابطه خانوادگی و سنت و مناسبات كهنه و پوسیده اجتماعی بود! قانونی كه دست دین و قوانین كثیف مذهبی را از دخالت در زندگی انسانها قطع میكرد! اما هیچیك از آرزوهای من امروز موجب نجات رومینا نشده است. ظاهرا داس “غیرت لكه دار شده” پدر، قابل دسترس تر از آرزوهای من بوده است!

رومینا كودك ١٣ ساله قبل از هر چیز قربانی قوانین و نظم كثیف حاكم بر جامعه اسلام زده ای است که در آن شان انسان کمترین ارزش را دارد یا اصلا ارزش ندارد. قوانینی كه تا همین چند سال پیش زنان را بجرم عاشق شدن، بجرم تخطی از قواعد پوسیده مذهب و سنتهای عتیق سنگسار میكرد. گزمه های حكومت اسلامی جهت ارعاب و زهرچشم گرفتن از جامعه انسانها را در میدان و چهار راههای شهر بر چوبه دار می آویختند، آفتابه بر گردن “اوباش” میكردند و كودكان كار را در همان چهارراهها به جرم فروش آدامس و دستمال كاغذی زیر مشت و لگد گرفته و كتك میزدند. رومینا در خانواده ای بزرگ شد كه به مرد خانواده میگویند پدر! و این فقط بابا نیست، این پدر حقوق ویژه دارد؛ حق زن و دخترش را مثل ملک و مالش دارد، حق تنبیه دارد، كتك میزند، تحقیر میكند و جهنمی در خانه بپامیكند، اگر هم راضی نبود زنی دیگر و خانه ای دیگر برای خود دست و پا میکند، همه این حقوق را هم در سایه و حمایت قانون بدست آورده است. قانونی که مالکیت و حق براین مبنا اساس آنست و خود را از خانواده تا جامعه و هرگوشه هستی انسانها گسترانده است.

روشن است که دعوا زنانه – مردانه نیست، باید مواظب باشیم بحث را سطحی نکنیم. واضح است همه پدرها این “حق” را برای خود برسمیت نشناخته اند و تسلیم این ناحق نشده اند. همه پدرها هم قصد جان كودكانشان را نمیكنند، همه مردان هم در برابر افكار ارتجاعی و قوانین عصر حجری تسلیم نشده اند. همه خشونت در خانواده و در جامعه فقط توسط مرد انجام نمیشود اگرچه مردسالاری طی تاریخ تاکنونی به این نابرابری سوخت داده است. یا همه مردان و زنان هم در صدد سو استفاده از كودكان معصوم و بی پناه نیستند. معدودند انسانهایی كه در یك محیط و فضای سالم اجتماعی مرتكب اعمالی شوند كه با جوهر و طبیعت انسان در تضادی چنان عمیق قرار بگیرد. هیچ انسانی جانی و قاتل بدنیا نمیاید، هیچ انسانی از اول بزهكار نیست، “ناموس پرست” نیست، جاهل و حرف نفهم نیست. انسانها اگر در محیطی سالم و بدور از تحقیر و خرافه و نابرابری و فارغ از آرزوهای سركوب شده زندگی كنند، حاضر به انجام هیچ عمل غیر انسانی نیستند.

پدر رومینا اما در زمره این افراد نبود، تحقیر روزمره اجتماعی خود را با تحقیر رومینا جواب میداد، حقِ نداشته در محیطِ نابرابر اطرافش را با سلب حقوق رومینا جواب میداد، خشم فروخورده خود را با خشونت علیه رومینا جبران میكرد و نهایتا “ناموس” لكه دار شده اش را با خون رومینا پاك كرد. داس و آلت قتاله در دست پدر رومینا بود اما قاتل اصلی این فاجعه جمهوری اسلامی است. حكومتی كه در فروپاشی ارزشها و معیارهای انسانی با توسل به مذهب و خرافه سنگ تمام گذاشته است. سخنگوی قوه قضایی در جهت فریب افكار عمومی اعلام میكند خواهان اشد مجازات برای قاتل خواهند شد! این اظهارات فریبكارانه چیزی از این واقعیت كه شما خود جانی و قاتل و تبر بدست هستید كم نمیكند. شما كه دار اعدام را هر چند وقت یكبار برپا میكنید، با چه جراتی خواهان مجازات قاتل و مرتكبین این جنایت هستید؟ شما میدان را برای هر جنایتی كه در راستای منافعتان باشد باز كرده اید حالا مدعی العموم خون رومینا شده اید؟ شرمتان باد! شما حكومت و سیستمی هستید كه كبری خزعلی میگوید: “خون رومینا بر گردن مسولانی است که با آموزشهای نامناسب و رها کردن فضای مجازی باعث شده اند نوجوانان به بلوغ زودرس جنسی برسند و اگر نوجوانان بخواهند از راه درست ازدواج کنند به آنها برچسب کودک همسری میزنند”!!! مغزی مریض در بدنی مریض! شما بساط عوامفریبی تان را جمع كنید، انگشت اتهام رو به شماست، تا برچیدن بساط حكومتی كه شما ضابطین آن هستید، هر اتفاقی در ان جامعه بیفتد مقصر اول و آخر شما هستید.

