منصور حکمت و پروسه نزدیکی کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست:
– مقطع مهم و تعیین کننده ای از ابتکارات منصور حکمت نحوه برخورد سیاسی پراتیکی خلاقانه و بسیار زمینی او به پروسه نزدیکی کومه له به مارکسیسم انقلابی و اتحاد مبارزان کمونیست بود. کنگره دوم کومه له در فروردین ١٣٦٠ رسمأ سمپاتی خود را به خط مشی اتحاد مبارزان کمونیست و مارکسیسم انقلابی اعلام کرد. در مقدمه جزوه قطعنامه های مصوب کنگره دوم کومه له که در اول اردیبهشت ۱۳۶۰ منتشر شده چنین آمده است. “در پایان لازم می دانیم کوشش های ارزنده ای را که از جانب “اتحاد مبارزان کمونیست” در راه مبارزه با پوپولیسم و اکونومیسم و تثبیت تئوریک بینش پرولتری در جنبش کمونیستی ایران به عمل آمده و ما را نیز در طرد بینش های انحرافی مساعدت کرده است، خاطرنشان کنیم”. بعد از این انتخاب سیاسی کنگره دوم کومه له، زمینه برای ارتباط مستقیم بین رهبری کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست فراهم میشود. به دنبال دیدار هیئت نمایندگی رهبری کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست در تهران اتفاق میافتد. بعد از دیدار اولیه نمایندگان دو سازمان در تهران، برای اولین بار منصور حکمت در شهریور به نمایندگی از اتحاد مبارزان کمونیست به دیدار رهبری کومه له در مناطق آزاد اطراف شهر بوکان آمد. این اتقاق مهمی بود که کومه له به مارکسیسم انقلابی پیوسته بود و اما در وهله اول بیشتر اعلام یک جهت گیری بود. هنوز نگرش و سیاست پوپولیستی و بخشا ناسیونالیستی در کارکرد رهبری و بدنه کومه له به طور جدی عمل میکرد. در نتیجه از زاویه نگرش و سیاست و ادبیات و مکتوبات سوسیالیستی هنوز فاصله جدی با سازمان کمونیستی روشن بین وجود داشت. این وضعیت میتوانست مانع جدی نزدیکی این دو سازمان باشد. اما نحوه برخورد منصور حکمت به اهمیت نزدیکی این دو سازمان نه صرفا از روی نگرش مخدوش و نوشته ها و فرمولبندیهای نادقیق در ادبیات سیاسی آن مقطع رهبری کومه له، بلکه از منظر اجتماعی و از زاویه تسهیل قدرت گیری چپ و کمونیسم در ایران و با تشخیص وجود زمینه قوی برای ایجاد تغییر در نگرش التقاطی آن دوره و مهیا کردن شرایط ایجاد حزب کمونیست ایران برخلاف خیلی ها در صفوف نیروهای چپ و حتی در خود اتحاد مبارزان کمونیست، برخورد خلاقانه سیاسی به موضوع داشت. حکمت کتبا نوشت که بارها پاسخ این ایراد را که میگفتند کومه له هنوز یک “سازمان دهقانی” است، داده ام و یادآور شدم پیوستن کومه له به مثابه یک سازمان سوسیالیست توده ای و مسلح، آن زمان در موقعیت رهبری قطب چپ جنبش مقاومت در مقابل جمهوری اسلامی علیرغم محدودیتها و ناخالصیهای نظری و سیاسی و سبک کاری بسیار اهمیت دارد. میگفت با چرخش کومه له به طرف مارکسیسم انقلابی، به رهبری اتحاد مبارزان کمونیست یادآور شدم، آجندای سیاسی تاکنون طرح ریزی شده ما دیگر تغییر کرد، چون گامهای مهمی را در جهت تقویت جنبش ما در پروسه طولانی مدت تر میخواستیم به دست بیاوریم، اکنون حاصل شده و لازم است، موقعیت جدید را تشخیص داد و طبق نقشه جدید و پاسخگوی این دوره حرکت کرد. همین کار را کردند، رهبری اتحاد مبارزان کمونیست به کردستان منتقل شد و در یک ارتباط نزدیک با رهبری کومه له در پروسه زمانی پاییز ١٣٦٠ تا شهریور ١٣٦٢ موفق به ایجاد حزب کمونیست ایران به مثابه حزب بزرگ و دخیل در مبارزات کارگری و اجتماعی در جامعه ایران و کردستان شدند. من فکر میکنم در غیاب حضور خلاقانه و مبتکرانه منصور حکمت این نزدیکی و این اتفاق به این شکل صورت نمیگرفت.
