مقالات

شبح کمونیسم بر فراز جامعه در گشت و گذار است! آذر ماجدی

اعتصاب شصت روزۀ کارگران هفت تپه رژیم اسلامی را با یک معضل جدی روبرو ساخته است. کلیۀ تمهیدات و توطئه های آن افشاء و خثی شده است. تهدیداتش بی ثمر بوده است. علیرغم فشارهای توانفرسای اقتصادی، تلاش های سرکوبگرانه دولت، گرمای طاقت فرسا و تهدید کرونا کارگران هفت تپه مدت شصت روز است که در اعتصاب بسر می برند؛ در شهر تجمع می کنند؛ کودکانشان در اعتصاب به آنها پیوسته اند. اتحاد و همبستگی شان محکم تر شده است. مجامع عمومی شان زبانزد خاص و عام است.

طی این دورۀ سخت و پرافتخار کارگران بر خواست هایشان پای فشرده اند: لغو خصوصی سازی در هفت تپه، مالکیت دولتی با نظارت کارگران، پرداخت حقوق معوقه، تمدید دفترچه های بیمه و بازگشت کارگران اخراجی به کار. شصت روز است که هر روز در گرمای ٥٠ درجه در جلوی فرمانداری تجمع می کنند و بر این خواست ها پای می فشاررند؛ و توطئه ها و کلک های دولت را افشاء می کنند.
رژیم از هر دری وارد می شود، کارگران دستش را می خوانند و در مجامع عمومی پاسخ دندان شکن می دهند. دستگیری نمایندگان کارگری با اعتراض گستردۀ کارگران روبرو شد و رژیم مجبور به آزادی آنها گردید. مزدورانش را به میان کارگران فرستاد تا با ایجاد تفرقه صفوف بهم فشردۀ کارگران را بشکند؛ کارگران این مزدوران را افشاء و از صفوف خود طرد نمودند. کوشید با شعارهای انحرافی فضا را برای سرکوب مهیا کند؛ کارگران شعارها را افشاء و متوقف کردند. باصطلاح نمایندگان مجلس را به اجتماع کارگران مقابل فرمانداری شوش ارسال کرد؛ کارگران آنها را سکه یک پول کرده و به خانه شان پس فرستادند. یک ماه حقوق داد و گفت بقیه را هم تا ١٠ مرداد پرداخت می کند تا باین ترتیب اعتصاب و اتحاد را بشکند؛ کارگران اعلام کردند تا تحقق تمام خواست هایشان به اعتصاب و تجمع ادامه خواهند داد. و بالاخره “نمایندۀ رهبر” را با سلام و صلوات و چند آخوند به میان کارگران اعزام کرد. این دزد جنایتکار کوشید با تملق و شیرین زبانی و دروغ و فریب کارگران را قانع کند که رهبر با آنهاست و از آنها دفاع می کند؛ کارگران چنان جواب دندان شکنی به او دادند که مجبور شد به سلاح همیشگی ارعاب متوسل شود؛ گفت: “کمونیسم دارد سوار هفت تپه می شود!”

اعتصاب و مبارزۀ چند هزار کارگر هفت تپه هراس مرگ را به قلب رژیم انداخته است. از هر سو آژیر خطر کمونیسم و کمونیست ها و انقلاب کارگری بصدا در آمده است. نادری نماینده مجلس هشدار داده است: “کارگران هفت تپه دارن کمونیست می شن!” موسوی نماینده خامنه ای در مجمع عمومی هفت تپه می گوید: “کمونیسم دارد سوار هفت تپه می شود!” و یکی از کار بدستان رژیم و سرمایه دارهای کلان در تلویزیون با ترس و نگرانی از خطر “انقلاب کارگری” سخن گفت.

جمهوری اسلامی از روز اول برای کمونیست ها شاخ و شانه کشید. هزاران کمونیست را به قتل رساند. از دیماه ٩٦ با آغاز خیزش توده ای و اوجگیری مبارزات کارگری از نقش کمونیست ها در اعتراضات و اعتصابات سخن گفت. رهبران کارگری را بجرم همکاری با کمونیست ها اسیر و شکنجه کرد. و اکنون مبارزات قهرمانانۀ کارگران هفت تپه را به کمونیست ها نسبت می دهد. چرا هر گاه مردم برای خواست های برحق خویش، علیه بی عدالتی، علیه سرکوب و اختناق، علیه فقر و نابرابری بمیدان می آیند و رژیم را به مصاف می کشند رژیم یاد کمونیست ها می افتد؟ چرا هر گاه کارگران برای خواست هایشان دست به اعتصاب می زنند؛ هر گاه علیه فقر و نابرابری اعتراض می کنند؛ خواهان ایجاد تشکل و شورا می شوند رژیم به کمونیست ها بد و بیراه می گوید؟

تاکتیک دولبه
کمونیسم با آزادیخواهی، برابری طلبی، رفاه و عدالت مترادف است. در اذهان مردم، در اذهان جامعه و در اذهان این دایناسورهای از گور برخاسته حق طلبی، آزادیخواهی و مبارزه برای عدالت با کمونیسم تداعی می شود. به این دلیل است که هر گاه موج اعتراض جامعه را فرا می گیرد، آنها به شکار کمونیست ها بلند می شوند. چپ و راست هر معترضی را به کمونیست ها وابسته می خوانند.