رومینا عاشق مردی كه سن پدرش را داشت نشده نبود. رومینا بدنبال سرپناه و مامنی گرم و عاری از خشونت فیزیكی و كلامی بود، انسانی كه نتواند این را تشخیص بدهد و از این بی پناهی و استیصال به نفع امیال خودش استفاده كند مرتكب جرمی شده است كه تعریف مشخصی دارد؛ پدوفیلی! در جامعه ای با معیارهای انسانی و متمدن كسانی كه با این وضعیت روبرو میشوند را تحت درمان قرار میدهند، كنترل میكنند و آزادی ارتباطشان را محدود میكنند. اما در جامعه اسلام زده، خواسته یا ناخواسته، شرایط فلاكت بار رومینا مبنای رابطه ای میشود كه بطرز فجیعی نابرابر و بیمار است. رابطه ای كه دخترك بی پناه به غلط آن را “عشق” فرض میكند و مرد آن را با “دوستش داشتم” توضیح میدهد! میگوید از ٣ سال قبل با هم رابطه داشتیم، یعنی زمانیكه رومینا ٩ سالش بوده، چندش آور است!! در جوامعی كه قوانین مذهبی و عقبمانده قرون وسطایی حكم نمیراند و حقوق انسانی روزانه و سیستماتیک پایمال نمیشود، ایجاد چنین رابطه ای جرم محسوب میشود، قانون حمایت از كودك به وكالت از طرف فرد زیر سن قانونی اعلام جرم میكند و خواهان مجازات خاطی میشود. در قانون اسلام و در ایران تحت حاكمیت جمهوری اسلامی كودكان از ٩ سالگی با جشن تكلیف وارد دنیای بزرگسالان میشوند. آموزه پیغمبرشان از ١٤٠٠ سال پیش ترویج پدوفیلی بوده، از منظر این قانون مرد ٣٠ ساله در ایجاد رابطه با كودك ١٣ ساله نه تنها مرتكب هیچ جرمی نشده بلكه اگر فقط “صیغه محرمیت” را جاری میكرد امروز میتوانست مدعی شود رومینا همسر قانونی او بوده است. تعفن از این مناسبات میبارد.

رومینا اگر فقط تحت حمایت قانونی قرار میگرفت كه حقوق كودك را برسمیت میشناخت حالا زنده بود، از جهنم خانه پدری به جایی امن منتقل میشد، احساس علاقه به مردی ٣٠ ساله و عواقب چنین رابطه ای برایش توضیح داده میشد و در آرامش فكری و روانی به یک نتیجه منطقی میرسید. آنوقت انتهای این داستان مرگ و قتل و چرخه خشونت بی پایان نبود. قطعا هزاران انسان متاثر از این فاجعه خواهان مجازات مسببین این فاجعه هستند. تعدادی به پدر رومینا و مجازات وی فكر میكنند و تعدادی هم به پیگرد قانونی مردی كه خود را دوست پسر رومینا مینامد!

واضح است در این کیس مشخص افرادی مرتکب جرائم سنگین و قتل شده اند و بدون تردید هر کسی که فرزندش قربانی یک تراژدی شده، مستقیما باید یقه دولتی را بگیرد که سر کار است، چون آن دولت طبق تعریف در قبال کودک، شهروند و توده اهالی مسئولیت دارد. در هر مورد کسی یا کسانی که حقشان ضایع شده برای اعاده حق و خواستشان باید یقه دولت و قانون را بگیرند که شما سر کار هستی و شما مسئول هستی. حالا در ایران دولت و قانون، خودش معرکه گیر و مبلغ و بانی و مسبب و زمینه ساز این جنایتها و خشونتهای خشن است. یعنی در وضعیتی قرار داریم که باید سراغ “قاتل بزرگه” برای انتقام از “قاتل کوچکه” برویم! باید سراغ جنایتکار اصلی برای “اجرای عدالت” برویم! این تناقض در فرانسه و نروژ وجود ندارد، نه اینکه اینها دولتهای باب میل مردم هستند، خیر، منظور جایگاه عام دولت در اذهان عمومی است. در این کشورها دولت بورژوائی موظف شده است پاسخگو باشد و در ایران دولت خود مجری و مشوق جنایت است. لذا من خواهان اعتراض وسیع مردمی هستم كه از جهنم ایجاد شده توسط جمهوری اسلامی به تنگ آمده اند و نمیخواهند تن به هر ذلت و تحقیری بدهند. من و دهها هزار من خواهان این هستیم كه هر خشمی كه مردم از پدیده فجیع و زشت قتل ناموسی، از كودك آزاری، از بیخانمانی، از بیحقوقی، از آپارتاید جنسی و هر آنچه كه حاصل تعفن مذهبی است، دارند بر سر حكومتی خالی کنند كه بانیان این جنایات در راس آن قرار دارند. اگر داس پدر رومینای ١٣ ساله نتواند انگیزه خروش جامعه علیه كودك آزاری و پدوفیلی و پایمال شدن حقوق كودك شود، باید از خود پرسید انسانیت و آزادیخواهی كجا رفته و رومیناهایی كه هنوز داس داعشیان بر گردنشان فرود نیامده امنیت شان را چه كسی تامین میكند؟ این سوال را هر كسی باید از خود بپرسد! برای من بیتفاوتی در قبال این جنایات قابل درك نیست. یا باید ریشه این جنایات را خشکاند یا هر روز شاهد فاجعه ای تازه بود و در سوگ کودکی دیگر بدون فریاد خشم فقط به گریه نشست .

خرداد ٩٩