– منصور حکمت و جنبش مقاومت و مسأله ملی در کردستان!
یک مورد برجسته از نگرش و سیاست مبتکرانه مارکسیستی و انقلابی منصور حکمت به مباحث اولین دیدار نمایندگان کومه له و رهبری اتحاد مبارزان کمونیست در بهار سال ١٣٦٠ در تهران برمیگردد. به نظرمن و نه تنها من همه اعضای رهبری وقت کومه له و کادرهایش که همانوقت در جریان نتایج این دیدار بودند، مهم ترین تحول سیاسی در برخورد با مسئله کرد و مارکسیسم انقلابی و کومه له در این دیدار اتفاق میافتد. لذا توجه تان به روایتی که اینجا و امانتدارانه بیان میکنم جلب میکنم. شخصا مستقیماً مباحث آن جلسه را در این رابطه گوش کردم. داستان به این شکل بود هیئت دو سازمان دیدار میکنند. بحث ها ضبط شده بود. تا آنجایی که من اطلاع دارم همراه نوار بحث ها یک نوشته مفصل از جانب منصور حکمت برای رهبری کومه له ارسال شده بود (آنوقت هنوز با این نام مشهور نبود، به کردستان آمد، ما با اسم نادر او را شناختیم). آن نوار موقعی که به دست رهبری کومه له میرسد، فوری متقاعد میشوند بحثهایش خیلی راهگشا و مهم است. رهبری کومه له در سطح اعضا و پیش عضوهای آن وقت کومه له آن بحث را پخش کرد که گوش دهیم. ما جمعی از اعضا و پیش عضوهای کومه له در شهر و منطقه بوکان به دستمان رسید و گوش کردیم. در بخشی از صحبتها منصور حکمت این را مطرح کرد و گفت، “کنگره دوم، تحول مهمی است. سیاست چپ و مارکسیسم انقلابی را در پیش گرفته و این خیلی مهم است. همانجا گفت اما فرمول بندیهای قطعنامه هایتان و اسنادتان بعضی جاها نادقیق، چپ روانه و اشتباه است. از جمله مشخصاً در “قطعنامه جنبش مقاومت خلق کرد” و در برخورد با مسئله رفع ستم ملی اشتباهات جدی دارد. برای کومه له مثل “تیر به پای خود زدن” است. این جمله را به دقیقی یادم است، چنین گفت. ادامه داد و گفت در قبال “جنبش مقاومت خلق کرد و مسئله ملی” شما سیاستی اتخاذ کردید و فرموله کردید که عملا یعنی عرصه را سپردن به حزب بورژوازی کرد، حزب دمکرات کردستان و به این معنی، جاخالی دادن به آنها و این برای کومه له مثل تیر به پای خود زدن است. آن بخش از قطعنامه کنگره دوم کومه له که مورد نقد حکمت بود من اینجا نقل می کنم. نوشته شده بود؛ “تا آنجا که به سازمان ما مربوط می شود بایستی اهمیت بزرگی را که جنبش مقاومت در امر کسب دموکراسی و مبارزه طبقاتی پرولتاریای ایران و در صحنه کنونی دارد درک کنیم. از آن پشتیبانی نموده و فعالانه در آن شرکت کنیم و بکوشیم تا صف مستقل دمکراسی پیگیر را هرچه بیشتر تقویت نماییم. در همان حال باید محدودیتهای آن را بشناسیم. پرولتاریای آگاه نمیتواند سرنوشت خود را به یکی از مقاطع و عرصه های انقلاب دموکراتیک وابسته کند. ما نبایستی جنبش مقاومت را به مثابه عرصه نبرد مرگ و زندگی برای خود درآوریم، بلکه باید در هر حال ادامه کاری خود را به مثابه سازمان پرولتاریایی در نظر داشته باشیم”.
