مقالات

در موج بعدی کارگران می آیند! سخنرانی در سمینار نیروهای چپ و کمونیست در استکهلم سیاوش دانشور

 

با خوش آمد به حضار و رفقای گرامی. از جانب حزب کمونیست کارگری – حکمتیست روز جهانی زن را بویژه به زنان جسوری که در ایران تاریخ میسازند و همه انسانهای آزادیخواه و برابری طلب شادباش میگویم.

در ٨ مارس امسال ما دو هدف مشخص را دنبال می کنیم: اول، ادامه خیزش انقلابی زن محور برای بزیرکشیدن جمهوری اسلامی و دفاع از دختران شورشی و فرزندانمان که بوسعت مورد تهاجم تروریستی – بیولوژیکی با گازهای مسموم کننده قرار گرفتند. دوم، تاکید بر این موضوع مهم که برای جنبش جهانی حقوق زن در مناسبت ٨ مارس ٢٠٢٣ مسئله مهمتری از تحولات ایران و نقش برجسته زنان وجود ندارد. تلاش برای تبدیل اینروز به حمایت افکار عمومی پیشرو، جنبش بین المللی کارگری، سازمانهای زنان و احزاب چپ از خیزش انقلابی در ایران یک وجه دیگر تلاش ماست.

تحولات ایران
در مورد تحولات ایران، همه شما از سیر اخبار و رویدادها مطلع هستید. در این فرصت کوتاه من روی چند موضوع اشاره دارم که به ادامه فعالیت و تلاش ما مربوط اند. یکی خود جنبش انقلابی برای سرنگونی است. این جنبش موج اول را پشت سرگذاشت، دستاوردهای مشخصی داشت و بلافاصله با درجه ای از کم شدن اعتراضات خیابانی، اعتصابات کارگری وسیعا جلو صحنه آمد. از نظر ما، برخلاف برخی تحلیل های ژورنالیستی، هیچ چیز نه فقط عوض نشده بلکه هر واقعه میتواند دریچه برآمد توده ای بعدی باشد. در دوره انقلابی وضعیت های بشدت متفاوت و متضاد از جمله رکود و تعرض وجود دارد و یا ممکن است وجود داشته باشند. دوره انقلابی از یک سیر خطی تبعیت نمیکند. سیاست رژیم در قبال این اوضاع، عادیسازی با اتکا به سرکوب وسیع و فراگیر است. سیاست جامعه و جنبش انقلابی زدن حکومت است و دینامیزم حرکت انقلابی رفتن بسمت انقلاب است.

مسئله دیگر اینست که فضای سیاست ایران در ایندوره قطبی تر از قبل شده است. به این معنا مناسبات مردم و حکومت، راست و چپ، دولتها و رسانه ها، صفبندی های اصلی تر، آنتاگونیزه تر از قبل است. در ایندوره حدوداً شش ماهه، از شعارها در کف خیابان تا عمل و سیاست واقعی نیروها، به طور مشخص این قطبی شدن مشاهده میشود. ما روی این روند تاکید کرده بودیم، از این فضا استقبال می کنیم و آنرا در خدمت شفاف تر نشان دادن راه حل کارگری و سوسیالیستی در مقابل کلیه راه حلهای طبقات حاکم و بورژوازی ایران و موئتلفین شان میدانیم.

نکته دیگر که لازمست به آن اشاره کنیم و روی کار آتی ما هم تاثیر دارد، شکلگیری صفبندی جدیدی در میان نیروهای اپوزیسیون است. بعد از جورج تاون همه نمایشها به ضد خودش بدل شد. طرحها یکی بعد از دیگری شکست خوردند و رقابت درونی نیروهای راست و سیاستهای خام رضا پهلوی همان ماکد ائتلاف را هم بهم زد. نه فقط جدایی و فاصله بین اصلاح طلبان و جمهوریخواهان و جریانات مرکز با سلطنت طلبان بیشتر شده و میرود که بیشتر شود، بلکه احزاب “مرکز همکاری” هم در قبال برخورد به رضا پهلوی دچار بحران شدند. به اینها فاکتور مخالفت آمریکا و اروپا را با تحریم سپاه و بند و بست با رژیم اسلامی اضافه کنید. بی افقی راست و دیکتاتورمنشی دیرینه این صف را دارد به اجزا اولیه تجزیه می کند.

از دل کل این کشمکش در دوره انقلابی، چند بستر با ویژگی شناخته شده تر و به یک معنا کلاسیک تر شکل واضح تری گرفته است: یکی جریان و خط ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی است که فعلاً با فاشیستها کار میکند و تنها نیرویش برای پیشروی در دوره انقلابی متکی شدن به متعصب ترین و فالانژترین نیروها است. این جریان دربرگیرنده راست بازار آزادی، فاشیستهای ایرانی و بخشی از خود رژیم است. دیگری بستر جمهوریخواهی، ضد شاهی، شبه سوسیال دمکرات، اصلاح طلب و مسالمت جو است که با سر باز کردن تناقضاتشان از اتحاد اولیه و نیم بند با رضا پهلوی فاصله میگیرند. این جریان مرکز که عمدتا با جمهوریخواهان تداعی میشود، همان سرمایه داری سلطنت طلبان اما با عطر “دمکراسی و جمهوری پارلمانی” میخواهد و حاضر به سازش بیشتری در مورد فدرالیسم است. سازمان مجاهدین هم در متن تنش بین راستهای سلطنت طلب و جمهوریخواه و ناسیونالیست، در رقابت با سلزنت طلبان تلاش می کنند از هر سمت نیروهائی را بخود نزدیک کنند؛ از حزب دمکرات کردستان تا جریانات و افراد و محافل ناراضی از سلطنت طلبان. جریان سوم جنبش کمونیستی و سوسیالیستی ایران و ستون فقراتش جنبش طبقه کارگر، زنان و مردان و اردوی آزادیخواه و برابری طلب و انقلابی است. این جریان در صفحه متفاوتی کار میکند، اهداف تماما متمایزی را از نیروهای فوق دنبال میکند.

