فیلمهای منتشر شده از لحظه ی آزادی نیلوفرحامدی و الهه محمدی تصویرروشنی از آنچه را که در ایران در تقابل با جمهوری اسلامی میگذرد نشان می دهد. دو زن زندانی سیاسی با انگشتان بالا رفته به نشان پیروزی و بدون روسری، در آغوش خانواده و جمعیتی تقریبا بدون حجاب قرار مگیرند. این در خود یک پیروزی بزرگ است. این همان صحنه ای است که هنگام آزادی سپیده قلیان اتفاق افتاد و فریاد زد ( خامنه ای ضحاک میکشیمت زیرخاک) به خانه های مردم در سراسر ایران راه یافت . این همان است که سپیده ی رشنو در باره اش نوشت ( شما به آگاهی و اراده ها باخته اید) و این همان است که رویا حشمتی برایش شکنجه شد و شلاق خورد. اما قدعلم کرد و داستانش را نوشت.
آنچه که نیلوفر حامدی و الهه محمدی به خاطرش زندانی شدند، بیان حقیقت یک جامعه است. آنها نوشتند که دختری بنام مهسا امینی را به جرم بی حجابی کُشتند. آنها نوشتند که در آرامستان آیچی چه گذشت. روایت خود را نوشتند و منتشر کردند. معنای عملی این روایت، خیزش انقلابی ۱۴۰۱ شد که منتظرجرقه ای بود. جرقه را نام مهسا زد و خیزشی شکل گرفت که هزاران مهسا ، نیکا و سیاوش ، محمد رضا، حدیث به خاک افتادند و محسن شکاری، محمد حسینی، محمد مهدی کرمی به دارآویخته شدند و توماج و یاسین سامان ها را به بند کشیدند، ولی هزاران نفر دیگر در سراسر جهان فریاد زدند، بنام زن بنام آزادی. امروز هنوز جوهر امضای پای ورقه ی آزادی الهه و نیلوفر خشک نشده است که پرونده ی جدیدی علیه آنان تشکیل شد و به زودی دوباره به زندان باز خواهند گشت. این را میگویند آزادی به شرط چاقو یا شمشیرداموکلس که بالای سر فعالین و آکتویستها آویزان است.
سرعت پرونده سازی وتنظیم اتهامات برای فعالین سیاسی در ایران از سرعت عبور امواج صوتی درکهکشان ها اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. در ایران زندگی مردم سالهاست که به گروگان گرفته شده است و اگر رسما در اوین و قزل لحصار ، عادل آباد شیراز، بسرنمیبرند اما در زندانی بنام ایران با فقر و بیکاری و بی حقوقی روزگار را سرمی کنند.
روایت و پرونده ی رژیم برای الهه و نیلوفر، پرونده ای برای آنها نیست. پرونده ای برعلیه انقلاب است. از نظر رژیم که درگزارش خبرگزاری فارس به روشنی منعکس است اتهامات این دو نفر همکاری با آمریکا، ارتکاب جرم برضد امنیت کشور و فعالیت و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی است. این اتهامات با جزئیاتی کمتر یا بیشتر می تواند پرونده ی هرکسی باشد. سپیده قلیان ، رشنو، محمد حبیبی، رضا شهابی، یا کارگران اعتصابی فولاد، بازنشستگان فقیر، یا معلمان و همه کسانی که حرفی در ایران برای گفتن برعلیه رژیم و سیاست های جنایتکارانه اش دارند، مهتم به حساب می آیند وباید تاوان پس دهند.
در پس همه ی این دعواها ، تبلیغات رژیم ، لایحه های جدید و شاخ و شانه کشیدن ها حکایت از این دارد که مبارزه برای حقوق انسانی و آزادی زنان هنوز جزو مبارزه روزمره مردم در ایران است. برای پی بردن به این، باید مصلحت گرایی سخنگویان ریز و درشت دولت که اکنون به بسوی انتخابات مجلس شورای اسلامی می رود را به سخره گرفت و متوجه شد که تمام تلاش آنها برای جلوگیری از آبروریزی در انتخابات است. میدانند اگر با زورسرنیزه نباشد مردم حتی حاضرنیستند روز انتخابات در خیابان به پیاده روی روزانه شان بروند. سیرک انتخاباتی که قرار است ۲۹۰ نفر مرتجع به قلاده کشیده شده را بیاورند که برای نان سفره ی مردم قیمت بگذارند، صندوق های بازنشستگی را خالی کنند و رسما به گروه دزدان سرگردنه رژیمی بپیوندند و خود چاق و چله شوند. این انتخابات در دورانی اتقاق می افتاد که نفرت عمومی هرگز از رژیم این چنین عمیق و آشکار نموده است. اکنون ناگهان فاکتور زنان بار دیگر وارد محاسبات می شود. آخوندها و سران رژیم یکی پس از دیگری فتوا صادر میکنند ، به زنان خدمات ندهید، دیگری می گوید زنان بی حجاب هم می توانند رای بدهند. قسم روباه را باید باور کرد یا دم خروس را؟
تاثیرات مبارزه ی زنان بعنوان یک فاکتور مهم، قتل دهها جوانی که هنوز درخیابان خون هایشان پاک نشده است برفضای سیاسی ایران سنگینی می کند. تبلیغات انتخاباتی رژیم با رویگردانی وسیع مردم هم اکنون روبرو شده است. بگیر و به بندهای امروزشان و قسم های انتخاباتیشان نه ازسرقدرت ( چرا که هنوز اثرات ضربه خیزش ۱۴۰۱ را روی صورتشان احساس میکنند) بلکه برای بازگشت اعتماد به نفس صفوف خودی است.
این انتخابات هم برگزار خواهد شد و مجلسشان را پُر خواهند کرد. اما واقعیت این است که بحران رژیم با مردم آنچنان عمیق است که با هیچ ترفندی پر نخواهد شد و مردم همچنان درکمین باقی نشسته اند.
نبرد برای مقابله باسیستم آپارتاید جنسی در ایران نبردی سرنوشت ساز است که همچنان ادامه دارد. حجاب سمبل ستم برزن و به انقیاد کشیدن نصفی از جامعه است که باید پایان پذیرد. پایان ستم بر زن در ایران درگرو پیشروی مبارزات کارگران و زحمتکشانی است که امروز بیشتر از همیشه بار بی حقوقی و فقر و نبود یک زندگی شایسته انسان را با تمام وجودشان احساس میکنند. پیروزی این نبرد درقدم اول درگرو سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی امکانپذیراست. راه دیگری وجود ندارد.