منصور حکمت نتیجه گرفته بود، این فرمولبندیها حاوی سیاست غیر دخالتگر و به پاسیفیسم منجر میشود! واقعیت اینست این نوع فرمولبندی های افراطی و نوعی مرزبندی سطحی با پوپولیسم عملا به پاسیفیسم منجر شده بود. به طور عینی برای کادرها و اعضایی مثل ما که آن وقت درگیر بودیم، بعد از کنگره دوم کومه له با نوعی بی عملی تحت نام اینکه جنبش مقاومت تمام عرصه زندگی ما نیست! ما با پوپولیسم مرزبندی کردیم، اتفاق افتاده بود. اعضای امانتدار و شاهدان زنده آن وقت میتوانند گواهی بدهند که چنین شده بود. زمانی که این شنیده شد، آن جمعی که گوش میدادیم به حدی برایمان جالب و بحثهای مهم و تغییر دهنده ای بود که سراپا گوش شدیم و یکی دوبار نوار را تکرار کرده و این تکه بحث را گوش کردیم و فوری با آن توافق داشتیم. قطعنامه های کنگره دوم در یکجای دیگر هم یک ایراد اساسی داشت. در برخورد به رفع ستم ملی که اینجا نقل می کنم. در تکه پایانی این سند یا آن قطعنامه در بند ج این را میگوید: “ایران کشوری است کثیرالمله. رفع ستم ملی به طور نهایی به صورت حق تعیین سرنوشت برای خلقهای تحت ستم ایران فقط با تحقق برنامه سوسیالیستی پرولتاریا امکان پذیراست”. یک نقد جدی تر منصور حکمت این بود گفته بود که شما هیچ راه حلی برای رفع ستم ملی ندارید و حواله اش دادید به تحقق سوسیالیسم. تاکید کرده بود این حکم به لحاظ تئوریک غلط است. چون در چهارچوب همین نظم سرمایه داری اتفاقا مسئله ملی به قول ادبیات آن دوره مثل خیلی از مسائل دموکراتیک دیگر می تواند جواب بگیرد و می تواند راه حل برایش وجود داشته باشد. گفته بود شما که این را حواله میدهید به سوسیالیسم، یعنی الان برنامه ای برایش ندارید. پاسیفیسم و بی عملی پیشنهاد می کنید. میدان را خالی می کنید، تا حزب بورژوازی کرد با طرح خود مختاری یا هرچیز دیگر مردم را حول طرحش بسیج کند. این نقدها و نوار و نوشته آن وقتی به دست رهبری کومه له میرسد، با استقبال روبروشد. با سمپاتی در میان اعضا و پیش عضوها پخشش کردند. این مسئله آنقدر برایشان مهم بود، فراخوان یک کنفرانس ویژه را دادند. سه یا چهار ماه بعدترش به هر حال در شهریور ۱۳۶۰ کنفرانس ششم کومه له تحت تأثیر این نوع نقد و پیشنهادات منصور حکمت برگزار شد. این اسناد در آن کنفرانس اصلاح شدند و حتی اسناد کاملتر و جامع تری من یادم هست ارائه کردند.
این مساله را هم حسین مرادبیگی (حمه سور) و هم ابراهیم علیزاده از رهبران وقت کومه له در کتابهایی که منتشر کردند، اشاره کردند. که از هر کدام نقل قول میاورم.