چهل سال دروغ و خرافه و کشتار نتوانست خیال آنها را از بابت کمونیست ها راحت کند. سرمایه دار از کمونیست می ترسد و متنفر است؛ برای اینکه می داند کمونیسم بزرگترین و قاطع ترین دشمن اوست. رژیم دزد و اپوزیسیون دست راستی در یک چیز مشترکند، نفرت و هراس از کمونیسم. رژیم در داخل کشور هر اعتراض حق طلبانه را به کمونیسم منتسب می کند و معترض را “باتهام” رابطه با کمونیست ها به زندان می اندازد و شکنجه می کند. هواداران رژیم سابق و سلطنت در خارج کشور شعار “مرگ بر کمونیست” سر می دهند. با این کار هر دو به یک حقیقت اعتراف می کنند کمونیسم یعنی آزادی، کمونیسم یعنی برابری، کمونیسم یعنی رفاه. رهایی از فقر و بندگی، از سرکوب و اختناق، از نابرابری و بی عدالتی در گرو سرنگونی سرمایه داری و ایجاد یک جامعه کمونیستی است.

نماینده ولی فقیه و نماینده مجلس از نفوذ و حضور کمونیسم می نالند و هشدار می دهند؛ کاربدستان در تلویزیون رژیم از خطر انقلاب کارگری، این شعار همیشگی و دائمی کمونیست های کارگری حکمتی، سخن می گویند، زیرا به نفوذ کمونیسم انقلابی کارگری در جامعه واقفند و از عروج آن بشدت هراسان. این جنایتکاران لقب کمونیسم را به دو دلیل استفاده می کنند؛ یکی ارعاب کارگران و مردم معترض که اگر کوتاه نیایند اسیر و شکنجه و اعدام خواهند شد؛ دوم به همپالکی هایشان هشدار می دهند که اگر چاره ای نیاندیشند نه از باغ نشانی می ماند و نه از باغستان.

اما این تاکتیک بزودی به ضد خود بدل خواهد شد. بعلت وجود اختناق شدید، هیچکس نمی داند چند کارگر خود را کمونیست یا به کمونیست ها نزدیک می دانند. هیچکس از چند و چون نزدیکی معترضین به کمونیسم اطلاعی ندارد. این معترضین ممکن است کمونیست باشند یا نباشند؛ ممکن است کمونیسم را بدرستی بشناسند یا نشناسند. آنها برای یک زندگی عادلانه تر و انسانی تر، برای یک دنیای بهتر و آزادتر مبارزه می کنند. اما دور نخواهد بود که این تاکتیک رژیم برای ارعاب جای خود را به نزدیکی واقعی اکثریت جامعۀ فقر زده و سرکوب شده به کمونیسم خواهد داد.

یک حساب دو دو تا چهار تا در ذهن هر انسانی با هر میزان از آگاهی و شناخت، حتی در ذهن کودکان کارگران کمونیسم را به یک کلام خوش آهنگ و نوید بخش بدل می کند. با خود خواهند اندیشید: اگر رژیم اسلامی این چنین از کمونیسم در هراس است و هر حرکت اعتراضی و حق طلبانه مُهر کمونیسم می خورد، “پس کمونیسم چیز خوبیست.” پس کمونیست ها انسان هایی شریف و آزادیخواه و برابری طلب هستند. پس رهایی جامعه در گرو تفوق کمونیسم است.

و اینجاست که این تاکتیک علیه خود رژیم خواهد چرخید. این تهدیدات و این روش ارعاب فقط و فقط موجب گسترش نفوذ کمونیسم در جامعه خواهد شد. کارگر هفت تپه در مقابل امام جمعه که با تهدید می گوید: “کمونیسم دارد سوار هفت تپه می شود” باید اعتراض کند. زیرا خوب درک می کند که این مقدمه ای برای دستگیری و سرکوب است. باید از موجودیت خود و تحقق خواست هایش دفاع کند. اما این امام جمعه ای که کارگر را “حقیر و ناآگاه” می داند به این نمی اندیشد که با این تهدید او فقط کمونیسم را نزد ناآگاه ترین کارگر هم به یک پدیده مثبت و مطلوب بدل می کند.

مردم از این رژیم منزجرند. از تک تک این جنایتکاران و دزدان بیزارند. از دین و ایدئولوژیش متنفرند. هر چه را این دار و دسته دزد و جنایتکار بد و نامقدس و خطرناک بخوانند نزد مردم بعکس خود بدل خواهد شد. این واقعیت امروز جامعه است. ترس و هراس اینها و رقیبان خارج کشوری شان از کمونیسم و انقلاب کارگری واقعی است. این افق کاملا در مقابل جامعه قرار دارد. روزنه ای بسوی این آینده دلپذیر باز شده است.

با پشتیبانی و حمایت قاطعانه از مبارزات طبقۀ کارگر و اعتصابات عظیم کارگری در جامعه، از مبارزات مردم معترض، با مبارزه بی امان برای آزادی کلیۀ زندانیان سیاسی، با مبارزه برای فائق آمدن بر سکتاریسم و تقویت همبستگی انقلابی کمونیستی این افق را متحقق کنیم.

١٣ اوت ٢٠٢٠