مقالات

کارگران و دوره جدید سیاسی (سخنان رحمان حسین زاده در پنل کارگری همایش کلن)

درود به حضورپرشورتان حضار عزیز و بینندگان کنونی و آتی این همایش!
پنل ما در رابطه با جنبش کارگری است و در این چهارچوب مشخص باید صحبت کنیم. در صحبت کوتاه کنونی به مسأله دوره جدید سیاسی و از نظر من دوره انقلابی جاری و رسالت جنبش کارگری میپردازم. فرصت هفت دقیقه ای داریم و هر ثانیه اش غنیمتی است.اما یکی دو دقیقه از این وقت گرانبها را تقدیم میکنم به یاد اولین پیشکسوتان جنبش کارگری سازمانیافته ایران، محمد دهگان و یارانش که در رأس اولین تشکلهای کارگری توده ای نزدیک به ۱۲۰ سال قبل بودند.به سلطانزاده چهره شاخص اولین تحزب کمونیستی ایران که درست ۱۰۲ سال و ده ماه قبل در ماه ژوئن ۱۲۹۹شمسی در کنگره انزلی اولین حزب کمونیست ایران را بنیاد گذاشتند. هدفم از این یادآوری تاریخی این بود که تاکید کنم از آغاز پیدایش نظم سرمایه داری در ایران تاکنون کارگر و کمونیسم در جدال سیاسی و طبقاتی حضور داشته و دارند. تلخی مسئله آنجا است که هنوزاداره جامعه در دست بورژوازی و نمایندگان طبقات دارا است. این بار نوبت کارگران و کمونیستها است. منشور حداقلی تشکلهای صنفی و مدنی هم به این پدیده اشاره دارد.
به علاوه و در این مناسبت از اولین جانباخته جنبش کارگری ایران حجازی فعال کارگری و کمونیست، کارگر چاپ تهران باید یاد کنیم که خوبست آن بخش از نسل جوان اگر تاکنون اطلاع پیدا نکرده اند، بدانند در زندان رضا شاه جلاد و قلدر، مستبد و کودتاچی پدر بزرگ رضا پهلوی به قتل رسید، که گویا این بار همین نوه اش به همراه مشروطه طلبان دست راستی و البته تازگیها دست در دست دولت راسیستی نتانیاهو نقشه “نجات ایران” را حدادی میکنند، و گویا “مرحمت فرموده” فراخوان ایجاد صندوق مالی اعتصاب برای کارگران را هم در جیب دارند!!؟؟. این بار و در همین همایش هم باید تاکید کنیم، کور خوانده اید!. خانمها و آقایان گردآمده در ائتلافهای در حال فروپاشی جریانات راست، سران ناسیونالیسم ایرانی و مشروطه خواه و جمهوریخواه تمامیت ارضی طلب و سلبریتی ها و فدرالیستهای کرد بفهمید که اوضاع به شدت عوض شده است. شرایط جدید و تناسب قوای جدیدی بین جنبشها و نیروهای سیاسی رقم خورده است. یک گوشه این تغییر اوضاع در منشور مطالبات آن هم حداقلی (نه حداکثری) توسط تشکلهای صنفی و مدنی (نه احزاب چپ و کمونیستی) در دل تناسب قوای سخت داخل کشور منعکس شده است.
در مقابل این منشور این ایراد را مطرح میکنند که از دل مراکز کارگری قدرتمند و گویا این بندهای دوازه گانه منشور از دل جنبش کارگری نیامده است. اشاره به این کمبود برای منتقد صمیمی دلیلی برعدم حمایت از آن نباید باشد. دقیق نمیدانم تهیه کنندگان این منشوردر آغازکار آیا تلاش لازم را برای جلب حمایت حداقل تعدادی از مراکز کارگری مهم را در دستور داشته اند یا نه؟ و امیدوارم چنین کرده باشند واگر تلاش ممکن و لازم راانجام نداده باشند، قطعا جای نقد سالم و صمیمانه است. در عین حال این مدت رهبران و پیشروان کارگری در مراکز کارگری مهم میتوانستند در این راستا اقدام کنند. برای نمونه شواهد نشان میدهد که در شرکت اتوبوسرانی واحد و سندیکای واحد چنین اقدام مثبتی در جریان بوده است. با این وصف اگر طبقه کارگر را “صنف” محسوب نکنیم، بلکه به عنوان طبقه ای که صاحب جامعه است و این بار قرار است سکان جامعه را به دست بگیرد، بنگریم، آنوقت درک این مسئله ساده است که طرح مطالبات حداقلی همانند بندهای این منشور تا طرح و اجرای خواسته های حداکثری و رهایی کامل همه شهروندان جامعه را وظیفه طبقه کارگر بدانیم، در این چهارچوب مفاد و بندهای منشور حداقلی بیست نهاد و تشکل را مربوط به طبقه کارگر و جنبش کارگری میدانیم.