رفیق حسین مراد بیگی (حمه سور) به این شکل نوشته: “منصور حکمت نگرش ما را نسبت به جنبش دموکراتیک از موضوع پرولتاریای سوسیالیست نقد کرد. و گفت طبقه کارگر و سازمان سیاسی او به عرصه مبارزه دموکراتیک بی ربط نیست. زیرا مبارزه برای آزادی های دموکراتیک بخشی جدایی ناپذیر ازمبارزه پرولتاریا برای رسیدن به قدرت سیاسی است. میگفت طبقه کارگر باید پیشتاز مبارزات دموکراتیک نیز باشد و کومه له با کم رنگ کردن آن در قطع نامه های خود مرتکب اشتباه می شود و به لحاظ سیاسی ضرر می کند. نقد اصلی تر منصور حکمت در این قطع نامه سر مساله ملی بود که کنگره دوم گفته بود، مسئله ملی در سوسیالیسم حل می شود. منصور حکمت آن را نقد کرد و می گفت این موضع هم به لحاظ تئوریک غلط است هم به لحاظ عملی کومه له را غیر دخالت گر می کند”. ابراهیم علیزاده در کتاب دوجلدیش که نزدم هست، در صفحه ۱۶۶ که به زبان کردی است و من مستقیما ترجمه اش می کنم اینجوری نوشته است: “جوهر نقد منصور حکمت این بود که کنگره دوم کومه له تا جایی که خودش را از افکار مائوئیستی و پوپولیستی نجات داده، کنگره ای پیشرو بوده، اما در عین حال نتوانسته راه حلی برای محکم کردن رابطه بین کومه له و جنبش توده ای در کردستان را پیشنهاد کند. منصور حکمت از ما که در کردستان بودیم بیشتر به مسئله ملی اهمیت داده بود و از ما بیشتر حتی بازمانده های عقب ماندگیهای نظام فئودالی را برای حل مسئله زمین دیده بود و برای مساله ارضی هم راه حل نشان داده بود و او به این شکل کمیته مرکزی کومه له را از یک مخاطره ای که نوعی چپ روی را دامن میزد برحذرکرده بود. ما را مطلع کرد و هشدارد داد ما با آن نقدها قانع شدیم و با عجله کنفرانس ششم کومه له را چند ماه بعد برگزار کردیم و اسنادمان را تدقیق کردیم”. این هم قضاوت دبیر اول تاکنونی کومه له در این مورد است.
نتیجه گیری من این است منصور حکمت با این برخورد تیزبینانه، واقعیتش اینست هشداربزرگی را به سازمان کومه له داد و مانع شد این سیاستهای غلط به لحاظ تئوریک و نظری و پاسفیستی وغیر دخالتگر به لحاظ عملی در پیش گرفته شود. برای کومه له که درگیر در یک جنبش سیاسی توده ای و درگیر جنبش رفع ستم ملی بود، اگر آن سیاستها که در کنگره دوم کومه له فرموله شده بود، جنبه اجرایی پیدا میکرد، به نظرم ضربه سنگینی به سازمان چپ و کمونیستی کومه له وارد میشد. آن سازمان به طرف حاشیه ای رفتن می رفت و به نظرم به آسانی نمی توانست جای پای خود را در جنبش سیاسی و اعتراضی کردستان محکم کند. شاید گفته شود، عاقبت این سیاستهای اشتباه اصلاح میشد، به نظرم در غیاب نقدهای حکمت بسرعت این اتفاق نمی افتاد و ضربه خود را میزد. این را هم اینجا تاکید کنم، اینطوری نبود که بقیه اعضای رهبری اتحاد مبارزان این تیزبینی را داشتند و این نوع نقد حکمت را مطرح میکردند. تجربه آنوقت و بعدا هم نشان داد، بخش عمده سیاستهای تحول بخش که بنام اتحاد مبارزان کمونیست مطرح میشد، طرح و سیاست منصور حکمت بود. به نظرم چنانکه نقدها و سیاستهای منصور حکمت مطرح نمیشد، آن سیاستهای غیر دخالت گر، بی پاسخی برای مساله ملی و نهایتا منزوی شدن کومه له در کردستان پیش می رفت و بقول منصور حکمت صحنه به تمام معنای برای حزب بورژوازی کرد خالی می شد. برخلاف پروپاگاند مخالفان و دشمنان منصورحکمت حتی سر مسئله ملی منصور حکمت به داد کومه له رسید و نقش نجات هنده و منحصر بفردی را ایفا کرد.
