مقالات

یاداشت هائی در باره جنگ اسرائیل در غزه (٣( توهمات نتانیاهو قصاب غزه سیاوش دانشور

 

از صبح پنجشنبه ٣٠ نوامبر بمدت یکروز “وقفه بشردوستانه” برای تبادل اسرا میان دولت اسرائیل و حماس تمدید شد. البته در روزهای موسوم به “آتش بس” حملات نظامی ارتش اسرائیل در شمال غزه و کرانه باختری ادامه داشت. خان یونس در غزه مورد حملات با موشک و بمب قرار گرفت و سربازان اسرائیل به مردمی که به سوی شمال غزه میرفتند تیراندازی کردند و تعدادی را به قتل رساندند. در کرانه غربی حملات همزمانی را به ارودگاه فلسطینیان در جنین، اردوگاه آوارگان العسکر در نابلس و مناطق دیگری در کرانه باختری صورت دادند، کودک و غیر نظامی به قتل رساندند و برای گرفتن اسیر خانه های مردم عادی را محاصره نمودند. همانطور که انتظار میرفت و تجربه نشان داده است، دولت فاشیستی اسرائیل پایبند هیچ قرار و تعهدی نیست. لذا طی روزهای موسوم به “وقفه بشر دوستانه”، به ضدبشری ترین شکل، به کودک کشی و کشتار غیر نظامیان فلسطینی ادامه داد.

دامنه و چشم انداز “آتش بس”
بیانیه ها و اعلام مواضع از هر سو بر تلاش و تمایل برای تمدید بیشتر این وقفه ها خبر میدهد. امروز جمعه اول نوامبر با شروع گسترده تر حملات در غزه وقفه بشردوستانه تمام شد. نتانیاهو حماس را مسئول میداند و حماس نتانیاهو را. هردو هم دروغ میگویند. حالت “جنگ – مذاکره” برای طرفین بنظر وضعیت مطلوب تری است. بیانیه گروه هفت در عین استقبال ریاکارانه اش از تمدید آتش ‌بس کنونی بر “حق اسرائیل برای دفاع از خود و مردم این کشور” با تبصره بی خاصیت “لزوم حمایت از غیرنظامیان و احترام به قوانین بین المللی” تاکید کرده است. در همان حال از حماس می‌خواهد که “همه گروگان‌ها را فوری و بدون قید و شرط آزاد کند”. دولت اسرائیل بدون این حمایت یکجانبه آمریکا و گروه ٧ نمیتوانست به قلدری میلیتاریستی و آدمکشی در این سطح ادامه دهد. هنوز سیاست و خواست توقف بمبارانها و کشتار مردم عادی فلسطین یک خواست محوری مردم و افکار عمومی جهان است، امری که با سیاست و منافع دولت نتانیاهو ودولتهای حامی اش خوانائی ندارد. اسم رمز و جواز تداوم این نسل کشی “حق اسرائیل برای دفاع از خود و مردم این کشور” است. خودشان هم میدانند که این ادله وقیح و تائید نسل کشی و پاکسازی قومی به هیچ عنوان با مقوله “حق دفاع” قابل توجیه نیست، لذا ناچارند تائید این آدمکشی عریان را با عبارت بی آزار “لزوم حمایت از غیرنظامیان و احترام به قوانین بین المللی” مزین کنند.

نتانیاهو قصاب غزه
آریل شارون بعنوان “قصاب صبرا و شتیلا” معروف شد. نتانیاهو اما در جنایت رکورد زد و قطعا از وی بعنوان “قصاب غزه” نام برده خواهد شد. در دسامبر ۱۹۸۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد کشتار در صبرا و شتیلا را نسل ‌کشی نامید و بدنبال شکایت خانواده های قتل عام شدگان فلسطینی، در فوریهٔ ۲۰۰۳ دادگاه عالی بلژیک حکم به قابل پیگرد بودن آریل شارون نخست‌ وزیر اسرائیل داد. اما زیر فشار لابی ها و متحدین اسرائیل، بلژیک در همان سال قوانین اش را تغییر داد و نهایتا “دادگاه عالی بلژیک” برای آریل شارون قرار منع تعقیب صادر کرد. باید خواست محاکمه و مجازات نتانیاهو بعنوان عامل هولوکاست غزه را بجلو راند. اما فعلا نتانیاهو با حمایت تمام عیار دولتهای دمکراسی و رسانه های مزدور آدم می کشد و اشتهای سیری ناپذیری برای تداوم قتل عام دارد. کشیدن افسار این جنایتکار بنام جنگی دست دولتها نیست، این کار افکار عمومی و مردم آزادیخواهی است که از نژادپرستی و تبعیض و نسل کشی منزجرند.

توهمات نتانیاهو
آخرین پیشنهاد حماس بعد از تبادل گروگانهای غیر نظامی مبادله سربازان اسرائیل با زندانیان فلسطینی است، امری که از سرگیری حملات ارتش اسرائیل آنرا به تناسب قوای دیگری موکول کرده است. اظهارات نتانیاهو مبنی بر “ادامه نبرد با حماس” بعد از پایان مرحله بازگشت گروگانها، تاکید وی بر سه هدف اعلام شده یعنی؛ “نابودی حماس، بازگشت همه گروگان‌ها و حصول اطمینان از این که غزه دوباره به تهدیدی برای کشور اسرائیل تبدیل نخواهد شد” مملو از توهمات فاشیستی است. امروز نتانیاهو بر تبادل گروگانها بعنوان دستاوردی مهم تاکید دارد در صورتی که زیر فشار مجبور به قبول “وقفه بشردوستانه” چند روزه شد. در مورد نابودی حماس تاکنون اگرچه قریب ٢٠٠٠٠ نفر مردم عادی را قتل عام کرده اما کمترین ضربه را به حماس زده است. و بالاخره نفی “تهدید غزه برای اسرائیل” نیز از آن وارونه گوئی ها برای توجیه تداوم پاکسازی قومی است.