چشم انداز آینده نزدیک، حتی با احتیاط میتوان گفت قریب الوقوع، اینست که برآمد جدید توده ای با اعتصابات بزرگ کارگری در صنایع بزرگ ایران ترکیب شود. در دور آتی، اعتراض به گرانی و فقر و فلاکت بمثابه رکن اساسی دیگر خیزش انقلابی جای قوی تری میگیرد و شرایط وخیم اقتصادی توده میلیونی زحمتکشان شهری را بحرکت درمیآورد. ترکیب و بافت طبقاتی جنبش انقلابی و نقطه عزیمت های مادی و اجتماعی جنبش، شعارها و روشها و سیاستها، نیروی سهمگینی برای راه حل سوسیالیستی است. ما نه در داخل و نه در خارج شرایط یکسانی با نیروهای راست نداریم. بویژه در داخل هنوز سران و رهبران سوسیالیست و کمونیست نمیتوانند قد علم کنند اما ایندوره موقت است.

در عین حال تقابل جامعه با وضعیت غیر قابل تحمل اقتصادی و سیاسی و روی همین خواست بهبود و تغییر در جامعه، جریانات رفرمیستی و مرکز هم میتوانند نیرو بگیرند. آنها میتوانند از تشکیل سندیکا و احزاب و آزادی بیان و حقوق بشر و عدالت اجتماعی سخن بگویند. در عین حال، وجه ضد سلطنتی و ضد شاهی این بستر باضافه زمینه مادی رفرمیسم، این کمپ را بصورت تاکتیکی به سمت اردوی چپ جامعه متمایل میکند. یکی از دلائل حمایت نیروهای این بستر از منشور بیست نهاد صنفی را باید این تنش و تقابل در درون اردوی راست ارزیابی کرد.

میان ناسیونالیست های محلی و ناسیونالیسم ایرانی جدال بالا میگیرد و اختلافات و تحریک ها با ادبیات فاشیستی فضای منفی ای ایجاد خواهد کرد که فی الحال پرده های اولیه آنرا دیده ایم. این نفرت پراکنی به ایجاد شکاف میان مردم و صفوف مبارزه انقلابی منجر میشود و باید در قبال آن هشیار بود.

مجموعه این شرایط باضافه قلب تپنده مبارزه انقلابی در سطوح مختلف، امکانات مساعد و نامساعدی برای کمونیست ها فراهم میکند. بویژه حضور طبقه کارگر در صحنه سیاسی کمونیست ها را قوی میکند و قوی شدن کمونیست ها جریانات بسترهای دیگر و لایه های مختلف را بدرجه ای بصورت تاکتیکی چپ میکند. همانطور که همه ناگهان “انقلابی” شدند! مثلا در خارج کشور با شکاف وسیعی که بین اردوی راست افتاده است، بخش مهمی از نیروی معترض میتواند با همراه چپ ها و زیر پرچم چپ ها به خیابان بیایند. امکان اینکه راست فاشیست را منزوی کرد دارد بوجود می آید. ما ممکن است با شرایطی روبرو شویم که با نیروهای غیر سوسیالیست در شکست دادن آلترناتیو دست راستی و فاشیستهای آریایی همسو باشیم. یا برای اعاده مدنیت و حقوق پایه مردم علیه کودتا و میلیتاریسم و حمله خارجی بدرجات مختلف همسو باشیم. این همسوئی ها در سیاست همواره وجود دارد و در دوره انقلابی و مقاطع آن نیز پیش می آید. مهم اینست هیچوقت قطبنمای اهداف سوسیالیستی طبقه کارگر را فراموش نکنیم و هر تاکتیک و سیاست ما در خدمت تقویت سیاست کارگری و کمونیستی مان باشد.

اما مهمتر از این تحولات که روی کار ما تاثیر میگذارد، خود جهتی است که باید در مرکز توجه ما باشد. امروز متکی شدن به ارگانهای انقلابی، شوراها، کانون ها و نهادهای انقلابی یک رکن مهم تقابل با هر نوع راه حل دست راستی است. در زمین اصلی بازی، آنجا که قدرت جاری میشود، باید ابزارهای پر کردن خلاء قدرت را داشت و مهمتر اینست که باید بدون تردید برای آن آماده بود. تا زمانی که تناسب قوا بدرجه ای بیشتر بشکند که شوراها بتوانند بطور علنی قد علم کنند و رهبران کارگری و اجتماعی بتوانند اشکال سراسری تر سازمان رهبری را با اتکا به نیروی اجتماعی و طبقاتی ایجاد کنند، اپوزیسیون کمونیست و انقلابی موظف به پر کردن این خلاء در شرایط کنونی است.

امروز هر صدائی از جناح چپ جامعه را باید علیه راست استفاده کرد و در عین حال روی بسیج و سازمان نیروی واقعی سرنگونی انقلابی، نیروی وسیع طبقه کارگر برای انقلاب کارگری کار کرد.

متشکرم.
٤ مارس ٢٠٢٣