-کنگره سوم کومه له و نقش منصور حکمت!
کنگره سوم کومه له هم مقطع مهمی از ارائه دیدگاه های سیاسی و پراتیکی منصور حکمت است. کنگره سوم کومه له در اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در مناطق آزاده شده کردستان در منطقه کوهستانی و جنگلی و خوش آب و هوایی به نام “به رده سور” (سنگ سرخ) در نزدیکی شهر سردشت برگزارشد. شخصا برای اولین بار از طرف اعضای تشکیلات ناحیه بوکان به عنوان یکی از دو نفر نماینده برای این کنگره انتخاب شدم و در آن حضور داشتم. کنگره سوم کومه له در سطح ماکروی سیاسی با دو مسئله محوری روبرو بود، که لازم بود به آن پاسخ دهد. اولی تسهیل پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران و در قدم اول تصویب برنامه حزب کمونیست و دوم پاسخ گویی به مسائل مهم و گرهی در جنبش سیاسی و توده ای در کردستان و ارائه خط مشی و پلاتفرم های منطبق با مبارزات گسترده در قبال آنها در کنگره سوم. بقول منصور حکمت که در بحث تاریخ شفاهی اتحاد مبارزان اشاره کرده، آن کنگره مهمانان مختلفی داشت. از جمله دبیر کل اتحادیه میهنی کردستان جلال طالبانی که بعد از سقوط صدام حسین دو دوره رئیس جمهور عراق شد، نمایندگان کومه له ره نجدران کردستان عراق، شیخ عزالدین حسینی شخصیت سیاسی و مذهبی مطرح در آن دوره جنبش مقاومت کردستان، آلای رزگاری کردستان ترکیه و هیئت رهبری اتحاد مبارزان کمونیست و شخص منصور حکمت. هریک از اینها مهمانی عادی و تشریفاتی نبودند. هر کدام دستور کار و جهت سیاسی خاصی برای تاثیر گذاری در آن کنگره داشتند. واقعیتش اینست به ویژه جلال طالبانی و شیخ عزالدین حسینی جهت سیاسی شان این بود که رهبری کومه له را قانع کنند، هر چند چپ و کمونیست هستند، اما به طرف ایجاد حزب کمونیست ایران نروند و پای تصویب برنامه حزب کمونیست ایران نروند و قبل از کنگره این فشار سیاسی را در آن دوره داشتند و به این معنی رهبری کومه له زیر این فشار بود. در طرف مقابل اتحاد مبارزان کمونیست از قبل و در آن کنگره جهتش این بود، رهبری کومه له سریعتر به طرف ایجاد حزب کمونیست ایران و تصویب برنامه کمونیستی برود. طبعا هر کدام استدلالات خود را داشتند. پخته بحث طالبانی و شیخ عزالدین حسینی این بود، پیوستن کومه له به یک حزب سراسری کمونیست، کومه له را از جنبش ناسیونالیستی و ملی دور میکند و نگرانیشان واقعی بود. منصور حکمت در نوبت خودش در آن کنگره سخنرانی بسیار موثر و کارسازی را ارائه کرد. متن آن سخنرانی هم اکنون در سایت منصور حکمت منتشر شده و علاقمندان را به مطالعه آن توجه میدهم. در اینجا من به مواردی از آن سخنرانی بر می گردم. از آن نقل میکنم و بعدأً توضیح بیشتری در موردشان میدهم. منصور حکمت در شروع صحبتهایش از جانب اتحاد مبارزان کمونیست این را گفت: “ما معتقدیم کنگره سوم بطور کلی باید دو سمت گیری مهم داشته باشد. اول در قبال جنبش مقاومت کردستان و پاسخ به مسائل مبرم این جنبش. دوم در مقابل جنبش کمونیستی و انقلاب ایران بطور کلی. به نظر ما موفقیت کنگره سوم کومه له با توجه به پاسخگویی به این دو سمت گیری اساسی قضاوت می شود.”