در فرصت باقیمانده بر این مسئله فوکوس میکنم، که از مقطع دی ماه ۹۶ و سپس آبانماه ۹۸ و با توجه به اعتصابات کارگری وسیع این سالها از جمله موارد درخشان آن در هفت تپه و در میان بیشتر از صد مرکز گاز و نفت و پتروشیمی و دیگر مراکز کارگری و مبارزات گسترده سازمانیافته فرهنگیان و معلمان و بازنشستگان و غیره به وضوح وارد دوره جدید سیاسی شدیم. به ویژه در هشت ماه گذشته با به صحنه آمدن جنبش سرنگونی گسترده و آغاز خروش انقلابی به دنبال قتل عمد دولتی ژینا امینی (مهسای جوان) عملأ وارد شرایط انقلابی شدیم. در دوره انقلابی مسئله محوری جدال بر سر تعیین تکلیف قدرت سیاسی بین آلترناتیوهای موجود در صحنه سیاسی و در شرایط امروز ایران بین آلترناتیوهای راست و چپ است. اگر در این تصوراتفاق نظر داشته باشیم، آنوقت توقع فوری از طبقه کارگر و لاجرم رهبران و پیشروان سوسیالیست کارگری اینست که طبقه ما در قامت رهبری تحولات جامعه، به مثابه رهبر و سازمانده تاثیرگذار بر همه وجوه مبارزات انقلابی باید عرض اندام کند. نبردکنان و در بطن این تحولات پیچیده طبقه کارگر و پیشروان کمونیست آن ملزومات رهبری کارگری و کمونیستی را تامین کنند. در این راستا رهبران و فعالین کارگری سوسیالیست به عنوان سیاستمداران پرچمدار منافع طبقه کارگر و مردم محروم و تعیین کننده مقدرات جامعه باید در صف مقدم جدال طبقاتی و سیاسی جاری حضور داشته باشند. طبقه کارگر را بر سر جدال قدرت سیاسی نمایندگی کنند. فاصله جدی بگیرند با تصور تاکنونی از رهبران کارگری که به مثابه “فعالین جان برکف و فداکار” اما چشم براه تعیین تکلیف قدرت سیاسی توسط جریانات و سیاسیون بورژوا هستند. اشاره میشود وقتم روبه پایان است. خلاصه میکنم طبقه کارگر و رهبران و فعالین رادیکال کارگری برای تحقق چنین رسالتی باید به سه ابزار حیاتی متکی شوند. ۱- افق سوسیالیستی و کمونیستی ۲- ایجاد سازمانهای توده ای کارگری، از نظر من با محوریت سازماندهی مجامع عمومی و شوراها ۳- اتکاء به حزب کمونیستی و کارگری ریشه دار و در هم تنیده با جنبش طبقه کارگر که این طبقه را در جدال برسر قدرت سیاسی نمایندگی کند. اگر فرصت میبود، میخواستم این سه مؤلفه مهم را بیشتر توضیح دهم. جمله پایانی را علاوه بر زنده باد آزادی و زنده باد سوسیالیسم، که رفقایی سردادند، بلکه خطاب به بورژوازی حاکم و بورژوازی در اپوزیسیون چنین اعلام میکنم، عزم و اراده ما اینست، به حکومت استبدادی و دیکتاتوری بورژوازی خاتمه میدهیم و به جایش حکومت کارگری و دیکتاتوری پرولتاریا را جانشین میکنیم.
آوریل ۲۰۲۳
***