مقالات

نسل کشی در غزه، افشای ریاکاری سیاسی –ایدئولوژیک غرب آذر ماجدی

یکی از نتایج مهم نسل کشی در غزه، دریده شدن پرده های دروغ و ریایایدئولوژیک و روایت سیاسی حاکم بوده است. از پایان جنگ جهانی دوم غرب کوشیده است که یک تصویر “بشردوست، مدافع حقوق دموکراتیک و انسانی و صلح جهانی” از خود ارائه دهد. برقراری دموکراسی در غرب و ارائه برخی حقوق اجتماعی و سیاسی به شهروندان این موقعیت را تحکیم نموده است. اما این تصویر در حال فرو ریختن است. چهره واقعی آن برملا می شود.

علیرغم سانسور شدید رسانه های بستر اصلی در غرب و تحمیل محدودیت ها و سانسور بر اینترنت و سوشیال میدیا، اخبار هولناک کشتار و ویرانی، جنایت و بیرحمی در غزه در دنیا منعکس شده و قلب جهان را بدرد آورده است. بهت و ناباوری اولیه به شورش و عصیان علیه این بربریت بدل شده است. اعتماد به هیات حاکمه، به “سیستم” بسرعت فرو می ریزد. چهره واقعی حاکمان عیان می شود.

سرسختی آمریکا و هیات حاکمه غرب در دفاع قاطع از اسرائیل و کشتار و نسل کشی آن در ده هفته اخیر با بهت و حیرت و ناباوری بخش قابل توجهی از مردم جهان مواجه شده است. این اولین بار نیست که جهان با ویرانی و مرگ و نسل کشی آمریکا و غرب در گوشه ای از جهان روبرو است. دور نمی رویم. در همین قرن، آمریکا و غرب، علاوه بر فلسطین، مسبب کشتار چندین میلیون انسان، کودک و پیر و جوان در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن، سودان، سومالی و کنگو هستند. میلیون ها انسان معلول شده اند؛ فقر بیداد می کند. فقط در افغانستان و سوریه میلیون ها نفر در اثر قحطی و تحریم جان می بازند. مدنیت از بخش مهمی از این منطقه رخت بربسته است.

سانسور رسانه ها در انعکاس حقایق جنگی و تمرکز بر تبلیغات جنگ افروزانه و تحریکات تروریستی موجب شد که بخش اعظم جامعۀ جهانی، بخصوص در غرب از ابعاد این کشتاربی اطلاع بماند. ویکیلیکس نقش مهمی در افشای جنایات آمریکا و بی آبرویی آن در سطح جهانی ایفاء کرد. از همین روست که جولین آسانژ اکنون ۴ سال است در یک زندانقرون وسطایی بدون محکومیت نگاه داشته می شود.

یکی از تفاوت های مهم کشتار غزه در این بود که اخبار، بلافاصله، توسط ژورنالیست های از جان گذشته ای که انعکاس اخبار کشتار غزه امرشان بود، نه نان شان، در جهان انتشار می یافت. تکنولوژی جدید به این انسان های شریف اجازه داد تا چشمان جهانیان را به حقایق هولناک نه فقط جنایت و کشتار در غزه، بلکه ماهیت واقعی نظم حاکم و حاکمان جهان بگشایند. بی دلیل نیست که ارتش اسرائیل در این جنگ حداقل ۶۸ژورنالیست را به قتل رسانده است. روزی یک نفر! این ژورنالیست ها، اتفاقی در بمباران کشته نشده اند؛ بسیاری مستقیما هدف قرار گرفته اند؛ ارتش اسرائیل، طبق گفتۀ دولتمردان آمریکا آنچنان اخلاقیات بالایی دارد که به بسیاری قبل از کشته شدن اطلاع داده است.

افشای این حقایق یک عامل اصلی شکل گیری این جنبش عظیم انسانیدر همبستگی با مردم فلسطین و اعلام نفرت از این جنایات و دروغ و فریب است. این جنبش حاصل یک آگاهی است و خود آگاهی را گسترش می دهد. این مهمترین مصاف هیات حاکمه با جامعه است. مبارزه طبقاتی بشدت تشدید شده است. مقاومت و اعتراض مردم خشمگین و بدرد آمده از این جنایت و بربریت در مقابل رشد سریع راستگرایی و فاشیسم واقعیت سیاسی کنونی است.

نکتۀ قابل توجه اینست که هیات حاکمه آمریکا و برخی از کشورهای دیگر غربی از جمله بریتانیا، آلمان و کانادا  یک سانتیمتر نیز از مواضع خودعقب ننشسته اند و کماکان با وقاحت کامل دروغ “اسرائیل حق دفاع از خود دارد” و “جنگ اسرائیل با حماس” را ادامه می دهند. آمریکا و بریتانیا هنوز با آتش بس مخالفت می کنند. دو کشوری که شاهد وسیع ترین تظاهرات ها در سال های اخیر در غرب بوده اند.

این واقعیت نشان می دهد که آمریکا مصمم است ویرانی و تخلیۀ کاملغزه را به اتمام برساند.پروژه ای که سالها پیش طرح ریزی شده و طی دو دهه اخیر قدم به قدم به اجراء درآمده است. این پروژه هم بدلیل اقتصادی، کشف مخازن گاز که ارزش آن ۵۰۰ میلیارد دلار تخمین زده می شود، در سال ۲۰۰۰ در غزه؛ و هم بدلیل سیاسی دارای اهمیت بسیار است. طرح آمریکا ویرانی و نابسامانی خاورمیانه و شمال آفریقا است. اسرائیل مانند ژاندارم آمریکا این پروژه را به پیش می برد. عقب نشینی در این جنگ، بویژه پس از شکست دوفاکتو در جنگ اوکراین و مذاکرات پشت پرده برای ختم آن، بمعنای ضعف آمریکا تلقی خواهد شد. آمریکا باید قدر قدرتی خود را به اثبات برساند.  

یک جنبش اعتراضی جهانی برای دفاع از انسانیت، عدالت و صلح شکل گرفته است. در تقابل با جنایات و قلدری آمریکا و ناتو دنیا دارد به دو قطب تقسیم می شود: شمال و جنوب. گفتمان کولونیالیسم و آنتی کولونیالیسم دارد دگربار وسیعا باب می شود. از آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین این صداها به گوش می رسد.

دنیا نیاز به یک صدا و قطب سوم دارد. قطب سوسیالیستی که برای نابودی سرمایه داری و در نتیجه جنگ و ویرانی و فقر و کشتار مبارزه می کند. در فقدان یک جنبش بین المللی کمونیستی کارگری، دگربار طبقه کارگر و مردم محروم دنیا را در دو کمپ بورژوایی در مقابل هم، به گوشت دم توپ بدل خواهند کرد. ضرورت ایجاد و سازماندهی این قطب بیش از هر زمانی احساس می شود.