مقالات

کودکان کار با آرزوهای بزرگ یک یاداشت کوتاه برای بی دفاع ترین قربانیان جمهوری اسلامی پروین کابلی

هفته گذشته دولت سوئد مقررات جدیدی در رابطه با پاندمی کرونا و قرنطینه در مدارس متوسطه وضع نمود و اعلام کرد که مدارس بنا به تشخبص مسئولین کمون ها می توانند کلاسهای دانش آموزان ششم ابتدایی تا نهم را از طریق نت پیش ببرند، این دستورالعمل دولت از روز یازدهم ژانویه با بازشدن مدارس بعد از تعطیلات سال نو به اجرا درآمد. کشور سوئد جزو کشورهای نادر در دنیاست که کودکان از مهد کودک تا پایان دبیرستان از تغذیه رایگان بهره مند هستند و کمون ها موظفند که نقش عمل وزارت آموزش و پرورش را برای تهیه تغذیه مناسب با رشد کودکان را اجرا نمایند. سیاست تغذیه خوب برای همه کودکان ربطی به شرایط خانوادگی آنها ندارد و هدف از این سیاست نه تنها سیر کردن شکم کودکان و نوجوانان است بلکه عادت به غذای مناسب، احتراز از غذای نامناسب، ایجاد امکانات برابر در مدارس برای همه کودکان و غیره می باشد. علیرغم فشار بخش خصوصی برای تحمیل شرایط نامناسب و سودآوری بیشتر، در سالهای اخیر کیفیت مواد غذایی در آشپزخانه های مدارس بالا رفته و مسئولین مربوطه هدفمندانه دانش آموزان را در برنامه غذایی و سرویس های آن ترغیب به دخالت فعال می کنند. برنامه غذایی تمام مدارس در پایه با هم یکی است و ماهانه این برنامه بطور نتی برای دانش آموزان قابل رویت است. غیر از این مسئولین آشپزخانه موظف هستند نیاز دانش آموزانی را که رژیم غذایی ویژه دارند مانند گیاهخواران، آلرژی، موانع مذهبی و غیره را برآورده کنند. رستوران مدرسه باید محلی برای تجدید قوا، ملاقات، ایجاد همبستگی و فراهم آوردن فضای برابر بین دانش آموزان و بزرگسالان باشد. آن دسته از پرسنل مهد کودک ها و مدارس که بنا به نیاز دانش آموزان مجبورند با آنها غذا بخورند هزینه ای متقبل نمی شوند.

روز ۱۳ ژانویه در هنگام پیاده روی روزانه به برنامه اخبار رادیویی محلی گوش می کردم که مصاحبه ای مستقیم با مسئول تغذیه مدارس در استان غرب سوئد داشت. خبرنگار رادیو از وی خواست که در مورد مشکلات و چالش های این وضعیت جدید، با توجه به اینکه اکنون دانش آموزان در منازل خود کلاس ها را از طریق نت برگزار می کنند، چگونه مسئله تغذیه ی دانش آموزان را حل نموده اند؟ مسئول مربوطه ضمن اقرار به دشواری این مسئولیت و چالش و موانعی جدیدی که بطور واقعی در مقابلشان قرار گرفته است می گوید: ما بسرعت برای این وضعیت جدید راه حل پیدا کردیم. در وهله ی اول هدف ما این است که مطمئن باشیم که دانش آموزان اگر چه فیزیکی در مدرسه حضور ندارند ولی همچنان غذای مناسب به بدنشان می رسد. برنامه غذایی مدرسه بطور هفتگی روی نت دانش آموزان قرار دارد و دانش آموزان کافیست که سهمیه غذای مناسب خود را از طریق آن برای روز سفارش بدهند. (تمام دانش آموزان در سوئد دارای کامپیوتری که مدارس مجانی در اختیار دانش آموزان قرار میدهد هستند و هزینه ای بابت آن پرداخت نمی شود). غذای سفارشی در بسته های مختلف از طریق آشپزخانه آماده و دانش آموزان هنگام استراحت نهار؛ در حیاط مدرسه غذایشان را تحویل گرفته و با خود به خانه ببرند. این سهل ترین قسمت این کار است. اما ما دانش آموزانی داریم که حتما باید با کسی غذا بخورند، یا آلرژی دارن، یا ما می دانیم که شرایط خانوادگی مناسبی ندارند و بسیار موانع دیگر. ما به همه اینها فکر کرده ایم و تلاش کرده ایم برای همه اینها راه حل پیدا کنیم و مسئله مهم دیگر اینکه با آمدن به مدرسه برای بردن غذا مقداری هم تحرک خواهند داشت و این برایشان خوب است.

سوئد کشوری سرمایه داری ست و ناعدالتی به وفور همه جا دیده می شود. اما میشود مقایسه کرد. تفاوت زمین تا آسمان است. بعنوان کسی که سالها چه در ایران و چه در سوئد معلم بوده است این گزارش بشدت مرا غمگین کرد. وقتی رضا فیوچی در سیزده سالگی می گوید آنقدر سرکار بوده ام که هیچوقت به آرزو فکر نکرده ام، وقتی پسر درس خوانی مانند محمد موسوی زاده یازده ساله آنقدرعقلش می رسد که برای دسترسی به کلاس نتی بدلیل نداشتن یک تلفن از سر استیصال خودکشی کند، دیگر باید گفت لعنت براین زندگی و لعنت براین حکومتی که کمر به قتل کودکان بسته است. کودکانی که زیر سایه نامبارک اسلام با فشارهای اقتصادی و اجتماعی و ناعدالتی بزرگ می شوند آرزویی جز مرگ ندارند. سازمان ملل در گزارش سالانه امسال تابستان اعلام کرد که در سایه کرونا امنیت اجتماعی و حقوقی کودکان کار بسیار بدتر شده است. اما برای کودکان در ایران که تحت حکومت ضد کودک نمایندگان خدا بدنیا می آیند، قبل و بعد کرونا چه فرقی دارد؟ دارم فکر می کنم که اگر رضا فتوچی ها و محمد موسوی زاده ها این گزارش رادیوی سوئد را گوش می کردند چه می گفتند. فکر نمی کردند که این هم جزو داستان های افسانه ای غیرممکن است. آیا اصلا تصور برخورداری از پایه ای ترین حق انسان یعنی گرسنه نبودن برایشان ممکن بود؟ آیا این خیال پردازی بزرگی است که بجای شستن شیشه ماشین های لاکچری در پشت چراغ قرمزها فقط به مدرسه می رفتند و غذای گرمی می خوردند. آیا واقعا این آرزوی بزرگی است.

ایران کشور آرزوهای بزرگ است، کودکانی که آرزوی مرگ می کنند!

١٤ ژانویه ٢٠٢١