برای فاشیستهای اسرائیل تهدید حماس نیست، مطرح شدن مسئله فلسطین است، حماس اسم رمز و توجیه این “تهدید” است. حماس ساخته و پرداخته خود حضرات است. بدون حماس نتانیاهو موضوعیت ندارد و بدون سیاست فاشیستی و ضد فلسطینی، حماس و نوع حماس امکان ابزار وجود در این سطح نخواهند داشت. برای نتانیاهو ادامه جنگ در غزه سند بقای وی در خود اسرائیل است. بمبهائی که کودکان فلسطینی و بیماران بیمارستانها و پناهندگان در اردوگاه ها را می کشند، راه بقای سیاسی نتانیاهو و شرکای سیاسی و اقتصادی وی را هموار می کنند. مسئله نه “تهدید غزه” است و نه “امنیت اسرائیل”، اینها توجیهات و پروگاند جنگی در خدمت اهداف دست راستی و تروریستی اند. مسئله اساسی دور زدن سوال واقعی یعنی حل مسئله فلسطین است.

سیر پیش رو، کدام راه حل؟
نتانیاهو برخلاف اظهارات اولیه از “اشغال غزه برای مدت طولانی” عقب نشسته است. وی تبادل اسرا را بعنوان پیروزی یکی از اهداف کابینه فاشیستی اش تلقی میکند. هدف بعدی وی نابودی حماس است. این هدف در هاله ای از ابهام قرار دارد و اساسا ممکن نیست. اگر دولت آمریکا توانست القاعده و طالبان را نابود کند دولت اسرائیل هم میتواند حماس را نابود کند. اما نفس این هدف فیک است، واقعی نیست، جعلی است، پوششی برای تداوم اشغالگری و سیاست الحاق است. حماس یک نیاز دولت اسرائیل برای جنگ پایان ناپذیرش علیه مردم فلسطین است. محور مقاومتی های مرتجع از جمهوری اسلامی تا موئتلفین چپ اسلام زده این کمپ، حماس را معادل “جنبش مقاومت فلسطین” و قطب مقابل اشغالگری و آپارتاید اسرائیل میدانند در صورتی که حماس ایجاد شده و وجود دارد تا همین سیاستهای دولت نژادپرست اسرائیل ادامه یابد. کسانی که حماس را مستقیم و غیر مستقیم حمایت می کنند و از حماس بعنوان یک نیروی مهم “مقاومت علیه اشغالگری” نام میبرند اتفاقا با سیاست نتانیاهو و دولت نژادپرست اسرائیل همخونی سیاسی دارند. معادله “حماس مساوی است با فلسطین” نتانیاهو و “حماس نیروی جنبش مقاومت” جمهوری اسلامی و چپ ناسیونالیست پشت و روی یک سکه اند. برای دولت اسرائیل، حماس توجیه گر تداوم اشغال و آپارتاید و گسترش سیاست فاشیستی است و برای محور مقاومت، حماس نیروئی است که به جنبش اسلامی در مقابل دولت اسرائیل موضوعیت میدهد. این دو نیرو در دست هم بازی می کنند و وجه مشترک اساسی هر دوی آنها نفی مسئله فلسطین و تداوم سیستم آپارتاید مذهبی و قومی در هر سوی معادله است.

اگر نابودی حماس ممکن نیست، نهایت “پیروزی” برای اسرائیل سلب حاکمیت دوفاکتوی کنونی حماس بر غزه است. اگر دولت اسرائیل قادر به اشغال غزه برای مدت طولانی نیست، طرحهای بینابینی مثل واگذاری اداره غزه به کشورهای عربی یا نیروهای بین المللی برای دوره ای بجلو رانده میشود. یعنی هدف دوم نتانیاهو نیز محقق نمیشود بلکه با ویرانی بیشتر غزه و تداوم اشغالگری در کرانه باختری، قرار است مردم فلسطین تحت وسیع ترین فشار و قتل عام قرار گیرند تا به حداقل هائی رضایت دهند. فعلا مصر پیشنهاد اداره موقت غزه را قبول نکرده است و دولتهای عربی نیز تاکنون چنین سیاستی را رد می کنند. میماند ائتلافی از نیروهای سازمان ملل بعنوان زندانبان جدید فلسطینی ها در غزه و همکاری با بقایای ائتلاف سازمان آزادیبخش فلسطین. سوال کنونی لحظه حاضر اینست که دولت اسرائیل چطور حماس را سرنگون میکند؟ اصولا چنین سیاستی دارد؟ اگر آری، تکلیف نژادپرستان اسرائیل و حزب لیکود و شرکای نتانیاهو چه خواهد شد؟ پارادوکس هدف دوم نتانیاهو یعنی “نابودی حماس” و بعبارت دقیق تر سلب قدرت از حماس در غزه اینست که تحقق این سیاست به نابودی و سلب قدرت از حزب نتانیاهو و پایان قدرت خود وی منجر میشود. حماس و نتانیاهو در یک کشتی نشسته اند و وجود یکی ضرورت وجودی دیگری است. هردو نیاز دارند امر و سوال مسئله ملی فلسطین را به امر و مسئله ای مذهبی بدل کنند. هر دو علیه مردم فلسطین و امر استقلال فلسطین اند.

ادامه دارد…

١ دسامبر ٢٠٢٣