در مورد مسائل مبرم جنبش مقاومت کردستان یک تکه بحثش مفصل به مسئله حاکمیت در مناطق آزاد کردستان و دخالت دادن شهروندان در سرنوشت خودشان در مناطق آزاد شده بود که عمدتا روستاها و مناطق آزاد شده روستایی بود، چون شهرها همه به کنترل رژیم درآمده بود. بر حاکمیت شوراها در آن مناطق در جهت بهتر کردن شرایط زندگی مردم تاکید داشت. این بحث مفصلتر است، علاقمندان میتوانند به آن مراجعه کنند. بخش دوم بحثش که در آن کنگره بیشتر تأثیر گذاشت و توجه را جلب کرد، ارائه نظراتش در قبال جنبش رفع ستم و حل مسئله ملی در کردستان بود. اینجا پاراگرافی که خیلی گویاست، نقل میکنم: “لازم است یکبار دیگر بر موضع کمونیست های انقلابی ایران بطور کلی و به ویژه به موضعی که کمونیست های خارج کردستان باید در قبال مسئله ملی در کردستان داشته باشند، تاکید کنم. ما بعنوان یک سازمان و همه لنینیستها بعنوان یک وظیفه همیشه از حق ملل در تعیین سرنوشت خویش به آزادانه ترین وجه از جمله با جدائی و تشکیل دولت مستقل دفاع کرده ایم. ما میگوییم این حق ملت تحت ستم است که آزادانه تصمیم بگیرد که چگونه می خواهد زندگی کند، حتی اگر خواهان جدائی باشد ما از این حق دفاع می کنیم. از این حق دفاع می کنیم معنی مشخصی دارد. معنایش اینست که ما در مقابل هر نیرویی که بخواهد این حق را از ملت کرد سلب کند، عملا می ایستیم. جنبش کمونیستی ایران موظف است با رژیمی که جنبش انقلابی خلق کرد را در مبارزه برای رفع ستم ملی و تعیین سرنوشت خویش در کردستان سرکوب می کند، مبارزه عملی بکند و نه صرفا لفظی”. در این سخنرانی خیلی روشن و با تاکید بالا، دیدگاه سیاسی و راه حلی را که در برخورد با مسئله ملی و برای پایان دادن به ستم ملی از جانب کمونیستها لازمست، بیان میکند.
درست بیاد دارم بعد از سخنرانی حکمت بازتاب موثر آن در همان سالن کنگره قابل مشاهده بود. همه حضار و حتی همین مهمانان ملی گرا و ناسیونالیست از جمله طالبانی و شیخ عزالدین حسینی نمی توانستند با این بحثها مخالفت داشته باشند. تازه کسی مثل طالبانی بحث های حکمت را در برخورد به مسائل کردستان و ملی تایید کرد.
در نتیجه تا آخرین لحظه ها که ما و شخص منصور حکمت در رهبری حزب کمونیست ایران و کومه له با اتوریته و نفوذ کلام بالاحضور داشت، راه حل منسجم سیاسی و به هم پیوسته را برای حل مسئله کرد نشان داد. آن وقت رهبری وقت حزب کمونیست و کومه له ظاهرأ با راه حل کمونیسم کارگری و منصور حکمت مشکل نداشتند.
ادامه دارد …